به گزارش ایران اکونومیست، عبدالله گنجی در سرمقاله شماره امروز روزنامه جوان نوشت: طبیعی است که منظور رهبری محتوای اسلام نیست، بلکه تحقق حاکمیت اسلام است و امروزه که حکومت اسلامی نداریم با جمهوریت معنا مییابد. برای فهم این مهم باید از سه منظر به اسلامیت نظام نگریست تا سامان ذهنی پیوند اسلامیت و جمهوریت برقرار شود. اینجا وزندهی صورت نمیگیرد بلکه «امکان امر واقع» موضوعیت دارد.
منظر اول: در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) اسلامیت و جمهوریت از دو مسیر متفاوت به هم نمیپیوندد که در صورت لزوم بشود به امتزاج آنان پایان داد و به قول سکولارها و غربگراها به تفکیک دین و سیاست روی آورد. در اندیشه امام دین خود زایشگاه سیاست است و این سیاست از درون دین متولد میشود که مثال نمادین آن جمله معروف شهید مدرس است که «سیاست ما عین دیانت و دیانت ما عین سیاست ماست». مسائلی مانند جهاد، اجرای حدود قضایی و احکام اجتماعی اسلام صرفاً در صلاحیت نظام اسلامی است.
بنابراین، وحدت دین و سیاست امری تدبیری نیست؛ مقولهای ذاتی است که در ایران از سال ۹۰۷ هجری (شروع صفویه) تا کنون این مهم چنان در هم تنیده شده است که اسلام تشیع جزو عناصر اختصاصی هویتی ایرانیان محسوب میشود. حال آنکه اسلام اهل سنت خصوصیتی عام برای همه مسلمانان و همه کشورهای مسلمان است.
منظر دوم: بالفعل شدن حاکمیت دین در عرصه سیاسی به اراده مردم بستگی دارد. حتی حکومت امیرالمؤمنین که طبق باور امامیه منصوب است، به واسطه به میدان نیامدن مردم بالقوه ماند. خود امام در بیعت عمومی سال ۳۵ هجری در مدینه نیز به نصب خود اشاره نمیکند، بلکه میفرماید: «لولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّه بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا علی کِظَّه ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا؛ اگر نبود فراوانی بیعتکنندگان (اکثریت) و تمام شدن حجت با وجود یار و یاور، و اگر نبود که خداوند از علما (اسلامیت) پیمان گرفته است که به سیری ستمگران و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانهاش میانداختم».
حکومت علی (ع) مشروع بود، اما بالفعل نبود و در سال ۳۵ با ۲۵ سال تأخیر بالفعل شد. آن یار و آن یاوری که امام اشاره میکند نقطه عطف برای بالفعل شدن حکومت است. اکنون نیز اینگونه است. اینکه میگویند هر انتخابات یک رفراندوم به جمهوری اسلامی نیز است، یعنی همین، یعنی مردم فرد را برمیگزینند، اما این گزینش یعنی استمرار نظام جمهوری اسلامی و معنای والاتر آن یعنی استمرار ماهیت حقیقی آن در ساختار حقوقی، پس اگر مردم به میدان نیایند حاکمانی که اسلامیت را به پیش ببرند نیز وجود نخواهند داشت و اگر باشند و شایستگی هم داشته باشند بالقوه خواهند ماند.
منظر سوم: رهبری نظام جمهوری اسلامی نگهبان و قبلهنمای اسلامیت نظام است. بالاترین مرجعیت صیانت از سیرت و صورت دین در جامعه اسلامی است و بالفعل شدن چنین رهبری در عصر حاضر با معماری بینظیر امام در نظامسازی، به انتخاب مردم سپرده شده است. شخصاً از مرحوم آیتالله مصباح یزدی در دانشگاه تهران پرسیدم نسبت ولایت فقیه و جمهوریت را چگونه توجیه میکنید؟ و او دقیقاً چنین پاسخ داد «اگر مردم نخواهند، ولی فقیه وجود دارد، اما بالقوه میماند و حکومتش شکل نمیگیرد»؛ بنابراین انتخابات امسال از جهت انتخابات مجلس خبرگان نیز انتخاب اسلامیت است. نه اینکه اسلام وجود ندارد یا مردم محتوای دین را کم و زیاد میکنند بلکه مردم متولیان امر دین سیاسی و اجتماعی را انتخاب میکنند، تثبیت و استمرار میبخشند و این چفت و بست بومی و زیبا که مستقل از قرارداد اجتماعی غرب است مدیون معماری آن رهبر حکیم و بزرگ تاریخ معاصر ما یعنی امام خمینی (ره) است که هم دین را به میدان اجتماع و سیاست آورد و هم مردم را وارد صحنه کرد و هویت بخشید.