به گزارش ایران اکونومیست، امروز ۳۱ مردادماه «روز صنعت دفاعی» در کشور نامگذاری شده است، به همین مناسبت در راستای پاسداشت شهدای این وزارتخانه، زندگینامه سه تن از وزیران شهید وزارت دفاع را که در دوران هشت سال دفاع مقدس به مقام شهادت رسیدند مرور می کنیم.
شهید مصطفی چمران
مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها در سرپولک متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند. در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغالتحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
وی در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و برکلی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.
از ۱۵سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیتالله طالقانی در مسجد هدایت و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از استادان دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت ملی ایران در کشمکشهای مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق، به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سختترین مبارزهها و مسئولیتهای او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناکترین مأموریتها را در سختترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در آمریکا با همکاری بعضی از دوستانش برای اولینبار انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا را پایهریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در این کشور به شمار میرفت که به دلیل این فعالیتها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع میشود. پس از قیام خونین ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امامخمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشتساز میزند و همه پلها را پشت سر خود خراب میکند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و همفکر، رهسپار مصر میشود و مدت دو سال، در زمان جمال عبدالناصر، سختترین دورههای چریکی و جنگهای پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته میشود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده میشود.
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا میکند وبه همین خاطر دکتر چمران رهسپار لبنان میشود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.
او به کمک امام موسیصدر رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «اَمل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پیریزی کرد که در میان توطئهها و دشمنیهای چپ و راست با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده میکند و علی گونه در معرکههای مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو میرود و در طوفانهای سهمناک سرنوشت، حسینوار به استقبال شهادت میتازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستمگران روزگار، صهیونیزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها یعنی راستگرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمیآورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قلههای بلند کوههای جبل عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانیها به یادگار میگذارد. او در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابانهای داغ و بر دامنه کوههای مرزی اسرائیل برای ابد ثبت شده است.
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از ۲۳ سال هجرت، به وطن باز میگردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب میگذارد. خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی میپردازد و همه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروههای پاسداران انقلاب در سعدآباد میکند. سپس در شغل معاونت نخستوزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر میاندازد تا سریعتر و قاطعانهتر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و اراده آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت میشود.
دکتر چمران بعد از این پیروزی بینظیر به تهران احضار و از طرف رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امامخمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب شد.
در پست جدید برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامههای وسیع بنیادی دست زد که پاکسازی ارتش و پیاده کردن برنامههای اصلاحی از این قبیل است تا ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی را به سرمنزل مقصود برساند.
در سحرگاه ۳۱ خردادماه ۶۰، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و دکترچمران به شدت از این حادثه متأثر و ناراحت شد. چمران یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند که بر اثر انفجار گلوله خمپاره به شهادت رسید.
سید موسی نامجو
امیر سرتیپ سیدموسی نامجوی در روز۲۶ آذر ماه سال ۱۳۱۷ خورشیدی در بندر انزالی به دنیا آمد. پدرش سیدرضا و جدش سید موسی، از سادات علوی ساکن «روستای کلویر» حومه انزلی بودند.
به دلیل استعاد خاص در پنج سالگی وارد دبستان شد و تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدت زمان کوتاهی طی کرد. در سال ۱۳۳۲، دو سال به دلیل مشکلات مالی خانواده و به خصوص سانحه رانندگی که برای پدرش روی داد، موقتاً از ادامه تحصیل باز ماند اما با استخدام پدر در شرکت مخابرات و انتقال خانواده به تهران در شرایط مناسبی جهت ادامه تحصیل قرار گرفت.
سید موسی در مهر ماه سال ۱۳۳۴ به «دبیرستان نظام» رفت. در سال ۱۳۳۷ دیپلم ریاضی گرفت و وارد دانشکده افسری شد. او در دوران دانشجویی مطالعات بسیاری در حوزه دین انجام داد و همزمان زبانهای انگلیسی و فرانسه را فراگرفت. پایان دوره دانشکده افسری در سال ۱۳۴۰و اخذ درجه ستوان دومی همزمان با انتخاب وی بعنوان هیأت علمی دانشکده بود. این انتخاب شایسته حکایت از هوش فوقالعاده و تخصص وی بود.
در دانشکده «استاد نقشه خوانی» بود. استادی مکتبی که تکوین شخصیت دینی و علمی دانشجویان، تلفیق آموزههای اسلامی با قواعد متدلوژیک دانشگاهی و در یک کلام «بیداری اسلامی» آرزو و آرمانش بود. وی در سالهای ابتدایی تدریس در دانشکده به لحاظ آشنایی پدر با بیت حضرت امام خمینی (ره) به خدمت امام رسیده و در پر تو همین ارتباطات و به برکت رفت و آمد به بیت حضرت امام (ره) با انقلابیون مؤمنی همچون شهید دکتر حسن آیت، مرحوم ناصر رحیمی، دکتر جاسبی، دکتر کرکانی و تیمسار رحیمی آشنا شد.
بعد از تبعید امام به ترکیه، در سال ۱۳۴۳ مسئولیت انقلابیون مضاعف شد. نامجوی به تدریج وارد «گروه مخفی ارتش» شد که شامل جمعی از نظامیان مبارز و در خط امام بود که در ارتش فعالیت میکردند. او مأموریت یافت افراد مذهبی را در ارتش شناسایی و به گروه معروفی کند. در همین ایام علاقه و ارادتش به مرحوم ناصر رحیمی بیشتر شد و با توجه به خصایل والای اخلاقی، قطب اعتقادی نامجو شد. اما آشنایی او با «حسن اقاربپرست» و «یوسف کلاهدوز» از سال ۱۳۴۵ آغاز شد و با وجود زمینههای مناسب و مشترک فکری، این آشنایی مبدل به همفکری سیاسی و پیوستن آن دو به گروه مخفی شد.
همکاری استاد و دو شاگرد مومن و مجاهدش در اولین قدم منجر به فعال شدن نمازخانه متروکه دانشکده شد اما جذب افسران مؤمن و ارتباط دادن ایشان با حسینیه ارشاد، حمایت از خانوادههای شهدای ۱۵ خرداد و طرح ترور شاه از جمله اقدامات ایشان بود که تا پیروزی انقلاب اسلامی به طور عمل گرایانه دنبال میشد.
سیدموسی نامجوی در سال ۱۳۴۹ در سن ۳۲ سالگی به سنت پاک پیامبر(ص) پیوسته ازدواج کرد. یک سال بعد در حالی که به لحاظ رتبه علمی حائز بورسیه تحصیلی به آمریکا شده بود به لحاظ اینکه ضداطلاعات او را «مذهبی و سیاسی» و تحت مراقبت میدانست از سفر او ممانعت شد حال آنکه تمامی مراحل قانون طی شد و حتی او تمامی وسایل زندگی مشترک را برای تأمین مخارج سفر فروخته بود.
اما در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، سید موسی نامجوی و سایر همفکران نظامی با اتخاذ تدابیری هوشیارانه در روزهای تظاهرات با کشاندن نظامیان و سربازان به پادگانها عملاً فضای جامعه را برای حضور وسیع مردمی خالی کرده و مانع هر نوع درگیری مسلحانه میان ارتشیان و مردم شدند. همزمان با ورود امام، نامجوی حفاظت از بیت ایشان را بر عهده گرفت و در کنار منزل ایشان مستقر شد و به گروه مشاوران پیوست. اولین و مهمترین اقدام او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه ارتش، حفظ دانشکده افسری بود. چه، دانشکده در آن مقطع حساس مرکز تاخت و تاز گروههای سیاسی شده بود. نامجوی با حمایت حضرت امام (ره) و همکاری افسران مومن و متعهدی چون شهید اقاربپرست و کلاهدوز ضمن حراست از ساحت دانشکده اقدام به اصلاح نظام آموزشی و اخلاقی آن کردند و نهایتاً دانشکده به دانشگاه افسری یا «فیضیه ارتش» مبدل شد.
در اقدام بعدی، نامجوی با همکاری شهید کلاهدوز، شهید محمد منتظری و شهید اقاربپرست هسته اولیه سپاه پاسداران را که در آن روزها به نام «پاسا» معروف بود، پیریزی کردند. متعاقب آن شهید کلاهدوز از ارتش منفک و به مسئولیت سپاه پاسداران گمارده شد. بعد از فرمان تاریخی امام (ره) مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، او ۳۰۰ نفر از دانشجویان را در سطح مساجد تهران بسیج کرد تا به غیرنظامیان درس اسلحهشناسی و نحوه جنگ و گریز را آموزش دهند.
نامجوی در تاریخ ۱۳۶۰/۰۴/۱۲ از سوی امام(ره) بعنوان «مشاور عالی» انتخاب شد و در تاریخ ۱۳۶۰/۰۵/۲۷ پس از شهادت دکتر چمران، از طرف نخست وزیر وقت (دکتر شهید باهنر) به وزارت دفاع منصوب شد. او در این زمان اقدام به طرحریزی و ساخت قطعات نظامی مهم و مورد نیاز در «تسلیحات ارتش» کرد که سهم بسزایی در صرفهجویی در مهمات داشت.
پس از پایان عملیات «ثامنالائمه» در خوزستان که اولین پیروزی کلاسیک ارتش اسلام در مقابل دشمن بعثی بود به همراه تعدادی از مسئولین ارتش و شورای عالی دفاع برای سرکشی به جبهه آبادان رفت و پس از رؤیت فتح غرورآفرین سربازان امام، به هنگام بازگشت به همراه سرلشکر فلاحی، سرتیپ فکوری، سروان کلاهدوز و پاسدار محمد جهان آرا و" سید رسول نامجوی" (برادر شهید نامجوی) با هواپیمای C ۱۳۰ به مقصد تهران، هواپیمایشان در کهریزک سقوط کرد و به شهادت رسیدند.
جواد فکوری
جواد فکوری در دیماه سال ۱۳۱۷ در محله «چرنداپ» کوی شرکت تبریز به دنیا آمد. پدرش فردی مذهبی و از کاسبهای جزء بود که در آن زمان به علت عدم رونق بازار به همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و در این شهر اقامت گزید. جواد پس از گذراندن ایام طفولیت پای به مدرسه نهاد. دوران ابتدایی را در مدرسه اقبال واقع در محله قدیم «دردار» و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساند و در سال ۱۳۳۷ موفق به اخذ دیپلم شد. وی دارای هوشی سرشار و ذهنی خلاق بود و در طول دوران تحصیل همواره یکی از شاگردان موفق و ممتاز کلاس به شمار میآمد.
فکوری در سال ۱۳۳۸ در آزمون سراسری دانشگاه شرکت کرد و در رشته پزشکی پذیرفته شد اما به دلیل علاقه وافری که به آموختن فن خلبانی داشت انصراف داد و در مهر ماه همان سال به استخدام دانشکده خلبانی نیروی هوایی درآمد. پس از گذراندن دورههای مقدماتی اولین پرواز مستقل خود را در خردادماه ۱۳۳۹ با یک فروند هواپیمای «تی ۳۳» و به مدت یک ساعت و نیم بر فراز آسمان دوشان تپه در وضعیتهای مختلف انجام داد که پس از فرود مورد تشویق استاد خلبان قرار گرفت.
فکوری پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز در ایران جهت تکمیل دوره تخصصی پرواز به کشور آمریکا اعزام و پس از ۸۲ هفته با ۲۶۳ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای شکاری موفق به دریافت گواهینامه خلبانی برای هواپیمای «اف۴» شد.
پس از آن به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه یکم شکاری مهرآباد مشغول خدمت شد. مسئولیت عملیات «گردان ۱۰۲» شکاری گردان یکم شکاری شعبه استاندارد «گردان پرواز کور» و عملیات تیپ سوم شکاری از عمدهترین مشاغل او قبل از پیروزی انقلاب بود. با گذراندن دورههای هنر آموزگاری، هنر پرواز تیراندازی در شب و فرماندهی ستاد مجموعا با ۳۳۴۰ ساعت پرواز بر روی هواپیمای اف ۴ یکی از خلبانان موفق و برتر نیروی هوایی بود.
فکوری پس از پیروزی انقلاب مشاغل زیر را به عهده داشت: فرماندهی پایگاه دوم شکاری تبریز، فرماندهی منطقه هوایی مهرآباد و معاون عملیات نیروی هوایی که به علت جدیت و پشتکاری که در مسولیتهایش از خود نشان اد در هفتم خرداد ۱۳۵۹ به سمت فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد. لیاقت و شایستگی شهید فکوری در مسئولیت فرماندهی و ارائه طرحهای منطقی و کاربردی وی در ساماندهی نیروی هوایی پس از انقلاب باعث شد در روز ۲۰ شهریور ماه همین سال به عنوان وزیر دفاع به کابینه شهید رجایی راه یابد و تمامی اوقات خویش را تا آنجا که در توان داشت در این دو سنگر بگذراند.
نقش شهید فکوری در خنثی کردن ماجرای حزب خلق مسلمان در تبریز زمانی که فرماندهی پایگاه دوم شکاری را بر عهده داشت بسیار حساس بود و او توانست با منسجم کردن نیروهای متعد پایگاه و همکاری برادران انجمن اسلامی توطئه دشمنان را نقش بر آب سازد. وی زمانی به فرماندهی پایگاه یکم شکاری منصوب شد که عناصر ضدانقلاب پایگاه مذکور هر روز در لوای شعارهای انحرافی و طرح مسائل جنبی قصد داشتند که امور عملیاتی پایگاه را دچار وقفه و اختلال کنند اما با زحمات پیگیر فکوری و کمک کارکنان دلسوز و متعهد، نه تنها تلاشهای عناصر ضدانقلاب خنثی و بیاثر شد بلکه کارآیی عملیاتی پایگاه نیز افزایش یافت.
همچنین نقش فکوری به صورتی قاطع و مصمم در هدایت عملیات خنثیسازی کودتای نوژه و نظارت وی در دستگیری عناصر این کودتا قابل توجه بوده است. نقش فکوری در طراحی و اجرای بزرگترین عملیات ۱۴۰ فروندی که تنها به فاصله گذشت ۱۰ ساعت از آغاز جنگ تحمیلی و به تلافی اولین حمله ناجوانمردانه رژیم بعث عراق صورت گرفت همواره نقطه عطفی در تاریخ نبردها و جنگهای هوایی به شمار میآید.
فکوری در سالهای پس از انقلاب چندین بار توسط عناصر وابسته و ضد انقلاب تا مرز شهادت پیش رفت. سرانجام در شامگاه هفتم مهرماه ۱۳۶۰ زمانی که به همراه تنی چند از سرداران رشید اسلام (فلاحی، نامجو، کلاهدوز، جهان آرا و... ) که حاملان خبر فتح و پیروزی رزمندگان سلحشور اسلام بودند و به منظور دیدار و ارائه گزارش فتح به فرماندهی کل قوا حضرت امام خمینی (ره) از منطقه عملیاتی به تهران بازمیگشتند بر اثر سانحه سقوط هواپیمای سی ۱۳۰ در ۳۰ مایلی جنوب شهر تهران (کهریزک) به افتخار شهادت نائل آمد.
فکوری به هنگام شهادت ۴۳ سال داشت.