جسارت باید داشت و گفت که فرم و ساختش ایده آل است و در رده آثار خوش ساخت هالیوود حداقل در فرم و به اصطلاح سینماست. بسترش حتما اما ادواتش متعلق به سینمای محدود ما نبوده و این حسن است اتفاقا. در نما و تصویرسازی و هرچه که به رنگ و لعاب فیلم کمک می کند «امتیاز» و حتی «برندی» برای سینمای ایران خواهد بود.
منصف باشیم!
سینمای ایران و همان مظروف، فیلمی ساخته که فراتر از فیلم های ماست؛ بویژه از نظر تکنیک. می شود به فیلمنامه اش از نظر فنی ـ نه محتوایی ـ کم و بیش ایراد گرفت البته نه به شکلِ ضعفِ جدی یا نه نقدی که بشود به قولی «توی سر فیلم زد!»
بگذریم...
«محمد رسول الله» اتفاقا مقدمه و فینال خوبی دارد. چطور؟ صرفا از نظر قصه؛ ابتدا نگاه بیننده را به سال 10 بعثت و شعب ابی طالب می بَرَد به شکل خیلی موجز که بفهماند فیلم «می خواهد از پیامبر اسلام(ص) قصه بگوید.»
مجید مجیدی روایتگری فیلمش را هم به شکل نریشن به دست ابوطالب می دهد. مقدمه از چه می گوید؟ این که در این سال او سالخورده شده، شرایط سال های پس از مبعث چطور است و اینها...
فیلم با همین زاویه دید به زمان عقب و با فلش بکی به حدود 50 سال قبل تر برمی گردد؛ زمان میلاد حضرت رسول(ص). از کمی پیش از تولد و تمام دوران کودکی ایشان را روایت می کند تا در فینال مختصرا ماجرای حصر شعب ابی طالب و به شکل نمادین بیعت با پیامبر(ص) را به نمایش می گذارد.
با این نوع چیدمان کارگردان چاره ای جز نریشن هم ندارد؛ شخص اولی که راوی داستان پیامبر(ص) است. مجیدی فکر همه جا را کرده تا به لحاظ اعتقادی به کسی هم برنخورد. قصه پس با این مقدمه «کوتاه، مفید، مختصر» کلید می خورد. اطلاعات میدهد و سپس سعی می کند اپیزودوار قصص و شخصیت های مرتبط با حضرت را بگوید و تعریف کند.
برسیم به شخصیت ها!
راحت حرف بزنیم؛ در فیلم سیمایی که از حضرت آمنه طراحی شده، قابل لمس و مشترک المذاهب است و واقعا به دل می نشیند. من و تو با بزرگی در این فیلم روبه رو می شویم که خودِ «مادر» است با همه زیبایی اش! مینا ساداتی گزینه خوبی برای نقش است در سیما و در لطافت بازی. گزینه ارجح نیست اما خوب است.
از مهدی پاکدل در دو نقش جوانی و پیری ابوطالب(ع) تا علیرضا شجاع نوری با کاراکتر عبدالمطلب نمای درست و البته موثری می بینیم. یادمان هم باشد که قرار است همه اینها در یک فیلم سینمایی نمایش داده شود در حد مفید. ابوسفیان و بقیه هم در حد معرفی هستند و کفایت می کند.
بازی ها خوبند و رئال بویژه در مورد شجاع نوری که چهره احیا شده او را پس از «روز واقعه»، این بار با فیلم «محمد رسول الله» خواهید دید.
شخصیت پردازی ها در مورد نقش های اصلی فیلم خوب است البته برای ما مسلمانان جذاب تر است. چرا ماها؟ چون فیلم از دریچه نگاه ماهایی است که شخصیت و منش پیامبرمان را در این فیلم مرور می کنیم.
پس غیرمسلمان ها چه؟
مجید مجیدی در فیلمش به دیگر ادیان احترام گذاشته و حضرت رسول و بعثت اش را از طرف آنان هم روایت می کند. طوری که یکی از نقش های اصلی «محمد رسول الله» یعنی ساموئل، فرد یهودی ـ با بازی محسن تنابنده ـ است که وجه سراسر رحمانی و مهربانی پیامبر(ص) را از دید او تصویر کرده است.چه بسا می شد بیشتر اطلاعات داد و باید غلظت این بخش را بیشتر کرد چون قرار است فیلم روایتش جهانی باشد برای مخاطب جهانی و نه فقط دایره مسلمانان که این ماجراها را فقط مرور مجدد می کنند.
ممکن است برخی به مجید مجیدی خرده هم بگیرند که با این فیلمبرداری و جلوه های تر و تمیز، خب چرا سعی نکردی برای فیلمنامه نیز از حرفه ای ترها کمک بگیری؟ نقد منصفانه ای ست. بالاخره فیلمی پرپروداکشن و عظیم مثل اسمش به فیلمنامه نویسان قهارتری نیاز دارد تا 190 دقیقه، مخاطب خارجی را هم نگه دارد.
دلیلش هم این که؛ «محمد رسول الله» به گمانم پس از نیمه اول فیلم که قصه گوست اما کم کم لحنش شاعرانه می شود که کمی از حوصله سینما به دور است.
این هم بخاطر محتواست درباره عظمت پیامبری که خود عظیم است. به هرحال نه سینما و نه هیچ رسانه ای، تمام و کمال نمی تواند ظرفی برای بیان این ارزش ها باشد و از توانش هم خارج.
با این حال نویسندگان نباید یادشان می رفت که هرنوع مخاطبی بویژه غیرخودی قرار است فیلم را ببیند و اطلاعات بگیرد البته بطور زیرپوستی. یک درصد احتمال می دادند که شاعرانگی اگر زیاد شود شاید باعث پس زدگی شود.
با این حال فیلم ریتم ایده آلی دارد و پله به پله در قالب قصص، وجه مهربانی پیامبر(ص) را تا جایی که در توان دارد، به تصویر می کشد.
مقایسه نکنید لطفا!
با تک و توک نقدهایی که وارد است، ولی فیلم «محمد رسول الله» را با سینمای ایران مقایسه نکنید، چرا نکنیم؟ چون در حد و اندازه سینمای ایران نیست بلکه خیلی فراتر است. خب برای القای این مضمون بزرگ از آنانی استفاده کرده که لِوِل بالای سینمای جهانی اند.
دوربین ویتوریو استورارو را دقت کنید؛ انصافا سیمایی عجیب به فیلم مجیدی داده. در حالی که دنبال خودنمایی نیست، اما خودنمایی می کند به شکل خوبش.
جلوه های ویژه اسکات ای. اندرسون، درجه یک است حتی اگر اغراق کنیم. نگوییم به هالیوود تنه می زند بلکه باید اذعان کرد که از فیلم های پرخرج و پرسر وصدای آنان اصلا کم ندارد و کم هم نگذاشته از حمله ابرهه بگیر تا دریای مواج و بازی با آسمان!
باید به موسیقی ای. آر. رحمان و طراحی دکور و لباسِ میلژن کرکا کلژاکویچ و کار چهره پرداز، تدوین و کارگردانی اش احترام گذاشت. اینها صدالبته برای سینمای ایران که هیچ حتی می تواند برای سینمای روز دنیا و فیلم های خوش سیما الگویی باشد. بالاخره با فیلم «محمد رسول الله» یاد گرفتیم اگر برای بیان ارزش ها خرج می کنیم، باید برای متخصصانی هزینه کنیم که به قولی در تکنیک سینما سر به تنشان می ارزد.
موکد این که ...
فیلمنامه تیمی این پروژه بد کار نکرده اتفاقا قابل تجلیل است؛ مشخصا چون دوست دارد از همه جهت روی مهربانی پیامبر(ص) مانور بدهد.
گلایه این است؛ فیلمی که به این خوبی در لحظه شاعرانه می شود، قصه می گوید، عاطفی می شود، به گریه می اندازد، درس مهربانی می دهد، حتی در یک جمله ابو طالب به امام علی(ع) که «علی جان مراقب پیامبر باش» معلم می شود و...! نمی توانست متنش مثل تصاویر و کادر دوربینش، بدیع تر باشد؟ با تمام ادب و خضوع می شد که بهتر بود!
فیلم «محمد رسول الله» راحت می تواند «الرساله» ساخته مصطفی عقاد را به گوشه ببرد و مکملی چه بسا شایسته برای آن فیلم باشد. قبول که با این همه سال و پیشرفت در تکنولوژی سینما نباید این دو را قیاس کرد، ولی باید اذعان داشت که به عنوان مرجعی در سینما باید به فیلم مجید مجیدی از این پس استناد کرد.
شک نکنید که این فیلم در سینمای دینی ـ تاریخی ایران یک سر وگردن از دیگر فیلم های حتی پرهزینه نیز فراتر رفته و دلیلش هم تیمی است که پشت و جلوی دوربینش بوده اند.
«محمد رسول الله» را باید نقد کرد اما با معیاری جدا از سینمای الان ما. به احترام محتوای خوب، پردازش درست قصه مجید مجیدی و عوامل فیلمش باید ایستاد، نه از آن جهت که صرفا فیلمی درباره پیامبر(ص) ساخته اند، بلکه فیلمی به ثمر رسانده اند که تنها یک پلان از ماجرای «حمله ابرهه» آن در ساخت و کیفیت، به خیلی فیلم های داخلی و خارجی می ارزد.
می توان همچنان فیلم هایی از این دست ساخت، آن هم در برهوت آثار خوش ساخت دینی که قابل عرضه باشند و حرفی برای گفتن. هزینه کنیم، اعتماد کنیم و دل به سینمای نقلی ـ محفلی مان نبندیم اما به شرطی که کار به دست کاردان سپرده شود. این عرصه حداقل محل آزمون و خطا برای برخی نیست.