ایران اکونومیست – حتی
اگر همه فیلمنامه نویس هایی که این روزها به برج میلاد می روند تا فیلم های
ساخته شده شان در جشنواره فیلم فجر را ببینند دور هم جمع می شدند بعید بود
می توانستند تیره روزی پرسپولیس را این همه دراماتیک به تصویر بکشند.
ملوان
انزلی با فیروز کریمی که میان مربی و بازیگر فیلم های کمدی بودن، معلق است
پرسپولیس را به بدترین شکل ممکن شکست داد. دومین شکست متوالی یک بر صفر،
گلزنی توسط هافبک سالیان دور قرمزها، مهار پنالتی در دقیقه 89 توسط مازیار
زارع بازیکنی پرجنجال که حالا حتماً در انزلی اسمش را می گذارند عقاب
انزلی! ... کاری که او کرد بی نهایت شبیه مهار پنالتی توسط سیلوستر
استالونه در فیلم « فرار به سوی پیروزی» بود. به همان اندازه پرهیجان و
غافلگیرکننده.
روزنامه های ورزشی امروز پر است از آنالیز و تحلیل
های فنی که چطور پرسپولیس شکست خورد؟ چرا خط هافبک این تیم قادر به خلق
موقعیت و تحمیل بازی خود بر حریفان نیست؟ چرا مهاجمان پرسپولیس راه دروازه
را گم کرده اند؟ چرا حمید درخشان در گردابی فرو افتاده است که از آن خلاصی
ندارد؟.. روزنامه رقیب تیتر زده است:« پرسپولیس بسه دیگه چقد باید بخندیم؟!
» آمیزه ای از تحقیر و طنز و کُری های تماشاگران روی سکوها!
برخی
آه دل علی دایی و آن شیوه برکناری رقت بارش را عامل این نتایج می دانند،
حتی همان کسانی که تا دیروز دایی را هو می کردند حالا به شیوه معمول شعار
علییییییی دایییییییی سر می دهند . سیکلی باطل در فوتبال ایران. تجربه شده
در استقلال با مربیان خارجی و داخلی و رفت و برگشت امیر قلعه نویی. در
ملوان انزلی با سه گانه ایراندوست، صالح نیا و احمدزاده.
در تیم
ملی با مربی داخلی و مربی خارجی. در ... لذت خُرد کردن یک نفر و بیرون
انداختن اش از در باشگاه با نفرین و ناسزا و بعد دریغا دریغ کردن در فراق
اش که « روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت»! شیوه ای معمول در اجتماع و
سیاست ایرانی. حالا نوبت حمید درخشان است که این بازی الاکلنگی را تجربه
کند!
درخشان
در یکی از بغرنج ترین لحظات ورزشی اش گرفتار آمده است. جوان ترهایی که
پیام صادقیان را با نیمار مقایسه می کنند یادشان نمی آید که درخشان بی
تردید یکی از بهترین، خلاق ترین و خوش تکنیک ترین هافبک های تاریخ پرسپولیس
بود.
می گویند این حرف ها به درد تاریخ می خورد، الان نتیجه می
خواهیم. کسی که به مربیگری کارلوس کی روش ایراد می گیرد چطور با این همه
ستاره – دستکم از لحاظ عدد و رقم قرارداد- قادر به شکست دادن ملوان انزلی
قعر جدول نیست؟ چطور این همه به شکست خوردن عادت کرده است؟ باشگاهی که از
سوی سازمان خصوصی سازی میلیاردی قیمت گذاری شده است به چه روزگاری افتاده
که مدیرعاملش بوی میله های زندان گرفته، هوادارانش سرخورده و خشمگین هستند و
بازیکنانش با ساق هایی انگار پارچه ای به توپ لگد می زنند؟
وقتی
تیم محبوبی شکست می خورد، هوادارانش جز بغض و اشک و آه، شاعر هم می شوند.
بر بخت بد لگد می زنند که چطور ممکن است مازیار زارع یکدفعه در قامت یک
سوپرمن لباس دروازه بان اخراج شده را تن کند و در آخرین دقیقه بازی پنالتی
بگیرد؟! هواداری در فضای مجازی زیر عکسی از لشکر شکست خورده پرسپولیس این
شعر را منتشر کرده بود:
گاهي گمان نمي كني ولي مي شود / گاهي نمي شود، كه نمي شود
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است / گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود
گاهي گداي گدايي و بخت با تو یار نيست / گاهي تمام شهر گداي تو مي شود
عصرایران