اما آنچه میتواند از این سوء استفاده معنایی برای ضداخلاق نشان دادن اقتصاد آزاد جلوگیری کند، توجه به دو گروه از کلمات است: از یک سو، اصالت فرد در برابر اصالت جمع و از سوی دیگر خودخواهی در مقابل دیگرخواهی. سادهترین و ابتداییترین تعریف برای اصالت جمع همانی است که افلاطون میگوید: «جزء به خاطر کل وجود دارد، ولی وجود کل به خاطر جزء نیست... شما به خاطر کل آفریده شدهاید، نه کل به خاطر شما.» اصالت فرد دقیقا در برابر چنین رویکردی است، نه در مقابل ایثار و فداکاری و دیگرخواهی.
مساله آنجا است که کنش اخلاقی تنها در زمینهای برساخته از اصالت فرد معنا مییابد. به عبارت دیگر رفتاری میتواند اخلاقی قلمداد شود که انجامدهنده آن، پیش از هر چیز آزادی عمل داشته باشد. اگر فردی مجبور به انجام عملی باشد، دیگر نمیتوان کنش وی را ممدوح دانست. بیرون انداختن توپ فوتبال در هنگام مصدوم شدن یار رقیب تنها تا زمانی اخلاقی و جوانمردانه است که قانونی و اجباری نشده باشد، در غیر این صورت تنها عملی خواهد شد دستوری. اصالت فردی که ضامن آزادی است، میتواند کنشهای انسانی را رنگ اخلاقی دهد. در جامعهای که همه مجبور به دیگرخواهی باشند، اعمالی که اکنون برای ما اخلاقی است، تنها عمل به دستور خواهد شد؛ بنابراین نه تنها اصالت جمع، آنچنانی که تاریخ نشان داده، جامعه را به سوی واژگونی میکشاند، بلكه اصالت فرد است که میتواند با دادن آزادی به انسانها، دایره رفتارهای اخلاقی را گستردهتر کند.
بنابراین اقتصادی که بر اصالت فرد تکیه دارد، به طور ذاتی تقویتکننده مبانی اخلاقی است تا تضعیفکننده آن. اصالت فرد در برابر دیگرخواهی نیست، ای بسا آنانی که برای احترام به وجود انسانی، معتقد به اصالت فرد هستند، بیش از دیگران حاضر به کنشهای دیگرخواهانه باشند و از آن سو كسي که طرفدار اصالت جمع است، ای بسا (شاید باید گفت به طور حتم) بیش از بقیه به اهداف اخلاقي لطمه ميزند.