به گزارش ایران اکونومیست، متن پیشرو بازکاوی چرایی رفتارهای پرخطر نوجوانان در شب چهارشنبهسوری در گفتگوی جوان با دکتر محمدباقر راستی روانشناس است: همه ساله با رسیدن شب چهارشنبهسوری، نگرانیهای بسیاری در بستر اجتماعی شکل میگیرد. با وجود اینکه تلاشهای بسیاری برای آگاهیبخشی به بدنه اجتماعی صورت میگیرد، با این حال با گذار از این شب پرخطر، آسیبها همچنان به قوت خود باقی است که این موضوع را در گفتگو با دکتر محمدباقرراستی، روانشناس بازکاوی کردهایم.
شب چهارشنبهسوری همواره با آسیبهای بسیاری مواجه است که بیشترین آسیبهای جسمی آن متوجه گروه سنی نوجوان و جوان است. با وجود اینکه رسانهها مدام درباره آسیبهای روی داده در این شب هشدار میدهند، اما همچنان شاهد تکرار این حوادث هستیم. دلیل آن چیست؟
به باور من فاصله فرهنگی بچههای این دوره با فرهنگ بچههای دو یا سه دهه قبل خیلی متفاوت شدهاست. آن زمان هم این موضوعات مطرح بود، اما بچهها حرفشنوی داشتند و اصول را رعایت میکردند. اتفاقهای روی داده در آن زمان کار یک نوجوان نبود، بلکه عاملان حادثه بیشتر جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند. تفاوت فرهنگی رخ داده این است که الان نوجوانان دست به رفتار پرخطر میزنند. اگر به ۲۰ سال قبل برگردیم، از یک یا دو ماه مانده به چهارشنبهسوری، جوانان شروع به ترکاندن ترقه و تبلیغ برای چهارشنبهسوری میکردند، اما الان به دلیل آموزشهایی که دادهشده، فرهنگسازی که صورت گرفته و مداخلاتی که خانوادهها صورت دادهاند، این موضوع تا شب چهارشنبهسوری کنترل شدهاست.
البته اتفاق ناگواری که در حال حاضر در حال بروز است، این است که شب چهارشنبهسوری، جوانان به میهمانیهای خصوصی و پارتیهایی میروند که آنجا اتفاقهایی در حال بروز است که من روانشناس میگویم کاش اینها به جای دست زدن به این رفتار، همان ترقهبازی میکردند. در این پارتیها اتفاقهایی روی میدهد که اصلاً صورت خوشی ندارد و با فرهنگ و اصول اخلاقی و شرعی ما اختلاف دارد و بروز آن به جامعه آسیب میزند. زمانی که جوان در این شب ترقهبازی و شادی میکرد، این رفتار با اینکه آسیب داشت، اما مقابل چشم همه بود، اما در حال حاضر آسیبهایی که در این شب به صورت پنهانی به جوانان وارد میشود، خاموش است.
این رفتارهای پنهانی به دلیل بیم از برخورد صورت میگیرد؟
بگذارید از زاویهای دیگر به این موضوع نگاه کنیم. متأسفانه خیلی از این جوانان به دلیل آموزش و تربیت بد در خانوادهها بسیار گستاخانه و از روی نادانی سراغ مسیر غلط میروند و از خانواده دور میشوند و زمانی هم که چرایی آن مورد پرسش قرار میگیرد، میگویند دنبال هیجان هستیم و میخواهیم لذت ببریم. آنها بر این باورند که همراه خانواده نمیتوانند این لذت را تجربه کنند. به نظر من اگر خانوادهها تحت آموزش صحیح و منطقی قرار گیرند و در خانواده فضای سالم برای نشاط ایجاد شود، این معضلات روی نخواهد داد. این آموزشها باید در فضاهای عمومی صورت گیرد و اگر تجربههای فرهنگی، هنری و ورزشی نوجوانان مورد تحسین قرار گیرد، میشود این گروه سنی را از مسیر غلطی که دنبال میکنند بازگرداند. خانوادهها تصور نکنند اگر صدای ترقهای بلند نمیشود، بچهها کاری نمیکنند، چراکه ممکن است در خانههای دیگر دست به رفتارهای پرخطرتری بزنند. در حال حاضر هم به خاطر تلاشهایی که صورت گرفتهاست خیلی از خانوادهها این موضوع را جدی گرفتهاند و کنترلشان روی فرزندان بیشتر شدهاست. مادری را میشناسم که پیشتر به بچهاش پول میداد تا برای خودش و مادرش مواد محترقه بخرد. خب این کار اشتباهی است. پدرانی هم که فضا را برای بچهها باز میگذارند رفتار اشتباهی میکنند. ما فرهنگ اصیل داریم و باید براساس فرهنگ و آموزههای دینی و اخلاقیمان حرکت کنیم. در چنین فرهنگی خانوادهها اصلاً به فرزندان اجازه خطا نمیدهند و خطاهایشان را هم تأیید نمیکنند. به نظرم اگر آموزش خانوادهها قوی شود و مسئولان و رسانهها بر همین منوالی که تبلیغات درست را دنبال میکنند، حرکت کنند نتایج خوبی حاصل خواهد شد.
شما بر آموزش تأکید دارید، با این حال فرایند آموزش شاخصهای بسیاری دارد. آموزش مورد اشاره شما از سوی چه نهادی باید صورت گیرد، چراکه بسیاری از خانوادهها قصد نگهداشتن فرزندشان را در خانه دارند، اما مهارت آن را ندارند و نیازمند به حمایت آموزشی هستند، اما راهی ندارند.
یک مثال میزنم و بعد راهکار میدهم. در چند سال اخیر طرحی در برخی مدارس صورت میگیرد که کارشناسان درباره موضوع بلوغ با نوجوانان کلاس هشتم حرف میزنند. این مقطعی است که نوجوانان وارد سن بلوغ میشوند و ما درباره مشکلاتی که برایشان ایجاد میشود، صحبت میکنیم و به سؤالات آنها جواب میدهیم. این موضوع بسیار تأثیرگذار است، با این حال برخی نوجوانان از مطرح کردن مسائل برای خانوادههایشان خجالت میکشند. در این رویداد بچهها با مواردی آشنا میشوند که برایشان سؤال بوده یا دچار خطا شدهاند. این مثال را مطرح کردم که بگویم آموزش و پرورش بیشترین ارتباط را در سن بلوغ با نوجوانان دارد، بنابراین بیاییم کاری و طرحی ارائه کنیم که والدین یعنی پدر و مادر به این جلسات که با حضور متخصصان برگزار میشود، دعوت شوند، در این مباحث پلیس هم دعوت شود و درباره مسائل قانونی توضیح دهد. نقش پدر در خانواده بسیار مهم است، چراکه اوست که در خانه قانون را مشخص میکند. مادرها زورشان به نوجوانان نمیرسد، برای همین نقش پدر مهم است. در این جلسات روانشناس درباره آسیبهای روانی و هیجانی حرف بزند و معلمان هم آموزش ببینند و هم این آموزش را به نوجوانان منتقل کنند. برایشان فیلم مستند افرادی که دچار سوختگیشده یا بازداشت شدهاند، پخش کنند. البته شبکه مستند این موضوعها را پخش میکند، اما بچهها این شبکه را نگاه نمیکنند، چراکه مخاطب این شبکه نیستند یا علاقه ندارند. اگر این آموزش برای بچهها و خانوادهها انجام شود، ممکن است در همان مقطع نتیجه نگیریم، اما قطعاً در بلندمدت نتیجه مثبت حاصل خواهد شد.
این گروه سنی چه شاخصهای دارد که این گونه خود را در معرض خطر قرار میدهد؟
گروه نوجوانان کنترل هیجان برایشان سخت است، دلیلش هم نشناختن هیجان است. نمیدانند هیجان چیست و کجا باید خرجش کنند. موضوع دیگر اینکه بچههایی که بزرگسال هستند، معمولاً هدفمندتر حرکت میکنند، خودشان برای خودشان اهدافی دارند که مثلاً دانشگاه میروند، صاحب شغل هستند و مواردی از این دست که برای خود برنامهریزی میکنند. بچههای دوران ابتدایی را پدر و مادر برایشان تصمیمگیری میکنند. دوران نوجوانی از سن ۱۰، ۱۲ سالگی تا ۱۵، ۱۶ سالگی است که دوران خاصی را سپری میکنند وکنترل آنها سخت است. بچهها خودشان را نمیشناسند و شخصیت، تفکر، ذهنیات و آسیبهایی را که ممکن است ببینند و اینکه جامعه چه خطرهایی دارد، درک نمیکنند. متأسفانه انگار این بچهها در این سن خطر را نمیبینند و نمیشناسند و خطر برایشان بیمعنی است، چون فقط آن لحظه را میبینید و اصلاً کاری به خطر و نتیجه ندارند. کاری به مثبت و منفی جریان ندارند و خوب و بد برایشان مهم نیست، فقط میخواهند از آن لذت ببرند. نوجوان دنبال لذتی است که نمیداند آن لذت چیست، بنابراین مهم است که والدین و کارشناسان و مسئولان کمک کنند تا این بچهها هم درست عمل کنند و به خواستهشان برسند و هیجان درست و در مسیر درست آموزش دادهشوند تا بچهها از لحظات خود لذت ببرند و هم آسیب نبینند. این آموزشها باید به آن آموزشهایی که در مدارس اشاره کردم، اضافه شود. منتها این آموزشها همه ساله باید زودتر شروع شود. مثلاً از اوایل بهمن ماه هر سال شروع شود و تا نزدیک چهارشنبهسوری ادامه پیدا کند که اگر انجام شود و برنامهریزی صورت گیرد، نتایج مثبت حاصل خواهد شد.
موضوعهای آموزشی در بستر مجازی باید چگونه باشد؟
فضای مجازی هم روی مثبت دارد و هم منفی. صورت خوب آن این است که بچهها آسیبها را دیده و سراغ آن نرفتهاند. خانوادهها هم که آسیبها را دیدهاند، مانع از رفتن فرزند خود به سمت خطر میشوند. آسیب بد هم این است که نوجوان موادی را پرتاب میکند که از صدای آن لذت ببرد. این فرد میخواهد هنگام آتشافروزی لایو بگذارد یا سلفی و عکس بگیرد. او میخواهد کاری انجام دهد که به دوستانش نشان دهد چه آدم شجاعی است. این یک سؤال در ذهن ما ایجاد میکند که نوجوان چرا این کار را میکند؟ پاسخ این است که او دنبال تأیید است، دنبال این است که دیدهشود، دنبال این است که یک نفر کارش را ببیند و او را تأیید کند. این نوجوان ضعف دارد برای همین تأیید نشدهاست. اگر جاهای دیگری مثل ورزش یا فعالیت فرهنگی به او بها داده میشد، این اتفاق نمیافتاد. بسیاری از بچهها به دلیل بالا بودن هزینههای ورزشی و فرهنگی قادر به تأمین آن نیستند. همینطور ما فضای کمی برای ورزش خانمها داریم برای همین نوجوانان باید حمایت شوند، چراکه همه وضع مالی خوبی ندارند. اینها ابزار حداقلی است که اگر برایشان فراهم شود، سراغ رفتارهای پرخطر نمیروند. جوانی که لایو میگذارد که بقیه دوستان و اقوامش ببینند و او را تأیید و تحسین کنند، این تأیید و تحسین را باید در قبال فعالیتهای درسی، ورزشی و فرهنگی دریافت میکرد. موضوع مهم دیگر اینکه این فضاها باید سالمتر شود. امروزه خیلی از خانوادهها به خاطر اتفاقهای ناگواری که برای نوجوانان در فضاهای فرهنگی و ورزشی روی میدهد، نگران هستند و فرزندان خود را به این محلها نمیفرستند، برای همین باید این فضاها امن شود. اگر این حمایتها شود، نتایج مثبتتری خواهیم گرفت. با این حال در شب چهارشنبهسوری برای همه آرزوی سلامتی داریم.