به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه جوان در سرمقاله شماره امروز خود به قلم غلامرضا صادقیان نوشت:
انتخابات ایران اگرچه در حذف برخی کهنهکارها و «امیدهای اول» و «پیشبینیپذیرها» سابقه داشت، مانند هاشمی در مجلس ششم و ریاستجمهوری نهم، و ناطق در ریاستجمهوری هفتم، اما در این دوره که بسا کسان آن را مرده و غیرتأثیرگذار میخواستند نیز شوک رأی مردم، نشان داد انتخابات اثر خود را دارد و زنده است و مردم پیشبینیپذیر نیستند و این یک شاخصه مهم در مردمسالاری است. حتی کسانی که رأی سفید یا باطله میاندازند، با پذیرش اینکه اعتراض خود را پای صندوق رأی نشان دهند و نه در کف خیابان یا با سکوت، احترام به دموکراسی و احترام به چارچوب نظام موجود گذاشتهاند، فلذا یکی دیگر از بزرگترین ایراداتی که به انتخابات ایران میگرفتند یعنی «پیشبینیپذیربودن» با انتخابات یازدهم اسفند، تضعیف یا حتی باطل شد. خاصیت دموکراسیها آرای اعتراضی و آرای متفاوت و آرایی است که متولیان امور را شگفتزده کند وگرنه رأی «معمول» و «مفروض» در ضدیت با دموکراسی یا دستکم یک «دموکراسی بیحال» است. نقطه قوت دموکراسیها دقیقاً در همین جاست که رأیدهندگان بتوانند کسانی را که با رأی خود بر سر قدرت آوردند، با رأی خود نیز از قدرت کنار بگذارند، هرچه غیر از این، دیگر نامش دموکراسی نیست. بنابراین، تخطئه آرای اعتراضی یا آرای متفاوت به معنای ذهن انحصارگرانه و غیردموکراتیک تخطئهکنندگان است.
از طرفی پوپولیسم نیز همچنان بزرگترین مدعی دموکراسی است و هرچند اندیشمندان سیاسی ضعفهای بزرگ دیگری برای دموکراسیها برمیشمارند، اما همچنان از پوپولیسم بیش از گذشته باید ترسید!
مردم با رأی خود در انتخابات مجلس دوازدهم سخن گفتند. سخن اول، تغییردادن و پشتکردن به برخی کهنهکارهای سیاست و حوزههای قانونگذاری و اجرایی بود. که این معمول دورههای پیشین نیز بود و در هر دورهای گاهی تا دوسوم نمایندگان تغییر میکردند. سخن دوم، رأی ترکیبی آنان است که در تاریخ انقلاب به این شدت تازگی داشت که هیچ فهرستی اکثریت مطلق را به دست نیاورد؛ و سخن سوم آمار آرای سفید در برخی حوزهها بود که این نوع رأیدادن را میتوان هم دلیلی برای نداشتن مرجعیت سیاسی در احزاب و تحیر مردم دانست و هم دلیلی بر واکنش اعتراضی آنان. هرچه هست «حق با مردم است» و «مردم ولینعمتان مسئولاناند» و این کارگزاران و مدیران نظام هستند که در روزهای آینده با مشخصشدن ابعاد آرای مردم باید خود را با خواستهها و دغدغههای مردم تنظیم کنند.
در انتخابات مجلس دوازدهم تا اینجای کار مشخص شده است کهنهکارانی از اصولگرا و اصلاحطلب در مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری رأی نیاوردند و در برخی جاها نیز افراد گمنامی که در هیچ یک از فهرستهای دو جریان اصلی نبودند، رأی آوردند. اکنون مشخص شد که اگر تردیدکنندگان و تحریمکنندگان در انتخابات شرکت میکردند، راهیافتگان کاملاً متفاوت و دگرگون میشد و این یعنی انتخابات زنده و اثرگذار و پرمفهوم بوده است و «شرکت نکردن در انتخابات فایدهای نداشت.»
هر یک از جریانهای سیاسی و هر شخص فعال سیاسی پیام خود را از این انتخابات گرفت و معتقدم انتخابات یازدهم اسفند را میتوان در یک عبارت خلاصه کرد: «همراهی با تودهها و کشور، و اعتراض به شخصیتها». مردم در این انتخابات نه به کشور خود پشت کردند و نه کمتر از دوره قبل مشارکت کردند که اینها حرفهای مهم مردم بود. اگر رأی اعتراضی دادند و اگر برخی فهرستها و شخصیتهای کهنهکار را کنار زدند، چه چیزی دموکراتیکتر از این؟! برنده این انتخابات مردم و تودهها بودند و بازنده، شخصیتها، آن شخصیتی که کارش مردمسالاری و گفتگو بود ولی رأی نداد و آنکس که از مردم به جای طلب رأی سالم و انگیزشگرانه، مطالبه رأی اعتراضی کرد، و آنکس که دیر آمد و آنکس که ادا درآورد و آنکس که میخواست قضای انتخابات را بهجا آورد. اینها همه باختند؛ و مردم که در شهرستانها بسیار خوب ظاهر شدند، نشان دادند که بهتر از شخصیتها مفهوم دموکراسی را فهمیدهاند و میدانند که در دموکراسیها رأی مرکزنشین و غیرمرکزنشین یک اثر دارد و نمایندهای که در شهرستانی کوچک با چنددههزار رأی به مجلس میرود، در مصوبهها همان یک رأی را دارد که نماینده مرکزنشین.
این انتخابات اگر درست تحلیل و درک شود، آغازی بر تغییر شیوه مواجهه احزاب و جریانهای سیاسی با مردم خواهد بود.