شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ - 2025 January 11 - ۱۰ رجب ۱۴۴۶
۲۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۴

استراتژی نوین ایران در برابر محور ترامپ-نتانیاهو

در عالم سیاست و روابط بین الملل، پیامدها و نتیجه اقدامات بازیگران در چارچوب مشخص و معینی قابل تعریف نیست و رویکردها و اقدامات آنها می‌تواند به طور همزمان، جنبه های مختلف مثبت و منفی را در پی داشته باشد.
کد خبر: ۷۷۵۴۵۸

بر همین اساس، در ماههای اخیر مشخص گردیده است که طوفان الاقصی نیز به عنوان یک شمشیر دولبه عمل کرده است؛ هر چند این عملیات توانست توسعه پیمان ابراهیم را متوقف و طرح رژیم اسرائیل برای عادی سازی حضور خود در کشورهای اسلامی و به حاشیه راندن آرمان فلسطین را با شکست جدی مواجه کند؛ اما در عین حال، این فرصت را به مقامات راست گرای رژیم اسرائیل داد تا با شِدّت و حِدّت به ترور رهبران مقاومت و نابودی زیرساختهای آنها بپردازد و به دنبال طراحی یک نظم نوین در خاورمیانه باشد.

نحوه مواجهه اسرائیل با طوفان الاقصی برخلاف دیگر انتفاضه های مردم فلسطین، برخورد مقطعی با طرحی کوتاه مدت و دارای اهداف مشخص نبود؛ بلکه نتانیاهو کوشید با بهره گیری از موج اولیه دلسوزی و ترحمی که بعد از حملات طوفان الاقصی به نفع اسرائیل ایجاد کرده بود، نقشه خاورمیانه را مطابق با نیازهای امنیتی این رژیم تغییر دهد و به زعم خود، با تضعیف جبهه مقاومت و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران، بنیان هر نوع تهدیدی علیه رژیم اسرائیل را براندازد.

در همین راستا بود که جنگهای ویران گر غزه و لبنان طراحی شد، ترور سیستماتیک رهبران مقاومت در برنامه این رژیم قرار گرفت و همکاری برای سقوط بشار اسد و پس از آن حملات هوایی و نابودی همه زیرساختهای نظامی سوریه انجام شد. البته در اجرای این برنامه جدید، رژیم اسرائیل به هیچ وجه تنها نبود؛ هر چند مقامات اروپایی و آمریکا در مواقعی که کشتارها و نقض حقوق بشر اسرائیل از حد می‌گذرد، به بیان توصیه های اخلاقی به این رژیم می پردازند، اما در عمل دست از حمایت مالی، اطلاعاتی، نظامی و لجستیکی از این رژیم نکشیده اند؛ کمااینکه حملات مشترک آمریکا و بریتانیا به یمن نیز در ادامه و تکمیل طرح رژیم اسرائیل برای تضعیف کامل محور مقاومت بوده است.

با آغاز به کار دولت ترامپ در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵، حمایتهای آمریکا از اسرئیل شکل جدی‌تری نیز به خود خواهد گرفت و این به معنای تنگ تر شدن حلقه محاصره در اطراف محور مقاومت خواهد بود. بر این اساس سؤال جدی و کلیدی در مقطع کنونی این است که جمهوری اسلامی ایران باید چه استراتژی‌هایی در قبال وضعیت جدید منطقه اتخاذ کند که بتواند به خوبی پاسخگوی تحولات اخیر رخ داده باشد؟

به نظر می‌رسد نخستین گام باید در خود ایران که رهبر جبهه مقاومت و مایه دلگرمی اعضای آن است، برداشته شود. تنها راه مقابله با تهدیدات و برنامه های مشترک نتانیاهو - ترامپ برای تضعیف ایران و محور مقاومت، ایجاد وحدت و وفاق داخلی برای حمایت از کشور و نظام است؛ این وحدت و وفاق نیز با شعار و سخنرانی و همایش و یا تهدید و ارعاب مردم ایجاد نمی شود؛ بلکه تنها راه آن راضی نگه داشتن مردم از عملکرد مسئولان است. عمل به وعده ها، کنترل تورم و کاهش فشار بر مردم به شیوه منطقی و پایدار، مقابله واقعی و شفاف با فساد اقتصادی، عقلانیت در تشخیص اولویتهای اساسی کشور و تنگ نکردن عرصه اجتماعی بر شهروندان به ویژه زنان، بی طرفی و صداقت رسانه ملی در انعکاس واقعیتهای داخلی ایران و تحولات جهانی و عزم و هماهنگی همه مسئولان و افراد دارای تریبون برای کمک به منافع ملی و کاهش تنشها و اختلافات هم در عرصه داخلی و هم بین المللی، برخی از راهکارهایی هستند که می توانند به افزایش سرمایه اجتماعی و وفاق داخلی کمک کرده و سبب تقویت موضع ایران در عرصه منطقه ای و جهانی شوند.

گام دوم باید تقویت مجدد محور مقاومت البته با رویکردی جدید باشد؛ در این زمینه وضعیت همه اعضای محور مقاومت یکسان نیست؛ بر اساس گفته های مقامات حاضر در میدان که در روزهای اخیر به طور گسترده در رسانه‌ها منتشر شده است، برخی از بخشهای محور مقاومت در سالهای اخیر از اهداف اصلی و اولیه مقاومت فاصله گرفته بودند و تعریف خاص خود را از مقاومت داشتند؛ به طور مشخص در سوریه شاهد رواج فساد اقتصادی، بی توجهی به وضعیت معیشت و رفاه مردم، تمایل بشار اسد به کشورهای عربی خلیج فارس و عدم همراهی و همدلی با سیاستهای ایران بوده ایم.

هر چند لازم بود ایران با دیدن این نشانه ها، بر اساس اصول «عزت، حکمت و مصلحت» قبل از سقوط اسد سیاست جدید خود در مورد سوریه را رونمایی کند، اما حال نیز می توان به تحولات سوریه به عنوان یک درس عبرت نگریست و برای اعضای جبهه مقاومت مشخص کرد از آنجا که «مردمی بودن رمز اصلی در جبهه مقاومت است»، حمایت ایران از آنها تنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که سران مقاومت ویژگی مردمی بودن خود را از دست ندهند.

*استاد دانشگاه

آخرین اخبار