به گزارش ایران اکونومیست، محسن مهدیان در یادداشتی نوشت:
دو اصل مهم برای مطالبه انتقام:
یکم. میدان مبارزه: میدان مبارزه را گم نکنیم. جنگ ما جنگ در ساحت قدرت نرم است. قدرت سخت نیز در خدمت همان است. قدرت نرم یعنی قدرت مردم، یعنی قدرت ذهنها و ارادهها.
دشمن نیز همین را فهمیده است. لذا امروز نمادهای این قدرت را میزند. یعنی فراتر از خونهای پاکی که بر زمین ریخته را هدف گرفته است. هدف نهایی، تضعیف اراده یک ملت است، لذا نمادهای هویتی او را می زند تا تحقیرش کند...
ثمره بند اول چیست؟
مراقبت کنیم با طعنه و کنایه به نظام، هدف نهایی دشمن را محقق نکنیم. خونها ریختند تا ملتی را تحقیر کنند. قرار نیست با خودتحقیری پروژه تحقیر ملی را تکمیل کنیم که این، از ریختن خون شهید سهمگینتر است. انشاءالله روشن است.
دوم. شناخت دشمن: دشمنی ما با دشمن برای امروز و دیروز نیست. دشمن یکباره بیدار نشده است تا تصمیم به ترور بگیرد. این دشمن تحقیر و ذلیل شده و رفتار او واکنشی است به آنچه از کف داده است. برای سایه انداختن بر بیحیثیتیش عربده میکشد و جنونوار زن و کودک میکشد. همه حیثیت و هویت دشمن را هدف گرفتهاید و او حیاتش به این اقدامات مذبوحانه است. اگر درست نبینیم باز هم به خودتحقیری میرسیم؛ شبیه همانها که هنوز متوجه نشدهاند برنده نهایی غزه، حماس است یا رژیم صهیونیستی.
ثمره بند دوم چیست؟
ادعای اینکه انتقام منجر به بازدارندگی میشود حرف ناتمامی است. ما و دشمن همواره در جنگیم. اینطور نیست که اگر چه میکردیم ترور انجام نمیشد. این دشمنیها هست تا جمهوری اسلامی هست؛ مهم برآیند این نزاع تاریخی است که کفه قدرتش به کدام سمت است.
در نهایت اینکه انتقام، یک اقدام قطعی است در تمام سطوح دشمنی؛ اما هدف نهاییاش پیشبرد نقشه کلان جبهه حق است نه خنککردن دلها. لذا طبیعی است که بر مدار عقلانیت باشد نه هیجان.