گروه جامعه ایران اکونومیست - مادری مقامی وصف نشدنی است، مقامی والا که از سوی خداوند به یک انسان اعطا شده است؛ موجودی که صفات مشابه خداوندی دارد و گویی خداوندگاری بر روی زمین است.
مادران نور امید هستند و حتی اگر از فرزندان خود دور باشند، با دعای خیر و چشمی پر مهر چیزی جز سلامتی و سربلندی برای فرزندان خود نمیخواهند.
مادرِ ۱۱ فرزند است؛ فرزندانی به گفته خودش رشید و دانشمند، هر یک در گوشهای از دنیا زندگی میکنند و او برایشان دعای خیر میکند؛ نامش صفورا است؛ وقتی یاد فرزندانش میافتد؛ قند در دلش آب می شود. تنها ۲ فرزندش در شهر محل سکونت او ساکن هستند اما او دعای خیرش را برای همه ۱۱ فرزندش رهسپار میکند.
میگوید: از فرزندانم انتظاری ندارم همین که انسانهایی شریفی باشند برایم کافی است؛ همینکه پس از مرگم در نزد خدا و رسول اکرم (ص) شرمنده نباشم از تربیت شان، همین برایم کافی است اما دلم برایشان تنگ میشود.
میگوید مادر که باشی فرزندت هر که باشد و هر رفتاری داشته باشد برای تو فرزند است، هر قدر او قد میکشد، تو نیز با او بزرگ میشوی و بیشتر عاشق؛ او بهترین خاطرات فرزندانش را که اکنون در بین آنها وکیل، پزشک، دندانپزشک، محقق و کارمند حضور دارند مربوط به زمانی می داند که خبر بارداری خود را شنید.
حوریه مادر دیگری است که ۷۶ سال سن دارد. فرزندانش برای او پرستار گرفتهاند و اینگونه از او نگهداری میکنند؛ چهار فرزند دارد و تصاویر آنها را که روی میز خاطرات در کنجی از خانه قرار داده است.
از کودکی فرزندانش تعریف میکند، کدام شلوغ بودند و کدام یک آرام، از دعوای فرزندانش با کودکان همسایه، از شب بیداری ها و پرستاری از فرزندان بیمار تا امروز که هیچیک نیستند تا کمی پاسخ محبت هایش را بدهند.
او گلایه دارد و میگوید: آیا این حق من است که در این سن تنها و به دور از فرزندانم با یک پرستار زندگی کنم؛ چرا فرزندانم مرا رها کرده اند؛ اشک در گوشه چشمش جمع می شود و با بعضی که گلویش را فشار میدهد، میگوید: «الهی عاقبت بخیر شوند، هرکجا که هستند سلامت و تندرست باشند».
باز هم از دعا کردن دست بر نمیدارد؛ میگوید: با اینکه از آنها گلایه دارم اما همیشه برایشان دعا میکنم تا گرهای در کارشان نباشد و دشمنان و بدخواهان از آنها دور باشند و به فرزندانم آسیبی نرسانند.
بی بی خانم؛ مادر ۸۶ ساله، بانوی سالمند دیگری است که او نیز به تنهایی در خانهای بزرگ در گوشهای از یک باغ باصفا با خانواده یک باغبان روزگار میگذراند. میگوید: هنوز هم فرزندانم چشم به دست من دارند و از آنها حمایت مالی میکنم؛ از درآمدی که دارم برایشان پول می فرستم تا در دیار غربت با مشکل کمتری زندگی کنند.
او که پرقدرت سخن میگوید؛ از فرزندانش انتظار دارد به او سرکشی کنند و تلاشهای او را از گذشته تاکنون قدر بدانند، به ما میگوید: هر زمان آنها را میبینم گویا زندگی دوباره از خداوند میگیرم، روحم شاد میشود و دلم خوش.
بی بی خانم هم با نهایت مهربانی برای فرزندانش آرزوی شادکامی میکند و معتقد است وقتی مشکلی برای یکی از آنها پیش میآید، تا رفع مشکل خواب و خوراک ندارد، هنوز هم به آنها وابسته است و دلتنگ میشود. زیر لب میگوید: «امیدوارم همیشه شاد باشند».
صابره مادری است جوان که فرزند خود را در آغوش دارد؛ او ما را به یاد مادران غزه می اندازد و میگوید وقتی تصاویر کودکان خون آلود در غزه را می بینم با خود میگویم، مادران مقاومت چه صبری دارند که اینگونه غم و داغ فرزندان خردسال خود را تحمل می کنند؛ او می گوید همواره از خداوند خواسته ام مادری شایسته برای دو فرزندم باشم و همواره به مادران شهید غبطه می خوردم چرا که آنان راه حضرت زینب سلام الله علیها را رفتند و جز زیبایی ندیدند.
او از دغدغه های خود می گوید: فضای مجازی و محیطهایی که این روزها آزادانه در اختیار کودکان است، نگرانی بزرگی برای خانواده ها و مادران پیش آورده که سرنوشت فرهنگ فرزندانشان چه میشود؛ چگونه می شود این هجمه علیه فرزندان را دفع کرد؛ به گفته صابره، مسئولان در قبال این وضعیت باید دغدغه داشته باشند و چاره اندیشی کنند؛ او نیز برای فرزندانش دعا می کند و می گوید: «حفاظت از فرزندانم را به خدای مهربان می سپارم و خودم نیز برای موفقیت آنها از هیچ کوششی دریغ نمیکنم».
سیما مادر پسر ۸ سالهای است که دوست دارد تمام روز را با تلفن همراه سرگرم باشد؛ او نیز از وجود بازیهایی که فرزندش با آنها بازی میکند، نگران است و میگوید: بسیاری از نرم افزارهایی که فرزندم از آنها استفاده میکند، برای من ناشناس است و با اینکه تلاش میکنم ورزش و سایر تفریحها را در اوقات فراغت او قرار دهم اما قدرت موبایل از توان من بیشتر است.
سیما با بیان اینکه خود و همسرش دانشآموخته دانشگاههای معتبر کشور هستند اما معتقد است، فرزندش در حوزه تکنولوژی از پدرو مادر خود پیشی گرفته و این امر نظارت والدین بر فرزند را کم کرده است. میگوید: پسر ما بیشتر وقت خود را با تلفن همراه میگذراند و اکنون برای کلاسهای برخط نیز مجبور به تهیه تبلت شخصی برای او شده ایم.
این مادر با بیان اینکه نمیدانم این وضعیت در آینده او چه تغییرات مثبت یا منفی ایجاد خواهد کرد، بد اخلاقیها و بهانهگیر شدن پسرش را به استفاده از گوشی تلفن همراه مربوط میداند و دغدغهمند است.
سیما نیز برای کودک خود و همه کودکان کشور دعا میکند و خواستار رفع دغدغههای مادران ایران است.
یاسمن که ۳۶ ساله است و ۲ دختر نوجوان دارد، در گفت و گو با خبرنگار ایران اکونومیست، از آینده دخترانش نگران است و میگوید، هرچند باید در حال زندگی کرد اما نمیتوان تمهیداتی برای آینده نداشت؛ دغدغه من موضوعات مادی فرزندانم نیست بلکه نمیدانم شرایط جامعه آنان را برای اینکه بتوانند مادری موفق باشند، یاری میکند یا خیر.
او با مقایسه دوره زندگی خود در دهه ۶۰ با دختران دهه هشتادیاش، این دو دهه را متفاوت توصیف کرد و گفت: مادران ما در گذشته، کمتر دغدغه مسیر زندگی ما را داشتند و امروز نیز دلتنگ ما هستند اما در دل مادران فرزندان این دههها، غوغایی برپاست چرا که نمیدانند با وضعیت تکنولوژی و ولنگاری فضای مجازی چه بر سر خانواده شان و ۲ دخترم خواهد آمد.