فکر کنید یک دیپلمات، دلنوشتهای از زندگی و جامعهاش را به نگارش درآورد. آیا میتوانید تصور کنید که این رمان چه زیباییهایی را به تصویر خواهد کشید؟ شاید برایتان جالب باشد که بدانید نخستین رمان با ویژگیهای مدرن در ایران، توسط یک دیپلمات نوشته شده است. بله، «تهران مخوف» را میگویم که مرتضی مشفق کاظمی، حدود یک قرن پیش آن را به رشته تحریر درآورد. موضوع اصلی این اثر، معضلات اجتماعی تهران پس از وقوع انقلاب مشروطه است.
«ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید» به قلم ایرج پزشکزاد، شاید دومین رمان باشد که توسط یک دیپلمات ایرانی در سال ۱۳۳۷ منتشر شده است. هرچند این رمان همچون دیگر آثار پزشکزاد، طنزی دلنشین است، اما زیرلایههای سیاسی و اجتماعی آن، به وضوح نمایان است.
اما سومین رمان فارسی که از یک دیپلمات ایرانی سراغ دارم، اثر تازهمنتشرشده رشید بیات مختاری با عنوان «گنجهای آلوده» است.
وجه مشترک این سه اثر در توجه عمیق به مسائل و معضلات اجتماعی جامعه ما نهفته است. بیتردید، رشته تحصیلی و تجربههای کاری یک دیپلمات، بهویژه مسافرتها و مأموریتهایش به کشورهای دیگر، نه تنها نگرش او را شکل میدهد، بلکه بر متن رمان نیز تأثیر میگذارد.
دو روز پیش «گنجهای آلوده» را یک نفس خواندم؛ چرا که پس از شروع، نمیتوانستم کتاب را از دستانم رها کنم. بیان دلنشین و احساسی داستان، توصیف شخصیتها و سیر رخدادها به قدری جذاب است که خواننده را به عمق خود میکشد، درست مانند تماشای یک فیلم هیجانانگیز.
بیات مختاری، با هنرمندی تمام، صحنهها را با جزئیات به نمایش میگذارد و خواننده را با خود به دل داستان میبرد؛ او را به گریه وا می دارد یا به خنده میاندازد. طوری که با هر کلوز آپ داستان توی دل حادثه می روی، با اهریمن ها می جنگی و با هر لانگ شات آن و با هر گام ظفرمند قهرمان داستان حس التیام در وجودت لانه می کند. اصلا اینطور بگویم که اگر «خورشید» مجید مجیدی فیلم مصور از کودکان کار است، «گنج های آلوده» فیلم مکتوب است در این باب.
انتخاب محله امیرآباد شمالی تهران و خیابانهای اطراف آن، نه تنها برای خواننده آشنا به تهران، داستان را ملموس تر میکند، بلکه برای من که هشت سال از عمرم را در این محله گذراندهام، بسیار آشناست. اصلا یک دژاووست. رستوران، جگرکی، هتل و حتی حمام سر خیابان نصرت برایم خاطرهانگیز است.
زندگی قهرمان اصلی داستان نیز، صدای تراژدی کودکان کار را که روزانه با اخبار مختلف به گوش میرسد، در ذهن ما زنده میکند. متاسفانه این معضل اجتماعی، هنوز هم راه حل قطعی در جامعه ما نیافته است.
اما چه کسی بهتر از نویسنده این داستان، به عنوان دیپلماتی که سالها در حوزه توسعه اجتماعی و اقتصادی فعالیت کرده، میتواند این آنومی اجتماعی را به تصویر بکشد؟ او با گریز به موضوع قاچاق اشیای باستانی توسط دیپلمات دانمارکی و پیگرد قضایی عموی سلمان توسط اینترپل، داستان را با چاشنی دیپلماتیک نیز آمیخته میکند.
از حیث خلق اصطلاحات جدید، این داستان نوآوریهایی نیز به همراه دارد. بهعنوان مثال، زباله دندانگیر یکی از آنهاست. آیا زبالهای که کثیف است، میتواند دندانگیر هم بشود؟ با خواندن داستان درمییابیم که برای قشری از جامعهمان که از بد حادثه به این روز افتادهاند، زباله واقعاً دندانگیر میشود و برای سرگروه آنها، به طلای کثیف و دندانگیر مبدل میگردد.
در این زمینه، نه تنها کلمات جدید، بلکه گزارههای نوین رمان میتواند به ضربالمثلها راه پیدا کند. به عنوان مثال، یکی از شخصیتهای داستان با احساسی عمیق و با شکوه خطاب به شخصیت دیگر میگوید: «اگر قرار باشد چیزی نظر مرا در مورد تو عوض کند، من خودم را عوض میکنم.» چقدر پر احساس و عاشقانه!
و در نهایت، با دید انسانی و آرمانی نویسنده، چاشنی رمانتیک پایان داستان میان چهار شخصیت هم سرنوشت و وصال شیرین آنها، همراه با اهدای قسمت اعظم پول پیدا شده از میان زبالهها، این سفر را با رضایت خاطر برای خواننده به پایان میرساند. هرچند که این پایان برای کودکان کار و یا بیچارگان زبالهگرد، به معنای واقعی نخواهد بود؛ زیرا مستورها و مظفرهای داستان برای صعود به پنتهاوسهای اقدسیه همچنان پا بر گرده کودکان کار می گذارند و به آنها نیاز دارند.
امیدوارم نویسنده «گنج های آلوده» مبارزه با چنان اهریمنهایی را در جلد دوم داستان ادامه دهد تا تشفی خاطری برای جامعه و جویندگان عدالت باشد.