به گزارش ایران اکونومیست، قاسم غفوری در سرمقاله سیاست روز نوشت: این روزها بازار تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به شدت داغ است و ترامپ و بایدن نامزدهای جمهوریخواه و دموکرات برآنند تا بحران مشروعیت مردمی خویش را با حاشیه سازی کم رنگ سازند چنانکه بایدن به رغم مخالفت ۷۰ درصد دموکراتها خود را قهرمان مقابله با ترامپ معرفی میکند و ترامپ نیز نمایش هالیوودی سوء قصد به جانش را اجرا میکند. در این میان نکته قابل توجه در کنار ادعاهای طرفین مبنی بر مقابله با ایران هستهای که دارای ظرفیتهای بزرگ منطقهای و جهانی است، جوسازیها مبنی بر نقش ایران در تحولات داخلی اخیر آمریکا میباشد.
هنوز چند روز از ادعای سوء قصد به ترامپ نامزد انتخابات آمریکا نمیگذرد که رسانههای غربی طیف گستردهای از حاشیه سازی در باب آن آغاز کردهاند. این رسانهها مدعی شدهاند که چندین فرد مطلع به شبکه سیانان گفتند که مقامات ایالات متحده در هفتههای اخیر اطلاعاتی را از یک منبع انسانی در مورد توطئه جمهوری اسلامی ایران در راستای تلاش برای ترور دونالد ترامپ به دست آوردند. همچنین آدرین واتسون، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، در بیانیهای نوشت: «همانطور که بارها گفتهایم، سالهاست که درحال ردگیری تهدیدهای ایران علیه مقامهای دولت ترامپ بودهایم که قدمت آنها به دولت قبل میرسد. این تهدیدها ناشی از آرزوی ایران برای انتقام گرفتن از کشته شدن قاسم سلیمانی است.» این ادعاها در حالی مطرح میشود که اولا نگاهی بر کارنامه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نشانگر مجموعههای متعددی از داستان سراییها به سبک فیلمنامههای هالیوودی است که در آنها اف بی آی، پلیس فدرال، پلیس مخفی، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی، ترورها و توطئههای احتمالی را پیش بینی و پیشگیری میکنند. این داستانسرایی نخ نما شده را در ادعاهایی مبنی بر طراحی ایران برای ترور معاندان در خارج از کشور، خبرنگاران و کارکنان بی بی سی ، ایران اینترنشنال و... میتوان مشاهده کرد. جالب توجه آنکه در تمامی این موارد دستگاههای امنیتی آمریکا و بعضا انگلیسی در حالی سعی کردهاند تا از خود یک ابرقهرمان بسازند که قهرمان سازی ناشیانه آنها بیشتر به یک رسوایی برایشان مبدل شده است چنانکه آنها از یک سو ادعا میکنند که ماهها تحرکات افرادی منتسب به ایران را در سوء قصدهای ادعایی زیر نظر داشتهاند و بعد نیز مدعی میشوند که ضارب یا ضاربان گریخته و به ایران رفتهاند. این داستان نمایشنامه خوانی هالیوودی بار دیگر در موضوع نزدیکان ترامپ تکرار شده است چنانکه دستگاههای اطلاعاتی آمریکا که با رسوایی بزرگ و بازخواست از کنگره تا رسانه و مردم مواجه شدهاند با توهمات و دروغ پردازی ضد ایرانی به دنبال به حاشیه راندن ناتوانی خویش در اجرای مسئولیت تامین امنیت ترامپ میباشند.
ثانیا آنکه نشست جمهوریخواهان در حالی برگزار شد که در آن از محورهای اصلی را نمایش قدرت ترامپ در مقابله با ایران تشکیل میداد که در نهایت اقدامی در جهت جلب رضایت لابی صهیونیستی بوده است. سناتور جیدی ونس پس از معرفیاش به عنوان کاندیدای جمهوریخواهان برای معاونت ریاست جمهوری آمریکا گفت: افرادی میگفتند حذف قاسم سلیمانی به جنگ گسترده منجر می شود، اما به صلح انجامید و جمهوری اسلامی را متوقف و کند کرد. سناتور جمهوریخواه مارکو روبیو در سخنرانی خود در مجمع ملی جمهوریخواهان گفت: «ترامپ جمهوری اسلامی را ورشکسته کرد اما جو بایدن به آنها پول داد تا از تروریسم حمایت کنند.» در نقطه مقابل نیز دموکراتها امکانات و ابزارهایشان را برای جلب نظر لابی صهیونیستی به کار گرفتهاند چنانکه بایدن بار دیگر خود را یک صهیونیست مینامند.
رفتار شناسی دموکراتها و جمهوریخواهان در جلب رضایت لابی صهیونیستی نشان میدهد که در یک سوی معادله دموکراتها که کاخ سفید و ابزار قدرت اجرایی را در دست دارند با حمایتهای تسلیحاتی و مقابله با اقدام جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و البته چاشنی ایران هراسی برای معرفی خود به عنوان مجری خواستههای صهیونیستها اقدام میکنند و در سوی دیگر معادله نیز جمهوریخواهان که قدرت اجرایی چندانی ندارند، ایران ستیزی را برای تحقق این جلب حمایت در پیش گرفتهاند. رویهای که ابهامات در باب ساختگی بودن ترور ترامت را بیش از پیش گسترش میدهد که تقارن این ترور ادعایی با جنایت گسترده صهیونیستها در خان یونس، و سپس هدایت اخبار این ترور به سمت ایران ستیزی برای انحراف افکار عمومی و نهادهای بینالمللی از جنایت هولناک این رژیم قابل تامل میباشد.
به هر تقدیر رفتار دموکرات و جمهوریخواه نشان میدهد که تفاوتی در ماهیت رفتاری آنها وجود ندارد و لذا دشمنی با ایران اصل مشترک تمامی آنهاست. بر این اساس راهکار حل مشکلات کشور نه دل بستن به مذاکره بلکه توجه به ظرفیتهای داخلی و در عین حال تعامل با جهان چند جانبه گرایی است که غرب صرفا بخشی از آن و نه تمام آن می باشد.