چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 11 - ۸ جمادی الثانی ۱۴۴۶
برچسب ها
# اقتصاد
۱۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۵۱
جعفری جوزانی، حلبچه و «حکایت عاشقی»

حکایت عاشقی چه چیزی را حکایت می کند؟!

فیلم سینمایی حکایت عاشقی به کارگردانی احمد رمضان‌زاده و تهیه‌کنندگی مسعود جعفری جوزانی، در بخش سودای سیمرغ جشنواره به رقابت با دیگر آثار می‌پردازد.
کد خبر: ۷۲۰۳۴
ایران اکونومیست - «منطقه‌ی حلبچه، منطقه‌ای دینی و روحانی است. همانطور که عرض کردم مردم آنجا مردم مسلمانی هستند، و برادران ما و هم‌پیمانان دراز مدت و واقعی ما هستند. و حقیقتا ما احساس تاسف و اندوه می‌کنیم که رژیم خبیثِ ظالم عراق از دیروز و پریروز تا حالا، شهر حلبچه را بمباران شیمیایی شدیدی کرده... اینقدر این رژیم خبیث و بی‌عاطفه است که مردم این شهرها را که [عراقی‌ها] تا دیروز در شهرشان بودند، در خانه‌های اینها بودند، سر سفره‌ی اینها بودند و از آن‌ها ارتزاق می‌کردند... با وجود این رژیم عراق انقدر خبیث و بی‌عاطفه است که این مردم شریف و عزیز را مورد تهاجم شیمیایی قرار می‌دهد و این یک چیزی است که دنیا باید در مقابلش عکس‌العمل نشان بدهد و صلیب سرخ جهانی و سازمان ملل اگر در مقابل این حادثه حرف نزنند -که در مقابل نظائرش سکوت کردند- اگر در مقابل این هم سکوت کنند، حقیقتا آبروی خودشان را برده‌اند...»
مقام معظم رهبری، خطبه‌های نماز جمعه: ۲۸/۱۲/۱۳۶۶

به گزارش افکارنیوز،«کشته‌های مردم مظلوم کردستان عراق در گوشه گوشه‌ی شهر حلبچه بود که بر روی زمین، داخل ماشین‌های درحال فرار، پشت وانت‌بارها، داخل حیات و اتاق‌های منازل مخروبه و محقر به همراه تعداد زیاد حیوانات خانگی افتاده بودند. دلخراش‌ترین صحنه‌ها پناه بردن کودکان شیرخوار به آغوش پدر و مادر خود و شهادت آن‌ها در آغوش یکدیگر بود»
اینها جملات یکی از افرادی است که چند روز پس از بمباران شیمیایی حلبچه، به آنجا رفته و از نزدیک شاهد یکی از بزرگترین فجایع غیرانسانی قرن بوده است.

بمباران شهر حلبچه در تاریخ ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۶ توسط رژیم بعث عراق انجام شد که در پی آن صدها بمب شیمیایی بر سر مردم بی‌دفاع حلبچه و روستاهای اطراف آن در استان سلیمانیه ریخته شد. در این بمباران وحشیانه حداقل ۵۰۰۰ نفر از مردم این شهر و اطراف آن به طرز فجیعی کشته شدند که در میان آن‌ها مردم عادی از زن و مرد، پیر و جوان و کودکان شیرخوار در آ‎غوش مادران دیده می‌شدند.

در پی این حملات خیل عظیمی از آوارگان بی‌پناه و زخمی‌ها، به سرعت به مراکز حمایتی و درمانی ایران منتقل شدند. در پی عملیات والفجر ۱۰ و آزادسازی حلبچه و دیگر نقاط کردنشین، ارتش اسلام مورد استقبال مردم این مناطق قرار گرفت. مزدوران بعثی که تاب صحنه‌های استقبال مردم کردنشین حلبچه از رزمندگان اسلام را نداشتند، به نحوی ناجوانمردانه و غیرانسانی دست به این اقدام انتقام‌جویانه و بی‌رحمانه زدند و لکه‌ی ننگ ابدی بر پیشانی خود و حامیان غربی و عربی‌شان نشاندند. در شرایطی این اتفاق افتاد که آن کشور در زمره‌ی ۱۲۰ کشور امضا کننده‌ی پروتکل ژنو در مورد منع استفاده از سلاح‌های شیمیایی قرار داشت.

فیلم سینمایی حکایت عاشقی به کارگردانی احمد رمضان‌زاده و تهیه‌کنندگی مسعود جعفری جوزانی، در بخش سودای سیمرغ جشنواره به رقابت با دیگر آثار می‌پردازد. در این فیلم علی (بهرام رادان) در نقش یک عکاس جنگ ظاهر می‌شود. او از نزدیک شاهد فاجعه‌ی حلبچه است. پس از این حادثه علی برای عکاسی به یکی از کمپ‌های هلال احمر می‌رود. چیمِن (شیلان رحمانی)که به همراه برخی اعضای خانواده‌اش توسط علی از حلبچه خارج شده بودند در آن کمپ حضور داشتند. علی با آن‌ها معاشرت می‌کند و پس از مدتی با چیمن ازدواج می‌کند. چند ماه پس از ازدواجشان متوجه می‌شوند که شاهو (نامزد سابق چیمن) زنده است. بدین ترتیب رابطه‌ی علی و چیمن به هم می‌خورد و چیمن به حلبچه بازمی‌گردد اما با شاهو هم ازدواج نمی‌کند. ۱۵ سال بعد را می‌بینیم که علی نمایشگاه عکس حادثه‌ی حلبچه برگزار کرده و شاهو را در آنجا ملاقات می‌کند و از سرانجام ماجرا مطلع می‌شود.

حکایت حلبچه
بخش نخست فیلم، روایت‌گر ورود علی به حلبچه است. در اینجا کارگردان با تلفیق پلان‌های قدیمی و مستند که از حلبچه گرفته شده بود و پلان‌های جدیدی که پس از بازسازی شرایط آن زمان توسط تیم سازنده‌ی فیلم برداشت شد، فضای دردناک و غم‌انگیز فاجعه‌ی حلبچه را به خوبی نشان می‌دهد.
تعداد زیادی از مردم (به خصوص نسل‌های جدید) هیچ اطلاعی از اینگونه حوادث ندارند. حکایت عاشقی به همراه موسیقی بسیار زیبا و قوی خود که بطور کامل با موقعیت سکانس‌ها تناسب دارد، وظیفه‌ی خود را در رابطه با بازگو و ثبت کردن این فاجعه‌ی تاریخی به خوبی انجام داده است. همچنین شرایط کمپ‌هایی که برای حمایت از آوارگان کُرد برپا شده بود را به نحو احسن نمایش می‌دهد.

https://www.afkarnews.ir/images/docs/files/000393/nf00393601-3.PNG

حکایت عاشقی
از زمان اسقرار علی در کمپ برای عکاسی، دیگر حال و هوای فیلم تغییر می‌کند. زمانی که علی عاشق چیمن می‌شود و با یکدیگر ازدواج می‌کنند.در اینجا دیگر خبری از مسائل مربوط به واقعه‌ی حلبچه نیست و اساسا دغدغه‌ی فیلمساز جنگ و حوادث فاجعه‌بار آن و یا دستاوردهای گوناگون دفاع مقدس نیست. بهرام رادان نیز در نشست خبری فیلم به این موضوع اشاره می‌کند:

«زمان زیادی بودکه می‌خواستم یک فیلم دفاع مقدسی کارکنم،امابه نظرم هنوز هم این اتفاق نیفتاده است. حکایت عاشقی یک درام عاشقانه است که در بسترجنگ روایت می‌شود نه یک فیلم دفاع مقدسی». نگاه مخاطبان، حین پخش سکانس‌های حلبچه به پرده‌ی سینما دوخته شده بود اما در نیمه‌ی دوم فیلم دیگر رغبتی به تماشای ادامه‌ی آن نداشتند. نویسنده همان داستان‌های تکراری و همیشگی را تعریف می‌کند: دو نفر باهم ازدواج می‌کنند بعد سروکله‌ی نامزد سابق دختر پیداش می‌شود، دختر هم بین یک دوراهی می‌ماند، زندگی عاطفی همه آسیب می‌بیند، مدت طولانی همه‌ی شخصیت‌ها دور از یکدیگر زندگی می‌کنند و در نهایت دو نفری که عاشق هم بودند، در پیری یکدیگر را ملاقات می‌کنند.

https://www.afkarnews.ir/images/docs/files/000393/nf00393601-2.PNG

اگر به داستان تکراری این فیلم اشاره هم نکنیم، نکته بسیار مهمی وجود دارد. آن هم اینکه چرا چنین داستانی ابتدا خود را در بستر حوادث دفاع مقدس تعریف کرد؟ اگر نویسنده همان داستان تکراری خود را در بستر موقعیت‌های اجتماعی روز بنا می‌کرد، شاید مخاطبان ارتباط بهتری با فیلم برقرار می‌کردند.
البته ایرادات بسیاری در فیلمبرداری و تدوین سکانس آغاز فیلم وجود دارد اما بازی‌ها بسیار ضعیف است. در ابتدای فیلم روش عکاسی بهرام رادان بسیار مضحک است. افکت صدای دوربین عکاسی هم بد میکس شده. جالب است که به منطقه‌ی که تازه بمباران شیمیایی شده می‌رود و با قرار دادن چفیه مقابل دهان و بینی‌اش از آسیب شیمیایی در امان می‌ماند. در کل شاهد یک بازی ضعیف و سطحی از بهرام رادان هستیم.

بطور عادی حالت چهره‌ی شیلان رحمانی، خندان و باز است. در برخی پلان‌هایی که از صورت او گرفته شده گاهی تشخیص میان غم، اندوه و گریه‌ی او با خندیدن مشکل می‌شد. به خصوص تا زمان ازدواج دو شخصیت اصلی فیلم.

حضور شخصی چون مسعود جعفری جوزانی در پسِ تولید این فیلم نکته‌ی حائز اهمیتی است. کسی که عموم مردم او را با سریال خوب در چشم باد می‌شناسند. علاقه و حمایت جعفری جوزانی از چنین فیلم‌نامه‌ای جای تعجب دارد. بالاخره هر کارگردان و تولید کننده‌ای در سابقه‌ی کاری خود استانداردی مشخص می‌کند و همواره سعی دارد تا کیفیت آثار خود را به درجه بهتری بهبود بخشد. اما ظاهرا این مهم در رابطه با بسیاری از سازندگان در سینمای ایران صدق نمی‌کند. یک ایرانی با مشاهده‌ی فیلم حکایت عاشقی باید به چه چیزی برسد؟ آیا چیزی وجود دارد تا او را به تفکر وادار کند؟

بیان این نکته در پایان ضروری است که کارگردان فکر می‌کند که فیلم فرهنگی و یا ارزشی ساخته است. اما براستی هرکسی که این فیلم را ببیند تایید خواهد کرد که وجود چنین فیلم‌هایی نه خوراک فرهنگی سالمی برای مردم است و نه فیلمی است که با رویکرد ارزشی ساخته شده. شاید اساسا مفهوم سینمای ارزشی برای سینماگران ایران گنگ و نا آشناست.
آخرین اخبار