به گزارش خبرنگار ایران اکونومیست، نه پاهایم توان رفتن دارد، نه قوای ادراکیام یارای باور واقعه را!
ظرف ۵ ماه این سومین سوگی است که بر دلمان نشست و سومین داغی که پشتمان را شکست!
ذهنم قفل شده و واژه کم آوردهام! این روزها مثل خوابگردی شدهام که مات و متحیر اطراف را مینگرد و نسبت خودش را در محیط درست و حسابی درنمییابد!
مگر میشود باور کرد؛ حجم حادثه به اندازهای مهیب است که فهم آن در باورم نمیگنجد!
سید حسن؛ رهبر مقتدر و باصلابت مقاومت...
سید حسن، رهبر باصلابت و مقتدر مقاومت؛ ذخیره روزهای استراتژیکمان بود در این روزگار بی سامان.
در هیاهوی این روزهای پر مخاطره وقتی خبر میآمد سید سخنرانی دارد، لحظه شماری میکردیم تا وقت سخنرانی، چون اطمینان داشتیم حرفهایی میزند که دلمان را قرص می کند.
رجز که میخواند صولت حیدری و جذبه حسینیاش جگرمان را تسلی می داد.
حالا دوباره ایستگاه مترو... من این صحنه را قبلا ندیده بودم؟ مگر نه همین چند وقت پیش!؟
تاریخ روی دور تند خودش افتاده است! روزگار کِی به یاد دارد، اینهمه واقعه عظیم و تاثیرگذار در مقیاس جهانی در برههای کوتاه رخ داده باشد و مردمان یک زمانه خاص هنوز از بهت یک حادثه بیرون نیامده، در حیرانی حادثه دیگری غرق شوند؟ تاریخ روی دور تند خودش افتاده است، این است که وقایعی را که به مرور قرنها باید آشکار کند، با شتاب بیرون میریزد، گویی شتاب دارد برای زیارت رویدادی خاص...
امروز ۱۱ مهر است و درست دو ماه پیش بود که برای بدرقه شهید هنیه رهبر مجاهد حماس رفتیم. هنوز بغض داغ هنیه در گلویمان است و داغش سرد نشده که داغ سید کمرمان را خم کرد.
سید برای من و نسل من قهرمانی بی بدیل بود که رویایمان شبیه او شدن بود. امثال من حتی دیدن سید را هم چون آرزویی والا در دل داشتیم. قرنها باید بگذرد تا مادر گیتی دوباره چنین اسطوره ای بیاورد.
و حالا چگونه می شود باور کرد ابرمردی که صلابت حیدریاش مرگ را به سخره میگرفت، دیگر در میان ما نباشد؟!
با دوستم از سازمان راه میافتیم، در میانه راه راننده اسنپ میگوید به دلیل تجمع مردم به سمت میدان امام حسین(ع) نمیرود، ناگزیر میرویم مترو ولیعصر تا از آنجا مستقیم بیائیم میدان امام حسین(ع).
به امام حسین(ع) که میرسیم جمعیت انبوهی از مترو پیاده میشود؛ ملت پرچم به دست و با عکسهایی از سید شهید و حاج قاسم به سمت میدان امام حسین میرود.
با وجود گرمی هوا و آفتاب سوزان جمعیت انبوهی در میدان امام حسین(ع) آمدهاند؛ انبوه پرچمهای مقاومت از پرچم مقدس کشورمان، تا پرچم حزب الله و فلسطین در دستان مردم است با عکس شهدای پرافتخار مقاومت؛ از حاج قاسم تا سید حسن.
دور تا دور میدان با بنرهای بزرگ سید حسن عزیز و سایر شهدای مقاومت تزیین شده است. چهره پر صلابت سید باورِ رفتنش را دشوار می کند.
خون، خون این مردم را میخورد، اما عملیات دیشب سپاه اندکی دلهای داغدار مردم را آرام کرده است.
مراسم با قرائت آیات شریف قرآن آغاز میشود، در ادامه بغض مردم در فریادهای "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسرائیل" تجلی مییابد.
مردم داغدار با فریاد "سید حسن نصرالله شهادتت مبارک" شهادت سید را به او تبریک می گویند.
و مگر جز شهادت عاقبتی برازنده سید مقاومت بود؟
مجری مراسم با اشاره به عملیات غرورآفرین دیشب سپاه هشدار می دهد اگر رژیم کودک کش غلط دیگری بکند، تنها موجودیت خودش را به خطر خواهد انداخت.
مجری به آمریکا هم هشدار میدهد اگر سگ هارش در منطقه را کنترل نکند، تبعاتش دامان خود او را هم خواهد گرفت.
پخش سرودهای انقلابی فضایی حماسی در میدان غالب میکند. بیان عباراتی از رهبر معظم انقلاب بر این حال و هوا میافزاید.
مردم همچنین با شعار "هوافضای غیور، تشکر تشکر" قدردانی خود را از اقدام انتقامی دیشب سپاه اعلام و بر تداوم راه شهدای مقاومت تاکید میکنند و با شعارهای "حیدر، حیدر" برای رژیم صهیونیستی خط و نشان میکشند.
هر از گاهی ملت شعار میدهند و لعن و نفرین خودشان را با زبانهای مختلف حواله تروریستهای جنایتکار می کنند. از "الموت لآمریکا" تا "Down with Israel"...
قرائت شعری در وصف عملیات «وعده صادق ۲» با ابیاتی نظیر "ما که جنگی نکرده ایم هنوز، هرچه کردیم تمرین بود" و "بین ما صحبتی اگر باشد، خیبر و شهاب و سجّیل است" جمعیت را به وجد میآورد.
بیش از همه اما خیال دل پر درد آقاست که جگرم را آتش می زند...
تکمیل میشود...