به گزارش خبرنگار سیاسی ایران اکونومیست، «علی ربیعی» امروز شنبه هشتم دیماه ۱۴۰۳ با انتشار مطلبی با عنوان «خیرِِ جمعی» درحساب شخصی خود در فضای مجازی با درخواست از رئیس جمهور، نوشت: ترمیم فرسودگی اجتماعی مردم ایران نیازمند بازسازی اجتماعی است. در اینجا نیاز به سرمایهگذاری خارجی نیست هرچند معتقدم بخشی از ناامیدی ناشی از زیست درازمدت در شرایط تحریم است که آثاری مستقیم بر مسائل اجتماعی و سیاسی داخلی داشته است اما بازسازی اجتماعی و ایجاد امید برای آینده مسیری دشوار است که برای طی این مسیر با موانع بسیاری روبرو خواهید شد. خسته نشوید آقای رئیسجمهور! بحرانهای بیشتری پیشروی شما خواهد بود.
مشروح این یادداشت تفصیلی که با عنوان «صبح شنبه بخیر آقای رئیسجمهور» منتشر شده، به شرح زیر است:
سلام
صبح شنبه بخیر آقای رئیسجمهور
هفته خوبی در پیشرو داشته باشید. در این صبح شنبه برایتان آرزو میکنم که در طول هفته، هر گامی که برمیدارید، موفقیتآمیز باشد حتی اگر یک گام کوچک رو به جلو هم باشد برای ملت ایران مغتنم است.
با توجه به تجربه زیسته بیش از چهل سال و همچنین مطالعات پیرامون سایر جوامع، اعتقاد من و بسیاری از افراد بر آن است که ایران امروز، هیچ مسیری به جز اصلاح آرام و حرکتهای گام به گام برای بهبود اوضاع ندارد. آنان که به دنبال تغییرات ساختاری و همهجانبه هستند، یا تحت تاثیر بدخواهان ایران و در بازیهای آنها گرفتارند و یا از نظر تفکرات مبنایی دچار تحلیلهای شناختی نادرست نسبت به جامعه ایران و مصالح ملی و فضای بینالمللی و شرایط ژئوپلتیکی هستند. من معتقدم این ساختار سیاسی - اجتماعی که دستاورد یک جنبش عظیم در دهه ۵۰ است به رغم همه نارساییها و رفتارهای ناروایی که به نام انقلاب رقم خورد، کماکان ظرفیت آن را دارد که در درون خود نوعی بازگشت به ارزشهای آرمانی جامعه با نیازها و خواستههای جدید داشته و با آرمانهای پیشرو و نسلهای جدید همزیستی ایجاد کند.
بر این اساس معتقدم، هیچ مسیر و راه دیگری که خوشبختی ایران و فرزندانمان را تامین کند وجود ندارد به جز ایدهای که در قالب باهمبودگی و اصلاحات تدریجی و همراهی با رهبری انقلاب شکل گرفته است.
این روزها، شاهدیم افرادی که تاکنون ثمره نظرات، دیدگاهها و سیاستهایشان کشور را به وضعیتی رسانده که همه مطلعین اوضاع و دلسوزان ایران را نگران کرده است، فشارهای زیادی در قالبهای مختلف از جمله نامهنگاری بر شما وارد میکنند. در این مورد میخواهم دیدگاه خود را با شما در میان بگذارم:
من این افراد را میشناسم. این جریان وقتی مردم از هرگونه اصلاح و روزنه نویدبخشی ناامید میشوند و در پی ناامیدی، سر در گریبان فرو میبرند و به تعبیری دچار نوعی مهاجرت به درون میشوند و به خودتبعیدی در درون میروند، امکان مییابند تا با حداقل آرا، کرسیهایی را در مراکز تصمیمگیری به دست بیاورند. موفقیت آنها در رقابتها، فقط از مسیر عقب کشیدن مردم از کنش سیاسی و اجتماعی و از ناامیدی مردم به دست میآید.
اینها محصول آرای وجدان جمعی جامعه ایران نیستند بلکه صرفا محصول ناامیدی جمعی مردم ایران هستند.
یک خصوصیت بارز این افراد آن است که در زمان قدرت اجرایی داشتن و بر سر کار بودن، چون توان اداره نه تنها کشور بلکه حتی یک مجموعه کوچک را ندارند به شدت دچار بحران دستاورد میشوند. بر اساس مطالعات، افراد و جریانهایی که دچار بحران دستاورد میشوند، به سرعت سراغ ساختن دشمن فرضی میروند. به یاد داریم در همین چند سال گذشته، چگونه با واژهسازی «مسببین وضع موجود» دشمنسازی کردند. بخشی از بیتجربگی و ناکارآمدی خود را به دشمنان مفروض «مسبب وضع موجود» نسبت داده و بخشی را هم محصول توطئه دشمنان خواندند. در بحران دستاورد، وجود یک دشمن، برای توجیه ناکامیها و ناکارآمدیها ضروری است.
اقدام دیگری که این افراد در مواجهه با بحران دستاورد انجام میدهند، ساختن آمارهای غیرواقعی یا به عبارت شفافتر، دروغپردازیهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و با این ترفند، آنچنان شرایط را مطلوب نشان میدهند که خود نیز در دام باور آن میافتند.
البته، نکته سومی هم در بحران دستاورد وجود دارد:
سیستمهایی که یکدستسازی همدستانه را دنبال میکنند در زمان مواجهه با بحران دستاورد به مرور دستخوش انشعابهای داخلی میشوند که در سه سال گذشته و همچنین در دورههای مشابه گذشته نیز شاهد انشعابات متعدد این افراد بودهایم.
این گروه و جریان با ایجاد اندکی امید در مردم و مشارکت آنها در انتخابات، به پس رانده میشوند و این نقطه، آغاز حرکتهای تخریبی از سوی آنان است.
نیک میدانستم که فضای ایجاد شده پس از انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم، پایدار نیست و این افراد نهتنها به وفاق اعتقادی ندارند بلکه وفاق را دشمن ایدئولوژیک خود میپندارند. اینها با وفاق دشمنی دیرینه دارند. این افراد باید به صورت مداوم خالصسازی کرده و ایرانیان را به گروهها تقسیم نمایند. حتی خود را نیز خالصسازی کرده و انشعاب به وجود میآورند.
جناب آقای پزشکیان
در این مدت که بر مسند ریاستجمهوری نشستهاید، به بسیاری از نارساییهای اقتصادی و لزوم سرمایهگذاری بیشتر پی بردهاید. به فرسودگیها و منفی شدن نرخ سرمایهگذاری در ایران به خوبی واقف شدهاید. فرسودگی فراگیر در کارخانهها و مراکز تولیدی تا تکنولوژیها و مراکز اقتصادی که به آن متکی است به خصوص حوزه انرژی قابل مشاهده است.
به یاد دارم در پایان دولت دوازدهم، بحث بر این بود که برای تولید بیشتر در سالهای نه چندان دور، نیازمند حدود سیصد میلیارد دلار سرمایهگذاری فقط در حوزه انرژی به خصوص نفت و گاز هستیم.
شما به خوبی به این امر واقف هستید که کنترل یک درصد تورم با این ساختارهای اقتصادی چقدر دشوار است. شما به درستی میدانید که برای ایجاد یک درصد رشد به چه میزان سرمایهگذاری نیاز است. اما من میخواهم از پدیده دیگری برای شما رونمایی کنم که شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد و آن فرسودگی اجتماعی است. مردم ایران بسیار خستهاند. نسلهای جدید نوعی عصیان را تجربه میکنند. ترمیم این فرسودگی اجتماعی نیازمند بازسازی اجتماعی است. در اینجا نیاز به سرمایهگذاری خارجی نیست هرچند معتقدم بخشی از ناامیدی ناشی از زیست درازمدت در شرایط تحریم است که آثاری مستقیم بر مسائل اجتماعی و سیاسی داخلی داشته است اما بازسازی اجتماعی و ایجاد امید برای آینده مسیری دشوار است که برای طی این مسیر با موانع بسیاری روبرو خواهید شد.
آنهایی که امروز بر سر قانون عفاف و حجاب و مسائلی مثل فیلترینگ و FATF کماکان بر عقاید نادرست خود پافشاری میکنند مفهوم فرسودگی اجتماعی را نمیدانند و حتی اگر هم ناگزیر از فهم آن شوند باز هم احاله به دشمنی فرضی میکنند و همه را به جز خود و سیاستهای خود مقصر میدانند.
دیدم در نقدهای خود از رشد عدم هشت درصد با شما سخن میگویند. حتی یک دانشجوی غیررانتی که با هوش و استعداد خود در رشته اقتصاد یا رشتههای مرتبط در دانشگاه پذیرفته شده و چند واحد اقتصاد خرد و کلان و سیاستگذاری مالی را گذرانده باشد به خوبی میداند که یک درصد رشد به چه میزان سرمایهگذاری، هماهنگیهای ساختاری، افزایش بهرهوری، دستیابی به تکنولوژیهای نوین و دانش روز (که در اختیار ما نیست) نیازمند است.
اینها حتی مفهوم رشد را هم نمیفهمند!
هرچند با اساس توسعه نیز مخالفند که جای بحث آن در این نامه نیست. به نظر من، این افراد چنان با توسعه مخالفند که هم الزامات توسعه را دشمن فلسفه وجودی خود میدانند و هم نتایج توسعه را که باعث امید اجتماعی است، دشمن فرض میکنند.
جناب آقای پزشکیان
این افراد مردم را روزبهروز بیشتر ناامید کردهاند و شرایطی را ایجاد کردهاند که در آن، برای هرکسی که بخواهد در ایران تأثیرگذاری منفی داشته باشد زمینه فراهم شده است.
من قصد نیتخوانی ندارم، اما با اندیشیدن بسیار به این موضوع که اینها چگونه مسائلی به این وضوح از قبیل ضرورتهای الزام رشد، یا روحیه و دیدگاه مردم و همچنین وضع اجتماعی را نمیبینند و نمیفهمند؛ به یک نتیجه رسیدم: یک دسته از اینها واقعا افراد صادقی هستند که در صداقت آنها تردیدی نیست و سطح اندیشهشان در این اندازه است.
دسته دیگر تلاش برای حضور ریاکارانه و ماندن در ساخت قدرت دارند. تجربهای که از زیست دوگانهای که در چند دهه اخیر آرام آرام در ایران شکل گرفته این افراد را هم درگیر خود کرده است. برای این افراد فرقی نمیکند؛ وقتی مردم ناامید شدند در دولت حضور مییابند، وقتی مردم قدری امیدوار میشوند و این افراد سهم چندانی در دولت نمییابند آنچنان نهادهای متعددی آنها را در دل خود جای میدهند که همواره بر سر کار میمانند و مردم را هم سر کار میگذارند!
اما در بین این افراد دسته سومی هم وجود دارد؛ که به نظر من نوعی تفکر با فلسفه وجودیشان گره خورده است که این نوع تفکر را به یک ایدئولوژی تبدیل کردهاند و چنانچه مجال سخن از اینگونه تفکر یا توجیه این نوع تفکر را نداشته باشند فلسفه وجودیشان تهدید شده و از بین میرود.
این افراد با گروه دوم متفاوت هستند. منظورم این است که اساسا اگر کشور و مسائل اقتصادی آن به سامانی برسد، اگر رابطه با خارج و FATF حل شود، اگر مردم امیدوار و بانشاط باشند، این گروه دیگر توجیهی برای حضور در مناصب قدرت ندارند. به تعبیر من، محملی که این افراد به نام انقلابیگری ساختهاند اساسا توجیهی برای فلسفه وجودی خودشان بیش نیست؛ با باورهای عمیق دینی و حتی دیدگاههای اصیل انقلابی و رضایت مردم هم سازگاری ندارد.
میخواهم بگویم بیتردید حضور، مقاومت و فعالیتهای شما بیشترین خدمت به اسلام، دین خدا، اخلاق، انسانیت و ایران است. ایران نیازمند گذار از شرایطی رو به افول است.
خسته نشوید آقای رئیسجمهور! بحرانهای بیشتری پیشروی شما خواهد بود.