ابتدا: چندی پیش که قرار شده بود یکی از کارخانجات اقماری خودروسازی که محصول استاندارد تولید نمیکرد، تعطیل شود، هر روز یکی وا اسفا سر میداد که چه نشستهاید که عدهای قرار است بیکار شوند و چه کسی پاسخگو خواهد بود؛ فارغ از اینکه بحث اصلا بر سر بیکار شدن هیچ کارگری نبود و تنها، اجازه فروش یک محصول خاص (با سن تقریبی نیم قرن) ملغی شده بود. چه بسا که جایگزین کردن آن با یک محصول جدید، راه حلی بود که هم خدا را خوش میآمد و هم خلق خدا را!
بعد: در حرفه خبرنگاری، نه ثبات معنی دارد و نه امنیت شغلی تعریف شده است. ممکن است امروز که از تحریریه خارج میشوید، از فرط خستگی، کاغذهای روی میزتان را هم دسته بندی نکنید، به این امید که فردا با انرژی برخواهید گشت و اول نوشتههای پراکندهتان را مرتب خواهید کرد، اما یک تماس تلفنی قادر است همه چیزهای روزمرهتان را به سرعت، رنگ گذشته بزند و شما بمانید و حسرت بحثهای خام و پخته در تحریریه!
به همین سادگی شغلتان از دست رفته و از فردا باید بگردید به دنبال یک مطبوعه دیگر و تحریریه جدید؛ ماجرای خانه به دوشی برای کسی که دغدغه معاش دارد. این تازه در حالی است که صورت خوش ماجرا رخ بدهد و...
و البته پر واضح است که یکی از این ارزشها، «تازگی رویداد» است که همان زمان وقوع معنی میدهد و حتما حق میدهید که در مورد این مطلب قابل تاکید نخواهد بود؛ چرا که اگر قرار باشد هم زمان با وقوع اتفاق بعدی، در این باره بنویسیم، ممکن است به طرفداری از کسی خوانده شود و یا حتی تعبیر به سیاه نمایی گردد!
سرانجام: نه در موضعی قرار داریم که بتوانیم بحث حقوقی کنیم و نه قصد داریم که به نقد گذشته بپردازیم که تعطیلی فلان روزنامه یا مجله درست بوده یا نه و یا حق بهمان سایت فیلتر شدن بوده و یا ... . تنها سوالی داریم که مدتهاست ذهنمان را به خود مشغول کرده است، سوالی که حتی نمیدانیم باید از که بپرسیم تا منتهی به جواب شود و بهانهای شده برای نوشتن این سطور. سوالی ساده که دغدغه بسیاری از خبرنگاران حوزههای مختلف است که اغلب در رسانههای غیر دولتی قلم میزنند و از روی علاقه یا اجبار، راهی جز نوشتن برای ارتزاق بلد نیستند و گاه ناخواسته نقش مسگری را ایفا میکنند که به جای آهنگر بلخی گردن زده میشود!
مگر نه اینکه وقتی در مجموعهای تخلف رخ دهد (مثلا اختلاس شود)، مدیران مجموعه از کار معلق میشوند و عوامل خطا کار به محاکمه میرسند و به کار کل مجموعه خلل وارد نمیشود و فعالیت آن متوقف نمیشود؟ مگر نه اینکه بیکار شدن کارگران فلان کارخانه که جنس نامرغوب تولید میکند، و یا کارمندان بهمان اداره که قرار است منحل شود، مطلوب مقامات مسئول نیست؟ پس چرا گاه نشر یک خبر و یا حتی عنوان یک مطلب هم میتواند منجر به تعطیلی کل مجموعه رسانه شود؟
براستی تفاوت شاغلین دراین حرفه با سایر کارمندان و کارگران در چیست که کسی نگران معاششان نمیشود؟