ایران اکونومیست-خیلی وقت است که مصاحبه مفصل نداشته و
همین باعث شده که حرف و حدیث های زیادی درباره فعالیت های آینده اش در
رسانه ها منتشر شود. «فرزاد فرزین» یکی از چهره های موفق موسیقی در سال های
گذشته است و انتشار آثار پرطرفدار و کنسرت های پرهیجانش باعث شده مخاطبان
زیادی را برای خود و آثارش دست و پا کند. فرزین در آستانه انتشار آلبوم
جدید خود است و برخی حواشی ماه های اخیر درباره او که در رسانه ها کلی سر و
صدا به پا کرد، بهترین بهانه ای بود که این مطلب را به این «پاپ استار»
وطنی اختصاص بدهیم و با او درباره همه این مسائل گپ بزنیم. مسائلی از قبیل
فستیوال هنری روسیه، مرتضی پاشایی، موج «شادمهریست» در موسیقی پاپ ایران،
آلبوم جدید وخیلی چیزهای دیگر.
سال 93 سال مهمی در رزومه کاری تو در بازار موسیقی کشور بود. کمی درباره این سال و ماجراهای موسیقی در کشور حرف بزن.-
سال 93 به خاطر یک سری از کارهایی که خیلی هایش منتشر شده و خیلی ها هم
هنوز نه، برای من سال مهمی بود. کمی طول می کشد که برآیند اتفاقاتی که در
این سال برای من افتاده را دیگران متوجه شوند و بتوانند در موردش قضاوت
کنند. ماجرا از آن برنامه روسیه شروع شد و برای اینکه در چنین فستیوال شرکت
کنیم، به هر حال اتفاق یونیکی بود. چون موسیقی ما کمتر به جایی دعوت می
شود. به هرحال ما باید در این فستیوال جهانی با زبان بین المللی حضور پیدا
می کردیم و این موضوع کمی کار را دشوار می کرد.
ما با مردمی طرف
بودیم که با نگاه هایی پرسشگر در حال رصد ما روی صحنه بودند. یکی از مهم
ترین ارکان هر قطعه ای ترانه و شعر آن است. شما مثلا اگر قطعه «بچه» راکه
روزبه بمانی ترانه اش را گفته، بدون شعر و فقط موسیقی اش را گوش کنی، مگر
اصلا می شود تا انتها تحملش کرد؟ پس ما باید با زمان بین المللی حرف می
زدیم تا حرفمان به گوش جهان می رسید. از سوی دیگر ما مشکلات زیادی داشتیم
مثلا به عنوان مثال ما پول کافی برای اعزام همه گروه ها به این مسابقات را
نداشتیم. فکرش را بکنید که مثلا گروهی که از آلمان آمده بود، اسپانسرش
مرسدس بنز بود. ترکمنستان آدیداس را داشت.
مهم
ترین شاخصه هایی که از این جشنواره کسب کردی و به داشته هایت اضافه شد چه
بود؟ تو به هر حال یکی از شش جایزه برتر این فستیوال هنری را از آن خود
گردی که در موسیقی پاپ بعد از انقلاب جزو معدود جایزه های معتبر یک خواننده
ایرانی در حوزه پاپ بود.- تا سال های زیادی در موسیقی
ایران به صورت حرفه ای کار کرده بودیم و به هر حال آدم های باتجربه ای
بودیم. هرکداممان بارها روی صحنه های مختلف رفته بودیم. در این فستیوال با
چهره های جهانی و بین المللی قرار بود روی صحنه برویم و رقابت کنیم. در این
فستیوال من خیلی واضح متوجه شدم که فرق های زیادی بین حرفه ای بودن در
ایران و حرفه ای بودن در سطح بین المللی وجود دارد. واقعا استرس گرفته
بودیم و این را خودم اعتراف می کنم. به هر حال گروه من حرفه ای ترین و
بهترین های حال حاضر در ایران بودند ولی همه این عوامل دست به دست هم داد
تا من پنجاه درصد از اجرای خودمان در این برنامه راضی باشم.
این
ناراحت کننده بود ولی به هر حال تجربه خوبی برای ما شد. ضعف امکانات و
برنامه ریزی هم که دیگر مزید بر علت شد تا آن طور که باب میل خودمان باشد
نتوانیم در این جشنواره حضور پیدا کنیم. مسئولین حتی نتوانستند برای ما در
این مسابقات یک سالن تمرین پیدا کنند و ما در محلی واقعا تاسف بار تمرین
کردیم که تازه آن را هم خودمان پیدا کردیم. به هر حال واقعا در حالی که می
توانستیم بهترین استفاده را از این مسابقات داشته باشیم، کمی تحت تاثیر
موضوعات خارج از کار قرار گرفتیم.
فاصله
موسیقی ایران و جهان قطعا فاصله زیادی ست و اینکه تو بخواهی جغرافیای
ایران را با جغرافیی جهان مقایسه کنی، از بیخ و بن درست نیست. حرف من این
است که به هر حال از تو هم نباید توقع می بود که در این شرایط بتوانی در
ایده آل ترین حالت ممکن به نتیجه ویژه ای برسی. چون به هر حال در ایران
مخاطب موسیقی کمتر موسیقی جهان می شنود و سطح سلیقه بازار جهانی را نمی
داند. همین باعث شده قضاوت هایش خیلی مطلق و مبتنی بر احساس باشد.-
مخاطب داخلی هیچ ارتباطی به هنرمندی که دوست دارد فضای کاری اش را گسترش
بدهد ندارد. مخاطب داخلی مشکلات ریشه ای و متعصبانه مختص خودش را دارد و
قطعا سطحش با مخاطب اینترنتشنال فرق دارد. همان طور که آرتیست های داخلی
مقایسه شان با هنرمندان بین المللی واقعا مقایسه دور از انصافی است. اگر
شرایط و فضای کاری موسیقی در ایران و خارج از کشور را مقایسه کنید، کاملا
به حرف من می رسید.
موزیسین داخلی مخصوصا خواننده ها حتی سواد
موسیقیایی ندارند. این واقعیت تلخ را باید بپذیریم و قبول کنیم ولی در همه
جای دنیا حتی مردم عادی هم موسیقی می خوانند و سواد آکادمیک دارند. در
مدارس، موسیقی به بچه ها تدریس می شود. همین فرق های اساسی ماست. پس نباید
توقعاتمان بالا باشد. حالا به این فکر کن که یک هنرمندی از جامعه ایرانی می
خواهد تلاش کند خودش را به این سطح بالای بین المللی برساند. انگار کسی می
خواهد از مقطع دبیرستان برای لیسانس گرفتن تلاش کند.
اما
این موضوع و اتفاقی که برای تو در این مسابقات افتاد، با واکنش های عجیبی
از سوی همکارانت مواجه شد. برخی از خواننده ها این رویداد را اتفاقی کوچک
قلمداد کردند که فرزاد فرزین آن را بزرگ جلوه داده و اغراق کرده. این
رفتارها و حسادت ها بود و تو هم سکوت کردی. به نوعی این سکوتت، تایید حرف
های آنها قلمداد شد و جامعه طرفدارانت را رنجاند.- من جمله
ای دارم که خیلی ها به طرق مختلف گفته اند. من اعتقاد دارم که تصمیمات بزرگ
را آدم های کوچک نمی توانند در شرایط سخت بگیرند. یعنی آدم هایی که
تصمیمات مهمی در لحظات مهم زندگی شان می گیرند آدم های بزرگی هستند. آدم
های کوچک نمی توانند درباره مسائل بزرگ حرف بزنند. چون ضعف های رفتاری شان
از قبیل حسد، تنگ نظری و خیلی چیزهای دیگر را در نگاهشان به هر رویداد بزرگ
دخیل می کنند و به خاطر همین هرگز نمی توانند درباره مسائل بزرگ اظهارنظر
کنند.
اگر یکی از همین دوستانی که می گویی به این اتفاقات بزرگ فکر
می کرد، حداقل در فضاهایی نزدیک به این موضوع یک بار ورود پیدا می کرد. من
این قبیل اظهارنظرها را در حدی که حتی جوابشان را بدهم هم نمی بینم. وقتم
را صرف کارها و اتفاقات بزرگ تری که در ذهنم هست، دست پیدا کنم. البته
دوستان زیادی هم به من زنگ زدند و تبریک گفتند. از قبیل دوستان خوبم در
گروه «سون» و «عماد طالب زاده» و خیلی های دیگر. خیلی ها هم نه. واقعا من
برای کسی یا هنرمندی کار نمی کنم که واکنش هایشان را دغدغه بدانم برای
خودم. این نوعی رویکرد برای رزومه کاری ام بود که خوشحالم از اینکه
توانستیم تاثیرگذار باشیم.
می
خواستم به اینجا برسم که بحث های خاله زنکی و حاشیه ای در بین اهالی
موسیقی خیلی زیاد است و هرگز شاهد آن اتحادی که مثلا در حوزه سینما و
بزرگانش هستیم؛ حتی درصد پائینی از آن را در بین اهالی موسیقی علی الخصوص
پاپ، نمی بینیم. این موضوع چرا آنقدر به تثبیت رسیده و به نوعی خودزنی تاسف
بار تبدیل شده؟ مثلا من یادم هست وقتی یکی از همین ستاره های پاپ ممنوع
الکار بود و چهره ای به نام«مهدی مقدم» مجوز گرفت، به شدت درباره مجوز
گرفتن این خواننده تشر زد و مصاحبه کرد و به طرز وقیحانه ای در رسانه ها به
این موضوع اعتراض نمود. متوجه منظورم هستی؟- سوالی از تو
دارم. ما چند کارگردان و بازیگر باسواد داریم؟ چند خواننده پاپ باسواد
داریم؟ سطح سینما و موسیقی پاپ را اصلا نمی توانی از خیلی لحاظ ها مقایسه
کنی. سینما با امثال «اصغر فرهادی» اسکار گرفته و چهره هایش با خوشحالی
تمام برایش جشن گرفته اند. من اعتقاد دارم این مقایسه مقایسه ای مع الفارغ
است.
سینمایی ها مدت هاست که به یک اجماع و همبستگی ویژه رسیده
اند. دلیلش هم این است که به هر حال مطالعه دارند و انجمن های صنفی فعالی
دارند. مدت هاست جلسات مشترک برگزار کرده اند و از همه مهم تر عمر حیات
حرفه گری شان در مقایسه با جامعه مخاطبان موسیقی پاپ فرق دارند. شاید هیچ
خواننده ای این قدر بی پروا این گونه علیه فضای کاری خودش سخن نگوید ولی من
با جسارت تمام این حرف ها را می زنم.
اتفاقابه
نکته خوبی اشاره کردی. نقش جامعه مخاطبان موسیقی در تعیین این قبیل خط مشی
ها برای هنرمندان چقدر تاثیرگذار است؟ آنها و سطح سلیقه شان تا چه حدی می
تواند در تعیین بالا و پائین های منحنی کیفیت در موسیقی پاپ تاثیرگذار
باشد؟- مردم به هیچ وجه تعیین کننده خط مشی هنری کسی که
کارشناس این کار است نمی توانند باشند. مردم اگر قرار بود تعیین کننده
باشند، باید بیست درصد برای این سلیقه فکرک نند ولی در نهایت شما
تولیدکننده هستید. اگر قرار باشد که شما براساس سلیقه مخاطب برایشان کار
تولیدکنید، آن وقت دیگر شما باید درباره خودتان لفظ تولیدکننده و مولف را
استفاده نکنید. شما آن زمان یک اجراکننده خواسته های دیگران هستید.
حالا
از جوابت به این سوال می رسم که چرا به قول تو مولفین و «تولیدکنندگان»
موسیقی پاپ در کشور که به قول تو خط مشی موسیقی را در بازار تعیین می کنند و
ذائقه مخاطب براساس دست پخت آنهاست، به این میزان تاسف بار، آثارشان به
تکرار رسیده و این موضوع در حال تبدیل به یک نگرانی مفرط است؟-
جواب این سوال در عین سادگی، سرشار از پیچیدگی های فراوان است. یک نمونه
به شما عرض می کنم که شاید بهترین جواب به سوال تو باشد. «مایکل جکسون» مهم
ترین چهره در موسیقی پاپ دنیا است اما به اندازه «فرزاد فرزین» 32 ساله که
حدود 4، 5 سالی ست که می تواند برنامه اجرا کند، کنسرت نداشته است. دلیلش
هم این است که مگر ما کلا در ایران بزرگ ترین سالن کنسرتمان چقدر ظرفیت
دارد؟
ضعف امکانات در این موضوع خیلی نقش دارد. مثلا من با یکی از
منیرجرهای سرشناس در اروپا دیداری داشتم و از چهره ای که او طرف قرارداد با
وی بود، گپ می زدیم و برنامه ریزی می کردیم. حرف من حرف خیلی راحتی بود.
من گفتم که ما سالن هایی داریم با ظرفیت حدود دو هزار نفر و اگر قرار به
اجرای برنامه باشد مثلا در هر روز دو سانس کنسرت می رویم و در سه روز پیاپی
بیش از ده هزار نفر را میزبان می توانیم باشیم. حرف من که تمام شد واکنش
ایشان جوری بود که انگار من گفتم همین الان در این مکانی که ما نشسته ایم
قرار است زلزله 8 ریشتری بیاید! مات و مبهوت و متعجب و حتی ترسید!
طبیعی هم هست که بترسد...-
مکانیسم تعریف شده برای آنها این است که برای یک کنسرت شش ماه برنامه ریزی
می کنند. ده روز قبل برنامه گروه دکور و نور و صدابرداری در محل حاضر می
شوند. همه عوامل و نوازنده ها و سایر عوامل بارها کل برنامه را تمرین می
کنند. خواننده دو روز قبل به محل برنامه می رود و چند بار تمرین کنسرت می
کند و این کنسرت باشکوه با همه ریزه کاری ها و پرفورمنس ها یک بار برای
مثلا ده هزار نفر برگزار می شود.
عظمت و شکوه یک خواننده و کنسرت و
ستاره بودن در جغرافیای جهانی این گونه مشخص می شود. ولی نبود این مکانیسم
درست و اصولی در ایران باعث می شود که تعداد بالای اجراهای زنده یک
خواننده در کشور بدترین ضربه را به او بزند. توان جسمانی اش کم می شود.
زمانی برای فکرکردن روی آثار جدید ندارد. حجم اجراهایش بالا برود. تمرکزی
روی آثار جدید ندارد و تا می آید روی آلبوم زوم کند به یک باره در فلان شهر
کشور باید روی صحنه برود هشت سانس بخواند! در این مکانیسم ناسالم چرا تو
توقع داری فضای موسیقی وارد ورطه تکرار نشود؟ کیفیتش پائین نیاید؟
ببین
من اعتقاد دارم قوانین و عرف تثبیت شده در فضای موسیقی ایران کاملا یکا
یالت مجزا از استانداردهای جهانی است. هیچ چیزمان حتی شباهتی کوچک به مارکت
جهانی ندارد اما ادعای ستاره هایمان از بزرگان «پاپ استار»های جهان هم
بیشتر است...- این بحث تو، یک بحث دیگری ست. عرف تثبیت شده
در ایران، مطابق با شرایط جامعه و شرایط سخت افزاری و امکانات موجود است.
من از تو به خاطر این سوال و این ادعایت یک سوال دارم. کدامیک از به قول
«پاپ استار»های جهان بدون ویدئوکلیپ و تصویر می توانند 5 هزار نفر را به
سالن های کنسرتشان بکشانند؟ پس به این نتیجه می رسیم که چهره های داخلی
بدون داشتن چنین امکانی، توانسته اند موفقیت های ویژه ای را که چهره های
داخلی بدون داشتن چنین امکانی، توانسته اند موفقیت های ویژه ای را به دست
آورند.
ویدئوکلیپ علاوه بر معرفی موسیقی، قابلت ارائه قطعات موسیقی
و صدای خواننده را در بستری جذاب و پرزرق و برق دارد و باعث می شود مخاطب
موسیقی خیلی زود بتواند با آن ارتباط برقرار کند. من اگر بتوانم در کشورم
رسانه ای داشته باشم که ویدئوکلیپ های متعارف با فرهنگ کشور را پخش کند، آن
وقت می بینی که چقدر زود حرف ها و صدایمان به خارج از مرزهای ایران هم می
رسد. این شرایط به قدری در کشور به یک عادت تبدیل شده که حالا نبودش دارد
آرام آرام به قانون تبدیل می شود و این واقعا تاسف بار است.
این قبیل عرف ها چقدر به عدم تولد ستاره های جدید و موسیقی در کشور در این سال ها انجامیده؟- شما در فوتبال این کشور چند بار می توانی به صورت شانسی شاهد تولد یک «علی کریمی» باشید؟
درباره نقص مکانیسم ستاره سازی در کشور حرف می زنی...-
ببین ما هنرمند استار موسیقی مان بلد نیست. سواد نت خوانی ندارد و خودمان
را با تلاش و زحمت و به صورت تجربی به جایگاه کنونی رسانده. چند بار این
اتفاق باید در یک فضای ثابت در یک فضای ثابت بیافتد؟ آیا بدون برنامه ریزی
کارکرد آکادمیک، می شود نخبه ها را پرورش داد؟
ولی ادامه این روند می تواند به فاجعه ای برای موسیقی پاپ ختم شود.-
تیم فوتبال 98 ایران ستاره هایی مثل خداداد عزیزی و علی دایی و خیلی های
دیگر را داشت. همه استعدادها به صورت شانسی کشف شده بودند ولی مگر قرار است
همیشه در هر شاخه ای ما با شانس و تصادف استعدادهای جدید را پیدا کنیم؟
الان در دوره ای هستیم که دیگر آن شانس ها نیستند. قطعا موسیقی هم همین طور
است. ولی چاره چیست؟
بزرگان
موسیقی و ضعف های مشهودشان در ادامه یک روند تکراری برای عمر هنری شان در
این چرخه مقصر نیستند؟ «شادمهر عقیلی» در دوره ای آمد و به قدری به تثبیت
رسید که بعد از خودش موجی را راه انداخت به نام «شادمهریست» که ستاره های
پاپ حال حاضر موسیقی کشور وام دار حضور و جریان سازی قوی او هستند. خودت
خوب می دانی درباره کدام چهره ها حرف می زنم...- شادمهر مال
این نسل موسیقی نیست. شادمهر به نسلی تعلق دارد که موسیقی را کار می
کردند. او آهنگساز و نوازنده است و استعداد موسیقی است. باز هم بحث همان
«علی کریمی» بودن است. ما قانونی را در همه شاخه ها داریم که تولد ستاره ها
را بر پایه شان پی ریزی کرده ایم تا اصول آکادمیک استعدادیابی.
«مرتضی
پاشایی» آخرین ستاره از نسل جدید موسیقی پاپ در کشور بود که امسال
متاسفانه فوت کرد. سوز صدایی که این خواننده داشت، لحن و ملودی هایی که می
ساخت باعث شنیده شدن آثارش شد و توانست تا حدودی در جامعه ایرانی آثارش را
به گوش مردم برساند. نظر «فرزاد فرزین» درباره این خواننده چیست؟-
مرتضی پسر خوب و مودبی بود که این اتفاق واقعا ناراحت کننده بود. درباره
بحث های هنری این خواننده هم باید بگویم که همان طور که خود مرتضی بارها در
مصاحبه هایش عنوان کرده بود، شروع به کارش تحت تاثیر موسیقی «شادمهر»
اتفاق افتاد و به مرور توانست شخصیت هنری خود را پیدا کند و مستقل شود.
مرتضی زمان زیادی برای مطرح شدن نداشت.
آن اتفاق هم در همه گیرشدن
آثارش تاثیرگذار بود. به واسطه اینکه به هر حال مردم ما مردمی احساس هستند.
ولی قطعا هنر و استعداد مرتضی بخش مهم کاراکتر کاری او بود که توانست به
هر حال قشر برزگی را درگیر خود کند. او به مرور به کاراکتر جذاب رسید و حتی
در لباس پوشیدنش هم توانست «تیپ» هنری جالبی را برای خودش بسازد که هوش
بالای او را نشان می داد. این تلاش هایی بود که توانست به این نتیجه خوب
برسد که کارهایش همه گیر شود.
مبحث
بعدی من مقوله کنسرت های توست. تو شروع کننده جریانی بود که «پرفورمنس» را
وارد اجراهای زنده خواننده های پاپ ایرانی کردی. با اتفاقات و غافلگیری
های خاصی که در کنسرت هایت چند سال قبل دیده شد و باعث شد خیلی های دیگر هم
به فکر بیافتد و الان دیگر تقریبا در همه کنسرت ها شاهد این قبیل اتفاقات
هستیم. تو آغازگر و مبدا این جریان بودی ولی فکر نمی کنی دیگر ادامه این
روند به جایی دارد می رسد که مشخصا یک سال بعد شاید دیگر سوژه ای نمانده
باشد که تو بتوانی از آن برای کنسرت هایت روی سن استفاده کنی؟-
کاملا مخالفم با این صحبت. فیلم کنسرت «شوک» به زودی منتشر می شود و شما
متوجه می شوید که ایده های من برای کنسرت تازه شروع شده است. ولی داستان
بدی که این وسط هست این است که سطح تفکر درباره این ماجرا در بین سالن های
کنسرت خوب نیست. ما برای دکورزدن روی سن مشکل داریم. مثلا به ما می گویند
که به خاطر اینکه موکت کف سالن خراب می شود، فلان دکور را اجازه نداری
بزنی! ما با این قبیل تفکرات طرفیم. به هر حال با این شرایط سخت ما کنسرتی
قوی و ویژه را روی صحنه بردیم و در کنسرت بعدی کاری می کنم که همه انگشت به
دهان بمانند.
موضوع بعدی تغییر و
تحولات مداوم در ارکستر توست. تو تقریبا هر چند ماه یک بار آدم های جدید
به ارکسترت می آیند و می روند. برخی نوازنده ها از گروهت جدا می شوند و کلی
علیه ات مصاحبه می کنند. سر و صدا و جنجال و کلی چیزهای دیگر. بعد به
فاصله چند ماه دوباره به ارکسترت اضافه می شوند. بارها این اتفاق برای گروه
تو افتاده. این تغییر و تحولات پشت سر هم و رفت و آمدهای متوالی از چهره
ای مثل تو کمی دور از ذهن است.- برخی تحولات که اجباری بود.
مثلا برخی از نوازنده های من در یکی از دانشگاه های معتبر موسیقی در اتریش
پذیرفته شدند و رفتند. «یاشار خسروی» هم که ما سال ها پیش برخی مشکلات
داشتیم که هم به خاطر کم بودن سن آنها و تجربه شان و البته مدیریت نادرست
من اتفاق افتاد و به جریاناتی ختم شد که دیگر نمی خواهم درباره شان حرف
بزنم. مشکلات در هر برهه ای بوده و هست و حالا دیگر گذشته و ما بیشتر به
فکر تقویت گروه در هر شرایطی بوده و هستیم.
الان این اعضای گروه تو تا چند وقت دیگر در گروه «شوک» هستند؟-
این ماجرا به برخی ماجراها بستگی دارد. مثلا من اعتقاد دارم که همه کسانی
که در گروه من هستند باید به نوعی کارهای من را دوست داشته باشند و از روی
علاقه و با عشق ساز بزنند. این برای من خیلی اهمیت دارد.
در مورد
آلبوم جدیدت حرف بزنیم. بیشتر از اسم هایی که در آلبومت همکاری کرده اند،
می خواهم درباره جهان بینی است در این اثر حرف بزنیم.
- من سال بعد
ابعاد کاری ام را در دو بخش پیش می گیرم. فعالیت هایی که در ایران خواهم
داشت و اتفاقاتی که در عرصه بین المللی در پی شان هستم. هر دوی این مباحث
با هم پیش می روند. یک قطعه انگلیسی هم داریم. فضای آلبوم فضایی متفاوت تر
نسبت به آثار من است.
من تولیدکننده این اثر هستم و فضاهای جدید را
وارد کار کرده ام. فکر می کنم تاکنون هم نشان داده ام که برای وارد کردن
فضاهای جدید به موسیقی ایرن، سابقه خوبی داشته ام. فضاهایی که مردم ایران
کمتر آن را شنیده اند. کیفیت بالا و فضایی انرژیک در آلبوم مهم ترین مولفه
های من هستند.
و جزئیات این اثر از چه قرار است؟-
این ششمین آلبوم رسمی من بعد از آلبوم های «شراره»، «شوک»، «شانس»، «شلیک»
و «شخصی» است که برای این آلبوم اسم 6 را انتخاب کرده ام. کوشان حداد،
امیرمیلاد نیکزاد، مهران خلیلی در بخش تنظیم آلبوم حضورشان قطعی است. بوزبه
بمانی، یاحا کاشانی، زهرا عاملی، مسعود محمدی و محمد رجبی در بخش ترانه
سراها هستند.
خودم هم ملودی ها را ساخته ام و فضای آلبوم هم قطعا
فضاهای جدید هستند که مورد توجه سلیقه های مختلف قرار خواهدگرفت و نکته
اصلی آلبوم هم این است که با فضاهای رایج بازار فرق دارد. مثلا ما در ایران
شاهد 15 خواننده ستاره داریم که آثار 11 خواننده مثل هم است و این اصلا
خوب نیست. سعی مان معرفی فضاهای جدید است و فاصله گرفتن از فضاهای رایج.
در
ماه گذشته هم حاشیه های زیادی درباره کنسرت تو در یکی از شهرستان ها در
رسانه ها به وجود آمد. برنامه ای که تو بخاطر ممنوعیت پزشک معالجت برای
حضور روی سن، موفق به اجرای برنامه نشدی ولی برخی اظهارنظرها باعث شد به
شدت مورد حمله قرار بگیری.- آن موضوع کاملا برای من حل شده
است. مدارک پزشکی من وجود داشت و حتی وقتی به مسئولین ارشد فرهنگی کشور
ارائه شد، توانستم همه را قانع کنم که من در کار هرگز خلف وعده نکرده و نمی
کنم. اصولا آدم خوش قولی هستم ولی متاسفانه آن روز تاکید اکید از سوی
پزشکم به من شد که اگر در آن یک هفته بخوانم، حنجره ام به شدت آسیب می بیند
و خطرناک است.
ما خواستیم موضوع را دوستانه حل کنیم ولی برخی
دشمنان به ظاهر دوست و برخی افراد دیگر در برخی اظهارنظرها فضا را در رسانه
ها ملتهب کردند و می خواستند آبروی من را ببرند. در حالی که من خیلی واضح و
شفاف با آنها حرف زده بودم. امیدوارم این اتفاقات دیگر در مسیر هنری من به
وجود نیاید. برای همه مسئولین آن شهر احترام قائل ام و بابت برگزار نشدن
آن برنامه از مردم آن شهر عذر می خواهم و انشاءالله در ماه های آینده حتما
این برنامه را به خاطر طرفدارانم در آن شهر روی صحنه خواهم برد.