به گزارش ایران اکونومیست، محسن مهدیان؛ در یادداشتی در روزنامه همشهیر نوشت:
مخاطب این متن دلسوزان ایران انقلابی هستند؛ کسانی که از منظر آرمانهای انقلاب، جمهوری اسلامی را نقد میکنند و البته چه نیتی از این بهتر و مهمتر، اما این همه ماجرا نیست. در مواردی اشکالات محاسباتی در تحلیل وقایع و فاصله گرفتن از محکمات معرفتی، باعث خطای تشخیص و در نهایت قضاوت نادرست میشود. برخی خودتحقیریهای اخیر در دل جبهه انقلاب از همین منظر است.
حوادث اخیر فرصت است؛ سبک تحلیل این جریان را با رهبری انقلاب تطبیق دهیم.
خطای اول؛ روزهای اول بعد از طوفانالاقصی را خاطرتان هست؟ در فضای مجازی یک شور و شعف وصفناپذیر راه افتاده بود، اما لابهلای این شور و شعف یک خط انحرافی بود و آن اینکه چه نشستهاید که ایران، اسرائیل را موشکباران کرد.
همان زمان رهبری انقلاب در نخستین سخنرانی تصریح کردند که این عملیات با تدبیر و شجاعت حماس صورت گرفته است.
این اشتباه را ساده نگیرید.
این خطای راهبردی ناشی از این است که توان ایران در ساخت جبهه مقاومت را نمیبینیم و تصور میکنیم قدرت ایران در ورود مستقیم یا فروش اسلحه یا حتی مشاوره نظامی است.
خطای دوم؛ چند روز از طوفانالاقصی گذشته بود. همه رسانهها ازجمله صداوسیما پرشده بود از اخبار کشتار مردم مظلوم غزه. طبیعی است. باید ددمنشی رژیم کودککش نشان داده میشد، اما این صحنه همه واقعیت جنگ بود؟ خیلیها بعد از دیدن این تصاویر دچار تردید شدند که اساسا چرا حماس باید حمله میکرد؟
سخنرانی دوم رهبری انقلاب این بود که این همه واقعیت نیست. تعبیرشان این بود که اگر ناقص روایت کنیم به مردم غزه ظلم کردهایم. تصاویر خبری ما قدرت سختونرم حماس را بهدرستی روایت نمیکرد. شکست ترمیمناپذیر را رهبر انقلاب در این نقطه مطرح کردند.
این اشتباه را هم ساده نگیرید.
این خطای برداشت یعنی متوقف شدن در ندیدن سطوح مختلف قدرت حماس؛ هم سطح نظامی و هم سطح قدرت نرم.
خطای سوم؛ کسانی که در ابتدا، ماجرای طوفانالاقصی را دست برون آمده ایران از آستین حماس میدانستند بعد از مدتی گفتند پس ایران کجاست؟ چرا ورود نمیکند؟
رهبر انقلاب در دیدار با خانواده شهید سلیمانی فرمودند: حاج قاسم محور مقاومت را احیا کرد. این حرف یعنی چه؟ این حرف یعنی انقلاب اسلامی بستری را برای تربیت، بیداری و متشکلسازی در منطقه فراهم کرده است که ثمرهاش حضور جوانانی در محور مقاومت است که خودشان با شجاعت و قدرت تدبیر میکنند؛ البته هرجا مبارزه با ظلم است ایران نیز دست مجاهدین را پرمیکند.
این اشتباه را هم ساده نگیرید.
وقتی نقش فعال ایران را درست نبینیم یا نقش نیروهای مقاومت را کتمان میکنیم یا بهخودتحقیری میرسیم.
خطای چهارم؛ پیروز میدان در طوفانالاقصی کیست؟ بهخودمان رجوع کنیم و ببینیم صحنه را چطور ارزیابی میکنیم. آیا حماس را پیروز میدان میبینیم؟
رهبری انقلاب فرمودند به ۳دلیل روشن اسرائیل شکست خورده است؛ اول اینکه خواستند حماس را نابود کنند که نتوانستند، خواستند مردم را از غزه بیرون کنند که موفق نشدند و خواستند مقاومت را در منطقه شکست دهند که خود زمینگیر شدند.
این اشتباه را هم ساده نگیرید.
اگر نتوانیم جمعبندی دقیقی از رویارویی قوای حق و باطل در میدان داشته باشیم، بیشک دچار خودزنی پیاپی میشویم. ندیدن پیروزی حماس ناشی از نقص چشمهاست و تنها در غزه نیز متوقف نمیشود. این جریان، عملیات تروریستی کرمان و ترور سیدرضی در سوریه را هم نتوانستند از واکنش منفعلانه دشمن به بیآبرویی و بیحیثیتیاش از نقش جمهوری اسلامی در منطقه ببینند.
خطای پنجم؛ بعد از شهادت شهیدموسوی، مطالبه غالب چه بود؟ بعد از ماجرای کرمان چه؟ هردو انتقام. حق هم همین بود. رهبر انقلاب هم فرمودند: انتقام؛ اما آیا ایندو مطالبه یکی بود؟
رهبر انقلاب هم درباره انتقام گفتند انتقام صریح و بهنگام، اما چند تفاوت کلیدی داشت. عینالاسد را خاطرتان هست؟ همان که خیلیها اقتدار را ندیدند و رهبری آن را به جهت شکست هیمنه دشمن یومالله نامیدند؟
رهبری انتقام را چند لایهای دیدند و گفتند: عاملین را باید سریعا شناسایی و با آنان برخورد کرد. از سوی دیگر باید ابهت دشمن نیز بشکند. فرمودند: سیلی سختتر در شکست نرمافزاری دشمن است. از سویی واکنش و اقدام مسئولان را تأیید کردند.
این اشتباه را هم نباید دستکم گرفت.
برخی با مطالبه نادرست انتقام، ناخواسته همان کردند که دشمن از ترورها هدف گرفته بود؛ یعنی تحقیر ملی.
خطای ششم؛ کمکم دچار بیحسی میشویم؟ اخبار مظلومیت مردم غزه را میبینیم و رد میشویم؟ اما رهبر انقلاب در هر سخنرانی مسئله حماس و اسرائیل را پیش میکشند و تحلیل میکنند.
و اما این اشتباه را هم ساده نگیریم.
اهمیت مسائل را نباید احساس تعیین کند. احساسات را باید عقلانیت مدیریت کند که نه خطای تشخیصی بسازد و نه با تکرار دچار سردی، خاموشی و بیحسی شود.