ایران اکونومیست- روزنامههای صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختهاند از جمله «صلاحالدین، نقطه پایانی»،«توافق هستهای محال است!»،«خنجر از پشت!»،«از نیرنگ توافق دو مرحلهای تا نامه کنگره آمریکا»،«اقتصاد مقاومتی؛ شاهکلید حل مشکلات»،«با سرعت مطمئنه حرکت کنید!»،«با وجود جاذبه زمین»،«سه هدف مهم منتخبان 18 اسفند»و... که در آن میخوانید.
«صلاح الدین، نقطه پایانی»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم سیامک کاکایی است است که در آن می خوانید؛استان صلاح الدین عراق علاوه بر قدمت تاریخی و اعتبار و نام، به لحاظ ژئوپلتیک موقعیت برجسته ای در جغرافیای سیاسی این کشور دارد. به تعبیری، صلاح الدین نقطه مرکزی و ثقل استان های سنی، کرد و شیعه نشین عراق است.
چنانچه صلاح الدین با شش استان مهم الانبار، موصل یا نینوا، اربیل، کرکوک، دیالی و بغداد همجوار است.
هنگامی که تابستان گذشته گروهک تروریستی داعش بسرعت مناطق غرب و شمال غرب و تا نواحی مرکزی عراق را به تصرف خود درآورد و در استان صلاح الدین تا دروازه های بغداد نزدیک شد، این برداشت بخصوص از سوی رسانه های عربی بوجود آمد و تبلیغ شد که عراق در آستانه فروپاشی قرار دارد.
آن طرف تر کسانی چون احمد داوود اوغلو، نخست وزیر ترکیه پیشروی های داعش در عراق را نشانه خشم اهل سنت قلمداد کردند اما این تمام ماجرا و فرجام تحرکات خشونت بار داعش و تجهیزکنندگان وحامیان آن نبود و همان زمان در نتیجه شکل گیری گروه های مردمی، صلاح الدین به آخرین مرز هجوم داعشی ها تبدیل شد.
فراخوانی مرجعیت برای دفاع مردمی از عراق با استقبال گروه های شیعی، کرد و عشایر اهل سنت مواجه شد.
در همین حال سامان دهی نیرو های مردمی و تبیین استراتژی نظامی عراق در تقابل با داعش همراه با نقش بی بدیل ایران در حمایت از ملت و دولت عراق شرایط را دگرگون کرد.
در ماه های گذشته عمده درگیری ها در مناطق شمالی و در مناطق تماس منطقه کردستان با عراق علیه داعش متمرکز بوده است و نقش پیشمرگه های کرد در عملیات های اطراف کرکوک، برعقب راندن داعش بی تاثیر نبوده است.
اما نقطه اصلی عملیات علیه داعش از حدود دو هفته پیش و از استان صلاح الدین و در مناطق اطراف تکریت برای آزادسازی این استان آغازشده است.
عملیاتی که به گفته حیدرالعبادی، نخست وزیر عراق می تواند به آزادسازی موصل بینجامد و ادامه داشته باشد.
وجه مشخصه عملیات آزادسازی تکریت و تمام صلاح الدین وسعت عملیات و اتحاد و انسجام میان نیرو های ملی در تقابل با داعش است.
بعلاوه این که این عملیات فارغ از حمایت های نیروهای موسوم به ائتلاف بین المللی علیه داعش، شکل و شمایلی عراقی دارد بنابراین، نحوه طراحی عملیات نیروهای نظامی و ارتش عراق در صلاح الدین و وحدت میان نیروهای مردمی شیعه، عشایر اهل سنت و نیرو های کرد در جنگ علیه داعش، نقشه گستردگی عملیات برای آزاد سازی موصل را ترسیم خواهد کرد؛ چرا که مهم ترین اولویت دولت حیدرالعبادی، تثبیت اوضاع امنیتی و استقرار حاکمیت در سراسر عراق است.
اما در این میان نقش بازیگران منطقه ای و بین المللی در پیشبرد شرایط آن گونه که محور سیاست دولت بغداد را تشکیل می دهد، کارگر است.
گرچه باورپذیری تغییر بنیادین در سیاست حمایت گرانه عربستان سعودی و مماشات ترکیه در قبال داعش دشوار است، اما بغداد انتظار دارد که رویکردهای ریاض و آنکار غیر ازآنی باشد که تاکنون مشق کرده اند.
بعلاوه برآورد روشنی از میزان تاثیرگذاری پرهیاهوی ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا وجود ندارد. اما در نقطه مقابل و برای ایران امنیت عراق در حکم امنیت خود بوده است و عراقی ها با درک این حقیقت، زبان به تقدیر از ایران گشوده اند.
اکنون عراق آبستن تحولاتی سرنوشت ساز از منظر ایجاد و تقویت اتحاد میان گروه های متنوع و متکثری است که هر یک از شیعه، سنی و کرد گرفته تا ایزدی و مسیحی و ترکمن و دیگر گروه های قومی و مذهبی از هجوم خشونت بار داعش مصون نبوده و امروز بیش از هر مقطع دیگری در گره تاریخی پاسداری از حاکمیت ملی، قرار گرفته است.
از نگاه استراتژیک هم موقعیت صلاح الدین و عزم ملی برای آزادی موصل، می تواند نقطه پایانی برحضور داعش در سرزمین عراق را نشانه گذاری کند.
کیهان:توافق هسته ای محال است!
«توافق هسته ای محال است!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید؛
۱- شاید کسانی این نگاه را «بدبینانه» تلقی کنند ولی همه شواهد و نشانه های
موجود حکایت از آن دارند که نگاهی «واقع بینانه» است و آن، این که چالش
هسته ای کشورمان با حریف «نقطه پایان» ندارد و رسیدن به توافقی که در آن حق
ایران اسلامی به رسمیت شناخته شده باشد، «ناممکن» و «محال» است. چرا که
چالش هسته ای یازده ساله با ۵+۱ و پیش از آن با تروئیکای اروپایی فقط
تابلوی هسته ای دارد ولی ماهیت و موضوع آن «هسته ای» نیست. آمریکا چالش
هسته ای را بهانه ای برای تحریم ها می داند و تحریم ها را «کارآمدترین
حربه»! برای مقابله با پیشرفت و جهان شمولی ایران اسلامی تلقی می کند. حالا
اگر دشمنی آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی ایران را هم به صورت مسئله
اضافه کنیم، نتیجه می گیریم که از نگاه آمریکا و متحدانش چالش هسته ای
ادامه درگیری های سی و چند ساله و از جمله، صحنه دیگری از جنگ ۸ ساله است.
بنابراین، «لغو تحریم ها» که در مذاکرات هسته ای دنبال می کنیم، مانند آن
است که از حریف انتظار داشته باشیم در میدان جنگ با ایران اسلامی،
کارآمدترین اسلحه خود را زمین بگذارد! و بدیهی است که نگذاشته و نمی گذارد.
کسانی که از مذاکرات هسته ای نتیجه دیگری را انتظار دارند، جغرافیای
مذاکرات را آنگونه که واقعاً هست نمی بینند و به جای آن که با نگاه به
«شناسنامه مذاکرات» که «غیر هسته ای» است، مسیر حرکت خود را تنظیم کنند، به
«تابلوی مذاکرات» که آدرسی غلط می دهد چشم دوخته اند.
۲- همین دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای خبرگان به یکی از شگردهای آمریکا اشاره کرده و فرمودند؛ «هر وقتی که یک زمانی معین شده است برای پایان مذاکرات و ما به این زمان نزدیک می شویم، لحن طرف مقابل، بخصوص آمریکایی ها تندتر، سخت تر و خشن تر می شود، این، برای این است که جزو شگردهای اینهاست، جزو حیله ها و خدعه های اینهاست.»
و اکنون، سؤال این است که چرا در طول بیش از ۱۱ سال گذشته، هر وقت به نقطه پایان نزدیک شده ایم، آمریکایی ها بهانه جدیدی پیش کشیده و ساز تازه ای کوک کرده اند و اجازه نداده اند مذاکرات به نتیجه برسد؟! علت آن است که به ادامه چالش برای ادامه تحریم ها نیاز دارند.
سال گذشته در آغاز سال ۱۳۹۲، حضرت آقا طی سخنانی در حرم رضوی علیه السلام به همین نکته اشاره داشته و گفتند؛ «آمریکایی ها دوست ندارند گفت وگوهای هسته ای تمام شود و مناقشه هسته ای حل شود وگرنه چنانچه آن ها مایل به اتمام این مذاکرات بودند، راه حل بسیار نزدیک و بسیار آسان بود».
۳- «دیوید فروم» کارشناس و نویسنده برجسته آمریکایی در سایت CNN می نویسد «در صورت پایان مذاکرات هسته ای و رسیدن به توافق با ایران، باید تحریم ها برداشته شود و این در حالی است که تحریم ها با دو هدف پلکانی «تغییر رفتار- BEHAVIOR» و سپس «تغییر ساختار - STRUCTURE» نظام دینی ایران وضع شده اند!» که البته به قول رهبر انقلاب تغییر رفتار همان تغییر ساختار است.
پیش از او، «جرج فریدمن» مسئول مرکز راهبردی «استراتفور» که به باشگاه کهنه کاران CIA معروف است، تصریح کرده بود که «مشکل ما با ایران بر سر فعالیت هسته ای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری و مناقشه با آمریکا نیز می توان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده، ایران را به یک الگو تبدیل کرده که بهار عربی (بیداری اسلامی) را در پی داشته است».
۴- اوایل دهه ۸۰ و در گرماگرم نخستین سال های چالش هسته ای کشورمان با تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- و چند ماهی بعد از اجلاس اکتبر ۲۰۰۳ تهران، طی یادداشتی با اشاره مستند به کارشکنی ها و قانون گریزی های حریف، نتیجه گرفتیم که چالش هسته ای غرب با ایران اسلامی فقط یک بهانه است و این چالش را با استناد به شواهد و قرائن موجود، ادامه جنگ تحمیلی دانستیم که با تغییر شکل- و نه ماهیت- در عرصه ای دیگر کلید خورده و به جریان افتاده است. پیش بینی کرده بودیم که آمریکا و متحدانش پرونده هسته ای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل می فرستند. آن روزها برخی از مسئولان محترم کشورمان، ابرو در هم کشیده و به کیهان اعتراض کردند که چرا «تخم بدبینی می افشاند!» و آقای «گری سیک» مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه ای، کیهان را به «تندروی»! و «سنگ اندازی»! در مسیر مذاکرات متهم کرد. ولی آن پیش بینی به حقیقت پیوست و آمریکا و متحدانش برخلاف بند«C» از ماده ۱۲ اساسنامه آژانس، پرونده هسته ای کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل فرستادند».
۵- تأکید بر این واقعیت که چالش هسته ای هرگز نقطه پایانی ندارد و رسیدن به «توافق» با حریف «ناممکن» و «محال» است، از آن جهت ضروری است که؛
الف: برخی از مسئولان محترم کشورمان برخلاف آنچه انتظار می رفت و می رود، از فراز و نشیب چالش ۱۱ ساله هسته ای درس نگرفته اند و هنوز با خوشبینی غیرموجه و بی دلیل به نتیجه مذاکرات می نگرند. بدیهی است که چنانچه این طیف از مسئولان محترم نگاه خویش را از تابلوی مذاکرات به «شناسنامه مذاکرات» برگردانند، کلید لغو تحریم ها را در قفل مذاکرات نمی چرخانند.
ب: اگر بپذیریم که حریف از چالش هسته ای به عنوان یک بهانه برای تحریم ها استفاده می کند و هرگز از آن دست نمی کشد، بی تردید، برای عبور از تحریم ها به راه کارهای دیگری روی می آوریم و بسیاری از ظرفیت های بر زمین مانده داخلی را به کار می گیریم که رویکرد به اقتصاد مقاومتی از جمله آنها و بااهمیت ترین آنهاست.
ج: چنانچه ما نیز به مذاکرات هسته ای به عنوان آوردگاه و میدان جنگ با حریف نگاه کنیم، به جای امتیازدهی برای جلب اعتماد طرف مقابل، که می دانیم بی نتیجه است، پاشنه آشیل حریف را نشانه می رویم و از اهرم های فراوانی که در اختیار داریم برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش استفاده می کنیم. به عنوان مثال، چرا مجلس شورای اسلامی، طرحی را به تصویب نمی رساند که براساس آن، کشورهای اروپایی همراهی کننده با تحریم های آمریکا را از اولویت مبادلات تجاری کشورمان خارج کند. هم اکنون کارخانه عظیم «رنو» و «پژو سیتروئن» فرانسه به برکت روابط اقتصادی پرحجم با ایران نفس می کشد و قطع این رابطه می تواند فرانسه را با بحران اقتصادی بزرگی روبرو کند و یا در حقوق بین الملل فصلی با عنوان حق مقابله به مثل -RETALIATION- آمده است. این فصل به کشوری که حق قانونی آن از سوی یک یا چند کشور دیگر نقض گردیده اجازه مقابل به مثل داده است. جمهوری اسلامی ایران می تواند در واکنش به قطعنامه اتحادیه اروپا که تعهدآور بین المللی نیست، از این حق استفاده کند و تنگه هرمز را به روی نفتکش های حامل نفت برای کشورهای اروپایی تحریم کننده ایران ببندد. گفتنی است کشورهای اروپایی مجاز به خرید یا نخریدن نفت ایران هستند ولی قطعنامه اتحادیه اروپا تصریح دارد که این اقدام برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیز با استناد به «کنوانسیون ۱۹۵۸ ژنو» و «کنوانسیون ۱۹۸۲ جامائیکا» که مدلول آن نظام حقوقی آبراهه های بین المللی و حق عبور کشتی هاست، می تواند عبور نفتکش های حامل نفت برای کشورهای اروپایی تحریم کننده ایران و یا کشتی های اروپایی حامل کالا برای کشورهای منطقه را ممنوع اعلام کند و...
د: اگر آنگونه که شواهد و نشانه ها حکایت از آن دارند، بر این باور باشیم که چالش هسته ای فقط یک بهانه برای تحریم هاست، دلیلی ندارد که همه توان کشور را درگیر مذاکرات کنیم و می توانیم سطح مذاکرات را هم از مقامات بلندپایه- وزیر خارجه- به سطح کارشناسان و مدیران کل تنزل بدهیم.
همین جا گفتنی است که ادامه مذاکرات به دو علت ضروری است. اول؛ اثبات غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و دوم آن که تیم هسته ای کشورمان به لحاظ فنی و حقوقی که مبنای قانونی مذاکرات است نسبت به حریف دست برتر را دارد.
۶- متأسفانه جریان مرموزی در داخل کشور که به شدت شیفته آمریکاست و برخی از اصحاب فتنه ۸۸ نیز در آن نفوذ کرده اند، هرگونه نقد و پیشنهادی را بدون ارزیابی میزان کارآمدی آن، به حساب مخالفت با دولت محترم و یا تیم مذاکره کننده هسته ای می نویسند و حال آن که هیچ منتقد دلسوز و دوستدار نظام، فرزندان انقلاب را به کوتاهی و بی توجهی نسبت به منافع ملی متهم نمی کند، اگرچه به قول رهبرمعظم انقلاب، طرف مقابل اهل حیله و نیرنگ است و این واقعیت علاوه بر آن که هوشمندی و هوشیاری بیشتر تیم محترم مذاکره کننده را می طلبد، به دلسوزان انقلاب که دوستداران تیم مذاکره کننده هستند نیز این حق را می دهد که دلواپس و نگران ترفندهای حریف باشند. چرا که فرزندان انقلاب بی تردید، منافع اسلام و انقلاب و مردم را نادیده نمی گیرند. اما احتمال این که خدای نخواسته در مواردی از سوی نمایندگان شیطان بزرگ فریب بخورند، وجود دارد.
رسالت:خنجر از پشت!
«خنجر از پشت!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با خبرگان، آخرین ارزیابی ها از مذاکرات هسته ای را در چند جمله کوتاه از باب روشنگری و بیدار باشی مطرح فرمودند.
1- تیم مذاکره کننده ای که رئیس جمهور انتخاب کرده اند خوب، امین، مورد قبول و دلسوزند
2- باید از سطحی نگری درباره چالشهای موجود بین ایران و آمریکا پرهیز کرد
3- مشکلات موجود بین ایران و آمریکا را باید ریشه یابی کرد و به راه حل منطقی رسید
4- من نگرانم، چون طرف مقابل حیله گر و اهل خدعه و نیرنگ است واز پشت خنجر می زند
5- آمریکاییها با حیله و فریب عمل می کنند این واقعیت ما را نگران می کند
6- نامه سناتورهای آمریکایی نهایت فروپاشی سیاسی از درون نظام آمریکاست.
7- مقامات جمهوری اسلامی کار خود را بلدند و می دانند اگر به توافقی هم برسیم چگونه عمل کنیم تا دولت آمریکا نتواند زیر آن بزند.
مخاطب این هفت بند در درجه اول دولت، تیم مذاکره کننده و در درجه بعدی مردم هستند. امروز ایران در مقطع حساسی در مناسبات خود با قدرتهای جهانی بویژه آمریکا به سر می برد. گفتگویی که در سوئیس تحت عنوان گفتگوهای هسته ای در جریان است در نوع خود در تاریخ دیپلماسی ایران بی سابقه است. جمهوری اسلامی ایران در آغاز انقلاب اسلامی با چنین چالشی روبه رو بود. قرارداد الجزایر محصول توافق ایران و آمریکا بود.آن زمان تیم ایران مهارت کافی برای گفتگوها نداشت. طرف ایرانی که با آمریکاییها گفتگو می کرد اصلا دیپلمات نبود؛ از حقوق بین الملل و چالشهای حقوقی،مالی، سیاسی ایران و آمریکا بی خبر بود. نتیجه توافقات این شد که ایران به همه تعهدات خود عمل کرد اما آمریکاییها به هیچ کدام از تعهدات خود عمل نکردند. مهارت دیپلماسی آمریکایی در حیله، فریب، نیرنگ و دروغگویی و از همه مهمتر بدعهدی است. گفتگو با چنین مخاطبی نیاز به ایمان بالا، آگاهی وسیع و تعهد به مطالبات ملت دارد.
الحمدالله پس از 36 سال که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد در این مدت نظام توانسته است دیپلماتهای زبردست و ماهری را تربیت کند و برای این گفتگوها در نظر بگیرد. شهادت مقام معظم رهبری به سلامت تیم مذاکره کننده بویژه به صفت امین و دلسوز بودن، مقداری از نگرانیها و دلواپسی ها را کاهش می دهد.
اما همه این اطمینان بخشی ها نمی تواند ما را از نگرانی گزیده شدن دوباره از سوراخ دیپلماسی آمریکا برهاند.دولت باید مراقب باشد و ملت را از نگرانی برهاند.چه کسانی از پشت به ما خنجر زدند؟ بی تردید فتنه 88در تدارک سناریوی خنجر زنی از پشت به ملت ایران طراحی و عملیاتی شد. سران فتنه به کمک منافقین ، ضد انقلاب، بهائیان، سرویسهای جاسوسی دشمن و ... اقتدار و امنیت ملی را هدف قرار دادند و دشمن را در تجهیز خنجر از پشت زدن کمک کردند.
آنها اوباما و نتانیاهو را امیدوار کردند و نوید " تغییر از درون" را به دشمن دادند. سران فتنه وقتی با سد بیداری مردم و قیام تاریخی 9دی روبه رو شدند نمایندگان خود را به کنگره آمریکا فرستادند تا با تشدید تحریم ها پروژه فرودآوردن خنجر از پشت را عملیاتی کنند. قطعنامه 1929 در خرداد سال 89 محصول چنین خیانتی بود.
اکنون آمریکایی ها علی رغم اینکه هیچ نشانه ای ازحیات فتنه در داخل ندارند، هنوز ناامید نیستند که پسمانده های فتنه کاری کنند. لذا آنها به دنبال خرید زمان هستند و الا توافق یک شبه عملی است و این همه کش و قوس لازم ندارد.
دولت و نخبگان باید نگرانی مقام معظم رهبری و مردم را از این باب رفع کنند . مراقبت های درونی امروز بیش از هر چیز مهم است.شوی نتانیاهو و نامه 47سناتور آمریکایی نوعی رونمایی از فریب جدید آمریکایی ها بود. تیم مذاکره کننده باید دشمن را با واقعیتهایی که خود بیان می کند بشناسد و از هر گونه خوش بینی و حسن ظن به دشمن پرهیز کند.
ما با دولتی داریم گفتگو می کنیم که از درون دچار فروپاشی سیاسی و اخلاقی است، با مشکلات زیادی در درون خود روبه روست، با متحدین جهانی خود درگیر است و بویژه با روسها تا یک جنگ هسته ای پیش رفته است.
بعید است با این بدعهدی آمریکایی ها و تزلزل در درون آنها به توافقی برسیم اما اگرافق روشنی برای توافق آن هم به دلیل صدق جمهوری اسلامی وجود داشته باشد باید همه تضمین های لازم برای رسیدن به یک توافق خوب راداشته باشیم.
قدس:تحول طبیعت ؛ فرصت بازگشت به خویشتن
تحول طبیعت ؛ فرصت بازگشت به خویشتن»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر سعید منتظرالمهدی است که در آن می خوانید؛زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی / ازاین باد مدد خواهی چراغ دل برافروزی / به صحرا روکه از دامن غبار غم بیفشانی / به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
در تقارن سال نو با سالروز شهادت مظلومانه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام ا… علیه (بنا به روایتی) و عرض ادب به روح بلند و آسمانی ایشان که پیامبر(ص) در بیان مقام بی نظیر حضرت زهرا(س) خطاب به علی(ع) می فرمایند: سلام بر تو ای پدر دو ریحانه «حسن و حسین(ع) » بزودی دو رکن «پیامبر(ص) و فاطمه (س)» از میان می رود و خداوند خود کمبود مرا برای تو جبران خواهد نمود.
1- مفهوم «عید» برای یکایک ما ایرانیان از بار معنایی و «مضمون» ادراکی ویژه ای برخوردار است.چه، هریک از ما بلافاصله پس از شنیدن این مفهوم انبوهی از مفاهیم ،خاطرات وتجارب اغلب مثبت را در ذهن وحافظه خود تداعی می کنیم. به تعبیر دیگر واژه عید موجب می شود شمار زیادی از مفاهیم در ذهنمان به حرکت در آیند جلو دیدگانمان به گونه ای منظم رژه بروند. به زبان و بیان دقیق عصب شناختی (نورولوژیکی) ،مفهوم عید به سبب تجربه متنوع ومتعددآن از همان آغاز طفولیت، با مراکز متعدد مغزی،درهردونیمکره ودرلوپ های مختلف مغز، هم بسته شده است، بنابراین دیدن وشنیدن آن و بوییدن شمیم دل انگیزش تک تک سلولهای عصبی وکل جسم و روان ما را درگیر می سازد. هم اینک هریک از ما با خواندن این سطور مجمل ومشاهده واژگان عید و بهار نه تنها شمار وسیعی از مفاهیم وواژگان مشابه را از حافظه بلند مدت خود فرا می خوانیم، بلکه احساسات متنوعی را نیز دگر باره تجربه می نماییم.
2-گذشته از اهمیت فراوان عید از حیث فردی، مفهوم عید، بویژه عید نوروز،درفرهنگ وتمدن ایرانی از جایگاه ومنزلت ممتازی برخوردار است.به همین سبب، هیچ اثرمنظوم یا غیر منظومی ازحکما، ادبا، شعرا، هنرمندان و دانشمندان نیکنام وبزرگ منش ایرانی نمی توان یافت که درآن نه به تلویح، بلکه به تصریح و مستقیم از عید نوروز و جلوه های دل انگیز فراوان سخن به میان نیامده باشد.از آن گذشته، با تأمل درمتون تمدن ساز ایرانی، اعم از متون کهن و نوین، بسادگی می توان دریافت که عید نوروز فی نفسه الهام بخش اندیشمندانی بوده است که سهم و نقش فراوانی در تمدن سازی وفرهنگ زایی ایران داشته اند.
3- ما مردمان این دیار دینی از دیر باز عید نوروز را به بهانه ای خجسته برای گسترش تعامل با بستگان(یا به تعبیر دینی ومعنوی «صله رحم»، فرصتی برای «بازگشت به خویشتن خویش»، زمانه ای برای از دل بیرون راندن کدورتها و خصومت ها و نفرتها، ایامی فرخنده برای مضاعف سازی شادی های جمعی، وقتی برای زدودن نگاه وخطا ولغزش از روان خود و محاسبه نفس قبل از محاسبه شدن (حاسبوا قبل ان تحاسبوا)، و خلاصه فرصتی گرانسنگ برای تحقق انسانیت خویش، تبدیل نموده ایم وبه اذعان همگان چه سودهای کلان معنوی که از این ایام عزیز نصیب شده است.
4-از این چند بند مختصر وموجز چنین می توان نتیجه گرفت که « عید را باید پاس داشت» پاسداشت عید نیز هم سهل است و هم ضروری.
نخستین گام ، برای پاسداشت عید خجسته نوروز «آماده ساختن» خود از حیث ذهنی است. یعنی چند صباحی پیش از فرا رسیدن سال نو باید فایلهای ذهنی را مورد بازبینی قرارداد ومنزلگاه نوینی برای عید سال 1394 تدارک دید.
این کار ساده است و کافی است باورمان بشود سالی دیگر بر عمرمان و حیاتمان افزوده شد و اینک با یک تحویل یک ساله آماده پذیرش تجارب نوینی در سال جدید هستیم.
گام دوم، طلب لطف و مرحمت از حضرت باری تعالی است که همواره عنایت خود را شامل حالمان می گرداند و پیوسته حالمان را به می سازد.
گام سوم، بازگشت است.
بازگشت از مسیر خطا و متصور وگام نهادن در مسیر صواب وتعالی .این نیز میسر نمی گردد مگر با طلب غفران از ستارالعیوب وتصمیم به باز آمدن از مسیر لغزش. (البته، این بدان معنا نیست که خود را آماج نکوهش ها و سرزنش های بی شمار سازیم وانسانیت انسانی خود را فروگذاریم)
گام چهارم، «برنامه ریزی پیشرفت» است. یک سال برتجاربمان افزوده شده است اینک با بهره گیری از تجارب پر شمار گذشته و با بهره جستن از «ذهن خلاق» خود باید برای فراچنگ زدن موفقیت های پر شمار تر درسال پیش رو،برنامه ریزی نماییم. برنامه ریزی به ما یاری می رساند «تا بدانیم قراراست کجا برویم و در این مسیر از چه فرصتها و روشها و ابزارهایی بهره بگیریم».
5-سرانجام ، ضروری است به یاد داشته باشیم که عید فرصت مغتنمی برای «تجربه سازی است». مراتب سود که تجارب عید «شادی بخش» و «خاطره انگیز» باشند. این تجارب برای همیشه در جای جای مغزمان و سامانه ذهنمان حک می شوند.
هرگز نمی توان آنها را از ساختار ذهن زدود. پس ناگزیر باید مراقب رفتارها، تعاملات ،سخنان وحرکات خویش باشیم تا عید مان به یاد ماندنی ،نوروزمان فرح بخش، بهارمان نشاط انگیز وسال نومان موفقیت آمیز باشد.
سیاست روز:از نیرنگ توافق دو مرحله ای تا نامه کنگره آمریکا
«از نیرنگ توافق دو مرحله ای تا نامه کنگره آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش و در دیدار فرماندهان نیروی هوایی ارتش با ایشان، خدغه و نیرنگ آمریکایی ها را در جریان مذاکرات هسته ای خنثی کردند و از یک توافقی که می توانست به زیان جمهوری اسلامی ایران باشد، جلوگیری نمودند.
گفت و گوهای هسته ای ایران و ۱+۵ می رفت تا دو مرحله ای به توافق برسد. اگر چنین اتفاقی می افتاد و توافق دو مرحله ای انجام می شد این امکان برای آمریکایی ها آماده می شد تا بتوانند پس از توافق بر سر کلیات، جزئیات توافق را گروکشی کنند و خدعه و نیرنگ خود را در این مرحله نمایان سازند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اتخاذ موضع قاطع علیه چنین سیاستی، بازی آمریکایی ها را به هم ریختند و پس از آن بود که باعث شد تا تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان هم، چنین سیاستی را با تبعیت از ایشان دنبال کند و با توافق دو مرحله ای مخالفت نماید.
اکنون که گفت و گوهای هسته ای شرایط حساس تری را سپری می کند و می رود تا به نتیجه مورد نظر خود فارغ از رسیدن و نرسیدن به توافق هسته ای، منجر شود، نگرانی ها و انتقاداتی است که برخی در داخل کشور نسبت به سیاست ها و مواضعی که آمریکا و غربی ها علیه گفت و گوهای هسته ای اتخاذ می کنند، مطرح می شود.
تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان همانگونه که بارها مورد حمایت و تایید رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است، مننتقدین داخلی هم بیشترین انتقادات خود را روانه طرف مقابل کرده اند و اکنون هم بر اساس سیاستی که در پیش گرفته اند، در این زمینه آ رامشی در این حوزه دیده می شود که امتیاز خوبی برای تیم مذاکره کننده هسته ای است، در مقابل هر چند شاید سناریو یا بازی سیاسی باشد، مخالفان توافق هسته ای در آمریکا و کشورهای غربی عضو ۱+۵ به تندی نسبت به روند مذاکرات هسته ای می تازند که حتی باعث شده است تا ۴۷ نماینده کنگره آمریکا نامه ای را منتشر کنند و در آن بگویند که توافق هسته ای با ایران پس از پایان ریاست جمهوری اوباما، لغو می شود.
این فشارها و این تهدیدات علیه توافق هسته ای، همان خدغه و نیرنگ و خنجر از پشت زدن است که حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار نمایندگان مجلس خبرگان رهبری بیان کردند.
گرچه در قوانین و حقوق بین الملل هنگامی که یک تعهد بین المللی میان دو یا چند کشور برقرار می شود و پای آن را امضاء می کنند، حتی اگر، رئیس جمهور دولتی از طرف ها تغییر کند، آن تعهد و پیمان پابرجاست، اما نمایندگان کنگره آمریکا بدون توجه به این اصل، آن نامه تهدیدآمیز را منتشر می کنند. این اقدام دست آمریکایی ها را رو کرد.
هنگامی که رهبر معظم انقلاب می فرمایند، هیچ اعتماد و اطمینانی به
آمریکایی ها ندارند، نشانه های این بی اعتماد، در نامه نمایندگان کنگره
آشکار می شود. در واقع آن خنجر از پشت زدن را زودتر نشان دادند.
این اقدام باعث می شود تا شخصیت ها و افرادی که منتقدند و آنهایی که از
توافق بد نگران هستند، با نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مقایسه نشده و
در یک صف قرار نگیرند.
و اکنون هم حضرت آیت الله خامنه ای بار دیگر با سخنانشان، دست آمریکایی ها را رو کردند و باعث شدند تا تیم هسته ای کشورمان که بار دیگر در دیدار اعضای مجلس خبرگان با ایشان، مورد حمایت و تایید قاطع رهبری قرار گرفت، با روحیه و آگاهی بالاتری وارد مذاکراتی شود که قرار است از ۲۴ تا ۲۹ اسفند ماه جاری در سوئیس برگزار شود.
نگرانی های رهبر معظم انقلاب، نه از تیم هسته ای و دولت است، بلکه از طرف مقابل است. خدغه، نیرنگ و خنجر از پشت زدن در ذات آمریکایی ها است و باید در مقابل چنین موجودی هوشیاری کامل داشت.
وطن امروز:اقتصاد مقاومتی؛ شاه کلید حل مشکلات
«اقتصاد مقاومتی؛ شاه کلید حل مشکلات»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شهاب الدین سینایی است که در آن می خوانید؛ مذاکرات هسته ای ایران با غرب به روزهای سرنوشت ساز خود رسیده است. آنگونه که از فحوای کلام مقامات ایران و آمریکا برمی آید، دولت حسن روحانی نمی تواند چندان به توافق جامع و نهایی با غرب امیدوار باشد؛ موضوعی که از آغازین روزهای شروع مذاکرات بارها از سوی رهبر حکیم انقلاب مورد تاکید قرار گرفته است. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مکرراً و در مقاطع گوناگون بر عدم خوش بینی شان به تداوم مذاکرات ایران با غرب بویژه ایالات متحده تاکید کرده اند. موضوعی که صحت آن، امروز و به رغم مذاکرات گسترده ایران با غرب بیش از پیش خودنمایی می کند. با مروری بر نحوه عملکرد غرب بویژه دولت ایالات متحده در این سال ها می توان «عدم صداقت» را به عنوان ویژگی اصلی طرف های گفت وگوی ایران در مذاکرات هسته ای به شمار آورد. آمریکا در مراحل مختلف مذاکرات هسته ای و برخلاف روند حرکتی جریان مذاکرات (روند مثبت مذاکرات البته به زعم مسؤولان دولت یازدهم)، به بهانه هایی واهی چون «تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته ای»، «حمایت ایران از گروه های تروریستی»، «رفتارهای ضدحقوق بشری» و... نوک پیکان خود را به سوی ایران نشانه رفته است. رفتارهایی که همگی نشان از عدم صداقت دولت ایالات متحده در تعامل با دولت ایران دارد.
با درنگی هرچند کوتاه بر جایگاه دولت ایالات متحده در سیستم بین المللی و نقش آفرینی این دولت به عنوان «هژمون رو به افول»، بسیاری از رفتارهای واشنگتن و همپیمانانش در قبال ایران قابل درک و نیز قابل پیش بینی است. بنابراین شناخت، همانگونه که رهبر بزرگوار انقلاب بارها به آن تاکید کرده اند، نمی توان نسبت به آینده مذاکرات و حتی توافقات احتمالی هسته ای ایران با غرب خوشبین بود. رهبر انقلاب با درک و پیش بینی این شرایط، بارها خواستار عدم تکیه مسؤولان دولتی به ظرفیت های بیرونی شده و تاکید کرده اند فارغ از آنکه مذاکرات هسته ای چه نتایجی را به بار آورد مسؤولان باید بویژه در حوزه اقتصاد با تکیه بر مفهوم «اقتصاد مقاومتی» به فکر چاره جویی برای مشکلات فعلی و مشکلات احتمالی آینده باشند.
ایشان شهریور 89 برای اولین بار عبارت «اقتصاد مقاومتی» را وارد ادبیات سیاسی کشور کردند و خواستار توجه جدی مسؤولان و اندیشمندان کشور به این مفهوم کلیدی شدند. موضوعی که متاسفانه به رغم برخی توجهات و اقدامات بیشتر در سطح شعار و حرف و نه عمل باقی مانده است. با تدقیق در محورهای اصلی اقتصاد مقاومتی درمی یابیم ایران اسلامی برای عبور از شرایط حساس کنونی چاره ای جز توجه به بایسته های این مفهوم سه وجهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ندارد.
رهبر انقلاب در دیدار کارگزاران نظام در رمضان سال 91 می فرمایند: «ما چند سال پیش «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم... اقتصاد کشور ما برای آنها نقطه مهمی است. هدف دشمن این بود که روی اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملی لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملی دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده شوند، از نظام اسلامی جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادی دشمن این است و این محسوس بود... من سال ۸۶ در صحن مطهر علی بن موسی الرضا(علیه آلاف التحیه و الثناء) در سخنرانی اول سال گفتم اینها دارند مساله اقتصاد را پیگیری می کنند؛ بعد هم آدم می تواند فرض کند که این شعارهای سال حلقه هایی بود برای ایجاد یک منظومه کامل در زمینه مسائل اقتصاد یعنی اصلاح الگوی مصرف، مساله جلوگیری از اسراف، مساله همت مضاعف و کار مضاعف، مساله جهاد اقتصادی و امسال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی. ما اینها را به عنوان شعارهای زودگذر مطرح نکردیم؛ اینها چیزهایی است که می تواند حرکت عمومی کشور را در زمینه اقتصاد ساماندهی کند؛ می تواند ما را پیش ببرد. ما باید دنبال این راه باشیم».
این بیانات که در مناسبت های گوناگون و در دیدار مسؤولان و مردم با معظم له، مکرراً مورد اشاره و تاکید قرار گرفته است به وضوح اهمیت و ضرورت اقتصاد مقاومتی برای حال و آینده کشور را گوشزد می کند. در ادامه به محورهای اساسی اقتصاد مقاومتی اشاره می کنیم:
1- کاهش وابستگی به بیرون از مرزها با تاکید بر مزیت های تولیدی در داخل کشور
2- تلاش برای خوداتکایی و خودکفایی بویژه در تولید کالاهای ضروری و اساسی
3- ایجاد شرایط لازم برای پویایی اقتصاد کشور و جلوگیری از افتادن اقتصاد به مسیر اقتصاد بسته دولتی
4- سیاستگذاری و اجرای برنامه های اقتصادی معطوف به استقامت در همه سطوح با فرض فشار همه جانبه از سوی نظام سلطه
5- برنامه ریزی و تلاش جدی برای اصلاح الگوی مصرف مردم
6- حمایت همه جانبه از تولیدات داخلی و تغییر الگوی مردم برای استفاده حداکثری از تولیدات داخلی
7- چکش کاری بدنه اقتصادی کشور و ایرانیزه کردن سیستم اقتصادی به گونه ای که اقتصاد ایران در مقابل هرگونه تحریم و فشار همه جانبه خارجی تاب تحمل داشته باشد.
8- کاهش وابستگی به نفت و حذف درآمدهای نفتی از بودجه جاری کشور و انتقال این درآمدها برای گسترش زیرساخت های تولیدی کشور
9- توجه بیشتر و جدی تر به اقتصاد دانش بنیان.
غالباً از سوی کارشناسان اقتصادی از این موارد به عنوان محورهای اصلی
اقتصاد مقاومتی یاد می شود. همانگونه که پیداست، تحقق این امور بیشتر ناظر
بر استمرار شرایط تقابلی ایران با غرب و تداوم تحریم های ظالمانه علیه
ایران است. با این حال اغراق نیست اگر ادعا کنیم اقتصاد مقاومتی نه تنها در
شرایط تداوم تقابل ما با غرب و استمرار تحریم های ظالمانه علیه ایران تنها
چاره رهایی کشور از مشکلات پیش رو است بلکه حتی در صورت به ثمر نشستن
مذاکرات و تعامل بیشتر ایران با اقتصاد جهانی، تحقق اقتصاد مقاومتی تنها
راه کشور برای خروج از انفعال و خمودگی در عرصه اقتصاد جهانی خواهد بود.
توضیح آنکه با فرض به ثمر رسیدن مذاکرات و حل تمام مشکلات ایران با غرب
شاهد باز شدن بیشتر درهای اقتصاد ایران و حضور گسترده تر ایران در بازار
جهانی خواهیم بود. در شرایط کنونی این امر بی تردید بیش از آنکه فرصت در
اختیار اقتصاد ایران قرار دهد، جنبه تهدید خواهد داشت، چراکه بنگاه های
اقتصادی و تولیدی ایران در شرایط کنونی در صورت پیوستن دفعی به بازار جهانی
توان مقابله با غول های اقتصادی دنیا را نخواهند داشت و به تبع همین عدم
توازن رقابتی شاهد ورشکستگی بسیاری از بنگاه های تولیدی ایران خواهیم بود.
بنابراین در چنین شرایطی نیز تنها با توجه به بایسته های اقتصاد مقاومتی-
که بر تقویت حداکثری زیرساخت های تولید ملی تاکید دارد- ایران توان رقابت
با رقبای جهانی را خواهد داشت.
نکته پایانی آنکه مسؤولان دولتی باید بدانند فارغ از نتایج مذاکرات هسته
ای، بایسته های اقتصاد مقاومتی باید به شکلی اساسی مورد توجه و تدقیق قرار
گرفته و اساساً برنامه های سالانه بویژه اسناد بالادستی نظیر برنامه ششم
توسعه با عنایت به این بایسته ها تنظیم و اجرا شود.
جوان:اسلام حداقلی نداریم!
«اسلام حداقلی نداریم!»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد جواد اخوان است که در آن می خوانید؛تقلیل گرایی دینی- به مفهوم کم بار کردن و فروکاستن حجم و گستره معارف و قواعد دینی - دیدگاهی است که طرح آن در جامعه ایرانی سابقه ای چندان طولانی ندارد، اما باید ریشه های آن را در غرب مدرن و پروتستانتیسم جست وجو کرد که جریان مخالف کلیسا در پی لاغر و نحیف کردن معارف مسیحی برآمد. این جریان تا حدی در دنیای دین گریز غرب پیش رفت که نهایتاً دین را به طورکلی به حاشیه راند و اینک در غرب، به سختی می توان نشانه های دین را در بیرون معابد و کلیساها جست وجو کرد.
درعین حال در دوره معاصر و خصوصاً دو دهه اخیر چنین رویکردی از طریق جریان شبه روشنفکری تجدیدنظرطلب در داخل کشور ما نیز طرح و بحث گردید. به طور مشخص می توان به «مهندس مهدی بازرگان» (در سال های پایانی عمرش) و «عبدالکریم سروش» به عنوان پیشگامان ترجمه و بومی سازی این تفکر در بینش اسلامی اشاره نمود.
ریشه های نگاه حداقلی به دین را باید در حاکمیت سکولاریسم بر ذهنیت روشنفکرانی جست وجو کرد که این نوع نگاه را بسط و ترویج می دهند. تفکیک میان دین و عرصه سیاست و اجتماع و در نگاهی کلان تر تفکیک میان این دنیا و جهان دیگر نوعی از بینش را حاکم می سازد که در خوش بینانه ترین حالت دین، جنسی آخرتی دارد و ربط چندانی به دنیای انسانی ندارد. عقلانیت خودبنیاد انسان را به این جمع بندی می رساند که دین مأموریتی برای دنیای مادی نداشته و این خود انسان است که باید دنیای خود را بر اساس خرد خودبنیاد بنا نهد.
اینان در تقابل نظری با علمای دین که نگرش رایج و متعارف دینی –که دین را مایه سعادت دنیوی و اخروی انسان می دانند- نظریه تقلیل گرایی یا فروکاست دینی را طرح کردند تا دینی را ترسیم نمایند که نحیف تر از آن است که بتواند معاش و حیات دنیوی انسان را سامان بخشد یا در مورد آن اندیشیده باشد. اینان بعضاً مدعی بوده اند که دین اولیه و حقیقی صرفاً بر مدار آخرت بنانهاده شده بود و آنچه از تجویزات و توصیه های این جهانی اکنون در آن مشاهده می شود، بعدها توسط دینداران بدان بار شده است و دین ظرفیت تحمل سنگینی این بار تحمیلی را ندارد.
ذکر این نکته ضروری است که طرح موضوعاتی همچون «اسلام حداقلی» پیش از پیروزی انقلاب در جریان شبه روشنفکری جایگاه چندانی نداشته و به نظر می رسد پاسخی از سوی جریان غرب گرا برای ابطال و نفی نظریه اسلام سیاسی امام خمینی (ره) بوده است.
البته نگاه تقلیل گرا به اسلام تنها در ساحت معرفت و اندیشه خلاصه نمی
شود و در ساحت فرهنگ عمومی نیز ظهور و بروز می یابد. فراموش نکنیم که اسلام
و بالاخص فقاهت، مجموعه ای از قواعد رفتاری را شامل می شود که بخش عمده ای
از آنها در ساحت اجتماع تبلور می یابد. در چنین حالتی نگاه حداقلی به دین،
بلافاصله احکام اجتماعی اسلام را نشانه رفته و تلاش می کند آنها را از
اسلام تفکیک کند.
پیامد چنین رویکردی را باید در ترویج تساهل و تسامح و مدارای لیبرال در
حوزه فرهنگی دانست. چنین رویکردی علاوه بر آنکه در حوزه فرهنگی، اباحه
گرایی را مجاز می شمارد، در ساحت سیاست نیز رهیافت خاص خود را می یابد و
بلافاصله اسلام سیاسی را نفی می کند.
بدین ترتیب در ساحت جامعه می توان نتایج و پیامدهای حقیقی و نهایی نگاه حداقلی به اسلام را مشاهده کرد. بدین ترتیب می توان گفت طرح موضوع اسلام حداقلی در حقیقت تلاشی است برای تضعیف و فروپاشی دال های گفتمان انقلاب اسلامی و ناکارآمد سازی آن.
باید اشاره کرد که طرح نگرش تقلیل گرا به دین تنها با ادبیات مستقیم و به صورت گزاره های شفاف انجام نمی گیرد بلکه گاه با طرح گزاره های مرتبط غیرمستقیم و به گونه ای در لفافه دنبال می گردد. برجسته کردن «دین و فرهنگ غیردولتی» در مقابل «دین و فرهنگ دولتی»، «نفی تقسیم بندی هنر ارزشی و غیر ارزشی»، «نفی وظایف حکومت اسلامی در سعادت دنیوی و اخروی مردم» و نهایتاً ترویج «تساهل و تسامح اباحه گرا» همه و همه ترجمانی از گفتمان «اسلام حداقلی» است که در ساحات مختلف اجتماعی ظهور و بروز یافته است.
این رویکرد به اسلام، حتی هوشمندانه گاه با ادبیاتی به ظاهر موجه و در لفافه های پنهان به تنازع گفتمانی با اسلام ناب محمدی (ص) می پردازد. برای مثال طرح مشکوک پروژه «اسلام اجتماعی» برابر «اسلام سیاسی» که مبنای نظری نظام اسلامی بر پایه آن نهاده شده است، از جلوه های زیرکانه و البته خطرناک این تقابل گفتمانی- معرفتی است.
در مقابل این نگاه تقلیل گرا، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنه ای در بیانات اخیرشان در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به رسالت نظام و انقلاب در تحقق اسلام به طور کامل آن فرمودند: «آنچه ما از مجموع معارف قرآنی استفاده می کنیم و در می یابیم، این است که مطالبه اسلام از مسلمین، ایجاد نظام اسلامی به نحو کامل است؛ مطالبه اسلام، تحقق کامل دین اسلام است. این آن چیزی است که انسان در مجموع آن را احساس می کند. دین حداقلی و اکتفای به حداقل ها، از نظر اسلام قابل قبول نیست؛ ما در معارف خودمان چیزی به عنوان دین حداقلی نداریم، بلکه در قرآن کریم در موارد متعددی اکتفای به بعضی از تعالیم دینی دون بعضی، مذمت شده است.»
ایشان در ادامه نظام اسلامی را به معنی پیاده سازی همه اجزای اسلامی در ساحت سیرت و صورت می دانند و می فرمایند: «نظام اسلامی که ما مدعی آن هستیم و دنبال آن هستیم، وقتی این نظام واقعاً اسلامی است که در آن همه اجزای اسلام محفوظ باشد و صورت و سیرت اسلام در آن حفظ بشود. صورت اسلام، همین حرف های ما و اظهارات ما و کارهایی که می کنیم و این ظواهر امر است؛ سیرت اسلام، این است که ما یک هدفی را، یک آرمانی را، یک سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل، برنامه ریزی کامل کنیم و در این راه عمل کنیم، حرکت کنیم، با همه وجود راه بیفتیم؛ آن وقت در آن صورت، سیرت اسلامی هم، هم محفوظ خواهد ماند، هم رو به کمال خواهد رفت؛ یعنی در یک حد هم متوقف نمی ماند؛ خب، این برنامه ای است که ما برای رسیدن به آن اهداف، به آن احتیاج داریم.»
رهبر معظم انقلاب نگاه تقلیل گرا به دین، نفی آرمان گرایی و تغییر سیرت نظام را در یک امتداد ترسیم و تأکید می کنند: «تغییر رفتار یعنی شما از آن چیزهایی که از لوازم قطعی و حتمی حرکت به آن سرمنزل است، دست بردارید؛ از آن کوتاه بیایید و نسبت به آن، اهتمام خودتان را از دست بدهید؛ این معنای تغییر رفتار است؛ یعنی همان چیزی که گاهی از آن در برخی از گفته ها و نوشته ها تعبیر می شود به دین حداقلی؛ یعنی کاستن از آرمان ها که به معنای نابودی سیرت دین است. این دین حداقلی یعنی در واقع دین را حذف کردن. حالا در چنین وضعیتی هدف ما این است و خط مشی قطعی ما باید این باشد که دنبال اسلامِ تمام و کامل باشیم؛یعنی دنبال این باشیم که واقعاً تا آنجایی که در قدرت ما است تلاش کنیم - حالا خدای متعال بیش از آنچه در توان ما و در قدرت ما است، از ما توقع نمی کند - اما تلاش ما این باشد و هدف گذاری ما این باشد که همه اسلام - اسلام به کامله، بتمامه - در جامعه ما تحقق پیدا کند.»
حمایت:با سرعت مطمئنه حرکت کنید!
«با سرعت مطمئنه حرکت کنید!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمدصادق کوشکی است که در آن می خوانید؛رهبر معظم انقلاب روز پنجشنبه در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، ضمن حمایت از تیم مذاکره کننده هسته ای، نسبت به زوایای مخفی دیپلماسی مزورانه آمریکایی، هشدار داده و نکاتی را بیان کردند که از جهات مختلف، قابل بررسی و تحلیل است. فرمایشات ایشان، از یک سو افقی شفاف تر برای فضای سیاسی کشور در باب مذاکرات هسته ای گشود و از سوی دیگر، لزوم حفظ هوشیاری و کنکاش در مورد شگردهای دشمن را مورد گوشزد قرار داد. آنچه باعث می شود که رهبری نظام نسبت به مذاکرات و سرنوشت آن، نگران باشند، طرف مقابل است. یعنی عملکرد آمریکا و متحدین اروپایی آن به گونه ای است که با قدرت گرفتن جمهوری اسلامی و تبدیل ایران به یک کشور صنعتی به جد مخالفند و از هر شیوه ای که بتوانند، برای ممانعت از الگو شدن ایران در منطقه استفاده خواهند کرد. غرب به رهبری آمریکا نشان داده است که برای نیل به این هدف، از طیف گسترده ای از موانع بهره خواهند گرفت؛ از برخوردهای قهرآمیز گرفته تا تحریم و حیله گری های حقوقی در تنظیم مفاد قراردادها، به هر شیوه و وسیله ای متوسل شده و می شوند تا کشورمان از اوج گرفتن به عنوان یک کشور صنعتی پیشرفته فاصله بگیرد. به همین دلیل، طبیعی است که ما نتوانیم به دشمنانمان اعتماد کنیم. آنان با بهره گیری از قدرت خود در ابعاد گوناگون و نیز عدم تعهد به مسائل اخلاقی، این هدف را دنبال می کنند که مذاکرات به ضرر مردم کشورمان تمام شود.
این نگرانی که بارها در سخنان رهبری و سایر دلسوزان متبلور شده است، ناشی از ظنین بودن به تیم مذاکره کننده هسته ای نیست، بلکه بالعکس، ناشی از دغلبازی و حیله گیری طرف مقابل است. طرف غربی است که خوی استکباری دارد و بارها نشان داده است که جز به منافع خود و عقب نگه داشتن ملت ها به چیزی متعهد نیست. سابقه و شیوه کنش گری آمریکا در عرصه بین المللی، سطح منطقه و خصوصاً سیاهه این کشور در تعامل با ایران در قبل و بعد از انقلاب اسلامی به عنوان کشوری که تلاش می کند خود را نزد ایرانیان مقبول و منطقی نشان دهد، به گونه ای است که ضریب ریسک را در فرآیندهای تصمیم سازی و سیاستگذاری مسئولان ایرانی بسیار بالا برده است.
کودتای سال ۱۳۳۲علیه دولت مصدق، حمایت تمام عیار از رژیم مستبد و وابسته پهلوی، کودتای نوژه، حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از دولت عراق در تجاوز به ایران، تسلیح شیمیایی صدام، ورود عملی به جنگ علیه جمهوری اسلامی در اواخر جنگ تحمیلی و هدف قراردادن سکوهای نفتی ایران و هواپیمای مسافربری، اعمال سیاست تحریم اقتصادی از سالهای آغازین انقلاب اسلامی که به مرور تشدید شده است، راه اندازی جنگ گسترده تبلیغاتی و رسانه ای از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، برشمردن ایران در محور شرارت و تهدید به جنگ، اقدامات خصمانه گسترده علیه برنامه هسته ای ایران - از جمله تحریم های یک جانبه- تنها بخشی از کارنامه سیاه واشنگتن در قبال تهران بوده است.
از نکات بسیار دقیقی که رهبری معظم به آن اشاره داشتند این واقعیت مغفول است که قدرتمندی آمریکا، مانع از نیاز شدید آنان به ما نیست. بارها از زبان مرعوبین وطنی غرب و آمریکا شنیده و خوانده ایم که باید از فرصت پیش آمده که غرب و آمریکا آن را به ما هبه کرده اند استفاده کرد، زیرا معلوم نیست این باب رحمت چه زمانی بسته شود! غافل از اینکه روش فریبکاری و حیله گری آمریکا نسبت به سایر کشورهایی که از نظر آنان به عنوان چالش و یا تهدید محسوب می شوند، یک سنت قدیمی و دیرینه است. واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند اهداف و انگیزه های آمریکایی ها را نمی توان فقط از طریق سیاست های اعلامی آنها کشف کرد، بلکه آنچه که رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل می دهد،سیاست های پنهانی و چندلایه آن هاست.
مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی، سیاست های چند پهلو در قبال بیداری اسلامی، حمایت از دیکتاتوری های منطقه در قبال اعتراضات مردمی از جمله در حوادث اخیر یمن و بحرین، واکنش های متناقض در قبال تحولات مصر، همکاری با گروه های تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم از جمله تشکیل ائتلاف به اصطلاح ضدّ داعش در کنار بار ریزی سلاح برای آنان، بیانگر مذبذب بودن سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در سیاست های اعمالی و اعلامی و سابقه سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبه رو ساخته است.
با این حال، بی اعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشه دیگری هم دارد که به تعارض نظام های ارزشی دو کشور برمی گردد.افرادی مانند برنارد لوئیس - متفکر انگلیسی- استدلال می کنند اسلام که نظام ارزشی غرب را دشمن ارزش های خود می بیند، پس از قرنها خمودگی تازه به خود آمده و می خواهد غرب را که از نظر نظام ارزشی با اسلام در تضاد شدید است، پایین بکشد. او برخورد بین حکومت ایران و آمریکا را منحصراً در این چارچوب قابل توضیح می داند. نظریه برخورد تمدن ها به عنوان یک دیدگاه واقع گرایانه با محور فرهنگی، مشخصه ای تجویزی– حکومتی دارد و در پی حفظ جایگاه هژمونیک آمریکا است. در حالی که نظریه پایان تاریخ فوکویاما، دیدگاهی آرمان گرایانه با مشخصه خوشبینانه ، پیروزی جهانی لیبرال دموکراسی برای آمریکا را مطرح می سازد.
استثناگرایی آمریکایی، نگاه بالا به پایین نسبت به دنیا، حفظ هژمونی
سیستماتیک، تأکید بر استیلای نظام فرهنگی خود و تحقیر ملت های دیگر، مؤلفه
های نظام ارزشی آمریکایی و در تعارض با نظام ارزشی انقلاب اسلامی است که
بر رد سلطه، عزت مسلمین و وعده الهی بنا شده است. بر این اساس ضروری است
که کارگروه هایی برای تشخیص و تدوین روش های موذیانه و فریبکارانه آمریکا
در حوزه های مختلف تشکیل شود و تاریخ دیپلماسی فریب ایالات متحده در جلسات
متعدد تشریح و تبیین گردد. نگرانی رهبری، مؤید خطرناک بودن مسیر پیش روست و
لازم است پیچ تاریخی را با سرعت مطمئنه و با توجه به علائم راهنمای ولایت
طی نمود.
آفرینش:تولید، چشم به راه نقدینگی سرگردان کشور
«تولید، چشم به راه نقدینگی سرگردان کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید؛آمارهای اعلام شده نشان می دهند که نقدینگی به مرز 700 هزار میلیارد تومان نزدیک می شود و نگرانی ها از ورود این حجم عظیم نقدینگی سرگردان که یک روز در دلالی ارز و روزی دیگر در بازار سکه وارد می شود، همچنان وجود دارد.
اگرچه رشد نقدینگی درنیمه اول سال 93، کاهش یافت، اما واقعیت این است که به طور مشخص از پایان آذرماه سال 1389، تا آذرماه سال جاری، نقدینگی بیش از 5/ 2 برابر شده است.
آنچه که در این میان موجب ابهام و شگفتی است، شکایت تولید کنندگان از کمبود نقدینگی و به طور مشخص از خسارت شدیدی است که محدودیت سرمایه در گردش بر عملکرد آنها وارد می آورد.
چگونه است که با این حجم عظیم نقدینگی، بخش تولید ما دچار کمبود سرمایه می باشد؟!
بر اساس آمار بانک مرکزی، از آذرماه 1389 (زمان آغاز هدفمند سازی یارانه ها) تا آذرماه سال جاری، هزینه های تولید در همه بخش های تولید و صنعت بیش از 3 برابر شده است.
این افزایش به آن معنا است که سرمایه در گردش مورد نیاز بنگاه های صنعتی نیز کم و بیش به 3 برابر افزایش یافته است. لذا باید دید آیا بخش تولید و صنعت مطابق با این افزایش هزینه ها، میزان دسترسی به سرمایه های درگردشافزایش یافته است؟ در هر حال می دانیم که چنین افزایشی در کار نبوده و نیست.
ضمن اینکه اکثریت بنگاه های بخش خصوصی که شامل تولید کنندگان کوچک و متوسط می شوند، نتوانسته اند از تسهیلات بانکی و دیگر وام ها سرمایه گذاری برای جبران هزینه ها و توسعه تولیداتشان بهره مند گردد. البته علت آن مشخص است، چرا که بانک ها با کمبود منابع مواجهند و رغبتی هم ندارند که این منابع محدود را در اختیار بنگاه های تولیدی قرار دهند. آنها به خوبی می دانند که واحدهای تولیدی با چالش های عدیده ای دست به گریبانند و اگر زیانده نباشند، سودآوری بسیار نازلی دارند.
پیامد این وضعیت برای بنگاه های صنعتی بسیار تلخ بوده است، برخی از آنها کارخانه خود را تعطیل کرده و از فعالیت دست برداشته اند واغلب آنهایی که باقی مانده اند نیز از مواد اولیه و کالاهای واسطه مورد نیازخود کاسته اند، تعدیل نیرو کرده اند و با ظرفیتی کمتر به کار خود ادامه می دهند.
در همین حال زیان ها نیز روی هم انباشته می شوند، بدهی به بانک ها و دارایی و تامین اجتماعی سنگین تر می شود و رهایی بنگاه ها از مخمصه ای که در آن گرفتار شده اند، روز به روز دشوارتر می گردد. اما همه این ها دغدغه هایی است که ظاهرا و ناگزیر، فعلا به فراموشی سپرده شده اند.
آنچه فراموش شدنی نیست و تاوانش هر روز پرداخت می شود، خسارتی است که از بابت بی مصرف ماندن حدود 60 تا 70 درصد ظرفیت تولید صنعتی به اقتصاد کشور تحمیل می شود.
به هرحال آنچه را که می توان از وضعیت فعلی برداشت کرد این است که باید برنامه ریزی و سیاست گذاری دقیق تری در جهت حرکت نقدینگی کشور به سمت تولید و صنعت، در نظر گرفته شود تا موانع به وجود آمده بر سر راه تولیدکنندگان و سرمایه گذاران برطرف و شرایط را برای بکارگیری از توان اقتصادی کشور آماده ساخت.
مادامی که نگرش ها به تولید طلبکارانه باشد و حمایتی از این بخش صورت نگیرد، نمی توان انتظار داشت نقدینگی در گردش به دست تولیدکننده برسد و به واسطه افزایش تولید داخلی شاهد رونق کسب و کار و بهبود وضع معیشتی مردم بود. لذا با این رویه صرفاً تورم و رکود نصیب اقتصاد کشور خواهد شد.
آرمان:توافق با جامعه بین الملل نه آمریکا
«توافق با جامعه بین الملل نه آمریکا»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن می خوانید؛بر اساس منشور ملل متحد در خصوص دولتها، هر دولتی متعهد به ایفای تعهدات دولت سابق است؛ یعنی هیچ دولتی نمی تواند تعهداتی که دولت قبل از خود پذیرفته را به قول سناتور های جمهوریخواه با یک چرخش قلم نادیده بگیرد. بنابراین چنین چیزی در قوانین بین الملل هیچ مصداقی ندارد. همچنین باید دانست کشور های عضو 1+5 به عنوان پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان، به عنوان نمایندگان جامعه بین الملل در مذاکرات هسته ای ایران محسوب می شوند.
لذا آنچه در هر حال مورد توافق قرار می گیرد در حقیقت توافقی است که با جامعه بین المللی انجام پذیرفته و بعد از آن شورای امنیت باید بر این توافق صحه بگذارد. از سویی نیز به موجب بند 5 ماده2 منشور ملل متحد و فصل7 همان منشور تمام کشور های عضو ملزمند تصمیمات شورای امنیت را پذیرا باشند. بنابراین پرونده هسته ا ی ایران مسئله ای است که به شورای امنیت رفته و شورای امنیت تحریم هایی را بر ایران وضع کرده و در زیر سایه شورای امنیت دیگران شروع به وضع تحریم ها یکجانبه مضاعف کرده اند.
لذا سایر اعضای شورای امنیت یعنی سه کشور اروپایی و چین و روسیه، موظف به پیروی از تعهدات شورای امنیت سازمان ملل هستند. وقتی که آنها این تعهدات را پذیرا شدند آمریکا اگر بخواهد نادیده بگیرد و از شورای امنیت پیروی نکند در مقام تضاد با آنها برمی آید. البته هر کشوری مجاز است که خط و مشی خود را داشته باشد و همچنین می تواند هر مسیری را در جامعه بین الملل انتخاب کند ولی آن خط و مشی دیگر به عنوان منافع جامعه بین الملل مطرح نیست بلکه تنها اقدامی یکجانبه از سوی یک دولت محسوب می شود.
ضمنا اگر خسارتی از این حیث به ایران وارد شود و ایران به دیوان بین المللی شکایت کند می تواند ادعای پرداخت غرامت مطرح نماید؛ یعنی اولا دولت بعدی ملزم است تعهدات دولت قبلی را رعایت کند و در مرحله بعدی اگر به آن تعهدات عمل نکند و به صورت یکجانبه تعهدات را نقض کند در آن صورت به هر مجمع حقوقی یا هر دیوان بین المللی دادگستری اگر این مسئله ارجاع شود باید خسارتی که به ایران در نتیجه این اقدام وارد شده است جبران شود.
از سویی پس از حصول توافق لازم است شورای امنیت قطعنامه ای را صادر کند که نگرانی های جامعه بین الملل منتفی شده و بیانگر این باشد که از نظر سازمان ملل، ایران نسبت به انجام تعهدات خود پایبند بوده و نه تنها نظارت پادمان آژانس بین المللی انرژی اتمی بلکه نظارت جامعه بین المللی را نیز با هر زمانبندی که مورد توافق صورت گرفته پذیرا شده است. در این صورت اگر آمریکا به تنهایی در آینده خط و مشی دیگری اتخاذ کند آن خط و مشی دیگر ادعای جامعه بین الملل یا منافع منطقه ای یا امثال این موارد نبوده و تنها اقدامی خصوصی و یکطرفه از سوی آمریکاست.
در قبال این امر ایران نیز این حق ذاتی را دارد که به دیوان بین المللی شکایت کرده یا شکایت خود را به شورای امنیت سازمان ملل ببرد و از شورا در این خصوص تقاضای تصمیم گیری نماید. در آنجا نیز اگر آمریکا به دیوان نیامده یا تصمیم شورای امنیت در خصوص شکایت ایران را وتو کند در آن صورت حقانیت ایران بیش از پیش نزد جامعه بین الملل آشکار شده و آمریکا دیگر بهانه ای برای همراه کردن سایر کشورها علیه ایران نخواهد داشت. بنابراین نامه ای که 47سناتور آمریکایی امضا کرده اند از لحاظ حقوقی ارزشی ندارد و همچنین دیگران را وادار می کند که اگر تا به حال از خط و مشی آمریکا به عنوان بازیگری در عرصه بین الملل تا حدی پیروی می کردند از این پس خودشان تصمیم بگیرند.
اوباما نیز در هر حال اگر در حصول توافق موفق باشد دستاوردی برای دولت
آمریکا، منطقه و جامعه بین الملل به دست آورده است. چراکه در غیر این صورت
در منطقه ای که دچار پراکندگی، بحران و جنگ در اشکال مختلف است، چه از سوی
القاعده، چه النصره، چه داعش و غیره، این تحرکات سناتورهای تندرو آمریکایی
دلیل و نتیجه ای جز به وجود آمدن آشوب و جنجال دیگری در منطقه نداشته و
نخواهد داشت.
شرق:با وجود جاذبه زمین
«با وجود جاذبه زمین»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که در آن می خوانید؛«پرنده با وجود جاذبه زمین پرواز می کند.» این گفته پولانی، اقتصاددان مجارستانی نیاز به شرح و تفسیر ندارد. خودش گویاست. بسیار شنیده ایم که در شرایط دشوار خیلی از آدم ها به جای دلسردی و افسردگی و دست وپازدن، با خلاقیتی وصف ناپذیر خودشان را بیرون کشیده اند. هرچند دشوار می شود این سخن شایع را پذیرفت که شرایط سخت، آدم را وادار به خلاقیت می کند. چون نقیض این جمله، آنقدر روشن و مستند است که مانند نقل قول پولانی جای هیچ بحثی باقی نمی گذارد.
به هرتقدیر، در وضعیت کنونی سیاسی- فرهنگی چه باید کرد؟ چگونه می توان در نگاه دولتمردان تغییر جدی به وجود آورد و اصولا این کار چه ضرورتی دارد؟ آیا در وضعیت موجود هنوز مجالی هست تا به رفاه بیشتر، یا آینده ای بهتر فکر کرد؟ آیا جامعه ما از یک طرف به اعتیادِ تغییر دچار شده است و در طرف دیگر معادله حفظِ «وضعیت موجود»، دامنگیر دولتمردان شده است؟ قدر مسلم، پاسخ به این پرسش ها هر قدر مبهم باشند، در مضرات آنها هیچ ابهامی نیست. زیانباربودن این موقعیت، کاملا روشن است و روشن تر از همه «وضعیتی شدن» آدم هاست.
وضعیتی شدن آدم ها پارادایم های متنوعی دارد و یکی از آنها به قول عوام، نان به نرخ روزخوردن است و یکی دیگر صوفی گری مدرن است؛ پولی درحساب بانکی داشتن و خود را از مصائب آدم ها کنارکشیدن. در کنار این صوفی های مدرن، افسردگان شادنوش هم هستند. کالبدشکافی جامعه ایران بسیار زیبا و حیرت انگیز است.
محمود دولت آبادی در نامه ای خطاب به رییس دولت اصلاحات بعد از پیروزی اش در انتخابات، جملاتی با این مضمون نوشته بود که با همه امیدی که مردم به شما بسته اند، نمی دانم چطور شب ها خوابتان می برد. امید تنها چیزی است که مردم ایران هرگز از اعتیاد به آن، دست برنمی دارند. این امید پایدار ریشه در سنت و مذهب دارد و جمله مشهورِ «در ناامیدی بسی امید است»، خود گواهی است بر دینامیسم روحیه جمعی مردم ایران.
هرچند با نگاه های توده ای نمی شود مردم ایران را تحلیل کرد. این درست که مردم ایران مردمی کوتاه مدت اند اما اعتقاد خودشان را به زندگی بلندمدت از دست نداده اند. البته طیف های متنوع و متفاوتِ مردم مانند گوی رنگارنگِ سرخ و سیاه و سفید و آبی در کنار هم اند و به اقتضای شرایط و در لحظات مختلف جابه جایی آنها پیش بینی ناپذیر است. آنها که چپ اندیش بوده اند، ناگهان راست کیش می شوند و می کوشند وضعیت موجود را نمایندگی کنند و برعکس.
بهترین نمونه آن هم صندوق رای است. بارهاوبارها مردم، هم دولت و هم
خودشان را غافلگیر کرده اند. این غافلگیری ها، همان قدر که هیجان انگیز است
و برای دولتمردان قابل ستایش، خطرناک و قابل تحلیل هم است. آن سیاستی که
بیش از همه در میان گردانندگان سیاست مشهود است، فریزکردن وضعیت موجود است.
شاید در این فریزکردن، نیت خیری هم نهفته باشد، یعنی زمان خریدن برای رفع
دشواری ها و مشکلات زندگی. چاره ای نیست. برگردیم به جمله کارل پولانی که
«پرنده با وجود جاذبه زمین پرواز می کند.» گریز از جاذبه و پرواز، هم برای
دولتمردان و هم برای مردم قابل تصور است. صدالبته، اگر تدبیر و اصلاح از
جانب گردانندگان سیاست روی بدهد، قطعا نتایج پرثمری خواهد داشت.
مردم سالاری:منطق کف گرگی
«منطق کف گرگی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن می خوانید؛چند روز از حمله به علی مطهری در شیراز می گذرد. اما برخی رسانه های اصولگرا به جای محکوم نمودن این واقعه، رو سوی مطهری آورده و رفتار و گفتار وی را عامل حمله مهاجمان دانسته و می گویند این نتیجه نطق ناتمام او در مجلس است. چه راحت جای شاکی و متهم را عوض می کنند. معلوم نیست دوستان، داستان را عوضی شنیده اند یا ما را این قدر ساده لوح فرض کرده اند! جالب تر آن که می گویند این پاسخی به علی مطهری است که گفته بود: گاهی کف گرگی لازم است! باز هم مثل همیشه، جمله را ناقص روایت می کنند. علی مطهری در پاسخ یکی از نمایندگان مجلس که به کنش دفاعی او در برابر نمایندگان مهاجم به وی در آن روز کذایی انتقاد کرده بود، نوشت: «اولاً کف گرگی در کار نبود، ثانیاً گاهی برای کسانی که می خواهند خفقان ایجاد کنند کف گرگی لازم است». پس اولاً مطهری اصلاً در آن روز از کف گرگی علیه نمایندگان مهاجم استفاده نکرده بود. ثانیاً حتی اگر استفاده هم کرده بود، اقدامی دفاعی بوده در برابر کسانی که می خواستند وی را از جایگاه ناطق به زیر بکشند.
فارغ از جنجال ها و هیاهوهای رسانه ای، چرا گاهی کار به جایی می کشد که مظلوم مجبور می شود خود اقدام به دفاع نماید؟ بی شک آقایان این آیه کریمه را فراموش نکرده اند که «خدا بلند کردن صدا به بدگویی را دوست ندارد، مگر از کسی که به او ستمی شده باشد»(آیه 148 سوره نسا). فلسفه حکومت قانون در همین آیه نهفته است. اگر دستگاه های قضایی و نظارتی، وظایف شان مبنی بر پیگیری ظلم ستمدیدگان و مجازات ستمگران را به درستی انجام دهند، جایی برای صدای بلند و زورآزمایی فردی باقی نمی ماند. طبیعی است زمانی که این نهادها در اجرای عدالت تعلل نشان داده و یا خدای ناکرده از رفتار غیرقانونی برخی با اغماض عبور کنند؛ مظلومان راه را در اقدامات فردی یا گروهی خویش می بینند. اگر هنگام نطق آقای مطهری درباره نهم دی ماه، ریاست جلسه با قاطعیت و عدالت از ادامه سخنان ناطق دفاع و منتقدانش را به جای خود بازمی گرداند، هرگز چنان تشنجی در صحن مجلس رخ نمی داد.
قصه پُرغصه شیراز نیز از همین جنس است. اگر قبلاً با این جماعت به اصطلاح خودجوش برخورد صریحی صورت گرفته بود، امروز شاهد این فجایع نبودیم. اگر اصولگرایان به دلیل اختلاف سلیقه با اصلاح طلبان از رفتارهای مشمئزکننده این جماعت در دوران اصلاحات چشم پوشی نمی کردند، سال ها بعد واقعه ای مانند حمله به دکتر لاریجانی در 22 بهمن 1391 در قم گریبان آن ها را نمی گرفت. و اگر دیروز عاملان واقعه قم را مجازات می کردند، امروز این حادثه در شیراز رخ نمی داد. و اگر امروز مهاجمان شیراز مجازات نشوند، فردا دیگر اصولگرایان نیز باید منتظر چنین برخوردهایی باشند.
تجربه تکرار چندباره این حوادث، فرضیه خودسر بودن این عوامل را باطل نموده است. این چه عوامل خودسری هستند که همیشه سازمان یافته و مجهز و به شکلی مشابه عمل می کنند؟! اگر قوه قضاییه به مثابه لنگرگاه عدالت و دستگاه های نظارتی به خصوص وزارتخانه های کشور و اطلاعات به درستی با عاملان واقعه شیراز برخورد و آن ها را عادلانه به مجازات رسانند، دیگر شاهد بروز چنین حوادثی نخواهیم بود. در غیر این صورت باید به علی مطهری حق داد که بنویسد: «اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابان ها فرا بخوانم.
در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود». نگارنده پیش از این به انتقاد خود نسبت به کنش های کلامی آقای مطهری در خصوص مسائل به جا مانده از حوادث دهمین انتخابات ریاست جمهوری تصریح کرده و تأکید کرده ام جنجال های سیاسی نه تنها کمکی به حل آن مسائل نمی کند که این کلاف سردرگُم را پیچیده تر خواهد کرد. اما این مخالفت دلیلی برای به سکوت کشاندن مطهری نیست. سکوت در برابر این تهاجم، یعنی زوال منطق قانون و ترویج منطق کف گرگی. حق مظلومان را از ظالمان بستانیم پیش از آن که مظلومان از اجرای قانون نااُمید شوند.
ابتکار:هیس! دلواپس ها مشغول کارند
«هیس! دلواپس ها مشغول کارند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن می خوانید؛6 مهرماه سال 1392، روزی که حسن روحانی دربازگشت از نیویورک وارد تهران شد، مخالفان کلوخ انداز، پس از چند سال آزگار خانه نشینی، کار خود را از محوطه فرودگاه مهرآباد شروع کردند. آنها با پرتاب لنگه کفش و سنگ به خودروی رئیس جمهوری که فقط 45 روز از آغاز دوران ریاست جمهوری اش می گذشت، رسما از بازگشت خود به خیابان ها و تیتر رسانه ها خبردادند. 18 ماه از آن روز گذشته است و سنگ و کلوخ به دست ها همچنان اینجا و آنجا و در این شهر و آن شهر مشغول کارند و روز به روز شدت عمل شان بیشتر می شود.
گاهی دلواپس توافق هسته ای و مذاکرات می شوند و علیه محمدجواد ظریف می شورند، درحالی که همه شواهد نشان می دهد که مذاکرات زیر نظر مقام های ارشد نظام دنبال می شود و جزییات و کلیات روند توافقات عمدتا مورد تایید نظام است.
گاهی به خاطر اجرای یک کنسرت - حتی موسیقی سنتی و اصیل ایرانی – یا اکران یک فیلم سینمایی که از هفت خوان ارزیابی و دریافت مجوزهای فرهنگی و انتظامی و حتی سیاسی و تامینی عبور کرده، غیرتشان به جوش می آید و در کسری از دقیقه سالن را به هم می ریزند. در حالی که پاپ تر و مبتذل تر(به قول یوسف اباذری) از این کنسرت ها در شش هفت سال گذشته بدون کمترین حساسیتی در همین شهرها اجرا شد و هیچ کدام از دلواپس های امروزی، آن روزها دلواپس دین و ایمان و فرهنگ مردم نشدند.
گاهی ناگهان پس از سالها غیبت با موتورسیکلت هایشان راهی خیابان ها می
شوند و می گویند که دلواپس حجاب و پوشش دختران شهر هستند؛ درحالی که مردم
کوچه و خیابان همان مردم هشت سال گذشته هستند و اتفاق تازه ای حداقل برای
پوشش آنها نیفتاده است و این مردم صرفا کمی امیدوارتر و شادتر از سالهای
قبل شده اند. گاهی در مقابل دوربین ها و در خانه ملت با نماینده ای که فقط
کمی با آنها اختلاف نظر دارد، دست به یقه می شوند. گاهی هم مانند ماجرای
اخیر برخورد خشن با علی مطهری در مخالفت با حق طبیعی یک نماینده مجلس برای
ابراز عقیده در چارچوب قانون، در شیراز بر سر راهش کمین می کنند و مانند
راهزنان راه را بر او می بندند و با چوب و چماق و سنگ و گوجه به جان
نماینده مردم و راننده تاکسی نگون بختی که از سر اتفاق با او همسفر شده، می
افتند وساعتی بعد - مانند جنگنده بمب افکن ها - سالم به پایگاههای خود
برمی گردند.
شیوه عمل آنها در همه جا و برای همه سوژه ها تقریبا یکسان است. حوزه عمل
آنها هم از مسائل فرهنگی تا مباحث اجتماعی و سیاسی و دیپلماسی و اقتصادی را
در برمی گیرد و به سرعت دلواپس همه چیز می شوند. جغرافیای اعمال خشونت بار
و فراقانونی آنها هم محدود به تهران نیست و از کلانشهرهایی مانند شیراز،
مشهد، تهران و اصفهان تا شهرهای کوچکتری مانند یاسوج، بوشهر، ارومیه،
چناران و.. و... گسترده است.
شدت عمل آنها اما به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهم ترین آنها اوضاع سیاسی کشور و دعواهای جناحی، روند مذاکرات هسته ای و مواردی از این دست است. البته تجربه نشان داده است که دریافت چراغ سبز و قرمز یا توپ و تشرهای احتمالی و گاه اعلام برائت بعضی ها از این اقدامات هم معمولا در انجام عملیات و شدت عملیات آنها اثرگذار است.
ناگفته نماند که پیش از آغاز کار دولت یازدهم هم هرازگاهی برخوردهای خودسرانه و به اصطلاح دلواپسانه ای برای مثال در مراسم 22 بهمن سالهای گذشته قم و در مراسم سالروز ارتحال حضرت امام (ره) در تهران رخ داد، اما این ماجرا در یکی دو سال اخیر روند و ابعادی تندتر، خشن تر و گسترده تر به خود گرفته است.
در هرحال مرور این دوره 18 ماهه از استقبال آنچنانی از رییس جمهور در مهرماه سال 1392 تا خشونت این چنینی علیه علی مطهری در شیراز و وقایع مشابه پیش از آن، نشان گر این واقعیت است که افراد به اصطلاح خودسر و دلواپس، به عنوان بانیان این مجموعه رفتارهای غیرقانونی و خودخواهانه، معمولا بسیار خونسرد و با خیالی راحت خود را در جایگاه قانون و حتی فراتر از آن می پندارند و انگار که به هر دلیل، کوچکترین هراسی از برخورد قانون با اقدامات خود ندارند. آنها بی آنکه نگران بدعت شدن قانون شکنی و قانون گریزی و آبروی نظام جمهوری اسلامی باشند، در محفل خود برای موضوعات مختلف حکم صادر کرده و عملیات گونه حکم خود را اجرا می کنند و به همین راحتی امنیت دیگران و آبروی جمهوری اسلامی و وجهه کشور را قربانی دیدگاه سیاسی و فرهنگی خود می کنند.
به گواهی همه شواهد موجود طرز فکر این گروه هم در اقلیت محض قرار دارد و هم به واسطه نوع برخورد قهرآمیز و فراقانونی و غیر قانونی با افراد و سلب امنیت و آزادی مردم و موازی کاری با مجریان قانون، عمدتا خلاف شرع مقدس و شعائر اسلامی نیز هست. از این رو در نظامی که بر پایه دو رکن جمهوریت و اسلامیت بنا شده است، دست زدن فارغ البال به چنین اقدام هایی و آزادی عمل این گونه افراد برای اجرای چنین برخورد هایی جای سوال بسیار دارد.
بر این اساس اینکه در حادثه شیراز خودسرهای دلواپس، تهاجمی تر و خشن تر از همیشه به خیابان آمده اند، آزمون و فرصت مهمی برای مسئولان اجرای قانون و دولت مستقر است. چرا که اگر آمران و مجریان اینگونه برخوردها معرفی نشوند و با آنها برخوردی جدی و قانونی نشود، این ذهنیت ایجاد می شود که آنها به هر دلیل قدرتی فرا تر از قوانین و مسوولان دارند و می توان با اعمال فشار از سوی گروه های ذی نفوذ، قانون را حاشیه نشین کرده و چیزی غیر از قواعد بازی سیاست و حکومت داری بر مبنای قانون اساسی میدان دار شود.
دنیای اقتصاد:سه هدف مهم منتخبان 18 اسفند
«سه هدف مهم منتخبان 18 اسفند»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر یحیی آل اسحاق است که در آن می خوانید؛انتخابات 18 اسفندماه با شور و هیجانی وصف ناشدنی، به پایان رسید. اکنون پرسش این است که پیام انتخابات 18 اسفند چیست و منتخبان چه چالش هایی در اتاق پیش رو دارند؟ از دید نگارنده، منتخبان 18 اسفند سه هدف بسیار مهم را پیش رو دارند و برنامه ریزی برای آینده فعالیت اتاق های بازرگانی باید مبتنی بر این اهداف مهم باشد. منافع ملی، منافع اقتصاد ملی و منافع بخش خصوصی سه هدف مورد اشاره به شمار می روند.
منافع ملی: نقش اتاق های بازرگانی به عنوان نمادی از تشکل های بخش خصوصی در تحقق منافع ملی تاریخی و اثرگذار است. تلقی عمومی از اتاق های بازرگانی، دفاع از منافع ملی و اهداف و ارزشهای اقتصادی و اجتماعی است و منتخبان 18 اسفند باید در راه حمایت از مصالح اقتصادی عمومی، درعین حال که از حقوق و نقش بخش خصوصی دفاع میکنند، از افتادن در دام منافع شخصی و گروهی بپرهیزند. اکنون که شاهد ارتقای جایگاه اتاق در حاکمیت و فعالان اقتصادی هستیم، باید نمایندگان شایسته ای در اتاق باشیم تا بتوانیم به درستی از منافع ملی، در تحقق توسعه و پیشرفت کشور استفاده کنیم.
منافع اقتصاد ملی: ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی این زمینه را فراهم کرده است تا بخش خصوصی بتواند چشم انداز مثبتی از تقویت توان داخلی و ظرفیت های خود پیش رو داشته باشد؛ همچنین با توجه به ابلاغ سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی بخش خصوصی این افق را پیش روی خود می بیند که جایگزین شایسته ای برای اداره امور اقتصادی کشور باشد. در این صورت اتاق های بازرگانی باید بتوانند در راستای تحکیم منافع ملی، یاری رسان دولت در زمینه کاهش اتکا به درآمدهای نفتی، توسعه و گسترش بازارهای صادراتی، شفافیت اقتصادی، رفع تحریمها و اثرگذار در رشد اقتصادی باشند. ظرفیت و تجربه تعامل بخش خصوصی در پیشبرد اهداف دیپلماسی اقتصادی در دوره فعلی میتواند و باید نقشآفرین و محوری باشد. بدون شک، نقش اتاق های بازرگانی در شکل گیری دوره پساتحریم و اتصال مجدد اقتصاد ایران به بازارهای جهانی غیر قابل انکار است.
منافع بخش خصوصی: محور اصلی برنامه های آینده اتاق و منتخبان 18 اسفند می تواند و باید افزایش سهم بخش خصوصی دراقتصاد ایران باشد. این هدف از زمان شکل گیری مجلس وکلای تجار و اتاق تجارت تهران مدنظر فعالان اقتصادی بوده و همچنان به صورت یک مطالبه صد ساله در اقتصاد کشور مطرح می شود.اقتصاد ایران به شدت نفت زده و در نتیجه سیاست زده است و در طول تاریخ از رشد طبیعی و شایسته باز مانده است. با توجه به سیاست های اصل 44 و تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری درباره اهمیت بها دادن به بخش خصوصی و همچنین روی کار آمدن دولتی که بخش خصوصی را باور دارد، باید زمینه انتقال صحیح مدیریت و تصدی از بخش دولتی به بخش خصوصی فراهم شود.
اتاق با کمک دیگر تشکلهای بخش خصوصی میتواند و باید این وظیفه بزرگ را به دوش گیرد و منادی صدای فعالان اقتصادی در اقتصاد کشور باشد. سیاست های ابلاغی اصل 44 بزرگ ترین فرصت را پیش روی بخش خصوصی قرار داده و باید در اجرای آن همت بیشتری گمارده شود. این ابلاغیه فقط یک حکم و یک بخشنامه نیست تا احیانا در هزارتوی سیستم بوروکراتیک ما گم شود. این ابلاغیه حکم آزادی اقتصاد ملی ما و نقطه پایانی است بر تفکر دولت محوری و نقطه آغازی است بر بزرگداشت سرمایه گذاری و کارآفرینی. اتاق محفل کارآفرین ها است و مجلس زعمای اقتصادی و باید متناسب با این هدف خود را بازسازی و اصلاح ساختار کند. خوشبختانه اتاق در دوره های گذشته با مواضع قاطعانه ای که در پیش گرفت، توانست ارکان مختلف کشور را با این رویکرد همراه کند که اقتصاد دولتی نتیجه ای جز کندی در توسعه کشور و حرکت در دور باطل ندارد.
موضوع دیگری که اتاق دوره آتی باید در پیش بگیرد، تقویت امور جاری و اطلاع رسانی به اعضای اتاق است. اتاق باید پشتیبانی های مالیاتی، حقوقی و بیمه ای را برای اعضای خود تقویت کند. در حوزه بین الملل نیز باید هدفمندتر حرکت کرد و علاوه بر تقویت نیروهای این حوزه، توسعه مناسبات با کشورهای دیگر نیز در دستور کار جدی قرار گیرد.
خوشبختانه اتاق تهران از حیث مالی بسیار تقویت شده و حال نوبت آن است تا با ایجاد بسترهای مناسب، کیفیت خدمات رسانی اتاق ارتقا پیدا کند.ما منتخبان 18 اسفند درکنار آنکه باید بتوانیم به درستی برنامه ریزی کنیم تا سهم بخش خصوصی در اقتصاد ملی افزایش پیدا کند، باید تلاش کنیم تا بنگاه های بخش خصوصی نیز بتوانند، برای دوره پساتحریم برنامه ریزی مناسبی داشته باشند.وقت آن رسیده است که اتاق های بازرگانی و صنایع و معادن و کشاورزی بیشتر از گذشته وارد مناسبات دیپلماتیک شوند.در همین زمینه لازم است برای ایجاد همکاری های منطقه ای و اسلامی و قبول مشارکت بیشتر اتاق در ارتباطات بین المللی، طرحی نو به تصویر بکشیم. موارد زیر جزو آن دسته از برنامه هایی است که من به عنوان یکی از منتخبان 18 اسفندماه مدنظر دارم:
*ارتباط موثر با قوای سه گانه و تقویت حضور اتاق درمراجع تصمیم گیری
*کمک به بازسازی و تحول در اقتصاد ایران با توجه به سیاست های اقتصاد
مقاومتی و سیاست های کلی اصل 44
*تقویت ارتباط با متخصصان و اقتصاددانان به منظور دستیابی به راه حل های علمی و پیوند پژوهشی اتاق با دانشگاه ها و مراکز پژوهشی
*بازسازی ساختار اتاق ها براساس الزامات دوره جدید
*گسترش اطلاع رسانی اقتصادی و مطالبه شفافیت در نظام اقتصادی کشور
*آمادگی برای کمک به سیاست گذار در سناریوی ادامه تحریم ها یا لغو آن
*کمک به اتصال مجدد اقتصاد ایران به اقتصاد جهان و افزایش حضور بنگاه های ایرانی در بازارهای جهانی
*کمک به اثرآفرینی بیشتر سفارتخانه های جمهوری اسلامی ایران و تقویت دیپلماسی اقتصادی
*نقش آفرینی اتاق در گسترش همکاری های منطقه ای و اسلامی و ساماندهی مشارکت اتاق ها در ارتباطات بین المللی
*ارتقای اخلاق کسب و کار در ساختار و رفتار بنگاه ها و تشویق بنگاه ها به پذیرش مسوولیت های اجتماعی
* ساماندهی فضای مساعد برای کارآفرینی و کسب وکار در اقتصاد ایران.