با نزدیک شدن به ایام انتخابات مجلس، اصولگرایان دیگر کمکم تکلیفشان با خودشان در حال روشن شدن است؛ یارکشیها در میان طیفها و افراد حاضر در این خیمهگاه در حال انجام شدن است و رقبا در حال شناسایی یکدیگر.
در میان اصولگرایان سیاست ایران، کمتر حزب و تشکل استخواندار و با ثبات را میتوان یافت، در واقع نحوه کنش سیاسی این جناح، بیشتر در ایام انتخابات است و محدود با چند ماه مانده به این رویداد سیاسی.
عدهای از آنها در نزدیکی انتخابات جمع میشوند و در گعدهشان نامی برای تشکل جدیدالتاسیس خود دست و پا میکنند؛ اغلب هم با وزن «فلاننا» نامشان را برمیگزینند؛ مانند جمنا، شانا و این آخری هم مبنا.
هندسه سیاسی در اردوگاه راست؛ افراد محورند نه تشکل ها!
شاید بابت همین تشکلهای شب انتخاباتی و یک بار مصرف باشد که در میان اصولگرایان، اسامی بیشتر و بهتر میتواند هندسه سیاسی آنها را رسم کند؛ نامهایی که آنها به تشکلهایشان وزن میدهند و نه بر عکس. همین امر سبب شده تا این تشکلهای یک بار مصرف حتی به شناسنامهدار شدن نیز نرسد و بعد از هر انتخابات از یادها برود؛ اما در این میان نامهای اصولگرایان چه از طیف تندرو و چه از طیفی که سعی دارد خود را میانهرو نشان دهد، بیشتر به کار میآیند.
در انتخابات پیش رو اینبار نوبت به محمدباقر قالیباف رئیس مجلس رسید تا یکی از تشکلهای نایی را ایجاد کند؛ خیمهگاهی به نام مبنا. اما آنچه اهمیت دارد، نامهای حاضر در این همایش است که به نوعی بیعت با قالیباف محسوب میشود.
در طرف دیگر نیز، جبهه پایداری قرار دارد که خودشان هم بر حزب نبودنشان به معنای کلاسیک آن اذعان دارند و با استفاده از نامها کارشان را جلو میبرند و با هر کسی که عضو این تشکل هم نباشد اما با او هم مسیرباشند و او نیز منافعشان را تامین کند، همپیمان میشوند.
از همین رو برای انتخابات مجلس دوازدهم نیز، مانند سابق این نامها هستند که کاربردی هستند و مشخصکننده ائتلافها خواهند بود. در این بین تا الان میتوان گفت سه دسته ائتلاف بین شخصیتهای اصولگرا به مرحله فعلیت رسیده و یکی دو مورد هم بالقوه هستند و هنوز تکلیفشان روشن نیست.
قالیباف، حداد و زاکانی؛ یک همراهی اجباری! /محسن رضایی آمد
یکی از ائتلافهایی که پر از نامهای پر سر و صدای اصولگرایان است، ائتلاف طیف هایی از نو اصولگرایان است؛ البته که این عناوین آنقدر مهم نیستند که اسامی مهماند. تا الان علیرضا زاکانی و محمدباقر قالیباف زیر پرچم غلامعلی حداد عادل رفتهاند و میتوان گفت که این سه، با یکدیگر به توافقاتی رسیدهاند.
محوریت این ائتلاف سهگانه غلامعلی حداد عادل است. او چند هفته پیش در همایش قالیبافیها با نام «مبنا» حضور یافت و در آنجا بود که آخرین دعوتش به وحدت را انجام داد. حداد پنجشنبه گذشته نیز در قامت رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب در همایش دبیران استانی احزاب جبهه تحول خواهان انقلابی حضور یافت. او یک روز قبل از این حضور، در اظهاراتی که میتوان آن را اتمام حجت با تندروها به خصوص پایداری و شریان تصور کرد، از «میانه نداشتن» با کسانی که بخواهند «با تندروی کار سیاسی» سخن گفت. یک روز پس از این سخنان، او به یک همایشی رفت که چهره معروف آن، علیرضا زاکانی شهردار تهران است.
این ائتلاف البته آنچنان از «حب علی» نیست؛ چرا که تنش میان قالیباف و زاکانی، چه در یک سال نخستین مجلس یازدهم و چه در زمان شهرداری زاکانی ادامه داشته و هر کدام هر از گاهی سقلمهای به دیگری میزند. زاکانی مشکلی با حداد عادل و تشکل تحت امرش یعنی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب که ندارد هیچ، بلکه از قبل ایستادن کنار حداد، بالاخره توانست پس از انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم به پست و مقامی در خور برسد.
پس تا این لحظه، قالیباف و زاکانی را باید زیر چتر حداد عادل و با محوریت او درنظر گرفت. محسن رضایی نیز دراین یارگیری ردپایی از خود به جا گذاشته است و حضورش در مبنا علی رغم تلاش های شریان برای جذب او به سمت خود حکایت از آن داشت که تا این لحظه محسن رضایی ایستادن در کنار قالیباف و حداد را انتخاب کرده است.
دولت و جبهه پایداری یا رئیسی و محصولی و آقاتهرانی /جلیلی هم هست
در اردوگاه دیگر، پایداریچیها مشغول کار خودشان هستند؛ آنها مجمع عمومیشان را همان روزی که حدادعادل به همایش تشکل زاکانی رفت، تشکیل دادند. در این مجمع، نامهایی مانند حداد عادل و قالیباف و زاکانی غایب بودند یا شاید هم دعوت نبودند.
به هر شکل در مجمع عمومی، پایداریچیها خودشان بودند و خودشان و هیچ چهره دیگری نیامده بود. در این میان جبهه پایداری و نامهایی مانند صادق محصولی و مرتضی آقاتهرانی را باید در ائتلاف با ابراهیم رئیسی دانست. ابراهیم رئیسی علیرغم اینکه از سوی برگزارکنندگان همایش «مبنا» دعوت شده بود، اما حضور نیافت و تنها به ابلاغ «سلام» از طریق حداد عادل کفایت کرد. هرچند رسانههای حامی قالیباف سعی داشتند اینطور جا بزنند که رئیسی به رغم غیبت، پیامی برای این همایش ارسال کرده، اما از سخنان حداد در این همایش مشخص بود که رئیسی نه پیامی کتبی ارسال کرده و نه پیام شفاهی؛ و به همان سلام بسنده کرده است.
عدم حضور رئیسی در همایش مبنا، ضربهای حیثیتی به طیف قالیباف بود؛ چرا که آنها میخواستند با حضور رئیسی خود را محور وحدت نیروهای اصولگرا نشان دهند که این راهکار هم موثر واقع نشد.
اما هرچند رئیسی در مجمع عمومی جبهه پایداری نیز حاضر نشد، اما نحوه پوشش خبرگزاری دولت، ایرنا نشان داد که دولت در کدام سمت ایستاده است. خبرگزاری ایرنا برای پوشش خبر مجمع عمومی پایداری، با تیتر «مجمع عمومی ۱۰۰۰نفری جبهه پایداری در تهران برگزار شد» به استقبال آن رفت؛ به عبارت دیگر ایرنا با قرار دادن تعداد ادعایی شرکتکنندگان خواسته آن را مقابل تیتر خبرگزاریهای حامی قالیباف درباره همایش مبنا قرار دهد؛ تیترهایی که همگی مشترکا در آن مدعی حضور ۴ هزار نفر در همایش شده بودند. اما اقدامات ایرنا زمانی معنادار میشود که این خبرگزاری از همایش مبنا خبری جانداری منتشر نکرد. علی نادری از نزدیکان به ابراهیم رئیسی که در زمان ریاست او بر قوه قضاییه مدیر روابط عمومی قوه بود، در دولت سیزدهم سکاندار خبرگزاری ایرنا است؛ او که مدیرعامل خبرگزاری رسمی دولت است، در سالهای نه چندان دور عضو شورای مرکزی جبهه پایداری بوده و تحرکات خبرگزاری تحت مدیریت او نشان میدهد که او همچنان با قوت سابق، دل در گرو جبهه پایداری دارد.
اما نکتهای که در سخنرانی پدرخوانده آنها یعنی صادق محصولی وجود داشت، صدور فرمانهایی به ابراهیم رئیسی از تریبون مجمع عمومی پایداری بود. محصولی از رئیسی خواست تا هرچه سریعتر نیروهای کارآمد انقلابی را جایگزین افرادی کند که در فکر و عمل تحولگرا نیستند. او در دستوری دیگر به رئیسی از او خواست تا اسیر آنچه «شانتاژهایی چون اتهام خالصسازی» خواند، نشود. به ادعای محصولی «متاسفانه امروز تکرار واژه خالصسازی اسم رمز حمله به شایستهسالاری شده است.»
در این میان، نباید سعید جلیلی را از یاد برد. او این روزها مشغول سخنرانیهای زنجیرهای برای دانشجویان و بعضا دانشآموزان است. به عبارت دیگر جلیلی گویا از سمت جبهه پایداری ماموریت دارد تا به صورت چراغ خاموش، در مراکز آموزشی حاضر شود و گویی که وظیفه همراه ساختن دانشجویان و سازماندهی سهم پایداریچیها از سبد رای دانشگاهها بر عهده جلیلی گذاشته شده است. بنا بر این در این بخش، باید نام ابراهیم رئیسی را در کنار نامهایی چون سعید جلیلی، صادق محصولی و مرتضی آقاتهرانی نوشت.
شریان و صداوسیما یا بذرپاش و رسایی و وحید جلیلی
بخش دیگر مربوط میشود به جریانات نوظهور و تندرو در میان تشکلهای اصولگرا؛ جریاناتی مانند شریان به کارگردانی مهرداد بذرپاش که این روزها در صدا و سیما جولان میدهد و از آنتن صدا و سیما قدرتنمایی میکند. البته که مدیران صدا و سیما نسبت سازمانی خاصی با شریان ندارند ولی گویا به لحاظ فکری با آنها همسو هستند.
نمود عینی این همسویی در ماجرای تغییر عوامل برنامه «به افق فلسطین» در شبکه افق بود؛ ماجرایی که با چندین توییت اعتراضی حمید رسایی از شریانیهای معروف البته بابت تندرو بودنش، تبدیل شد به تغییر عوامل برنامه. او بعد از حضور هر میهمانی که با خط فکریاش و مسلک جریان تندروی شریان زاویه داشت، به آن میهمان و عوامل برنامه هجمه میکرد که چرا فلانی و بهمانی در این برنامه حضور یافتهاند.
آتش این هجمهها وقتی تندتر شد که آنتن زنده شبکه قرآن در اختیار یک زن عضو شورای مرکزی شریان قرار گرفت و او نیز همان سخنان رسایی را تکرار کرد. وقتی هم که مدیران صدا و سیما در شبکه افق از دعوت جواد ظریف وزیر امور خارجه سابق به این برنامه مطلع شدند، شبانه دست به تغییر دست اندرکاران «به افق فلسطین» زدند و آنها را حذف کردند. در این ماجرا نمیتوان به سادگی از کنار تاثیرگذاری حملات حمید رسایی عبور کرد؛ اما دعوت از ظریف که طیفهای تندرو او را بدتر از دسمنان خارجی خود میدانند، به مثابه چاشنی و کاتالیزور عمل کرد و باعث شد تا صبر تندروها به پایان برسد.
داستان این تغییر وقتی عجیب میشود که نام ایدهپرداز برنامه به میان میآید؛ سازمان اوج از زیر مجموعههای قرارگاه بقیةالله سپاه پاسداران. شبکه افق هم که بنا بر شهادت محمود رضوی مشاور قالیباف وابسته به سپاه است، برنامهسازان دیگر سازمان همین نهاد را هم پس زدند. بسیاری بر این عقیدهاند که در حال حاضر صحنهگردان اتفاقات صدا و سیما نه پیمان جبلی، که وحید جلیلی قائممقام رییس سازمان صدا و سیما در امور فرهنگی و برادر سعید جلیلی است. جبلی سعی دارد خود را از دخالت در این ماجراها دور نگه دارد.
تا اینجای کار میتوان مهرداد بذرپاش و حمید رسایی را در کنار وحید جلیلی قرار داد؛ یا صدا و سیما در کنار شریان.
آنهایی که در حال رصد اوضاع هستند
اما اگر این سه دسته در کنار هم قرار گرفتهاند برخی نامها نیز هستند که هنوز انتخاب نکردهاند که کدام سمت قرار بگیرند. مهمترین این نامها، محمدرضا باهنر دبیر کل جامعه مهندسین است. او در همایش مبنا غیبتی معنادار داشت؛ مانند مجمع عمومی جبهه پایداری. انگار او این روزها سعی دارد تا بیشتر فضا را رصد کند. البته از سوابق باهنر اینگونه بر میآید که شاید هم او در تدارک یک چتر بزرگ باشد.
باهنر در چندین گفتوگوی اخیرش از انشقاق میان اصولگرایان ابراز نگرانی کرده بود و احتمالا همین امر در کنار رصد فضا، باعث درنگ او در انتخاب نامهایی است که قرار است در کنار نام او نوشته شوند. شورای وحدت اصولگرایان که تقریبا همان جامعتین (جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین) هستند نیز همچنان به سمت هیچ طیفی نرفته است.
تغییر تقسیمبندی؟ شاید!
این تقسیمبندی شاید تا زمان انتخابات دچار تغییرات زیادی شود؛ همانگونه که در انتخابات ۱۳۹۸، جبهه پایداری و طیف قالیباف هر یک اقدام به انتشار فهرست نهایی برای ۳۰ صندلی تهران در مجلس کردند و نهایتا با پا در میانی حداد عادل به فهرستی مشترک دست یافتند که اکنون در مجلس حضور دارند. اما این بار حداد عادل دیگر نمیتواند در نقش میانجی ظاهر شود چرا که به یک سمت ماجرا غش کرده و در حال جمع کردن نیروها زیر علم خود است. شاید برای رسیدن به وحدت در میان اصولگرایان میانجیهایی ریش سفیدتر از حداد عادل لازم باشد تا کسی و جریانی حرف او را زمین نیندازد. البته که با حال و هوای امروز اصولگرایان، کنار هم قرار دادن آنها شاید سختتر از حل مکعب روبیک باشد.