يکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 15 - ۱۲ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۴ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۶:۳۷

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکا

براساس گزارش‌ها، عقب‌نشینی اوکراین از شهر آودیوکا که به تازگی کنترل آن به دست روس‌ها افتاده، وحشت‌زده و بی‌نظم بود و ده‌ها نفر از نظامیان اوکراین با حمله رعدآسای نیروهای روس غافلگیر شدند و برخی به سختی توانستند جان سالم به در ببرند. آنچه در ساعات پایانی کنترل اوکراین بر آودیوکا گذشت، نشان‌دهنده هرج و مرج درون فرماندهی اوکراین است.
روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکا
کد خبر: ۶۸۰۴۳۲

به گزارش ایران اکونومیست، اواسط ماه گذشته میلادی (فوریه) بود که روسیه خبر داد کنترل کامل شهر «آودیوکا» در شرق اوکراین را به دست گرفت؛ اقدامی که اولین دستاورد مهم ارضی آن در تقریبا یک سال گذشته بود. این باخت، شکستی تلخ برای اوکراین بود که تا آخرین لحظه هم سربازان را ناامیدانه به سمت این شهر می‌فرستاد تا جلوی روس‌ها را بگیرند.

براساس بسیاری از گزارش‌ها، عقب‌نشینی اوکراین وحشت‌زده و بی‌نظم بود و ده‌ها نفر از نظامیان آن، با حمله نیروهای روس که همچون امواج به ظاهر بی‌پایان بود، جا ماندند.

چند سرباز از تیپ سوم تهاجمی با روزنامه واشنگتن‌پست در مورد آخرین روزهای خود تحت حمله روسیه در دژ سابق اوکراین صحبت کردند.

تیپ سوم ارتش اوکراین از سوی کی‌یف به جنگ بر سر آودیوکا اختصاص داده شدند. این تیپ با عنوان رسمی «تیپ سوم هجومی جداگانه» در واقعیت همان «یگان آزوف» است که تغییر یافته است. یگان آزوف ستون فقرات حامیان ملی‌گرای افراطی «ولودیمر زلنسکی» در اوکراین است. تیپ سوم بارزترین سازمان نظامی‌ اوکراین است که توسط روسیه با عبارت «نازی‌های اوکراینی» توصیف می‌شوند.

روایت‌های این نظامیان، در شرایطی که تعداد نیروهای اوکراینی به شدت کمتر از روس‌هاست و از طرف دیگر آن‌ها منتظر ارسال تسلیحات و مهمات غربی‌ها و تقویت نیروها هستند، نمایانگر فوریت وضعیت نامناسب و نامساعد اوکراین در میدان نبرد است.

همه این سربازان با توجه به قوانین نظامی، با شناسه تماس‌های خود معرفی می‌شوند.

 

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکامیجر

 

یکی از سربازان ۲۱ ساله با عنوان «میجر» هفته دوم فوریه در خوابگاه دانشجویی قدیمی ۲ طبقه‌ای مستقر شد و در نهایت محل استقرارش هدف نظامیان روسیه قرار گرفت.   

در نهایت، گروهی از سربازان روس که به خوبی آموزش دیده بودند، آن‌ها را با رگبار نارنجک‌های راکتی مورد اصابت قرار دادند و وارد ساختمان شدند. نیروهای روس، میجر را در گوشه‌ای گیر انداختند و فریاد می‌زدند تا او تسلیم شود. او هم به آن‌ها التماس می‌کرد که شلیک نکنند و در همین حال به دنبال راهی برای خروج می‌گشت.

سایر سربازان اوکراینی با حمله خود به او کمک کردند و در درگیری بعدی، او از پنجره طبقه دوم بیرون پرید و خود را به جای امنی رساند. تا زمانی که واحد میجر عقب‌نشینی می‌کرد، او مسئول بود. به گفته این جوان ۲۱ ساله، سربازان زیادی مجروح شده بودند و دیگر کسی بزرگ‌تر از او باقی نمانده بود.

یگان او در امتداد مسیرهای تخلیه از یکی از آخرین خطوط‌ دفاعی، سنگر گرفتند تا نیروهای در حال عقب‌نشینی را پوشش دهند. او گفت: «اما خیلی طول نکشید که باران آتش روس‌ها روی سرمان ریخت.»

او گفت که اگر نیروها، توپخانه و پوشش هوایی بیشتر وجود داشت، نیروهای اوکراینی می‌توانستند آن موقعیت را حفظ کنند و افزود: «ما فقط به چیزی نیاز داشتیم که با آن بجنگیم.»

هنگامی که گروه او سرانجام شهر آودیوکا را به طور کامل ترک می‌کرد، او به تماشای کاروانی در جلوی خود ایستاد که گرفتار آتش توپخانه شد. او گفت: «این جاده مرگ بود، آخرین جاده‌ای که به خارج از آودیوکا می‌رسید.»

 

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکاکافکاز

 

سرباز ۲۰ ساله دیگری به نام «کافکاز» می‌گوید، تقریبا سه چهارم روس‌هایی که با آن‌ها جنگیدند، به نظر می‌رسید آموزش نظامی مناسبی دیده بودند. به گفته او، «بقیه فقط گیج شده بودند» اما فقط کمی بیش از نیمی از نیروهای او تجربه جنگی داشتند.

یگان او برای اجرای دستور عقب‌نشینی آماده می‌شد که ناگهان سر و کله نیروهای تیپ دوم ریاست‌جمهوری پیدا شد که ظاهرا گم شده بودند و اطلاعات می‌خواستند. آن‌ها ارتباط با فرمانده خودشان را از دست داده بودند و هیچ ایده‌ای درباره دستور عقب‌نشینی نداشتند. کافکاز می‌گوید: «فکر می‌کنم دستور عقب‌نشینی را باید خیلی زودتر می‌دادند. حتی اگر پنج ساعت زودتر گفته می‌شد، خیلی تفاوت ایجاد می‌کرد.»

یک تک‌تیرانداز اوکراینی هم درباره نظامیان روسیه می‌گوید که سطح مهارت‌های آن‌ها یکسان نبود. او گفت: «برخی صرفا یونیفرم و سلاح معمولی داشتند، اما برخی بسیار مجهز و با امکانات بودند.» این نظامی اوکراینی ۴۴ ساله از ناحیه سر آسیب دیده بود و باید از آودیوکا تخلیه می‌شد. او می‌گوید حین خروج در کنار سه مرد زخمی دیگر، پهپادی خودرو آن‌ها را هدف گرفت اما همگی زنده ماندند.

 

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکابندیت

 

«بندیت» یک نظامی اوکراینی ۲۷ ساله است که می‌گوید در سومین روز حضورش در آودیوکا، غافلگیر شد. او گفت: «در سومین روز حضورم (حدود ۱۱ فوریه)، روسیه با استفاده از آتش اسلحه‌های کوچک، پهپادها، خمپاره‌ها، توپخانه و بمب‌های هوایی، حمله‌ای بی‌وقفه به اطراف موقعیت من را آغاز کرد و مجبور شدیم به خانه‌های ویران‌شده دیگری در همان نزدیکی عقب‌نشینی کنیم.»  

او می‌گوید وقتی فرمان عقب‌نشینی رسید، فرمانده‌اش گفته که منتظر رسیدن خودرو نمانند و پیاده عازم شوند. به گفته او، باران مهمات می‌بارید. آن‌ها با فاصله و در تاریکی حرکت می‌کردند تا شانس دیده شدن از سمت نیروهای روس و همچنین تلفات حمله احتمالی را به حداقل برسانند.

 

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکافدیا

 

در ۱۱ فوریه، «فدیا» ۲۴ ساله وارد آودیوکا شد. این نظامی اوکراینی در یک مرکز فرماندهی در یک کارخانه مستقر شد و وظیفه داشت تا نیروهای پیاده‌نظام را که وارد می‌شدند، توجیه کند و مأموریت‌های شناسایی را برای شناسایی نقاط عقب‌نشینی انجام دهد. او همچنین بر عملیات نیروهای مستقر در یک سنگر بزرگ نزدیک نیروگاه نظارت می‌کرد.

اما خیلی طول نکشید که فدیا متوجه شد روس‌ها کنترل مناطق کلیدی را به دست گرفته و به‌زودی می‌توانند تمام راه‌های خروجی این شهر را ببندند. او شاهد بود که چطور نیروها در خط مقدم گیر افتادند.  

وقتی فراخوان عقب‌نشینی رسید، او به نیروهای خاصی دستور داد که چگونه مواضع خود را ترک کنند. سپس نقشه‌ها تلفنی بین سربازان منتقل شد. او در نهایت شهر را ترک کرد و با یک خودرو بدون زره که قبلا برای حمل مهمات و تخلیه مجروحان استفاده می‌شد، رفت. هنگامی که روس‌ها متوجه شدند که برخی از واحدها عقب‌نشینی می‌کنند، حملات خود را افزایش دادند تا از خروج امن نیروها جلوگیری کنند.

فدیا گفت اگر آن‌ها خیلی بیشتر صبر می‌کردند، تخلیه غیرممکن می‌شد. او گفت: «معنایی نداشت که تا زمانی که همه بمیرند، دست نگه داریم.»

 

روایت نازی‌های اوکراین از جاده مرگ آودیوکاگریچ

 

«گریچ» ۲۸ ساله هم می‌گوید، اندکی پیش از عقب‌نشینی از آودیوکا، یک سرباز از واحد پهپادی وارد محل استقرار آن‌ها در کارخانه زغال‌سنگ شد و درخواست کمک داشت. این سرباز می‌گفت که با حمله روسیه، همکارش آسیب دیده و باید خارج شود. گریچ و همکارانش راست و دروغ صحبت‌های او را تشخیص نمی‌دادند و منتظر تایید هویت او ماندند. هویت این سرباز تایید شد اما او مجبور شد خودش به تنهایی همکارش را خارج کند.    

زمان عقب‌نشینی که رسید، آن‌ها متوجه شدند نیروهای روس به زودی وارد مراکز فرماندهی آن‌ها می‌شوند. پس به سرعت دست به کار شدند و تمام اسناد حساس، اسناد شخصی، دستورات، نقشه‌ها، دست‌نوشته‌ها با مختصات، نوبت شیفت‌ها یا اسامی را نابود کردند؛ آن‌ها حتی غذاهای مانده را هم از بین بردند. اندکی پس از آن، روس‌ها وارد این کارخانه شدند.

 

آخرین اخبار