به گزارش ایران اکونومیست، تاریخ همواره سرنخهایی را برای شناخت و درک بهتر آنچه امروز اتفاق میافتد در اختیارمان قرار میدهد. پیچ و خمهای مسیر تاریخ با اتفاقهای ریز و درشت در گذر زمان تغییر یافته و هر رخداد به نوعی در رقم زدن وضعیت ژئوپلیتیک حال حاضر تاثیرگذار بوده است. آسیا و اقیانوسیه که سهم قابل توجهی از وسعت این کره خاکی را به خود اختصاص داده، همانند دیگر نقاط دنیا تحولات مهم و تاثیرگذاری را از سر گذرانده است.
در این گزارش سعی داریم تا با شرحی از چندین رویداد تاریخی در بازه زمانی ۲۱ تا ۲۷ سپتامبر/ ۳۱ شهریور تا ۶ مهر (هفته جاری)، سرنخهایی را از چگونگی شکلگیری سیاستها و جغرافیای امروز منطقه آسیا و اقیانوسیه در اختیار مخاطب قرار دهیم.
اعلام تاسیس جمهوری خلق چین توسط مائو تسه تونگ
جنگ داخلی چین بین دولت ملیگرای «جمهوری چین» به رهبری کومینتانگ (KMT) و حزب کمونیست چین به طور متناوب بین سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۴۹ در جریان بود. جنگ به طور کلی به دو مرحله با یک وقفه میان آنها تقسیم میشود. اولین دوره از اوت ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۷: «جبهه متحد اول» (اتحاد کومینتانگ و حزب کمونیست در سال ۱۹۲۴) در جریان «کارزار شمالی» که عملیاتی از سوی کومینتانگ برای ساقط کردن دولت بئی یانگ (۲۸-۱۹۱۲ حاکم بر چین) بود، از بین رفت و ناسیونالیستها بیشتر چین را تحت کنترل داشتند.
در ۷ نوامبر ۱۹۳۱ (۱۵ آبان ۱۳۱۰)، جمهوری شوروی چین (CSR) توسط حزب کمونیست در «روئیجین» در مناطق تحت کنترل آنها اعلام حکومت کرد. جمهوری شوروی چین به دنبال عقب نشینی ارتش سرخ که ناشی از پیشرویهای نیروهای ناسیونالیست بین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۶ اتفاق افتاد، به شمال و به منطقه «یان آن» نقل مکان کرد و در سال ۱۹۳۷ فروپاشید.
از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵، درگیریها متوقف شد و با تهاجم ژاپنیها به چین در جریان جنگ جهانی دوم، «جبهه متحد دوم» برای مقابله با ژاپن و شکست آن شکل گرفت اما مدتی از شکست و تسلیم ژاپن در سال ۱۹۴۵ در برابر متفقین نگذشته بود که جنگ داخلی چین از سر گرفته شد و حزب کمونیست چین در مرحله نهایی جنگ از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۹ (که تحت عنوان انقلاب کمونیستی چین شناخته میشود) دست برتر را داشت.
نبرد اصلی در جنگ داخلی چین در سال ۱۹۴۹ با کنترل حزب کمونیست بر بیشتر سرزمین اصلی چین پایان یافت و کومینتانگ قلمرو حکومت خود را به جزیره تایوان (مستعمره سابق ژاپن که در سال ۱۹۴۵ پس گرفته شد)، هاینان و اطراف آنها کاهش داد. در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۹ (۳۰ شهریور ۱۳۲۸)، مائو تسه تونگ، رئیس حزب کمونیست چین، با سخنرانی در اولین جلسه عمومی کنفرانس مشورتی سیاسی، تاسیس جمهوری خلق چین را اعلام کرد و به دنبال آن جشنی بزرگ در میدان تیانآنمن در یکم اکتبر برگزار شد.
در حال حاضر با وجود اینکه تایوان با حمایتهای غرب به ویژه آمریکا به طور مستقل اداره میشود اما دولت پکن این جزیره را جزو سرزمین اصلی چین میداند. درگیریهای تایوان و چین همچنان ادامه دارد درحالیکه شی جین پینگ رئیس جمهور چین تاکید به اتحاد مجدد ذیل حاکمیت حزب کمونیست دارد.
باز کردن زخم مناقشه جزایر سنکاکو در سال ۲۰۱۲
روز ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۲ (۲۰ شهریور ۱۳۹۱) ژاپن اعلام کرد که قصد دارد جزایر مورد مناقشه «سنکاکو» که مورد ادعای چین و همچنین تایوان است را از مالکان خصوصی خریداری کند. این مجمع الجزایر که چین آن را «دیائویو» مینامد، خالی از سکنه اما غنی از منابع در دریای شرقی چین تحت کنترل ژاپن بوده است. جزایر سنکاکو در زمان اشغال ژاپن توسط ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم تحت کنترل این کشور بود و با بازگشت اوکیناوا در سال ۱۹۷۱ به کنترل اداری ژاپن بازگشتند.
اظهار نظر رسمی دولت توکیو درحالی بود که موضوع خریداری جزایر مدتها قبل بر سر زبانها افتاده بود و واکنشهای مختلفی را در پی داشت. از ماه اوت تا سپتامبر ۲۰۱۲ مجموعهای از تظاهرات ضد ژاپنی در بیش از ۱۰۰ شهر چین برگزار شد. این تظاهرات با سالگرد حادثه موکدن در سپتامبر ۱۹۳۱ مقارن شده بود؛ حادثهای که در آن ژاپن با یک انفجار عامدانه در یک راه آهن تحت کنترل خود در نزدیکی موکدن (شنیانگ امروزی در چین) به دنبال بهانهای برای حمله به منچوری بود.
کشتیهای چینی در همان بازه زمانی در سال ۲۰۱۲ قصد رفتن به جزایر سنکاکو را داشتند که همین مساله باعث درگیریهایی با گارد ساحلی ژاپن شد و کشتیهای آن اجازه عبور کشتیهای چینی را ندادند. اما بخش عمده حوادث در آن دوره به درگیری کشتیهای تایوانی با شناورهای ژاپنی مربوط میشد. روز ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۲ (۴ مهر ۱۳۹۱) ۵۰ کشتی تایوانی وارد آبهای نزدیک به جزایر سنکاکو شده و با گارد ساحلی ژاپن درگیر شدند. کشتی گارد ساحلی ژاپن با آب پاش کشتیهای تایوانی را هدف قرار داد و یک کشتی گشتی تایپه نیز درگیری مشابهی را با شناور گارد ساحلی توکیو تجربه کرد.
درحالیکه بیش از یک دهه از این حادثه میگذرد به تازگی با افزایش حضور کشتیهای پکن در دریاهای شرقی و جنوبی چین، تنشها با ژاپن و فیلیپین بر سر مناطق مورد مناقشه در این آبراهها افزایش پیدا کرده است.
حکومت نظامی فردیناند مارکوس به بهانه تحکیم قدرت
روز ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۲ (اول مهر ۱۳۵۱)، فردیناند مارکوس رئیس جمهور وقت فیلیپین در تلویزیون اعلام حکومت نظامی کرد و گفت که این کار را در واکنش به «تهدید کمونیستی» ناشی از «حزب کمونیست فیلیپین» و فعالیتهای جنبش استقلال مسلمانان (MIM) انجام داده است. چهرههای اپوزیسیون برجسته آن زمان مارکوس را متهم کردند که این تهدیدات را بزرگنمایی کرده و از آنها به عنوان بهانهای برای تحکیم قدرت و تمدید دوره تصدی خود استفاده میکند. آن دوره طبق قانون اساسی ۱۹۳۵ دو دوره ریاست جمهوری در فیلیپین مجاز بود.
مارکوس اعلامیه شماره ۱۰۸۱ را در ۲۱ سپتامبر ۱۹۷۲ (۳۰ شهریور ۱۳۵۱) امضا کرد که آغاز دوره چهارده ساله حکومت تک نفره بود که به طور عملی تا زمان تبعید وی از کشور در ۲۵ فوریه ۱۹۸۶ (۶ اسفند ۱۳۶۴) ادامه یافت. اعلامیه شماره ۱۰۸۱ به طور رسمی در ۱۷ ژانویه ۱۹۸۱ (۲۷ دی ۱۳۵۹) لغو شد، اگرچه مارکوس اساسا تمام اختیارات خود را به عنوان دیکتاتور حفظ کرد تا اینکه در فوریه ۱۹۸۶ برکنار شد.
این دوره ۹ ساله در تاریخ فیلیپین به خاطر سوابق دولت مارکوس در موارد نقض حقوق بشر بهویژه علیه مخالفان سیاسی، فعالان دانشجویی، روزنامهنگاران، کارگران، کشاورزان و سایر افرادی که علیه دیکتاتوری مارکوس جنگیدند، در ذهنها نقش بسته است. بر اساس اسناد عفو بینالملل، گروه ویژه بازداشتشدگان فیلیپین، نهادهای مشابه نظارت بر حقوق بشر و مورخان معتقدند که دوره دیکتاتوری مارکوس سه هزار و ۲۵۷ قتل فراقانونی، ۳۵ هزار مورد شکنجه، ۷۳۷ مفقودی و ۷۰ هزار زندانی داشته است. پس از برکناری مارکوس، بازرسان دولتی دریافتند که اعلام حکومت نظامی همچنین به خانواده مارکوس اجازه میداد تا مخفیانه ثروت غیرقابل وصفی را برای خود مخفی کنند.
در حاضر حاضر فردیناند مارکوس جونیور ریاست جمهوری فیلیپین را بر عهده دارد و به شدت با جمهوری خلق چین تحت حاکمیت حزب کونیست در تضاد است که بیشتر اختلافهای دو کشور ناشی از ادعاهای حاکمیت بر مناطقی از جمله جزیره مرجانی توماس شوال دوم در دریای جنوبی چین است.
تسخیر کابل توسط طالبان در ۱۹۹۶
برهانالدین ربانی رئیس جمهور وقت افغانستان پس از تسخیر کابل توسط طالبان در سپتامبر سال ۱۹۹۶ مجبور به فرار شد. ربانی پس از استقرار حکومت طالبان در افغانستان، دولت خود را در تبعید اداره کرد. پس از روی کار آمدن طالبان در روز ۲۶ سپتامبر همان سال (۵ مهر ۱۳۷۵) محمد نجیب الله دبیر کل حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز در زمانیکه به دفتر سازمان ملل متحد پناه برده بود، توسط افراد ناشناس کشته شد.
در این دوره بین سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۰۱، دولت ربانی با اینکه کنترل تنها حدود ۱۰ درصد از قلمرو افغانستان را تحت اختیار داشت، همچنان کشورهای جهان آن را به رسمیت میشناختند.
برای پنج سال بعد، او و ائتلاف شمال، به فرماندهی احمد شاه مسعود و دیگران، با طالبان می جنگیدند تا اینکه در سال ۲۰۰۱ ایالات متحده، دولت طالبان را سرنگون کرد.
ربانی تا زمان مرگش رئیس شورای عالی صلح افغانستان بود که در سال ۲۰۱۰ برای آغاز گفتگوهای صلح با طالبان و سایر گروههای شورشی تشکیل شده بود.