به گزارش ایران اکونومیست، دفاه پرس نوشت:۲۸ مرداد سال ۱۳۵۷؛ درست ۲۵ سال پس از آنکه «محمدرضا پهلوی» در یک کودتای آمریکایی دوباره به تاج و تخت خود بازگشت، فاجعهای دردناک در آبادان اتفاق افتاد و در پی آن ۳۷۷ نفر زندهزنده در آتش سوختند.
ساعت ۲۱:۳۰ دقیقه آنروز که سانس آخر سینما «رکس» آبادان به نمایش فیلم سینمایی «گوزنها» اختصاص یافته و صدها نفر به تماشای این فیلم سیاسی – انقلابی نشسته بودند، ناگهان سینما دچار حریق شد و مردم زمانی که میخواستند از حادثه بگریزند، با درهای بسته مواجه شدند؛ این درحالی است که کلانتری واقع در ۱۰۰ متری سینما، برای نجات محبوسشدگان، اقدام فوری انجام نداده و وقتی هم که خودروهای آتشنشانی به محل آنشسوزی رسیدند، فاقد آب و بلندگوی اعلام خطر بودند؛ انگار قرار بود که حاضران در سینما رکس، پشت درهای بسته، زندهزنده در آتش بسوزند.
آنروزها سینما رکس آبادان، سینمای بدنامی بود و عمدتا خارجیهای شاغل در شرکت نفت آبادان و افراد لاابالی و زنهای بیحجاب با پوششهای بد و زننده به آنجا میرفتند؛ لذا بهگفته حجتالاسلام محمدجواد کشمیری؛ این موضوع خود زمینه مناسبی بود تا رژیم با ارتکاب این جنایت فجیع آن را به گردن انقلابیون بیندازد و پشتوانه و حمایت مردمی را از انقلاب و رهبرانش بگیرد؛ اما حضرت امام خمینی (ره) با صدور پیامی در واکنش آن حادثه، با قاطعیت از نقش رژیم پهلوی در آتشسوزی سینما رکس پرده برداشتند. ایشان فرمودند: «آنچه مسلّم است، این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداختهاند و با فداکاری از هممیهنان خود دفاع میکنند ـ به هر مسلکی باشند ـ نخواهد بود و قراین نیز شهادت میدهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند. آتش را بهطور کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیرمسلط بر اوضاع نیست...».
پس از اینکه حضرت امام خمینی (ره) با قاطعیت از نقش شاه در این حادثه پرده برداشتند، بر اساس اسنادی که بهدست آمد؛ خبرنگار روزنامه اطلاعات نیز در گفتوگو با «بنیاحمد» نماینده وقت مجلس شورای ملی، از نقش رئیس شهربانی آبادان و ساواک در حادثه آتشسوزی سینما رکس پرده برداشته و گفت: «خبرنگاران ما هم گزارشهای عجیب و غریبی به ما میدهند که رئیس شهربانی آمده و خودش دست داشته البته خبرنگاران برای ما حقایق را میگویند. یک روایت این هست که چند نفر خرابکار به سینما پناهنده شدند و دستور دادهاند سینما را آتش بزنند و دیگر این است که سرایدار سینما با یکی از خبرنگاران ما صحبت کرده و گفته که پس از اینکه سانس شروع شد و مردم به سالن رفتند رئیس شهربانی آمده و درب را قفل کرده و کلید را در جیبش گذاشته و رفته است که بعد یک ماشین ولوو هم آمده با چهار سرنشین (که مشخصه ساواک است) و من اعتنائی به آنها نکردم...».
همچنین یکی از نکات مهم دیگری که در این مکالمه خصوصی به آن اشاره شد، استفاده از بنزینی است که جهت آتش زدن سینما استفاده شده که غیر از مراکز دولتی کسی قادر به تأمین آن نبوده است. نظری خبرنگار روزنامه اطلاعات در این رابطه به بنیاحمد گفته است: «یک موضوع دیگر این است که بنزینی که در آنجا به کار رفته، دارای اکتان بالا بوده و مخصوص هواپیما بود و در باجههای معمولی به هیچوجه نمیفروشند».
روزنامه کیهان نیز در مقالهای که به بررسی حادثه آتشسوزی سینما رکس پرداخته بود، تأکید کرد: «نجاتیافتگان «غلامحسین نماینده»، «علیرضا دریسزاده»، «شیرین قنبرزاده»، «نادر ناصری» و «رسول رهنما» همگی اظهار کردند که هنگام آتشسوزی، کلیه درهای خروجی و اضطراری قفل بوده و آنها توانستهاند با شکستن یکی از درهای اضطراری خود را نجات دهند. شهود که در لحظه اوّل به کمک آمده بودند نیز بر قفل بودن درها اذعان کردهاند. دادستان آبادان نیز در گزارش خود به وزیر دادگستری نوشته است «کلیه نجاتیافتگان متفقاً بسته بودن درهای سالن را تأیید میکنند.
اما نکته مهمتری که از نقش حکومت پهلوی در حادثه آتشسوزی سینما رکس آبادان پرده برمیدارد، وعده شاه مبنی بر «وحشت بزرگ» است؛ امام خمینی (ره) در ادامه پیام خود فرمودند: «گفتار شاه که: تظاهرکنندگان مخالف من «وحشت بزرگ» را وعده میدهند؛ و تکرار آن پس از واقعه که: این همان وعده بوده است، شاهد دیگری بر توطئه است؛ نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود میکنم نیز شاهد این مدعا است. اظهار تأسف و تأثر در بوقهای تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هممیهنان مسلمان ما فرو رفته است. شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زدهاند».
در همین راستا؛ روزنامه اطلاعات پس از این حادثه، در مقالهای تحت عنوان «گوشهای از وحشت بزرگ» نوشت: «سه روز پیش رهبر ایران در مصاحبهای با سردبیران و خبرنگاران جراید داخلی سخن از وحشت بزرگ گفته بود. آن لحظه شاید بسیاری از مردم عظمت این وحشت را درک نکردند... دستهایی درهای سینما را میبندد، هیچ کس نباید سالم بیرون آید، وحشت بزرگ باید واقعیت پیدا کند.»
روزنامه کیهان نیز مقالهای با همین مضمون تحت عنوان «حادثهای که فاجعه ملی شد» چاپ کرد و نوشت: «این واقعه دردناک چه میتواند باشد؟ خبر وحشتی بزرگ که ملّتی را به خشم درمیآورد و از فرط بیرحمی اشک را در چشمها میخشکاند. هنوز طنین صدای شاهنشاه در ایران به گوش میرسد که فرمودند: ما به سوی تمدن بزرگ میرویم و آنها که اهل ایجاد حریق و تخریباند به سوی وحشت بزرگ».
تلاشهای رژیم پهلوی برای انداختن حادثه آتشسوزی سینما رکس به گردن انقلابیها، پس از اینکه عمدی بودن حادثه برای مردم مسجل شده بود، دیگر فایدهای نداشت؛ بنابراین ضمن اینکه آبادان یکپارچه علیه رژیم پهلوی قیام کرده و رژیم تا هفتم کشتهشدگان، تعداد زیادی از مردم این شهر را شهید و مجروح کرد، در شهرهای دیگر نظیر مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر هم تظاهرات خونینی به دفاع از مردم آبادان برپا شد؛ بنابراین دستگاههای امنیتی رژیم برای آرام کردن موج ناشی از این جنایت، شخصی بهنام «عبدالرضا آشور» که بهدلیل فقر و برای کسب درآمد به عراق سفر کرده بود را بازداشت و شکنجه کردند، تا او را مجبور به اعتراف کنند! اما بازپرس پرونده و دادستان، متهم را بیگناه تشخیص دادند.
«صرافی» بازپرس پرونده آتشسوزی سینما رکس، پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت: «بارها مرا زیر فشار قرار دادند که بازپرس دادسرای آبادان را وادار کنم برای عبدالرضا آشور کیفرخواست صادر کند، امّا من زیر بار این دروغ بزرگ نرفتم، در نتیجه اختلاف بین باهری و شریفامامی اوج گرفت. شریفامامی از باهری مصراً میخواست که در جهت اجرای نیات شاه برای خواباندن سر و صدای فاجعه سینما رکس عبدالرضا آشور را عامل این جنایت معرفی کنم و باهری همه این فشار را به من منتقل میکرد؛ اما میدانستم که آشور شخص بیکاری بیش نیست که میخواسته از طریق مرز عراق برای کار به کشورهای خلیجفارس برود».
رژیم پهلوی همچنین شخصی بهنام «حسین تکبعلیزاده» را بهعنوان عامل این حادثه دستگیر کرد؛ اما بهدلیل اینکه عمر این حکومت به پایان رسید، دیگر نتوانست او را محاکمه کند؛ لذا وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجدداً دستگیر شد و بهعنوان متهم ردیف اول در دادگاه به آتش زدن سینما اعتراف کرده و اذعان کرد که پیشنهاد این کار از سوی «فرج محمدی» صورت گرفته است و مواد آتشزا را او تهیه کرده است.
در این راستا، مشخص شد که علاوه بر «فرج محمدی»، «یدالله محمدپور» معروف به «زاغی» و «فلاح بذرکار» نیز همراه با تکبعلیزاده در جریان آتشسوزی دست داشتند که در آن حادثه کشته شدند و تنها تکبعلیزاده توانست خود را نجات دهد؛ بنابراین بهنظر میرسد که آنها از این موضوع اطلاع نداشتند که قرار است درهای سینما بسته شود؛ به همین دلیل خیالشان راحت بود که میتوانند فرار کنند؛ اما آنها نیز همراه مردم بیگناه در آتش سوختند؛ بر این اساس این احتمال نیز میرود که حادثه بهگونهای برنامهریزی شده بود تا این گروه چهار نفره در آتشسوزی کشته شوند و دیگر اثری از آنها پس از جنایت باقی نماند و یا اینکه این افراد آنقدر ناشیانه عمل کردند که جان خود را از دست دادهاند.
اما نکته مهم در این میان، آن است که پسردایی «فرج محمدی» که کارگردانی به آتش کشیدن سینما را برعهده داشته، قبلاً توسط ساواک بازداشت شده و تحت نظر بود و احتمال اینکه ساواک از همین مسیر بر حادثه تاثیر گذاشته باشد، وجود دارد.