جام جم:پيچ تاريخي و چند پرسش
«پيچ تاريخي و چند پرسش»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛چندي است واژه پيچ تاريخي وارد ادبيات سياسي شده است. شايد براي اولين بار در سال 90 بود كه رهبر انقلاب در كرمانشاه به اين موضوع اشاره و فرمودند: دنيا در حال عبور از يك پيچ تاريخي است و ملت عزيز ايران، ملتهاي مسلمان و امت عظيم اسلامي ميتوانند در مديريت آن نقش ايفا كنند.
موضوعي كه پس از آن، در مقاطع ديگر از جمله ديدار اخيرشان با استادان و نخبگان دانشگاه، آن را بيشتر تبيين كردند.
اهميت مقطع كنوني تاريخ بشر و قرار گرفتن در يك نقطه عطف، به بيانهاي ديگر، توسط نخبگان و سياستمداران ديگري از جهان نيز مطرح شده است ولي مهمتر از اين اظهارات، فعل و انفعالات كنوني جهان است كه عملا اين پيچ را نشان ميدهد.
ماهيت اين پيچ تاريخي چيست؟ آيا يك جابهجايي معمولي در معادلات جهان و يك تغيير سطحي است يا نه؟ قطعا آنچه در حال وقوع است يك جابهجايي سطحي و معمولي نيست.
اين پيچ سرآغاز يك تحول عميق و سرنوشت ساز در تاريخ بشر خواهد بود و به گفته برخي، يك چرخش تمدني است. به اين معنا كه تمدن يا تمدنهايي فروميپاشد و تمدن جديدي شكل خواهد گرفت. دو دهه پيش كه ساموئل هانتينگتون سخن از جنگ تمدنها به ميان آورد، تصورش صرفا يك برخورد سخت بين اسلام و غرب بود ، لذا با اتكا به قدرت مادي و برتري سختافزاري غرب، پيشبيني كرد كه پيروز اين نبرد، غرب خواهد بود. اما امروز اين تصور با چالش جدي مواجه است؛ هم از اين نظر كه اين نبرد صرفا يك نبرد سخت افزاري نيست و هم اينكه در بُعد سختافزاري نيز دنياي اسلام و خصوصا كانون الهامبخش آن يعني جمهوري اسلامي ايران، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد و غرب از اين نظر نيز بسيار آسيبپذير ميباشد.
پرسش مهم ديگر اين است كه آيا اين پيچ بواسطه انقلاب اسلامي ايران در مسير تاريخ بوجود آمده است؟ به نظر ميرسد پاسخ منفي است چرا كه اومانيسم غربي دير يا زود به بنبست ميرسيد، همانطور كه تفكر ماركسيستي به بنبست رسيد و فروپاشيد. اما بدون ترديد وقوع انقلاب اسلامي ايران، سررسيد اومانيسم غرب را زودهنگام كرد به نحوي كه سردمداران غربي غافلگير شده، در مديريت اين بحران سردرگم ماندهاند.
اين پيچ تند است يا جهان با شيبي ملايم از آن عبور خواهد كرد؟ پرسش سومي است كه ميتواند مطرح شود. معيار زمان در معادلات تاريخي متفاوت است و دير يا زود بودن وقايع و تحولات تاريخي با زمان در زندگي شخصي يا يك محيط كوچك نسبتي متفاوت دارد. با توجه به شواهد موجود و در مقياس تاريخ، اين چرخش، چرخشي تند محسوب ميشود هر چند ممكن است سالها به طول انجامد. تندي اين چرخش بزرگ را كه به يك جابهجايي تمدني منجر خواهد شد، ميتوان از سرعت و عمق تحولات كنوني جهان احساس كرد، خصوصاً آنچه در شمال آفريقا و منطقه حساس خاورميانه در حال وقوع است يا آنچه در خود غرب ميگذرد.آنچه جهان پس از اين چرخش با آن مواجه خواهد شد از هماكنون تحقق يافته است يا بستگي به اتفاقاتي دارد كه در حين چرخش رخ ميدهد؟
پاسخ به اين پرسش قدري دشوار است ولي به اجمال ميتوان گفت: شايد شمايي از دنياي پس از اين چرخش را بتوان تصور كرد اما نحوه مديريت اين مقطع بسيار تعيينكننده است.
از همين رو رهبر دورانديش انقلاب اسلامي پيش از اين فرمودند: ملت عزيز ايران و ملتهاي مسلمان و امت عظيم اسلامي ميتوانند در مديريت آن نقش ايفا كنند.
و در ديدار اخير با استادان دانشگاه نيز ضمن تشريح جايگاه ويژه جمهوري اسلامي ايران در اين تحول، به مسئوليت دانشگاهها و حوزههاي علميه تأكيد فرمودند و توفيق و نقشآفريني ملت ايران در اين برهه بسيار مهم و تاريخي را در درجه اول به عهده دانشمندان كشور دانستند. بنا بر آنچه گفته شد، درك درست و عميق از اين چرخش بزرگ تاريخي و پيامدهاي آن و همچنين باور به ايفاي نقش جدي در ايجاد آنچه پس از اين چرخش ميتواند بوجود آيد و تدبير و برنامهريزي براي شيوه گذر از اين پيچ تند، وظايفي است كه از آحاد ملت ايران خصوصا نخبگان و فرهيختگان انتظار ميرود.
كيهان:مالك دو بار مسموم شد
«مالك دو بار مسموم شد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛آدم ها ممكن است به حسب اختيار و آزادي، خاكستري زندگي كنند اما خاكستري نمي مانند؛ خواص و شهرگان و چهرگان و صاحبان نفوذ هم. فراز و نشيب دارند اما در همين بالا و پايين شدنشان، عاقبت سعادتمندانه يا آميخته با شقاوت خويش را رقم مي زنند. آدم ها به دست خويش ساخته مي شوند. در آغاز مجال مانور بسياري دارند اما هرچه ديوار شخصيت خويش را بالاتر مي آورند، امكان رفت و آمد و ترددشان ميان جبهه حق و باطل كمتر مي شود. حربن يزيد رياحي اگر در لحظات آخر از عمق سپاه يزيد به پيشاني سپاه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) برگشت، به خاطر پاكي گوهر و ادبي بود كه با آن پرورش يافته بود؛ اگرنه احتمال فراوان هست كه انسان بي پروا تبديل به عمربن سعد ابي وقاص يا شمربن ذي الجوشن و شبث بن ربعي شود.
البته گزينه صفر و صد هم هست، معاويه و يزيد و عمروعاص شدن يا در زمره كساني درآمدن كه درباره شان گفته شد عاش سعيداً و مات سعيداً. اما اغلب آدم ها در مرز باريك سعادت و شقاوت، و حق و باطل، نوسان دارند. بي دليل نبود كه از سوي اولياي الهي مامور شديم در ماه مبارك رمضان هر شب «اعوذ بجلال وجهك الكريم...» بگوييم و در دهه آخر اين ماه از پروردگار مسئلت كنيم «... أن تجعل اسمي في هذه الليله في السعداء و روحي مع الشهداء و احساني في علّيين و اسائتي مغفوره و ان تهب لي يقيناً تباشر به قلبي و ايماناً يذهب الشكّ عنّي...».
اهالي انقلاب هم اين گونه اند، برخي «رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا» هستند و برخي ميانه! حال و در حركت زيگزاگ، شماري عاقبت به خير و گروهي در حضيض سقوط. اسامي را رديف مي كنم؛ مطهري، منتظري، بهشتي، مشكيني، رجايي، بني صدر، موسوي، كروبي، هاشمي، خاتمي، احمدي نژاد، لاريجاني، قاليباف، رضايي و صدها نام مشابه و... بعد منصرف مي شوم از اينكه بپرسم چه نمره اي به هر كدام از اين رجال يا صدها مشابه آنها مي دهيد. منصرف مي شوم و دخيل مي بندم به مالك اشتر علي بن ابيطالب عليه السلام؛ مردي كه دو بار مسموم شد!
سردار و فرماندهي كه اميرمؤمنان درباره شهادت وي فرمود «خداوند رحمت كند مالك را كه به عهد خويش وفا كرد و در راه خدا از دنيا رفت و به لقاي پروردگار خود رسيد» و «خداوند به مالك خير دهد. مالك و چه مي داني چه بود مالك؟ اگر كوه بود پرنده به ستيغ آن نمي رسيد و اگر سنگ بود بسيار سخت و نفوذناپذير بود. به خدا سوگند كه مرگ تو جهاني را لرزاند و جهاني را شادمان كرد».
مردي با اين عظمت و حسن عاقبت، سر پيچ بزرگ تاريخ در صفين يك بار پايش لغزيد و بار دوم تا خيمه فرماندهي معاويه پيش تاخت اما با فتنه حكميت خواهي خوارج، مجبور شد دست از ويران كردن ستاد فرماندهي دشمن بازدارد و حسرت بزرگ تاريخ را بر جان همه حق طلبان باقي گذارد. در ماجراي اول، عمليات رواني دشمن آن قدر سهمگين و سنگين شد كه ستاد فرماندهي اميرمؤمنان(ع) را متاثر از خويش كرد. تاريخ مي گويد جناب مالك اشتر در عمليات رواني مربوط به شايعه شكستن بند فرات از جانب سپاه معاويه، اسير واقع نمايي و انگاره سازي دشمن شد و در صف سپاهياني قرار گرفت كه از امام خواستند تا نقطه استراتژيك ميدان نبرد را تخليه كنند. دشمن بلافاصله هجوم آورد و آن موقعيت برتر را تسخير كرد.
خبرنگاران تاريخ گزارش مي دهند - و از جمله در جلد 23 بحارالانوار آمده- كه «وقد بعث معاويه مأتي رجل من الفعله الي عاقول النهر بايديهم المرور و الزبل يحفرون بحيال عسكر علي بن ابي طالب... معاويه 002 فعله و عمله را كه كلنگ و زنبيل داشتند به جانب بند فرات فرستاد تا در آن حفاري كنند براي نيرنگ و فريفتن سپاه علي بن ابيطالب». تيري كه به همراه پيغامي پرتاب شده بود، خبر و تحليل و تفسير خيرخواهانه! كاري بود كه عمله ها به شكل واقعي نمايش آن را اجرا مي كردند؛ اينكه معاويه مي خواهد بند فرات را بشكند و همه شما را غرق كند، پس خود را واپاييد و نجات دهيد! وقتي ولوله اين تحليل اردوگاه امام را درنورديد و سپاه عزم كردند تغيير موقعيت دهند، حضرت فرمود «واي بر شما معاويه قادر به چنين كاري نيست و صرفا مي خواهد شما را بترساند تا شما را از موضعي كه در آن هستيد، حركت دهد. از اين تصميم برگرديد». اما زعماي سپاه گفتند «ما از اين نظر برنمي گرديم، به خدا سوگند همين حالا مشغول حفاري هستند. والله يحفرون الساعه »! امام فرمود «اي اهالي عراق مايه ضعف من نشويد و بر رأي من چيرگي نكنيد» و آنها باز به اصرار گفتند «به خدا سوگند ما از اينجا كوچ مي كنيم و مي رويم، پس اگر خواستي تو نيز بيا و اگر خواستي بمان»! اميرمؤمنان آخرين نفري بود كه به اجبار حركت كرد در حالي كه مالامال غصه بود. حضرت همان جا غمگنانه فرمود «ولو أنيّ اطعت عصبت قومي/ الي ركن اليمامه او شمام/ ولكنّي اذا ابرمت امراً/ منيت بخلف آراء الطغام/ اگر قوم من از فرمانم اطاعت مي كردند، آنها را در ركن يمامه و شام جمع مي كردم اما آن هنگام كه كاري را استوار و محكم مي كنم، با آراء مخالف فرومايگان از كار باز مي مانم». هشدار و تيزبيني امام درست بود. سپاه معاويه كه قدرت تسخير نقطه استراتژيك شريعه را با جنگ نداشت به واسطه عمليات فريب توانست جبهه مقاومت را عقب براند و خود بر آن منطقه مسلط شود.
علامه مجلسي(ره) در بحارالانوار روايت مي كند كه «فدعا علي عليه السلام الاشتر فقال ألم تغلبني علي رأيي انت و الاشعث برأيكما؟ فقال الاشعث أنا اكفيك يا اميرالمؤمنين... علي عليه السلام مالك اشتر را خواند و فرمود آيا تو و اشعث (ابن قيس) بر تصميم من چيرگي نكرديد؟» در منابع و مآخذ ديگر آمده كه امام فرمود: «آيا نگفتم كه اين نقشه و حيله است؟ پس اشعث در مقابل گفت اي اميرمؤمنان من تو را كفايت مي كنم، درمان مي كنم آنچه را امروز به مفسده كشاندم و تباه كردم. پس جمع كرد قبيله كنده را و گفت اي گروه كنده! امروز مرا مفتضح و خوار نكنيد كه من با شما اهل شام را مي كوبم...». اين گونه بود كه سپاه به فرماندهي مالك و اشعث تاختند و موقعيت برتر را مجدداً تسخير كردند تا آنجا كه اميرمؤمنان فرمود «سوز سينه ام فرو نشست آن هنگام كه ديدم فرومايگان شام را رانديد از جايي كه شما را رانده بودند». آنها اين بار به فرمان امام گوش جان سپرده بودند كه در تهييج سپاه به جهاد و بازپس گرفتن شريعه فرموده بود «شما را به ميدان جنگ طلبيده اند.
يا با مذلت و از دست دادن موقعيت خود، برجاي بمانيد، و يا شمشيرهاي خويش را از خون آنان سيراب كنيد تا به آب برسيد و سيراب شويد. پس همانا مرگ و نابودي در آن است كه زنده باشيد اما شكست خورده و مقهور دشمن، و زندگي آن است كه به شهادت برسيد اما پيروز و قاهر باشيد». اين فصل جنگ صفين، به اعتبار اطاعت از امام و تبعيت از محاسبه معطوف به واقعيت اميرمؤمنان ختم به خير شد. اما سپاه آن حضرت همچنان آبستن فريب و فتنه بود.
فتنه دوم پس از آن واقع شد كه مالك اشتر با رشادت تمام تاخت و تا نزديكي هاي ستاد فرماندهي دشمن رسيد. آنجا بود كه معاويه و عمروعاص آخرين تير تدبير را در كمان نهادند و فرمان دادند تا سربازان قرآن ها را سر نيزه كرده و شعار صلح و آشتي ملي! و حكميت سر دهند. اشعث اين بار آلوده وعده و وعيد معاويه و عمروعاص شده بود و ديگر نمي توانست فرمان مردي را اطاعت كند كه او را «اميرمؤمنان» مي دانست. معاويه دل او را برده بود همچنان كه 31سال بعد دل دختر او جعده را برد تا به جاي تقديم آب، «جام زهر» تقديم امام حسن كند و جگر مبارك حضرت را به آتش كشد. 11سال بعد هم «محمد» (ديگر آقازاده اشعث بن قيس) جزو كوفيان پيمان شكني بود كه در طليعه سپاه يزيد، سر مبارك حسين بن علي عليه السلام را بر سر ني مي خواستند. به فاصله 42 سال از ماجراي به نيزه شدن ورق پاره هاي قرآن در صفين، قرآن ناطق در كربلا به سر ني شد! اشعث يك بار در صفين از سقوط جست و برگشت، اما بار دوم خيانت «نافرماني مقتدا» و «نرمش با جبهه كفر و نفاق» او را از پا درآورد. او نتوانست خاكستري و ميانه حال باقي بماند و يكي مثل مالك اشتر شود. همان يك ماجراي گران «گرگ و ميش» شدن اوضاع در آغاز صفين، براي مالك تجربه اول و آخر شد تا ديگر طعمه سر قلاب دشمن نشود اما گويا ناف اشعث را با ترديد و تردد در مرز پرحادثه حق و باطل برداشته بودند كه سرانجام «تكيه گاه» اتاق فرماندهي معاويه براي به انجام رساندن پروژه بزرگ شد و تاريخ به جاي پيچيدن به سمت پيروزي اهل حق، به پرتگاه باطل لغزيد. خوارج به نخ اشعث كنار هم آمدند و جبهه شدند همان گونه كه امويان منهزم، در فتنه جمل با رشته طلحه و زبير سامان و انسجام يافته بودند. از دل انحراف فتنه جوشيد. «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع».
حماسه هاي 22خرداد 88 و 12 اسفند 90 در كنار حماسه شامخ 9 دي 1388 گواهان خدشه ناپذيري از بصيرت و پايداري ملت ايران هستند. از مشاركت 40 ميليوني تا جوشش غيرت انقلابي در يوم الله نهم دي و سپس مشاركت 64 درصدي در انتخابات مجلس نهم كه طوفان تحريم از داخل و خارج سر آن داشت تا مقتداي انقلاب را در مقابل جبهه استكبار و فتنه و انحراف تنها گذارد، شهادت مي دهند ملت ما كوفي نيستند چرا كه بي غل و غش و غرض- در زمره احرار و آزادگان- باقي مانده اند اما خواص و سياست پيشگان آنجا كه صاحب غرض و هيجاني شوند، استعداد آن را پيدا مي كنند كه طعمه سر قلاب دشمن قرار گيرند يا در قاب عمليات فريب خصم نقش بيافرينند. صاحبان غرض كه نقطه پرگار جاذبه و دافعه شان نه اصول و آرمان ها بلكه شخص خودشان است، معمولا كم مي آورند و زاويه مي گيرند و اجتهاد مقابل نص مي كنند. و هرچه اين عارضه و غرض را جبران نكنند زاويه شان بيشتر مي شود. آغاز فتنه هايي كه توسط كساني چون سيدكاظم شريعتمداري، زوج بني صدر و رجوي، و آقاي منتظري نقش بست يا نقطه شروع ماجراي فتنه سال 88 و قصه حلقه انحراف، غفلت از كمين دشمن درون و بيرون بود. اين غفلت معمولا دستگاه محاسبه رجال سياسي را مغشوش مي كند.
سرپيچ تاريخ، هيچ امري مهمتر از وحدت و همدلي بر محور ولايت نيست. دو منطق، امروز روبروي هم قرار گرفته اند. يك منطق، همان گفتمان مجاهدانه و پيش رونده انقلاب در عين فشارها و چالش هاست و منطق- نماي- دوم كه به نيابت از دشمن اما با انواع لحن هاي خيرخواهانه دعوت به ترس، بازنگري در آرمان ها و راهبردها، جا زدن، نرمش، تسليم و انفعال مي كند. جريان دوم طيف متنوعي از «مغالطه گران» و افراد «كج فهم» را شامل مي شود كه با همه تفاوت ها يك ويژگي مشترك دارند و آن عدم اطاعت از مقتدا در سر بزنگاه ها و عمل كردن به مثابه سرعت گير جبهه حق است. سياست زدگي، انتخابات زدگي و قدرت زدگي، آفاتي است كه مي تواند رجال سياسي را به لغزش و سپس نفاق و لجاج بكشاند.
آلودگان به اين آفات مجبور مي شوند در يارگيري هاي حزبي و باندي و رسانه اي، تن به خيلي از محرمات داده و اجازه دهند حلقه اطرافيان و حاميان آنها حسابي گرگ و ميش شود. اين گروه البته چهره هاي فاقد بصيرت و هيجان زده- اعم از هيجان خشم و رنجش يا خيال و خواسته- را نيز به بازي مي گيرند.
اكنون كه دوست و دشمن درباره «تغيير هندسه جهان به نفع جبهه اسلام» شهادت مي دهند، سزاوار است همه حاملان انقلاب و مدعيان انقلابيگري پيش از محاسبه گري براي نظام و انقلاب، خود را بسنجند و محاسبه كنند كه آيا مشي آنها در يارگيري هاي سياسي و رسانه اي، موجب وحدت مي شود و ميدان مانور جبهه حق را وسعت مي دهد يا جبهه انقلاب را در مضيقه مي اندازد. جناب مالك اشتر پس از اولين و آخرين اشتباه در محاسبه، به خود اجازه نداد رنج افزاي اميرمؤمنان شود هيچ، كه صف شكن فرمانبردار و بي نظير جبهه حق شد. رحمت و رضوان خدا بر او و بر همه مجاهدان.
جمهوري اسلامي:روز قدرت نمائي عليه رژيم صهيونيستي
«روز قدرت نمائي عليه رژيم صهيونيستي»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات منطقه خاورميانه بگونهاي رقم ميخورد كه همه چيز حكايت از قريب الوقوع بودن تحقق پيشبيني امام خميني مبني بر زوال رژيم اشغالگر قدس و آزاد شدن فلسطين از يوغ صهيونيسم دارد.
روز قدس امسال، درحالي برگزار ميشود كه اعتراضات شهروندان اسرائيلي از درون براي رژيم غاصب صهيونيستي تهديد جدي است. در يكماه گذشته حداقل 10 نفر از شهروندان اسرائيلي اقدام به خودسوزي كردهاند تا به شرايط سخت اقتصادي اعتراض كنند.
تبعيضهائي كه ميان اتباع شرقي با اتباع غربي در سرزمينهاي اشغالي اعمال ميشود، ناتواني سردمداران رژيم صهيونيستي براي تشكيل كابينه و شكننده بودن كليه تصميمات آنان در زمينه شكل دهي دولتهاي ائتلافي نيز از عواملي هستند كه پايههاي اين رژيم غاصب را متزلزل كردهاند.
پيروزي پياپي انقلابهاي منطقه عربي خاورميانه و شمال آفريقا و سرنگوني چند ديكتاتور ظرف يكسال و نيم گذشته به ويژه سقوط ديكتاتور مصر كه هم پيمان اصلي صهيونيستها در منطقه بود، اركان رژيم صهيونيستي را به لرزه در آورده است. سردمداران اين رژيم با حمايتهائي كه دولت آمريكا از آنها كرد تا بتوانند در تشكيلات حكومتي جديد مصر نيز اميدهائي داشته باشند، با تصميمات و اقدامات اخير رئيسجمهور مصر دكتر محمد مرسي مبني بر كنار زدن نظاميان و پايان دادن به حكومت و سلطه آنان بر مصر، دچار نگراني بيشتر شدهاند و اكنون در شرايط بحرانيتري بسر ميبرند.
عليرغم اين شرايط بحراني و پيچيده كه رژيم صهيونيستي با آن مواجه است، سران اين رژيم توطئههائي را دردست اجرا دارند كه نشان دهنده تلاش آنها براي خارج شدن از اين بحران است. اين توطئهها با سكوت سران ارتجاع عرب و حمايت آمريكا و تعدادي از دولتهاي اروپائي و مهرههاي آمريكا در جهان عرب درحال اجرا هستند. به همين جهت، هوشياري ملتهاي مسلمان و حضور آنها در صحنه ميتواند در خنثي كردن اين توطئهها نقش داشته باشد. روز قدس كه اكنون در آستانه آن قرار داريم، موقعيت مناسبي براي قدرت نمائي ملتهاي مسلمان در برابر صهيونيستهاي توطئه گر است.
يكي از اين توطئهها، طرح تقسيم مسجدالاقصي است كه زمزمه آن از كنيست آغاز شده و درحال جدي شدن است. سران رژيم صهيونيستي اين توطئه را درست در شرايطي اجرائي كردهاند كه سران ارتجاع عرب به دستور آمريكا مشغول خرج كردن دلارهاي نفتي ملتهاي مسلمان براي شكستن ديوار مقاومت در برابر غده سرطاني اسرائيل هستند و براي رسيدن به اين هدف كه در ضمن نوعي مصون سازي خود از انقلابهاي مردمي نيز هست از هيچ شيطنتي دريغ نميكنند.
همدستي آمريكا، رژيم صهيونيستي، انگليس، فرانسه، عربستان، قطر و تركيه براي درهم شكستن حكومت سوريه و در نوبت قرار دادن حزبالله لبنان و ساير اضلاع مقاومت ضد صهيونيستي در منطقه، توطئه ديگري است كه يكي از اهداف آن نجات دادن رژيم اشغالگر قدس از خطر سقوط و زوال است. صهيونيستها و حاميان آنها خوب ميدانند كه يكي از محورهاي مهم و اصلي انقلابهاي مردمي در كشورهاي عربي، ضديت با رژيم صهيونيستي و با هدف متلاشي كردن اين رژيم و پاك سازي منطقه از اين غده سرطاني است. آنها از اين واقعيت آگاهند كه با گسترش اين انقلابها كه ريشه در بيداري اسلامي دارد، ديگر جائي براي ادامه موجوديت اسرائيل وجود نخواهد داشت و ادامه اين انقلابها با زوال حتمي و قطعي اين رژيم غاصب همراه خواهد بود. به همين دليل، به عنوان يك ضد حمله با هدف مصون سازي خود و هم پيمانان مرتجع خود در منطقه، طرح ايجاد بحران در سوريه را خلق كردهاند و به آن دامن ميزنند.
درست در همين شرايط، رهبران حزب دموكرات آمريكا و شخص "باراك اوباما" رئيسجمهور اين كشور نيز براي آنكه برگ برندهاي در انتخابات رياست جمهوري آبان ماه آينده دردست داشته باشند تمام تلاش خود را براي براندازي دولت سوريه به كار بستهاند. آنها فكر ميكنند با شكستن اين ضلع مقاومت ميتوانند آراء يهوديان آمريكا و حمايت صهيونيسم بينالمللي را جلب كنند و رياست جمهوري "اوباما" را براي چهار سال ديگر تداوم ببخشند.
سفر پياپي هيلاري كلينتون وزير خارجه دولت اوباما به منطقه و ديدار وي با سران ارتجاع عرب و دولتمردان تركيه و تأكيد بيش از حد بر ضرورت حمايتهاي همه جانبه از شورشيان سوريه به ويژه دادن سلاح و تجهيزات جنگي به تروريستهائي كه در چارچوب طرح آمريكائي - اسرائيلي براندازي دولت سوريه ميجنگند، فقط با هدف جلب آراء يهوديان آمريكا در انتخابات رياست جمهوري به نفع "اوباما" صورت ميگيرد. البته اگر اين توطئه به نتيجهاي كه مطلوب طراحان آن است برسد، سود آن به جيب سران رژيم صهيونيستي و ارتجاع عرب هم خواهد رفت. سران رژيم صهيونيستي براي مدتي خود را از سقوط مصون ميكنند و سران ارتجاع عرب نيز رسيدن امواج انقلابهاي مردمي به تاج و تخت خود را به تأخير مياندازند و هر دوي آنها چند صباحي نفس راحتي خواهند كشيد. در تركيه نيز رجب طيب اردوغان با اين خيال خام به صحنه آمده كه درصورت سقوط دولت سوريه، حكومت او به عنوان الگوي حكومتهاي تازه تأسيس جهان عرب ميتواند به جايگاهي مشابه جايگاه دولت عثماني دست يابد!
اينها همه توطئههائي هستند كه با حضور ملتهاي مسلمان در صحنه به ويژه در روز جهاني قدس خنثي ميشوند. سران ارتجاع عرب و دولتهاي وابسته در جهان اسلام با برگزاري باشكوه راه پيمائيها و مراسم روز جهاني قدس مخالفند ولي ملتهاي مسلمان به اين مخالفتها اعتنائي نميكنند و به صورت خودجوش به صحنه ميآيند و با راهپيمائيهاي پرشور و شعارهاي جهت دار، راه را براي زوال رژيم صهيونيستي هموارتر ميكنند.
توطئههائي كه توسط رژيم صهيونيستي و حاميان بينالمللي و منطقهاي آن عليه جبهه مقاومت و عليه انقلابهاي مردمي در جهان عرب تدارك ديده شده، بيش از هر چيز نشان دهنده ضعف و افلاس صهيونيست هاست. اين دست و پا زدنها به روشني نشان ميدهد پيشبيني امام خميني كه وعده زوال رژيم صهيونيستي و خشكيدن غده سرطاني اسرائيل در منطقه را داده بودند درحال نزديك شدن به تحقق است. ميزان آگاهي ملتهاي مسلمان در سالهاي اخير بسيار بالا رفته و به همين دليل حضور پرشورتري در روز قدس امسال خواهند داشت كه گام مؤثر ديگري در زوال رژيم صهيونيستي خواهد بود.
رسالت:نقش دانشمندان در ساخت جديد جهان
«نقش دانشمندان در ساخت جديد جهان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن ميخوانيد؛ همچنان كه روزگار انسانها، در گذر زمان دستخوش تغيير و تحولات ميشود و در زندگاني هركس گاه فرصتي طلايي پيش ميآيد، سرنوشت اجتماعات انساني نيز مشمول اين واقعيت است و در اوضاع اجتماعي سياسي هركشوري، موفقيتهايي پيش ميآيد كه ميتوان با درك آن موقعيت و بهرهگيري از آن، تحولي اساسي در روند امور و پيشرفت آن كشور ايجاد كرد اما فراتر از وجود نقطه عطف در زندگاني انسانها يا كشورها، فرصتهايي تاريخي است كه براي جامعه جهاني فراهم ميشود؛ يعني زماني كه مقدمات سقوط امپراتوري مستكبران حاكم بر جهان فراهم ميآيد و پايههاي ظالمانهاي كه آنان براساس تامين منافع خويش بنيان گذاشته بودند ، يكي پس از ديگري فرو ميريزد و جهان آماده حاكميت نظم و نظامي نوين وساختار و هندسه سياسي ، اجتماعي، اقتصادي جديدي ميشود و روشن است كشورهايي كه بتوانند اين واقعيات را درك و رخدادهاي آتي را پيش بيني كنند و خود را براي حضور فعال و نقش آفريني در صحنه جديد سياست جهاني آماده سازند، در نظام نوين حاكم بر جهان داراي سهمي بيشتر و نقشي تاثير گذارتر خواهند بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اخير با اساتيد دانشگاههاي كشور به شواهد بروز تحولات عميق درجهان اشاره كردند واز دانشگاهها و حوزههاي علميه خواستند كه مسئوليت خطير خويش را در اين موقعيت حساس و سرنوشت ساز بشناسند و بدان عمل كنند تا ملت ايران بتواند در اين تحولات به جايگاه شايسته خويش دست يابد. البته در نگاه اول ممكن است جبهه حق در مقايسه با جبهه استكبار از نظر امكانات، ضعيف به نظر برسد اما شوق عدالتخواهي و خشمي كه از تحمل ستم دوران دارد، به او شور و نشاط و نيرو وانگيزهاي مافوق تصور داده است. چنانكه هر روز شاهد پيروزيهاي تازهاي در اين جبهه و عقبنشيني جبهه باطل هستيم.
روياروييهاي سالهاي اخير در غزه و لبنان و افغانستان و عراق و نيز شعلهور شدن نهضت بيداري اسلامي در منطقه و شكلگيري جنبش عدالتخواهي در آمريكا و اروپا، همگي گوياي اين واقعيت است كه توانمندي و كارآمدي جبهه استكبار رو به كاهش نهاده است و در آخرين نبرد دو جبهه كه اين روزها در سوريه جريان دارد، طرحهاي جبهه استكبار يكي پس از ديگري با شكست مواجه ميشود و الگو گرفتن سوريها از بسيج و به صحنه آوردن مردم براي دفاع از آب و خاكشان در برابر تجاوز تروريستهاي جبهه استكبار، نمونهاي از كارآمدي دستاوردهاي نظام اسلامي در ديگر كشورهاست.
در شرايط حساس كنوني كه ملتهاي ستمديده جهان براي مطالبه حقوق پايمال شده خويش به پا خاستهاند و بهرهگيري از تجربيات انقلاب اسلامي ايران مورد توجه آنان واقع شده است. مسئوليت خطير ملت ايران، بهرهگيري حداكثري از اين فرصت است.
راه پر افتخاري كه ديروز شهيدان با ايثار جان خويش در برابر ملت ايران گشودند، امروز صحنه مبارزه را به سرزمين دانش كشانيده است و در اين سرزمين سلاح علم نتيجه نبرد را تعيين ميكند و لذا در اين شرايط سرنوشت ساز ، نگاه ملت ايران به فرزندان دانشمند خويش است تا با دفاع از عزت و استقلال كشور ، زمينه ارتقاي جايگاه ايران در ساختار جديد جهان را فراهم آورند و براساس يك نقشه جنگي، با سياستگذاريهاي دقيق پژوهشي و با ساماندهي ارتش دانشمندان، پيروزي در اين جبهه را تضمين نمايند.
اگر ديروز دشمنان با ترور دانشمندان عرصه دين تلاش ميكردند مانع گسترش انديشه خودباوري ديني در جامعه ما شوند، امروز با ترور دانشمندان علمي تلاش ميكنند از شكلگيري نهضت دانشمندان دينمدار و عدالتخواه ممانعت به عمل آورند. نهضتي كه ساختار جهاني جبهه استكبار را تهديد ميكند و در برابر خدمت بيچون و چراي علم به سلطهگري و استعمار ملتها و توليد سلاح وكشتار انسانها مقاومت به خرج ميدهد.
در سايه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران نسل جديدي از دانشمندان پا به عرصه گذاشتهاند كه حاضر نيستند علم، شخصيت، هويت و انسانيت خويش را در قبال قرص ناني به دشمنان انسانيت بفروشند. گردونهاي كه نظام سلطه جهاني طراحي كرده بود و نخبگان كشورهاي جهان را سر به زير و آرام جذب اهداف شيطاني خويش ميكرد، اينك با فراهم آمدن مقدمات دگرگوني در حاكميت نظام سلطه جهاني، فرسوده شده و به تدريج كارايي خويش را از دست ميدهد.
استقلال شخصيت دانشمندان ايران و مقاومت آنان در برابر خواستههاي استكبار، پديده جديدي است كه موج آن به سرعت در ديگر كشورها خصوصا كشورهاي جهان سوم ، تشديد خواهد شد و به سالها سيطره و انحصار طلبي علمي نظام سلطه پايان خواهد داد و در اين ميان عملكرد انساندوستانه نظام جمهوري اسلامي ايران موجب تقويت اين حركت شده وارائه دستاوردهاي علمي و فني به كشورهاي عقب نگه داشته شده به مردمان تحت ستم الفباي رهايي از قيد وابستگي به نظام سلطه جهاني را آموخته است.
سياست روز:آخرين خانه گلي کي تخريب ميشود
«آخرين خانه گلي کي تخريب ميشود»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم علي يوسف پور است كه در ان ميخوانيد؛
۱ـ انسان زماني که در رسانهها تصاوير کشته شدگان زلزله بخصوص کودکان را ميبيند به شدت متاثر ميشود که معمولا اين تاثير بعدا به فراموشي سپرده ميشود اما داغ اين عزيزان ساليان دراز بر روحيه نزديکان آنان اثرگذار ميباشد. راستي چه کسي بايد مسئوليت از دست رفتن اين عزيزان هموطن را بعهده بگيرد. قهر طبيعت ـ سهلانگاري مسئولين در مقاومسازي خانه روستائيان، عدم آگاهي روستائيان به شيوههاي نوين ساختمان سازي، فقر اقتصادي روستائيان.
۲ـ کشور ايران روي کمربند زلزلهخيز جهاني واقع شده است و هر چند سال يک بار شاهد زلزلههايي با شدت بالا ميباشيم. بنابراين وقوع زلزله در کشور ما امري اجتنابناپذير است.
بنابراين با برنامهريزي دولت و مجلس در کوتاه مدت و دراز مدت ميتواند خسارت زلزله ها را به حداقل برساند. تجربيات نشان داده است خانههايي که طبق اصول مهندسي ساخته شدهاند يا مقاومسازي شدهاند خسارت ناچيزي ديدهاند اما با کمال تاسف خانههاي خشت و گلي که بيش از پنجاه سال از عمر آنان ميگذرد. بيشترين تلفات جاني را به بار آوردهاند.
۳ـ بعد از انقلاب اسلامي جشنهاي مختلفي برپا گرديده جشن برقرساني به آخرين روستاهاي بالاي بيست خانوار ـ جشن پايان مدارس کپري در بشاگرد، دولت و مجلس شوراي اسلامي تلاش نمايند مقاومسازي کليه روستاهاي کشور را در دستور کار خويش قرار دهند که ديگر ما شاهد جان باختن عزيزان خود در سوانحي اين گونه نباشيم. و اين کار انتظار زيادي از دولت و مجلس نميباشد.
۴ـ اگر چه بعد از انقلاب تا حدودي ساخت و ساز روستاها ضابطهمند شده است اما هنوز در خيلي از روستاها روستائيان با دانش خود و مصالح غير مرغوب شروع به ساخت و سازمي نمايند دولت ميبايستي علاوه بر مقاومسازي ساختمانهاي روستايي اعمال نظر قوي و ضابطهمندي در مورد ادامه ساختمانسازي روستائيان اعمال نمايند.
اميدوارم که در آينده نزديک شاهد تخريب آخرين خانههاي خشت و گلي در روستاهاي کشور باشيم و همه ساختمانهاي روستائيان با روشهاي مهندسي ساخته شوند که در حوادث طبيعي مانند زلزله شاهد خسارت جاني و مالي نباشيم.
تهران امروز:فروش دموكراسي و ابزار آن!
«فروش دموكراسي و ابزار آن!»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم محمدحسين جعفريان است كه در آن ميخوانيد؛رسانههاي غربي از آغاز جريان بيداري اسلامي، آن را انقلابهاي اينترنتي ناميدند. آنها مدعياند بهويژه در مصر، سامانه فيسبوك و توئيتر، نقش اصلي را داشتهاند. بهطور مثال در مستندي كه يكي از اين رسانهها با همين موضوع ساخته است ادعا شده تنها در يك مورد، 90هزار نفر به دعوت يك وبلاگنويس براي اجتماع در ميدان التحرير پاسخ مثبت داده و آن روز به خيابان رفتهاند.
نگارنده نه بر آن است كه اين انقلابها اينترنتياند و نه مدعي ناديده انگاشتن كامل آنها ولي فهميدن اغراق و چاخان بزرگ غربيها در اين زمينه چندان سخت نيست. نظر به ضريب نفوذ اندكي كه هنوز اينترنت در تمام كشورهاي درگير بيداري اسلامي دارد، ادعاي ساماندهي انقلابات از اين راه، يك ادعاي واهي است و بايد ديد غرب از طرح آن بهدنبال چيست؟ اما تاثير بلاانكار اينترنت همانا در فرآيندي است كه دنياي امروز آن را بهعنوان پديده شهروند خبرنگار ميشناسد. بيترديد اين شهروند خبرنگاران بودند كه جهان را از اخبار كشتار و حوادث كشورهاي خود در جريان بيداري اسلامي آگاه ميكردند.
با اين حال دنياي غرب كه امپراتوري بلامنازع رسانهاي جهان را در اختيار دارد، بسيار زيركانه و هدفمند، آن دسته از اخبار اين خبرنگاران را كه در جهت اهداف موردنظرش بود، پر و بال داده و با آب و تاب، به سمع و نظر جهانيان ميرساند و آن دسته را كه نميپسنديد، در همان فضاي سايبري بايگاني ميكرد و تلاشي در جهت فراگير شدن آن بهخرج نميداد.
براي مثال بيترديد به همين ميزان كه خبر و تصوير از شهروند خبرنگاران درباره سوريه و عليه اسد به اينترنت راه مييابد، اخباري از جنايات آلسعود در قطيف و مناطق شيعهنشين شرق اين كشور يا بحرين و مهمتر از اين دو، از يمن در فيسبوك و توئيتر به اشتراك گذاشته ميشود. ولي رسانههاي غربي اين مناطق و بهويژه يمن را كاملا بهحال خود رها كردهاند چراكه فعلا آنها دموكراسي را تنها براي مردم سوريه لازم ميدانند.
هفته گذشته اما انتشار اين خبر، راز بزرگنمايي نقش سامانههاي مجازي در بيداري اسلامي و كشورهاي عربي را آشكار ساخت. خبر اين بود: «پادشاه عربستان به مارك زوكربرگ، بنيانگذار فيسبوك، مبلغ 150 ميليارد دلار براي خريد كامل اين پايگاه اينترنتي پيشنهاد داده است.» اكنون بهسادگي ميتوان دريافت پايگاههايي نظير فيسبوك و امثالهم به ابزار فشار تازهاي در دست غرب بدل شدهاند تا با آن از رژيمهاي موردنظرشان باجخواهي كنند.
از سوي ديگر، آنها با هيولا ساختن از اين ابزار در نزد ثروتمندان سادهلوح حاكم بر ممالكي چون عربستان و شيخنشينهاي خليجفارس، يك نام و در واقع «هيچ» را سر بزنگاه به مبالغي بسيار بالاتر از 150 ميليارد دلار به آنها ميفروشند. ميبينيد همه چيز چقدر زيركانه طراحي شده است.
آنها هم از اين راه در جهان پز حمايت از دموكراسي و ملتها را ميدهند، هم از آن ابزار تهديد و فشار ميسازند و هم دريايي از دلارهاي باد آورده را، سر بزنگاه به جيب ميزنند! فروش دموكراسي و ابزار آن!
حمايت:حساسیت ویژه روز قدس امسال
«حساسیت ویژه روز قدس امسال»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم فاطمه آلیا است كه در آن ميخوانيد؛هرچه زمان میگذرد اهمیت روز قدس و لزوم نابودی رژیم صهیونیستی بیش از گذشته بر ملت ایران و همچنین سایر ملتهای جهان آشکار میشود. روز قدس امسال در حالی برگزار میشود که دامنه موج بیداری اسلامی وسیعتر شده است و مقابله با استکبار و دیکتاتوری به شکل سازماندهی در کشورها درآمده و همین مطلب باعث پیوند بیشتر ملتها شده است. نکته دیگر که بر اهمیت روز قدس امسال میافزاید شدت کینهتوزی و توطئهایست که بر ضد سوریه شکل گرفته است.
سوریه که همیشه در خط مقدم مبارزه با اسرائیل و حامی فلسطین بوده است اخیراً به بهانههای مختلف از جمله لزوم انجام اصلاحات سیاسی هدف استکبار جهانی و لابی صهیونیسم قرار گرفته است.
شدت بغض و کینه به حمایت سوریه از فلسطین به حدی است که در جلسه شب دوشنبه وزرای خارجه اجلاس سازمان همکاریهای اسلامی موضوع تعلیق سوریه از این سازمان مطرح شده است. به همین دلیل است که روز قدس امسال نسبت به سالهای گذشته حساسیت بیشتری دارد.
فریادهای مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکایی که امسال از راهپیماییها بلند خواهد شد در واقع حمایت از سوریه و مخالفت با آتشافروزیهایی است که از سوی استکبار بر ضد این کشور صورت میگیرد.پیام روز قدس امسال علاوه بر اینکه آرزوی ملتها برای نابودی هر چه سریعتر رژیم جعلی صهیونیستی را به جهانیان منتقل میکند حمایت از کشور و مردم سوریه را نیز ه همراه خواهد داشت.
به موازات افزایش شرارتها در سوریه شاهد موفقیت بیشتر این کشور در دفع فتنههای داخلی و خارجی و سرکوب تروریستها هستیم که همین موضوع موجب شده نقشههای شیطنتآمیز برای زمین زدن دولت سوریه افزایش پیدا کند بنابراین در روز قدس امسال ملتها فریادهای خود را متوجه مثلث شوم آمریکا، اسرائیل و انگلیس خواهند کرد تا پیوند و همبستگی خود را با ملتهای مظلوم به ویژه ملت سوریه نشان دهند تا انشاءالله با شکست حامیان اسرائیل در سوریه نابودی این رژیم نزدیکتر شود.
مردم سالاري:سياست، هنر تكرار مطالبات است
«سياست، هنر تكرار مطالبات است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي مال مير است كه در آن ميخوانيد؛با نزديك شدن به انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري، همزمان با به تكاپو افتادن تشكلها و سازمانهاي مختلف سياسي در كشور، حرفها، حديثها و گمانهزنيهاي فراواني در گوشه و كنار بر سر عدم حضور اصلاحطلبان در انتخابات پيش رو بر سر زبانهاست.
انتخاباتي كه بي شك با توجه به شرايط حساس منطقهاي و بينالمللي از اهميتي سرنوشتساز و حساسيت ويژهاي برخوردار است. اين كه شرايط و اتمسفر سياسي كشور تا چه اندازه بستر مناسبي براي فعاليت گروههاي اصلاح طلب است؟ يا اصلاح طلبان تا چه پايه توانايي پيگيري مطالباتي كه طي نزديك به دو دهه بر آنها پاي فشردهاند را دارا هستند؟ يا اينكه اساساً گروههاي اصلاحطلب تا چه ميزان از قدرت رويارويي با چالشهاي بي شمار پيشرو (اعم از داخلي و خارجي) برخوردارند، از جمله موضوعات، دغدغهها و پرسشهايي است كه سبب شده تا برخي تحليلگران و گروههاي اجتماعي بر روي گزينه سكوت يا به بيان بهتر عدم شركت اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري تاكيد ورزند.
در اين كه پرسشهاي مطرح شده از سوي مخالفين حضور اصلاح طلبان در عرصه انتخابات از جنس دغدغههايي است كه ميتوان و بايد بر روي آنها تعمق و تأمل بيشتري به خرج داد شكي نيست، اما گزينه سكوت و انزواي سياسي نميتواند گزينه مناسبي براي پاسخ دادن به دغدغههاي فوقالذكر باشد. چرا كه اساساً سياست پهنه سكوت و وادي خاموشان نيست بلكه مجالي است براي گفتگو، چانه زني و پافشاري بر روي اهداف و آرمانها يا به بيان زيباي مايكل والستر (Michel Walzer) فيلسوف سياسي «سياست هنر تكرار مطالبات است.»
با نگاهي گذرا به تاريخ سياسي جهان ميتوان اين نكته را به نيكي دريافت كه بسياري از حقوق و مزايايي را كه ما امروزه به مثابه حقوق مسلم و خدشه ناپذير انساني به آنها خو گرفتهايم، نه حاصل سكوت و بيتفاوتي سياسي بودهاند و نه از درون دگرگونيهاي يك شبه، انقلابي و خلق الساعه بيرون آمدهاند بلكه مولود عرق ريزي، فداكاري و تلاشهاي شبانهروزي گروههاي اصلاح طلب و پيش رويي بودهاند كه در طول ساليان چه بسا طولاني و با ايمان تزلزل ناپذير به درستي راهشان و پرداخت هزينههاي گزاف بدست آمدهاند.
توسعه نهادهاي مدني، فعال شدن احزاب، اصناف، سنديكاها، رونق مطبوعات، اقتصاد شفاف، سياست خارجي منافع محور، حق آزاديهاي مصرح در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران از جمله مطالباتي است كه جز از طريق تكرار آنها در عرصه سياست و مشاركت در قدرت سياسي و نزديك شدن به ابزارها و نهادهاي تصميمگيري بدست نخواهد آمد. شكست غمانگيز اصلاح طلبان در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي به روشني هزينهها وآسيبهايي را كه انزواي سياسي و دوري از مراكز تصميمگيري در پي دارد را بار ديگر به رخ گروههاي اصلاحطلب كشيد.
تجربه تلخي كه البته ميتواند به مثابه چراغ راهي براي حركت بعدي اصلاح طلبان در انتخابات سرنوشت ساز رياست جمهوري باشد. مخلص كلام اينكه حكايت امروز گروههاي اصلاح طلبي كه خود را براي رقابت در عرصه انتخابات آماده ميكنند با گروههايي كه بر آتش انزواي سياسي و بي تفاوتي ميدمند، چندان بي شباهت به حكايت مشهور روباه و خار پشت نيست. ميگويند: روباه بسيار چيزها ميداند، اما خارپشت فقط يك چيز بزرگ ميداند.
براستي شايد آنهايي كه گزينه انزواي سياسي را بر مشاركت سياسي ترجيح ميدهند از زمره كساني باشند كه خيلي چيزها ميدانند اما بدون شك اصلاح طلباني كه اين روزها مومنانه سرگرم سازماندهي و تنظيم مطالبات و نيروهاي خود هستند از جمله كساني هستند كه تنها يك چيز بزرگ ميدانند و آن اينكه «سياست هنر تكرار مطالبات است».
آفرينش:حضورايران در اجلاس مكه و تاثيرات آن
«حضورايران در اجلاس مكه و تاثيرات آن»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛"با افزايش تنش هاي سياسي در منطقه و به ويژه درگير بودن مسلمانان در بطن اين تحولات، كشورهاي صاحب نفوذ و قدرت در منطقه همچون ايران و عربستان، هريك به دنبال ايفاي نقش و دفاع از حوزه هاي نفوذ خود مي باشند. اما در يك سال گذشته با آغاز انقلاب هاي منطقه رويارويي اين دو قدرت منطقه اي به سخت ترين دوران خود رسيده و باعث اختلافات سياسي فراوان شده است". اين پيش زمينه اي بود تا فضا را براي بررسي اهداف برگزاري و حضور ايران دراجلاس مكه را فراهم و به نكاتي در اين زمينه اشاره كنيم.
1-اهداف عربستان از برگزاري اجلاس مكه؛
با نگاهي به تحولات كشورهاي عربي مشاهده مي كنيم نقشي كه آل سعود در ميان انقلاب هاي منطقه بازي كرده، تماماً درمقابل مردم و انقلابيون بوده است. حمايت حكام عربستان از ديكتاتورها و پناه دادن به آنها باعث مخدوش شدن چهره سياسي- اسلامي آل سعود گرديده است. از سوي ديگر چند ماهي است برخي شهرهاي شرقي عربستان دستخوش اعتراضات مردمي گرديده و موجب درگيري ميان مردم و نيروهاي امنيتي شده است. لذا آل سعود از برگزاري اين نشست قصد دارد :
-چهره مخدوش شده خود را در بين انقلابيون منطقه همچون مصر، بحرين و تونس بازسازي كند و مانع از اين شود كه به عنوان كشوري حامي ديكتاتور شناخته شود.
- با اين اقدام قصد دارد نشان دهد كه نقش عربستان به عنوان پدر اعراب همچنان برجاي خود باقي است و محور تصميم گيري در امور مسلمانان منطقه و جهان مي باشد.
- آرام جلوه دادن اوضاع داخلي و فرافكني از احتمال درگير شدن عربستان به عنوان بزرگترين كشورعربي از امواج انقلاب هاي مردمي.
بنا بر اعلام مقامات سعودي دستوركار اجلاس مكه حول سه محور «فلسطين، بررسي وضعيت نامناسب مسلمانان درسراسر جهان و بحران سوريه» است. اما با توجه به اهميت و مطرح بودن مسئله سوريه، احتمالاً اين موضوع در رأس امور مورد بحث قرار خواهد داشت. اين درحالي است كه تهران ورياض موضعي كاملا متفاوت درمورد سوريه داشته و قطعاً نمي توانند به همگرايي دراين زمينه نائل شوند. لذا حضور ايران به عنوان اصلي ترين حامي سوريه درميان كشورهايي كه اغلب به دنبال براندازي نظام سوريه هستند بسيار حائز اهميت است.
2- اهميت حضور ونقش ايران دراين اجلاس؛
درمورد حضور ايران در اين نشست بايد به نكاتي اشاره كرد كه بعضاً باعث تامل و گمانه زني هاي سياسيون و اصحاب رسانه شده است.
- با احتساب اين سفر، پنجمين حضور ديپلماتيك ايران در عربستان در بالاترين سطح صورت مي گيرد و اين درحالي است كه تا كنون هيچ مقام رسمي و بلند پايه از اين كشور به ايران سفر نكرده است و به لحاظ شئون ديپلماسي رفت و آمد بين كشورها بايد دوطرفه باشد.
- طي هفته گذشته اجلاسي در تهران جهت يافتن راه حل براي بحران سوريه با حضوربيش از 30 كشور جهان و نمايندگان سازمان ملل برگزار گرديد. اما كشور عربستان حتي در حد سفير هم حاضر به شركت در اين اجلاس نشد. اين درحالي است كه حضور ايران در اجلاس مكه در بالاترين سطح ديپلماتيك در حال انجام است.
- با توجه به اجماعي كه درمورد وضعيت سوريه در سطح جهاني و منطقه اي وجود دارد، نمي توان انتظار داشت كه دراين اجلاس آل سعود و ديگرسران كشورهاي اسلامي به تغيير موضع جدي روي آورد و به دنبال همفكري براي حل بحران سوريه به روش ايران باشند. لذا نتيجه خاصي جز رويكردهاي كنوني حاصل اين نشست نخواهد بود و ممكن است اتفاق نظر اعراب و سران كشورهاي اسلامي دراين اجلاس در مورد وضعيت سوريه مارا درميان افكار عمومي جهان به انزوا كشاند و ايران را به عنوان مانعي براي بهبود وضعيت سوريه به تصوير بكشند.
- از سويي ديگر برخي معتقدند حضور ايران در اين اجلاس مي تواند كشورمان را از انزواي نشست هاي مربوط به سوريه خارج كند و به عنوان يك قدرت صاحب نفوذ در اين كشور، راه كارها و ايده هاي سياسي خود را براي برون رفت از بحران فعلي ابراز نمايد.
اين اجلاس مي تواند فرصتي براي ايران باشد تا از جايگاه و وضعيت سوريه درميان مخالفان عرب و ديگر كشورها حمايت كند و مانع از افزايش فشارها بر اين كشور گردد. به قولي تصور مي شود تا ايران به عنوان يك آلترناتيو دراين اجلاس نقش داشته باشد.
- برخي ابراز داشته اند كه حضور ايران در مكه باعث كاهش تنش هاي في مابين با عربستان خواهد شد، اما بايد با واقع نگري به اين موضوع نگريست. درحال حاضر موضوعات مورد تنش ميان ايران و عربستان به اوج خود رسيده است. مسائل مربوط به مصر، بحرين، اختلافات درعراق، لبنان و نهايتاً سوريه، باعث شده تا يخ روابط دوكشور به ضخيم ترين بخش خود برسد. از سويي ديگر عربستان، ايران را به حمايت از شيعيان شرق اين كشورمتهم مي كند و شمشير اتهام را از رو بسته است، نمي توان انتظار داشت اين اختلافات صرف حضور ايران در اين اجلاس برطرف گردد.
به هرحال اميدواريم مسولان و تصميم گيرندگان سياست خارجي كشورمان سه اصل «عزت، حكمت ، مصلحت» را در اين شرايط حساس مد نظر داشته باشند تا خداي ناكرده باعث متضرر شدن حيثيت و جايگاه كشورمان در منطقه نگردد.
ابتكار:وقتي زلزله خود آيينه ميشود
«وقتي زلزله خود آيينه ميشود»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛تاريخ بشر همراه ستيز با طبيعت بوده است؛ جدال دير آهنگ طبيعت و بشر دست آوردهاي بيشماري به ارمغان آورده آن چنان که بشر در اين ستيز به خود سازي رسيده است . در هماوردي با قواي طبيعت بود که آدمي راههاي بهبود زيست را فرا گرفته و قوه عاقله اش او را راهبردي کرده تا پيروز اين ميدان گشته است.
آدمي از روزي که خود را شناخته با قهر طبعت و طغيان آن روبرو شده روزي با سونامي و روزهاي ديگر با زلزله، آتشفشانها و... دست و پنجه.نرم کرده. او ياد گرفته که تنها سلاح اش در اين نبرد نابرابر تدبير است و بس. آدمي فهميده که بايد واقعيتي به نام سرشت طبيعت را بپذيرد. او دريافته که زلزله و و سونامي جزئي از واقعيت انکار ناپذير طبيعت است.
پس نه راه فرار داشته و نه چاره اي جز تدبير براي رهايي و مصونيت؛علم و تکنولوژي محصول اين نياز بوده و امروز اين دست آوردها به کمک آمده تا آدمي در مقابل غول زلزلهها قدرت مقاومت پيدا کند و توان عبور از امواج سهمگين خشم درياها را بيابد.
کشورما از جمله کشورهايي است که روي خط زلزله قرار دارد و تقريباًهرده سال يک بار گوشه اي از کشورگرفتار ميشود؛ اما آنچنانکه گفته شد قواي طبيعي تنها بلا ساز و تخريب گر و جا نستان نبوده، بلکه موجب شکوفايي استعدادها و دليل آباداني و بهبود وضعيت زيستي نيز بوده اند. در نتيجه همين طغيانها بود که بشر به فکر استحکام و بهبود وضعيت زندگي خود شد و تلاش کرد آسيب پذيري خود را به حداقل برساند.
سايه مداوم زلزله بر سر مردم سختکوش ژاپن موجب گرديد تا آنان در اين هماوردي به نقطه اي از مقاوم سازي برسند که اکنون نگراني يک شهروند ژاپني در زلزلههايي با قدرت 8ريشتر به بالا،افتادن ليوان آب از روي ميز کارشان است. آنان نه هراس از خراب شدن خروار،خروارآوار را دارند و نه بيم از دست دادن جان تعداد زيادي از هموطنان خود را.
ولي در کشور ما که تقويم زلزلههاي مهيب آن به کمتر از ده سال ميرسد، هنوز با 6ريشتر بايد شاهد جان باختن صدها هموطن مظلوم و زخمي شدن هزاران نفر باشيم.
سالهاست که نهادهاي امدادي و حمايتي ماموريت نوسازي و بهسازي بافتهاي مسکوني روستايي را عهده دار هستند؛ ولي زلزلهها آينه واقعيتها ميشوند و نشان ميدهند آنچه را که در زير پوست وعدهها مدفون است،تعجب و افسوس مردم از زلزله شنبه شب آذربايجان شرقي ناشي از اين است که مردم باور نميکنند پس از سي وسه سال، هنوز شمار زيادي از هموطنان محروم خويش در خانههاي کاه و گلي زندگي کنند. مردم سالهاست که ميشنوند براي محروميت زدايي، در ساختارهاي مديريتي، بخش مهمي با عنوان معاونت امور محرومين در نهاد رياست جمهوري راه اندازي شده است و مشغول به کار است.
مردم سالهاست تبليغات و آمار و ارقام نهادهاي موازي چون بنياد مسکن انقلاب اسلامي ،کميته امداد امام (ره)،جهاد سازندگي قديم و.... را ميشنوند و باور کرده بودند که ديگر هيچ اثري از شاخصهاي محروميت در سرزمين جواهر ساز ايران وجود ندارد. ولي حال حق دارند که ناباورانه به صحنه خروارهاي خانهها کاه و گلي آوار شده مردم مظلوم آذربايجان شرقي بنگرند و تاسف بخورند و بپرسند که پس آنهمه دستگاههاي حمايتي خاص مناطق روستايي،کجا هستند؟ مردم حق دارند بپرسند پس کجاست آنهمه آمار و ارقام که چاشني سخنان برخي مسئولين بود و آنان با تکيه بر اين آمارها مدعي بودند که سالهاست محروميت را در کشور ريشه کن کرده ايم.
مردم اکنون از ميزان تدبيرها ميپرسندو ميگويند طبيعت حق است،سرشت طبيعت طغيان است ولي بي تدبيري و سوء تدبير حق نيست.اکنون زلزله نه تنها آثارش شکستن آيينههاي زنگاري آلونکهاي بيوه زنان و پير زنان است بلکه خودش به آيينه بزرگ تري تبديل شده که نا راستيها و کاستيها اعمال و نا هماهنگي و نا موزوني آنها با اقوال مدعيان را تمام قد نشان ميدهد و زلزله امروز سوژه رسانهها نيست بلکه خود رسانه است.رسانه اي که آمارهاي غير واقعي را به نمايش ميگذارد و ميزان تدبير ما آدمها را در مواجهه با قواي طبيعت گزارش ميکند.
دنياي اقتصاد:راه تداوم ثبات در بازار مسكن
«راه تداوم ثبات در بازار مسكن»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن ميخوانيد؛مسکن بخش مهمی از اقتصاد هر کشور را به خود اختصاص میدهد اگر نگوییم مهمترین بخش آن است؛ به همین دلیل بسیاری از اقشار مردم به ویژه تحلیلگران بازار مسکن معمولا نسبت به تحولات این بخش حساس بوده و آن را پیگیری میکنند.
بعد از افزایش شدید قیمت مسکن در سالهای 85 و 86 این بازار با بیسابقهترین رکود خود در سالهای 87 و 88 مواجه شد تا اینکه به تدریج رکود، جای خود را به رونق داد و اوج این رونق هم در زمستان سال گذشته و اوایل بهار امسال بود.
اما حدود یک ماه است که سیستم رهگیری معاملات مسکن، رکود خرید و فروش را در این بازار نشان میدهد. از طرفي نوع دیگری از معامله به نام پیشفروش آپارتمان وجود دارد که نهتنها دچار رکود نشده، بلکه بیش از گذشته مورد توجه خریداران است. از سوي دیگر، معاملات پیشفروش مسکن عموما با تاخیر حدود یک ساله وارد سیستم رهگیری مسکن میشوند یعنی فعلا آمار آن ثبت نمیشود.
نکته دیگر آن است که معمولا هر معامله در بازار مسکن تبدیل به زنجیرهای از معاملات میشود؛ زیرا پولی که فروشنده از خریدار دریافت میکند صرف خرید یک واحد دیگر میشود و این زنجیره میتواند تا چند بار تکرار شود در صورتی که در معاملات پیش فروش مسکن این زنجیره خرید و فروش را نداریم. بنابراین به نظر میرسد رکود بازار مسکن نه به دلیل خروج سرمایه از بازار که بیشتر به دلیل حرکت سرمایه به سمت بازار آتی بوده است، البته اگر بتوان نام آن را رکود گذاشت.
به عبارت دیگر بازار مسکن را باید به دو بخش تقسیم کرد: یکی بخش فروشندهها که پاسخ به عرضه آنها کم شده و دیگری بخش خریداران که تقاضای آنها به دلیل ارزانتر بودن، به سمت پیش خرید آپارتمان میل کرده است. اما در هر صورت عرضه بالای مسکن در ماههای آینده به احتمال زیاد منحنی تغییرات قیمت مسکن را برای ماههای متمادی افقی نگه خواهد داشت (شیب صفر یا ثبات قیمت).
ولی در بلندمدت قیمت مسکن تحت تاثیر دو عامل تورم عمومی قیمتها و بیماری هلندی خواهد بود که هر دو عامل، اثر افزاینده بر قیمت مسکن دارند، ولی اثر عامل دوم مشروط بر آن است که عرضه ارز به بازار از تقاضای آن پیشی گیرد که فعلا شاهد آن نیستیم.
گسترش صنعت:الزامات صنعتی شدن کشور
«الزامات صنعتی شدن کشور»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم ابراهیم عزیزی است كه در آن ميخوانيد؛نقش بسیار بالای حملونقل در توسعه اقتصادی کشورها بر کسی پوشیده نیست، از اینرو با توجه به این مهم باید برنامهریزی منسجمی بین همه دستگاهها و سازمانهای ذیربط در این رابطه صورت گیرد تا به این ترتیب زیرساختهای مورد نیاز برای شقوق مختلف حملونقل فراهم شود.
در این بین حملونقل ریلی بهدلیل قیمت ارزان و ایمنی بالا از اهمیت دو چندانی برخوردار است. قدمت ورود قطار به کشورمان از مرز یک قرن عبور کرده و در واقع سابقه ایران از بسیاری کشورهای کنونی صاحب تکنولوژی در صنعت ریلی به مراتب بیشتر است. با وجود آنکه صنایع ریلی ایران در وضعیت مناسبی بسر میبرد و فناوری ساخت اکثر تجهیزات ریلی بومی شده، اما زیرساختهای مورد نیاز حملبار و مسافر از طریق شبکه ریلی کشور وضع چندان مناسبی ندارد. یکی از مهمترین دلایل این عدم هماهنگی بین صنعت و حملونقل ریلی نداشتن الگوی مناسب سرمایهگذاری است.
به عبارت دیگر، ساز و کار مدونی برای جذب سرمایههای داخلی و خارجی در این بخش وجود ندارد تا میزان حمل بار و مسافر با اهداف برنامههای توسعهای کشور قرابتی چندانی نداشته باشد. هر چند کارشناسان روشهای مختلفی ازجمله فاینانس داخلی، خارجی و ترکیبی از این دو را بهعنوان راهکار خروج از بنبست کنونی میدانند و استفاده از این روشها را به دستاندرکاران حوزه حملونقل توصیه میکنند، اما در عمل به دلایلی ازجمله ضعف مدیریت اتفاقی امیدوارکنندهای در این خصوص نمیافتد. BOO(احداث، تملک و بهرهبرداری)،BOOT (احداث، تملک، بهرهبرداری و انتقال)،BTO (احداث، انتقال و بهرهبرداری)، BRT (احداث، اجاره و انتقال)،BLT (احداث، اجاره به شرط تملک و انتقال)،BT (احداث و انتقال) و DBFO (طرح، احداث، تامین مالی و بهرهبرداری) ازجمله انواع مختلف روشهای سرمایهگذاری در جهان محسوب میشوند که متاسفانه جایگاهی در بین مدیران کشور ندارد.
به دنبال همین ضعف بود که چند سال پیش برای جبران عقبماندگیهای تاریخی تصمیم گرفته شد تا «سند توسعه صنایع ریلی» تدوین و اجرایی شود. همانگونه که اشاره شد ضعف روشهای سرمایهگذاری یکی از گلوگاههای حملونقل و صنعت ریلی از گذشتههای دور بوده که بهعنوان یک «سد» از گسترش این دو شده است. استفاده از تجربیات جهانی و ارائه راهکارهای مناسب برای جذب سرمایه بهعنوان دو اصل اساسی سند مذکور است که به آنها توجه ویژهای شده است.
از سوی دیگر ایجاد هماهنگی بین ذینفعان حملونقل و صنعت ریلی، توجه به اهداف تعیین شده در برنامههای توسعه و سند چشمانداز ۱۴۰۴ و در نظر گرفتن سند توسعه صنایع مرتبط با حملونقل و صنعت ریلی از دیگر موضوعاتی بهشمار میآید که در سند توسعه صنایع ریلی به آنها پرداخته شده است. بیشک تدوین و اجرای راهکارهای این سند که با همکاری صاحبنظران، استادان دانشگاه و فعالان صنعتی تهیه شده میتواند راه ایران را در مسیر تبدیل شدن در شاخصهای حملونقل و صنعت ریلی منطقه هموار کند اما با این وجود هنوز خبر امیدوارکنندهای از تدوین یا اجرای این سند به گوش نمیرسد. در حال حاضر این بخش با یک خلأ روبهرو است که چنانچه برطرف نشود یکی از مهمترین الزامات صنعتی شدن کشور را در اختیار نخواهیم داشت.