این یکی دیگر از شغلهای کاذب در تهران است، یعنی در بخش رسمی اقتصاد کشور جایگاه تعریف شدهای ندارد. داستان تراکت پخشکنها؛ آدمهایی که شغلشان سرما و گرما و آفتاب و باد ندارد. فلاسک چای و سرویس بهداشتی هم ندارد، اما حداقل ساعتی سه هزار و 500 تومان، و حداکثر ساعتی پنج هزار تومان درآمد به دستتان میدهد و ظرف پنج دقیقه هم میشود استخدام شد.
در تمام شهر میشود گروههایشان را دید؛ اطراف میدان ونک، نرسیده به پل سیدخندان و از همهجا پرتعدادتر و پررونقتر، در میدان انقلاب.
سالهاست که نمیشود برای شغلهای کاذب محدودیت سنی در نظر گرفت. تراکت پخش کردن هم مشمول همین مسأله است. از مردان چروکیده و فرتوت گرفته تا جوانهای تازه دانشجو. این سفرهای است که همه میتوانند از آن لقمه بگیرند.
شرکتهایی هستند که متقاضیها را برای این کار استخدام میکنند؛ البته معنی استخدام این نیست که کارکنانشان را بیمه کنند یا امکانات دیگری در اختیارشان قرار بدهند، بلکه این شرکتها، بانکی از اطلاعات متقاضیهای شغل تراکت پخشکنی شامل سن و محل زندگی و شماره تلفنشان درست میکنند و شرکتها یا دفترهایی که به تراکت پخشکن نیاز دارند با این شرکت واسطه تماس میگیرند و یک تراک پخشکن برای مدت محدود به آنها معرفی میشود. کار معمولاً روزمزد است و شرکت واسطه بخشی از مزد را برمیدارد و بعد با تراکت پخشکن تسویه حساب میکنند.
یک راه دیگر هم برای پیدا کردن شغل تراکت پخشکنی وجود دارد؛ کافی است در خیابان انقلاب به دو نفر از تراکت پخشکنها بگویید که به دنبال کار میگردید. بی برو برگرد به یکی از آن دلالهایی که با شرکتها یا دفترهای متقاضی استخدام تراکت پخشکن ارتباط دارند معرفی میشوید، شماره تلفن و محدوده محل زندگیتان را که بگویید دیگر کار تمام است، در کمتر از دو ساعت با شما تماس میگیرند، بر سر مبلغی که برای هر ساعت به شما پرداخت میشود توافق میکنید و کار شروع میشود.
اگر این راه هم مورد پسند نیست، میشود یک کار دیگر انجام داد. از آنجایی که تراکت پخشکنها معمولاً روزمزد هستند، میتوانید تراکت را بگیرید و به آدرس شرکتی که روی آن نوشته شده است بروید و خودتان را معرفی کنید. معمولاً در همان روز میتوانید قرار شروع کارتان را برای روزهای آینده تنظیم کنید.
این سه راه، برای پیدا کردن یک شغل روزمزد است، برای این که در پایان روز - بسته به ساعتهای کاری که سر پا ایستادهاید و تراکت پخش کردهاید - بین 20 تا 40 هزار تومان پول دربیاورید و خوشحال باشید؛ اما یک راه دیگر هم هست: «تراکت پخشکنهای قراردادی»، یعنی کسانی که بعد از مدتی کار روزمزد برای دفترهای فنی یا شرکتها، با آنها قرارداد میبندند. اینها هر روز صبح کارشان معلوم است، راهشان معلوم است و جای ایستادنشان هم معلوم است. ساعت نهار دارند و به لطف ایستادن مدام در یک جای مشخص از خیابان، با کسبه محل هم دوست هستند.
بعضی از این تراکت پخشکنها، اصلاً «این کاره» نیستند، کارمندهای خدماتی شرکت هستند که در ساعتهای بیکاریشان، با دسته تراکتها بیرون میآیند و وظیفه تبلیغ را هم به عهده میگیرند.
شرکتها و دفترهایی که در خیابانهای فرعی هستند، راه دیگری در پیش گرفتهاند؛ نمونهاش خلاقیت یک آرایشگاه زنانه در خیابان مطهری است که صبح به صبح یکی از بچههای فالفروش حاضر در خیابان را پیدا میکند، با 30 هزار تومان در روز تراکتهایش را به دست مردم میرساند، ظهر هم تراکت پخشکن را دعوت میکند تا بین بوی تافت و رنگ مو و ... ناهار را با خانمهای آرایشگر صرف کند.
میگویند شغل خوبی است. مرد حدود 40 سالهای که هر روز صبح کارش را در ضلع شرقی میدان انقلاب شروع میکند و برای یک دفتر فنی در طبقه دوم یک پاساژ تراکت پخش میکند، میگوید که از شغلش راضی است، درآمدش به اندازه یک کارمند معمولی است و تازه قرارداد هم دارد؛ با این حال میگوید هر کسی باید کاری در شأن خودش داشته باشد. او میگوید این کار به درد آدمهایی که دانشگاه رفتهاند و جوان هستند نمیخورد: «بالاخره همه چیز که پول در آوردن نیست. جوانها باید دنبال کاری باشند که برایشان آیندهای داشته باشد، نه این که فقط دنبال این باشند که سر شب قدری پول بگذارند کف دستشان و خوشحال باشند. این کارها آیندهای ندارد. البته منظورم این نیست که این کار بد است؛ بالاخره کار که عار نیست، اما چه بهتر است که آدم کاری داشته باشد که ...، نمیدانم، مثلاً خوب باشد، نه اینکه اینطور در سرما و گرما بایستد گوشه خیابان و تازه مردم هم یک جور بدی به آدم نگاه کنند.»
همه البته با این آقا همعقیده نیستند. چند متر آنورتر از میدان انقلاب، درست جلوی سردرِ اصلی دانشگاه تهران، پسر جوان آراستهای که تراکتهای یک دفتر فنی تولید پایاننامه و مقاله را به دست این و آن میدهد، میگوید: «نمیشود گفت آدم چون جوان است نباید از این کارها بکند. حالا اگر کسی تحصیلکرده باشد و حرفهای بلد باشد، حیف است که بیاید اینجا بایستد و تراکت پخشکن بشود اما این هم نیست که این کار بدی باشد، خود من از حقوق همین کار امسال برای خودم موتور آپاچی خریدهام که خیلی هم خوب است، من برای خود دفتر هم کار میکنم، یعنی اگر کسی را هم ببرم که بخواهد پایاننامه بنویسد و با دفتر قرارداد ببندد، به من هم پورسانت میدهند. اینها همهاش خوب است دیگر.»
درست جلوی یکی دیگر از چندین پاساژ خیابان انقلاب، یک مرد جوان کُرد هست که
میگوید آماده است از همین فردا شغلش را به هر کسی که بخواهد بدهد: «یک
کار جدید پیدا کردهام و فردا قرار است از ظهر به بعد آنجا کار کنم. از
اینجا بهتر است چون داخل یک دفتر است و کارش این قدرها هم یکنواخت نیست؛
البته منظورم این نیست که این کار بد باشد. الان من از کارم خیلی راضی
هستم. هر شب قبل از این که کیفم را بردارم، صاحبکارم پولم را میشمرد و
میگذارد روی میز. تازه اگر عید باشد، به من عیدی هم میدهد. بعضی وقتها
هم که میگوید بروم در جاهای دیگر شهر تراکت پخش کنم، پول رفت و آمدم را
میدهد. در کل هم از 10 صبح تا 2 بعدازظهر کار میکنم، بعد ناهار میخورم،
دوباره از دو و نیم، کار میکنم تا ساعت پنج و شش، ولی هر روز 35 تا 40
هزار تومان پول درمیآورم. تازه وقتی جاهای دیگر شهر هستم، بیشتر هم راه
میروم و تراکتها را زودتر پخش میکنم.»
اما این کار واقعاً به چه دردی میخورد؟ اگر شما هم از جمله افرادی باشید که تراکت را از دست این آدمها میگیرید و میاندازید در اولین سطل زبالهای که سر راهتان میبینید، پس شاید واقعاً کاغذهای تراکت به درد شما نمیخورد، اما این تراکتها به غیر از منبع درآمد بودن برای تراکت پخشکنها و البته پر کردن سطلهای زباله و زیاد کردن زحمت رفتگران، خاصیت دیگری هم دارند. در محلههایی که تراکم واحدهای تجاری زیاد است و جایی برای تابلوهای تبلیغاتی و معرفی نام و خدمات آن واحدها که مشرف به خیابان نیستند، وجود ندارد، شرکتها و واحدهای خدماتی که میتوانند تراکت پخشکن استخدام کنند، این فرصت را دارند که خودشان را زودتر به مشتریها معرفی کنند. در شلوغی خیابانهای اصلی شهر، تراکت پخشکنهای روزمزد، برگ برنده کسب و کارهای کوچکی هستند که نمیتوانند هزینه تبلیغات گرانقیمت را بپردازند. اینطور به نظر میرسد که همه راضی هستند!