«سیدرضا قزوینی غرابی» کارشناس مسائل بینالمللی در یادداشتی برای ایران اکونومیست نوشت: با گذشت نزدیک به یک سال از حملات مرگبار رژیم آپارتاید اسرائیل به غزه، هرچند هدف اعلام شده صهیونیست ها یعنی نابودی حماس و مقاومت محقق نشد و اسرائیل متحمل خسارتهای انسانی و اقتصادی بیسابقه و عظیمی شد که تا سالها آثار خود را بر بخشهای مختلف رژیم برجای خواهد گذاشت، اما واقعیت این است که خسارتها و تخریبی که در غزه و در نتیجه جنایت ضدانسانی و وحشیانه صهیونیستها به وقوع پیوسته به گونهای است که بازسازی آن بدون اغراق برای سالیان طولانی هم محقق نخواهد شد. شرایط نیز به گونهای است که اسرائیل عملا کار را در غزه تا حد زیادی تمام شده میداند. آنها به این باور رسیدهاند که از بعد پایان دادن به جنگ، غزه تا مدتهای طولانی برای آنها تهدید قابل توجه و حتی بالقوهای نخواهد بود.
در این شرایط اکنون نوبت به لبنان و حزبالله رسیده است. صهیونیست ها معتقدند حزبالله نقش به شدت مؤثری در آنچه در جبهه نبرد غزه رخ میدهد بر جبهه پشتیبان یعنی عراق و یمن و حتی مقاومت فلسطین دارد. افزون بر اینکه نقش مستمر آن در جبهه شمال سرزمین های اشغالی در مشغولسازی جدی اسرائیل که یکی از بارزترین آنها آوارگی دهها هزار نفر از ساکنان منطقه شمالی و همچنین مشغولسازی ظرفیت یک سوم نیروهای نظامی اشغالگر در شمال است، به خودی خود به شدت بر پیکر رژیم ضربه زده است.
به اذعان مقامات نظامی و امنیتی رژیم اشغالگر، حزبالله همچنان دارای قدرت نظامی قابل توجهی است که بخش معظم آن مورد استفاده قرار نگرفته است که میتواند معادلات را چه اکنون و چه در آینده دستخوش تغییر قرار دهد. به این جهت کابینه جنگ اسرائیل، تضعیف شدید قدرت حزبالله را راهبرد کنونی خود قرار داده است تا ضمن تضعیف طولانی مدت حزب از طریق ترور فرماندهان ارشد آن و تخریب امکانات و قدرت نظامی این جنبش، بتواند امنیت را به مناطق شمالی خود بازگرداند و شهرکنشینان فراری و آواره را هم به مناطقشان برگرداند و حتی با تشکیل یک کمربند امنیتی در جنوب لبنان، کنترل امنیتی این مناطق را در اختیار بگیرد و امنیت مناطق خود را برای مدتی طولانی در کنترل خود بگیرد.
در هفتههای اخیر، ترورهای فرماندهان ارشد حزبالله و حملات الکترونیکی و تکنولوژیک مانند ماجرای پیجرها و بیسیمها بخشی از برنامه اسرائیل برای قدرت نمایی و افزایش سطح تنش با حزبالله و البته تست میزان پاسخ مقاومت به آن بود. اسرائیل به این نتیجه رسیده است که نقطه تفوق آن به حزبالله، حملات موشکی از طریق بمباران جنوب و بیروت با جنگندهای پیشرفته است. به همین جهت به نظر میرسد در حال حاضر، اسرائیل با آگاهی از نقاط ضعف خود، تمایلی برای ورود زمینی به لبنان و هماوردی با حزبالله ندارد.
اسرائیل با شناختی که از تواناییهای بالای نظامی حزبالله در جنگ زمینی و کلاسیک دارد، به دنبال آن است تا طی حملات سنگین هوایی، ضربات سهمگین و به شدت تضعیف کنندهای به مقاومت لبنان وارد کند و در صورت تحقق آن و یا عدم پاسخگویی مورد انتظار مقاومت، در مرحله بعد با تجاوز زمینی، جنگ علیه لبنان را ادامه دهد و در عمل، بازی را از دست حزبالله به عنوان مرکزیت جبهه پشتیبان خارج کند.
در این میان و از جمله در خصوص احتمال تجاوز زمینی، یک عامل تعیین کننده و مهم وجود دارد و آن سطح و نوع پاسخگویی حزبالله به تجاوزات امروز و روزهای آتی است. سطح و شکل پاسخ حزب الله در مرحله کنونی میتواند در شکل تقابل پیش روی میان اسرائیل و حزبالله مؤثر باشد. این موضوع برای صهیونیستها یک نقطه مجهول و گنگ است و البته یک نقطه قوت برای مقاومت لبنان.
آیا حزبالله واکنشهای شدیدتر به تجاوزات هوایی سنگین صهیونیستها نشان خواهد داد و به دنبال تغییر قواعد درگیری از جمله حمله به شهرها و خسارتهای بشری خواهد رفت و نسبت به تجاوز زمینی احتمالی، برای نتانیاهو هزینه سازی خواهد کرد یا اینکه با همین سطح واکنش کنونی، به دنبال آن خواهد بود که پای اسرائیل را به تله جنگ زمینی با لبنان بیندازد و آنگاه درهای جهنم را در زمین خود به روی متجاوزان باز کند و تجربه جنگ ۲۰۰۶ را به صورت شدیدتری علیه رژیم آپارتاید تکرار کند؟