شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 14 - ۱۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۷:۲۳

رمز کارآمدی شهید سلیمانی

هرگونه که محاسبه کنیم، سردار قاسم سلیمانی، در یکی از حساس‌ترین مقاطع عمر جمهوری اسلامی، مسئول یکی از مهم‌ترین پرونده‌های سیاسی کشور بود که یک پایش تأمین امنیت ملی بود و یک سویه‌اش با عامه مردم سروکار داشت؛ با جان و مال آن ها. این سوال تعیین‌کننده و به همان اندازه تحریک‌کننده که «ما در سوریه و عراق چه می‌کنیم؟» اگر می‌خواست جواب واضح مستقیمی بگیرد، سلیمانی اولین کسی بود که باید پاسخگویی می‌کرد.
رمز کارآمدی شهید سلیمانی
کد خبر: ۶۷۴۸۶۸

به گزارش ایران اکونومیست، دکتر مصطفی غفاری در سرمقاله روزنامه خراسان نوشت:

مردم هم با نظام خودشان نامحرم نبودند؛ می‌دانستند تأمین امنیت هزینه دارد و این هزینه را یک ملت به‌طور دسته‌جمعی می‌پردازند؛ دست‌کم فشار تحریم را «همه مردم» کم یا زیاد تحمل می‌کنند و از قضا همان‌ها که این فشار را بیشتر حس می‌کردند، پیش‌قدم تقدیم جان فرزندانشان با عنوان مدافع حرم هم بودند. آن سوتر مانور رسانه‌ای و شناختی دشمن هم تمامی نداشت که به ملت ایران بگوید هرچه می‌کشید، از سر ماجراجویی و ستیزه‌گری همین سردار ایرانی است! اگر او نباشد ـ و به تعبیر نادرست دشمن ـ منطقه را به‌هم نریزد، شما هم رنگ آرامش خواهید دید. اما چه چیز مانع شد که مردم ایران به‌طور عمومی روایت دشمن را نپذیرند و به جای آن در مراسم تشییع قاسم سلیمانی و همرزمانش آن‌طور نظرات و احساسات واقعی خودشان را نشان بدهند؟ آیا نفس شهادت، چنین اثر آنی ایجاد کرده بود؟ یا شهادت مُهر خِتامی بر یک کارنامه بود که بر اساس منطقی شکل گرفته بود.در دو لایه می‌توان به این پرسش جواب داد: 

اول این که سردار سلیمانی توانسته بود در حوزه مأموریت خودش، میان طرح بقا و طرح توسعه در جمهوری اسلامی یک موازنه مثبت به‌وجود آورد. او همان‌اندازه که نماد حفاظت از حریم امنیت خارجی ایران تلقی می‌شد، توانسته بود «عمق راهبردی» کشور را به عنوان یک دستاورد چشمگیر، تا صدها کیلومتر فراتر از مرزهای رسمی سیاسی گسترش دهد و برای اقتصاد و فرهنگ ایرانی هم فرصت و میدان عمل بسازد؛ همچنان که برای مسلمانان منطقه چتری از امنیت به ارمغان آورده بود. اما نکته مهم‌تر این که او توانسته بود این کار را بدون ایجاد دوقطبی‌های کاذب در حریم افکار عمومی داخلی انجام دهد؛ عملکرد او نه فقط انسجام اجتماعی را به مخاطره نینداخت و قبیله‌گرایی سیاسی را دامن نزد بلکه محوری برای مفاهمه و وفاق ایجاد کرد.

دوم آن که سردار سلیمانی توانسته بود تدبیر و اخلاص را به هم بیامیزد و آن چه در عملکردش دیده می‌شد، در همین توازن ریشه داشت. این که او دستاوردهایش را سرمایه سیاسی‌کاری و سیاست‌بازی نمی‌کرد و اجازه نمی‌داد نه وجه‌المصالحه و نه وجه‌المنازعه شود، ناشی از رعایت همین اصل در اعماق شخصیتی بود که در مکتب امام به بلوغ رسیده بود. در کارنامه او اثری از ترجیح نفع شخصی بر منافع ملی و عمومی دیده نمی‌شود؛ همچنان که ردپایی از شتاب‌زدگی و ناسنجیده‌کاری و پرگویی و... در آن نیست؛ هرچند که شجاعت و صراحت هست، اما نه تهور و نه تندروی و درشت‌گویی.

قلمروی کاری شهید سلیمانی سیاست و امنیت خارجی بود اما منطقِ او محدود به این منطقه نیست. این منطق هر جا ـ سازگار با زمینه خودش ـ به کار گرفته شود، همان نتایج را به دنبال خواهد داشت. وقتی تصمیم و اقدام از اخلاص و تدبیر برآمده باشد، وقتی از سقف کوتاه قبیله‌گرایی بیرون بزند و به منافع عمومی توجه داشته باشد، وقتی برای خدا و رو به مردم باشد و آن ها را به میدان بیاورد، برونداد آن چیزی جز «کارآمدی» نخواهد بود؛ حتی اگر در حساس‌ترین و پرهزینه‌ترین پرونده‌ها باشد. این رهاورد موازنه بین بقا و رشد و هم‌افزایی اخلاق و عقلانیت است. جمهوری اسلامی بیش از زمانی که سردار شهیدش در قید حیات ظاهری بود، برای فرداهای خود به مکتب و منطق او نیاز حیاتی دارد؛ پایبندی به این منطق متوازن کاری دشوار است اما بیش از آن چه گمان کنیم، گره‌گشا خواهد بود.

 

آخرین اخبار