به گزارش ایران اکونومیست، به نقل از الف، چهارمین فصل سریال زخم کاری نیز به نیمه نزدیک شد، آنگونه که به نظرمی رسد و عنوان فرعی این فصل (مجازات / پایان خون و جنون) نیز تداعی می کند، فصل چهارم این مجموعه را باید پایان داستان زخم کاری و قهرمان محبوب آن مالک بدانیم. قهرمانی که هستی این مجموعه به شدت با حضور او گره خورده و در پایان فصل نخست نیز درست و به جا کشته شده و زخم کاری پایان می یافت.
اما وقتی فیلمساز نتوانست در برابر وسوسه ادامه دادن این سریال بسیار موفق، مقاومت کند خیلی جیمز باندی آن را زنده کرد و به سریال برگرداند. اما مه مالک از گور برگشته آن مالک قدیمی بود و نه زخم کاری آن سریال موفق و تاثیرگذار فصل نخست.
اینکه موفقیت یک مجموعه به اندازه ای باشد که سازندگانش برای ساختن ادامه آن وسوسه شوند، اتفاقی است مرسوم در همه جای دنیا و جای تعجب نیست، اما آنچه در این میان دارای اهمیت است چگونگی دنباله سازی برای این مجموعه موفق است؛ به گونه ای که اعتبار اندوخته شده از دست نرود. اما این همان چیزی است که علیرغم تلاش ها مهدویان برای این مجموعه اتفاق افتاد. البته باید اذعان داشت که موفقیت فصل نخست این مجموعه و خلق قهرمان هایی کاریزماتیک تا اینجای کار بخش زیادی از علاقمندان سریال را به دنبال خود کشیده است. اما نه خاطر کشش خود قصه بلکه به دلیل همدلی با مالک و کنجکاوی که بالاخره سرنوشت او به کجا ختم می شود.
سریالهایی که فصل دوم یا سوم آنها از همان کیفیت فصل نخست برخوردارباشند، انگشت شمارند، زخم کاری نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما آنچه مهم است، فاصله بسیار زیادی است که فصل نخست این مجموعه با فصل های بعدی دارد بخصوص که مهدویان در ادامه سریال بخش قابل توجهی از عناصری را که موتور محرک این مجموعه بودند در اختیار نداشته است. بخصوص شخصیتهایی که در کنار استخوان بندی اصلی داستان را ساخته و مناسبات پیچیده میان آنها قصه را به جلو می برد. اما در طول سریال کشته شده و از داستان خارج شده بودند و مثل مالک امکان بازگرداندن آنها وجود نداشت!
فصل اول زخم کاری در جایی درست و تاثیرگذار تمام شد. قهرمان اصلی قصه به شکلی تراژیک توسط عشق قدیماش از پای در آمد .سرنوشت دیگر شخصیت ها نیز در روند به سرانجام رسیدن داستان جمع بندی و به نتیجه رسیده بود. زخم کاری که استخوان بندی خودرا مدیون رمان خوب بیست زخم کاری محمود حسینی زاد بود؛ باوجود تغییرات بسیارش نسبت به رمان، با قدرت آغاز شده و با ریتمی تند و پرکشش، چه در اتفاقات پی درپی داستان و چه در نوع پرداخت بصری و کارگردانی به یکی از محبوب ترین مجموعه های سالهای اخیر بدل شد.ادامه دادن مجموعه زخم کاری با این حجم از استقبال در میان مخاطبان، یکی از قابل پیش بینی ترین کارهای اشتباه بود که سازندگانش انجام داد.
در فصل های بعدی این مجموعه مهدویان ناچار بود شخصیتهای تازه ای را به داستان اضافه کند تا هم خلا شخصیتهای ازدست رفته در فصل نخست را جبران کند و هم اینکه با شاخ و برگ دادن به داستانی که درواقع تمام شده بود، کششی دراماتیک برای دنبال کردن آن به وجود بیاورد. کاری که در آن توفیق چندانی بدست نیاورد.اگر شخصیتهای قبلی از دل یک رما، با پشتوانه امحکم و به شکلی پرورش یافته بیرون آمده بودند، اینجا از با وصله پینه به گذشته و حال داستان افزوده شدند. شخصیتهایی که نه جذابیت شخصیتهای فصل قبلی را داشتند و نه پرورش یافته و در داستان جا افتاده بودند.
فصل دوم در غیاب مالک که دیگران او را مرده تصور می کردند، یک سقوط آزاد برای زخم کاری بود. پسر مالک هرچه زور زد حتی سایه پدش هم نشد. وارد شدن مالک به متن ماجرا در فصل سوم و چهارم اگرچه اندک جانی به این کالبد مرده داد اما نشان داد شخصیت ها هرچقدر هم کاریزماتیک و جذاب باشند، تا دردل یک قصه برخوردار از منطق دراماتیک درست قرار نگیرند، کاری از پیش نخواهد برد.
در مجموع می توان گفت مهدویان در فصلهای دوم به بعد، هرچه را که عملادر فصل نخست زخم کاری ساخته بود، بدست خود خراب کرد. همچنین تکرار ایده های موفق بکار رفته در سریال عملا به نقطه ضعف آن بدل شد. از خن بازی های مکرر گرفته تا ژست های مالک، واکنش های عصبی، خنده عصبانیت و حتی سیگار کشیدنش همه نمایشی شده بودند. داستان هم عملا با بیحالی پیش می رود. چنان که حتی علاقمندان این مجموعه نیز معتقدند ای کاش ادامه آن ساخته نمی شد و همان خاطره خوب فصل نخست از این مجموعه در اذهان باقی می ماند.
*بازنشر مطالب دیگر رسانهها در ایران اکونومیست به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان میباشد.