به گزارش ایران اکونومیست، تابستان سال ۱۳۸۲، ۲۱ سال پیش، ماشین سرنوشت از شهر ماکو در حرکت بود تا یکی از استعدادهای این خطه را برای کسب عنوان قهرمانی به پایتخت برساند ماشینی که هر چند مسیر را کامل پیمود اما در راه برگشت سرنوشت شوم یکی از سرنشینان را مجبور کرد تا از ویلچر استفاده کند. نوجوان ماکویی آن روزها آمده بود تا در پایتخت خود را به عنوان یک قهرمان معرفی کند و در بازگشت با استقبال دوستان و همشهریان مواجه شود اما بازگشت متفاوت وی یک استان و حتی ورزش کشتی را بهتزده کرد.
قهرمان امروز داستان ما در زمان مسابقه دچار حادثه شد تا به جای سکو قهرمان بر تخت بیمارستان تکیه بزند. قرار بود که تصاویر وی در سکو به نقش برجسته رسانههای ایران تبدیل شود اما تصویری غم انگیز از این قهرمان جوان منتشر شد که در بیمارستان بستری است. بستری در بیمارستان و مصدومیتها در کشتی امری طبیعی است اما خبر بازگشت به تشک کشتی بسیار مهمتر از هر خبری برای ورزشکار این رشته میباشد؛ خبری که هیچگاه به خانواده و جوان ماکویی داده نشد بلکه او مجبور شد تا برخلاف تمام همدورهای های خود ویلچرنشینی را پیشه کند.
پزشکان به بازگشت وی امیدوار بودند اما در خبرها آمده که این قهرمان ماکویی به خاطر یک غفلت در بیمارستان به کما رفته و قدرت بیان را نیز از دست داده است. زمان برای خانواده وی به سختی میگذشت این زمان مانند ثانیه های پایانی رقابت با یک حریف چغر بود که هر لحظه میتوانست نتیجه مسابقه را عوض کند. بله ضایعه نخاعی همان حریفی بود که جوان ماکویی را ابتدا خاک و در ادامه ضربه فنی کرد تا سرنوشت تلخی را برای دنیای قهرمانی او ترسیم کند.
امیر قلیزاده جوان آن سالها اکنون در حال نزدیک شدن به دهه پنجم زندگی خود است و بدترین شرایط ممکن دست و پنجه نرم میکند. خبر ویلچرنشینی وی سال هاست در میان اخبار پرتعداد و حواشی ورزش ایران گم شده و کمتر کسی سراغی از وی خواهد گرفت. زمانی که از شرایطش میپرسند برخی مسوولان میگویند این اتفاق مال ۲۰ سال پیش است.
اما برخی از زخمها التیام پیدا نمیکنند زخم امیر این روزها سر باز کرده و کار وی به درمان در تبریز کشیده شده است. در ۲۰ سال پرستاری جز مادر نداشته مادری که بنا به گواه وی تمام دار و ندار را هزینه قهرمانی کرد که این روز تنها کالبدی از وی بر روی ویلچر حضور دارد.
خانم قلیزاده با تشکر از علی بازیار مربیان کشتی نوشت: تا کنون فقط این مربی بزرگوار به من کمک کردند به جاهای مختلف نامه زدم و حتی در مقطعی حقوق کمی برای پسرم تعیین کردند اما کوتاه مدت و با تغییر دولتها عملا این حقوق هم به فراموشی سپرده شد. آن سالها وضعیت و شرایط اقتصادی خوبی داشتیم خانههای تهران و تبریز را برای مداوای اکبر فروختم و اکنون آه در بساط ندارم. ۲۰ سال است مراقب و پرستار پسرم هستم و کسی از من و پسرم سراغی نگرفت.
مادر اکبر گلایه دارد او میگوید سال ها انتظار کمک از مسوولان ورزش دارم و تا کنون هم اتفاقی نیفتاده است دسترسی هم به کسی ندارم از بزرگان کشتی مانند رسول خادم و علیرضا دبیر تقاضای کمک دارم اما نمیدانم چگونه با آنان ارتباط برقرار کنم. صدای من را به این عزیزان برسانید شاید بتوانند کمکی به ما بکنند. ۲۱ سال است که پرستار پسرم هستم نه توان مالی دارم ونه توان جسمی.
تقدیر اکبر هر چند که ویلچر نشینی بود اما او امید به زندگی دارد ازدواج کرده و ۲ فرزند نیز دارد فرزندانی که هزینه بزرگ کردن آنان بر عهده مادر قلیزاده است. پدری که شغل آزاد داشته و اکنون در دهههای پایانی توانایی کار ندارد.
مادر اکبر روایت تلخی از مشکلات زندگی دارد روایتی که شاید برای هر وجدان بیداری تکان دهنده باشد. خانم قلیزاده که ۲۰ سال از عمر خود در کنار ویلچر و تخت پسر سپری کرده هنوز هم به روند درمانی او امیدوار است امید دارد تا با کمک خیرین و بزرگان کشتی بخشی از مشکلات وی حل شود. از دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهوری محترم و شهرام دبیری معاون رئیس جمهور که خود از منطقه آذربایجان هستند تقاضای کمک دارم. خواهشمند رسانه شما(ایران اکونومیست) شرایط ما را به گوش مسوولان برسانید.
وی در خصوص شرایط کنونی اکبر قلیزاده گفت: نزدیک به ۴۰ روز است که در بیمارستان بستری است و استخوان سر پسرم به علت عفونت سیاه شده و روند درمانی را طی می کند اما زمان ترخیص وی مشخص نیست.
علی بازیار از مربیان کشتی ایران در خصوص شرایط اکبر قلیزاده به خبرنگار ایران اکونومیست گفت: تمام هزینه ها از سال ۱۳۸۲ با خانواده بوده و حتی آنان برای بازگشت قدرت تکلم از دارو خارجی استفاده کردند و این موجب شد شرایط سخت اقتصادی را تجربه کنند. من در حد توان به این خانواده کمک کردم. امیدوارم مسوولان و بزرگان کشتی و ورزش ایران شرایطی را فراهم کنند تا خانواده و مادر این کشتیگیر که در بدترین شرایط اقتصادی به سر میبرند بتوانند ادامه درمان اکبر را پیگیری کنند.