امروز دیرتر از خواب بیدار شدم و با عجله خود را برای رساندن به محل
کار آماده کردم. روزهایی که عجله دارم، تمام چراغهای قرمز صف میکشند تا
نگذارند بموقع سرکار حاضر شوم. در چنین مواقعی فکر میکنم، خودروهای جلویی
کندتر حرکت میکنند، عابران بدون توجه به سرعت من، آرام آرام از مقابلم
میگذرند و اینها همه بیشتر عصبیام میکند.
جام
جم در ادامه نوشت: با سرعت در حال حرکت هستم که خودروی جلویی کمی از سرعتش
کم میکند و من نمیتوانم خودروام را کنترل کنم و به او میخورم! همین را
کم داشتم! راننده با عصبانیت خارج میشود و به عقب خودرواش نگاه میکند.
چیزهایی میگوید که متوجه نمیشوم. حتی فراموش کردهام که من نیز باید
پیاده شوم. بعد از چند دقیقه از خودرو خارج میشوم. راننده میگوید: مگر سر
میبری؟ چرا اینقدر سرعت داری؟ ببین اول صبحی ما را گرفتار کردی......
میخواستم
جوابش را به تندی بدهم اما حرف حق جواب ندارد. من از پشت به او زده بودم و
خودم مقصر بودم. آنقدر نزدیک به او رانندگی میکردم که با کم شدن سرعتش
تصادف کردیم. تمام کارهای عقب مانده، مثل یک قطار از مقابل ذهنم عبور کرد و
من برایش دستی تکان دادم. چون میدانستم برای این تصادف چند ساعتی گرفتار
خواهم بود ...
همانطور که رعایت فاصله با
خودروی جلویی میتواند تضمینکننده رانندگی بیخطر باشد و حتی اگر مشکلی
پیش بیاید و تصادفی رخ دهد، با کمترین خسارت صورت بگیرد، در زندگی روزمره
نیز رعایت فاصله با دیگران لازم و ضروری است. ارتباط با دیگران بسته به
نقششان در زندگی ما، باید با فاصلههای مختلفی تعریف شود. همانطور که در
یک ترافیک سنگین که خودروها سرعت ندارند، به فاصله خیلی کمی از هم حرکت
میکنند و مشکلی پیش نمیآید، در خط سرعت یک بزرگراه، باید فاصله چند متری
رعایت شود تا خطر تصادف کاهش یابد. این قانون در روابط ما آدمها هم صادق
است اما اصل قانون این است: همیشه فاصلهای باید رعایت شود، حال چند
سانتیمتر یا چند متر !
ما با همه افراد زندگی
مان باید فاصلهای را رعایت کنیم. این قانون استثنا ندارد اما میزان این
فاصلهها خیلی متفاوت است. حتی در خانه و زندگی مشترکمان نیز باید فاصلهای
وجود داشته باشد، حال فاصلهای به اندازه چند میلیمتر!
حریم
شخصی همان فاصلهای است که ما با دیگران رعایت میکنیم و دلمان نمیخواهد
وارد آن شوند. اطلاعات، احساسات و چیزهایی که میخواهیم برای خودمان بماند و
در یک قاب شیشهای به معرض نمایش نگذاریم.
برخی
فکر میکنند صمیمیت یعنی از بین بردن حریم شخصی یکدیگر. این فکر اشتباه به
نابودی مرزها و در نهایت از بین رفتن احترام میانجامد و رابطه را
آسیبپذیر میکند. درست است حریم شخصی که با یک دوست یا همکار داریم، زیر
یک سقف بیمعنی است و مرزهای کمتری بین ما و همسرمان وجود دارد اما باید
مراقب باشیم همین مرزها را از بین نبریم. اینکه کسی را بینهایت دوست
داریم دلیل نمیشود نامههای شخصیاش را بیاجازه بخوانیم. این چیزی است که
همسران در فرهنگ ما به اشتباه معنی کردهاند.
برای
آنکه زندگی زناشوییمان به مشکل برنخورد، بهتر است فاصله مطمئن را در زیر
یک سقف هم رعایت کنیم. شاید اکنون تعریف مشخصی از حریم خصوصی در مقابل
همسر نداشته باشید، به این مثالها توجه کنید:
ایمیل باز همسرم!
ممکن
است لپتاپ را باز کنید و ببینید همسرتان از ایمیلش خارج نشده! در چنین
حالتی چه کار خواهید کرد؟ با کنجکاوی تمام ایمیلهای آمده و ارسال شده را
جستجو میکنید تا به محتوای پیامهای آنلاین همسرتان پی ببرید یا آن صفحه
را میبندید و به کار خودتان میرسید؟ شما اجازه ندارید نامههای همسرتان
را باز کنید مگر آنکه خودش در جریان باشد. نامه مجازی و واقعی ندارد!
وقتی تلفن همراهش را جا میگذارد
فکر
کنید که یک روز همسر شما از خانه خارج میشود و تلفن همراهش را جا
میگذارد و بر فرض محال برای برداشتن آن برنمیگردد!! شما چه عکسالعملی
نشان خواهید داد؟ اگر سراغ پیامهای دریافتی و ارسالیاش میروید یا
تماسهای گرفته شده و دریافتیاش و فهرست تلفن همراهش را بررسی میکنید،
بهتر است بدانید که مفهوم حریم شخصی در زندگی زناشویی را نمیشناسید. شما
فاصله مطمئن از همسرتان را رعایت نکردهاید!
رازها و حرفهایی برای نگفتن
همه
ما اتفاقاتی در گذشتهمان داریم که دلمان نمیخواهد بر ملا شود یا
موضوعاتی در خانوادهمان اتفاق میافتد که ترجیح میدهیم همسرمان چیزی از
آن نفهمد مانند اختلاف بر سر ارثیه که مادر و داییمان سالهاست برای آن
باهم سر سنگین هستند! ممکن است کسی بخواهد برای همسرش توضیح دهد و کسی صلاح
نداند، مشکل جایی شروع میشود که همسر کسی که ترجیح میداده بعضی موضوعات
مانند راز در زندگیاش بماند، بخواهد به روش کارآگاهی یا اعترافگیری، از
آن سر در بیاورد. اگر شما هم چنین عادتی دارید و برای همسرتان این حق را
قائل نیستید که رازی داشته باشد، یعنی همسر شما یک فایل باز نشده از
زندگیاش در خانه مشترکتان نمیتواند داشته باشد و این موضوع برای خیلیها
قابل تحمل نیست.
نباید به سمت فتح تمام فضاهای
شخصی همسرتان پیشروی کنید. هر کسی باید بسنده کند به مقداری که خودش نیز
میتواند تحمل کند. حواستان باشد، به میزانی که فتح میکنید، اجازه فتح شدن
هم باید بدهید.
اصرار به فهمیدن تمام عرصههای
یک نفر باعث میشود آن رابطه از یک رابطه سالم زناشویی به یک رابطه مغشوش
برسد. ضمن اینکه مجاورت زیادی نوعی ندیدن همدیگر هم به دنبال میآورد. این
اتفاقی است که ناگزیر پیش میآید. مقداری دوری برای راحتتر و بهتر دیدن
همدیگر لازم است، چیزی که بسیار نزدیک باشد، راحت قابل رویت نیست. اگر هم
دیده شود، همه جوانبش دیده نمیشود.
صمیمیت در
جاده زندگی به معنی چسبیدن خودروها به هم نیست و باید در کنار هم حرکت
کنیم اما فاصله لازم را با یکدیگر لحاظ کرده و وارد حریم خصوصی همسرمان
نشویم. هر زمانی که لازم باشد چیزی را بدانیم، به ما گفته خواهد شد. زندگی
با کسی که گوشهایش را تیز کرده و ذره بین دستش گرفته تا ما را واکاوی کند،
کار سختی است.
باهم بودن را برای شریک زندگی مان سخت نکنیم....