به گزارش روز دوشنبه گروه علمی ایران اکونومیست، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه در آیین افتتاحیه مدرسه نخبگانی علم و دین در دانشگاه تربیت مدرس گفت: بحث علم و دین به یک معنا بحث مدرن است. وقتی که رنسانس اتفاق افتاد و مباحث اصالت انسان شکل گرفت یک زیست مدرن پدید آمد و این موضوع در مقابل سنت در قرون وسطی است.
وی افزود: در قرن ۱۳ میلادی عقل نظری و استدلالگر هم مطرح شد و در آن زمان میگفتند معیار ما در دانش، مسیحیت است. در مقابل مدرنیته آمد و گفت که عقل مستقل از وحی را قبول دارم. سنت یعنی من ایمان میآورم تا بفهمم و اول، ایمان است و بر اساس آن فهمیدن شکل میگیرد.
خسروپناه عنوان کرد: ما یک سنت داریم و در مقابل آن یک مدرنیته وجود دارد. سنت ایمان را اصالت میدهد و مدرنیته عقل استدلالگر را اصالت میدهد. اسلام نه ایمانگرایی قرون وسطایی را قبول دارد و نه انحصار عقل را، زیرا اسلام معتقد به حکمت است. این حکمت یعنی دستاوردی که زاییده عقل نظری، عملی، معاد و عقل معاش است. این چهار عقل در حکمت با هم جمع میشوند و اگر علمی زاییده حکمت شد به آن علم حکمی میگوییم.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: این تعبیر سنتی که به واژهها اضافه میشود بیشتر از غرب آمده است و اینکه سنتی وصف چیزی بشود ترجمه اشتباه است. سنت، حکمت است زیرا ما به وحی قبل از عقل معتقدیم. ما به عقل نظری مستقل که درک هست و نیست و عقل عملی مستقل که باید و نباید را درک میکنیم قبول داشته و معتقدیم که این عقل معاش باید به عقل معاد پیوند بخورد.
وی افزود: سه اصطلاح tradition، مدرنیته و حکمت وجود دارد که سه چهارچوب نظری مختلف است. عقل نظری دکارتی و عقل عملی کانتی و عقل ابزاری وبری بر علم تاثیر گذاشته است. به طور مثال نظریه نیوتون بر پایه دکارت است اما کانت میخواست این پایههای نظری را با فلسفه تقویت کند لذا در قرن ۱۹ شاهد یک نسبیگرایی در ساحت معرفت و علم بودیم. اکنون علمی که در دانشگاههای ما تدریس میشود محصول این سه مقوله است.
این استاد حوزه و دانشگاه تاکید کرد: اولین نزاع بین علم و دین، همین تعارضات بین این دو مقوله است. البته منظور از دین در این اختلافات، مسیحیت است که در ادامه به آن میپردازیم و دانشمندان همیشه به روشهای گوناگون این تعارض را برطرف کردند و توانستند بر چالشها فائق شوند. خوب است بدانید که در تمدن اسلامی اصلا دعوایی بین علم و دین وجود ندارد.
وی تصریح کرد: حتی در آثار حکما و دانشمندان اسلامی هم هیچ اثری از این تعارض وجود ندارد به طور مثال در آثار ابن سینا و خواجه نصیر اصلا دعوایی بین علم و دین نیست. باید بدانیم که یکی از علتهای مهم تعارض بین دین و علم خود مسیحیت است که این دین یک کتاب مقدس دارد که عهد جدید است و یک کتاب عهد عتیق دارد که به محتوا باورمند نیست. در واقع تعارض بین علم دین و علم مدرنیته با علم قرون وسطایی بوده است.