بابک نوری بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون برای اولین بار از ناگفتهها و پشت پرده زندگی هنرمندان صحبت کرد. حالا او از بغضی برایمان صحبت میکند که سالها آن را فروخورده است؛ اما با مرگ استاد داریوش مهرجویی از پشت پرده تلخ خانواده بزرگ سینما میگوید.
بابک نوری حرف دلش را اینگونه شرح داد و گفت: یاد گرفتهایم در هر مراسم یادبود یا خاکسپاری بگوییم هوای هنرمندان و پیشکسوتان را نداریم و نداشتهایم و حالا برای بسیاری از موارد خیلی دیر شده است؛ اما هیچکس نمیگوید که باید هوای خانواده سینما را داشته باشیم. تعدادی از افرادی که دستشان به جایی وصل است نه درس میگیرند و نه میتوانند هوای دیگر اهالی هنر را داشته باشند؛ از طرفی هم همین افراد هیچ کاری انجام نمیدهند و فقط حرف میزنند و گلایه میکنند.
نوری ادامه داد: این روزها شاهد وداع بزرگان سینما و هنرمندانمان همچون آرش میر احمدی، آتیلا پسیانی، داریوش مهرجویی و دیگر هنرمندان هستیم، بزرگانی که تکرار نشدنی هستند و متاسفانه دیگر جایگزینی برای آنها نیست. پس از وداع این بزرگان از دنیا زنده نگهداشتن یادآنها و تیه به خانواده هایشان درحد همان مراسم یادبود و تشییع و اگر هم خیلی دوام بیاوریم تا مراسم چهلم است؛ اما بعد از این اتفاق ها، خانوادههای این عزیزان رها و فراموش میشوند و دیگر کسی سراغشان را نمیگیرد. خانوادههایی که اگر همراهی آنها نبود شاید آدمهای بزرگ و به نام سینما و تلویزیون کشورمان پلههاي موفقیت را طی نمیکردند. خانوادههایی که سالها با دارایی و نداری این عزیزان زندگی کردند، با کار عجیب و غریب سینما که زمان نمیشناسند کنارآمدند.
وی افزود: بغض فروخورده من برای امسال نیست، برای سالهای زیادی است که شاهد بی مهریهای بسیاری نسبت به هنرمندان بزرگ کشور بودم. من بارها شاهد بودم و هستم که خانوادههای این عزیزان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهاند و حتی این روزها هم درگیر هستند. بارها گفتهایم که باید فکر اساسی برای امنیت شغلی هنرمندان داشته باشیم، هرچند تا به امروز هم هیچ اتفاقی رخ نداده است و فکر هم نمیکنم کاری انجام شود. بحث ما خانوادههای عزیزان و بزرگان سینما هستند که باید به آنها پرداخته شوند؛ حالا پس از سالها دوست دارم از خانوادههایی بگویم که پس از درگذشت هنرمند فراموش شدهاند، خانوادههایی مثل استادان مشایخی، اسدزاده و....
مشایخی: اگر کار نکنم از کجا باید زندگی من بگذرد!
بابک نوری در ادامه گفت: از خانواده هرکدام از بزرگان حرفهای زیادی برای گفتن دارم، برای مثال خانواده استاد مشایخی که پس از درگذشت ایشان هیچ منبع درآمدی نداشتند، در زمان کرونا وقتی برای بستری شدن به بیمارستان رفتند آنها پذیرش نشدند و به آنها گفته شده بود درصورتی این کار را میکنیم که پول به حساب بیمارستان واریز شود و ساعتها با حال بد در حیاط بیمارستان بودند که برای این موضوع شاهد هم دارم. دلم میسوزد که من تا آخرین لحظه کنار استاد مشایخی بودم، همان عیدی که استاد از این دنیا رفتند من در کنارشان بودم. همان سال آقای مشایخی دنبال کار بودند و از فیلمنامههایی میگفتند که خودشان نوشته بودند و گویی نقشی که قصد بازی در آن را داشتند، ولی کار به ایشان سپرده نمیشد.
وی ادامه داد: یک بار به آقای مشایخی گفتم استاد دیگر وقت استراحت کردن شماست، اما حرفی به من زد که تا به امروز هر وقت به خاطر میآورم قلبم از غصه به درد میآید. استاد گفتند اگر کار نکنم از کجا باید زندگی من بگذرد؟
چگونه پذیرای مهمانهای عزیز و بیشماری باشم که با عشق سراغم میآیند؟. میتوانم بگویم هیچ زمان خانه استاد مشایخی را بدون مهمان ندیدهام چه صبح بود و چه حتی دیر وقت.
این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون افزود: همان شبی که پیکر استاد مشایخی را از خانه بیرون بردند آقای مسجد جامعی از اعضای شورای شهر هم حضور داشتند که ایشان به همسر استاد مشایخی گفتند آیا کاری برای انجام دادن هست؟ همان موقع من گفتم کاش خیابانی و یا کوچهای به نام استاد داشتیم که خوشبختانه با مساعدت آن زمان شورای شهر این اتفاق افتاد. هنوز پیکر استاد را به خاک نسپرده بودیم که خیابانی در ولنجک به نام جمشید مشایخی ثبت شد؛ اما کاش این اتفاق در زمان حیات ایشان رخ میداد. معتقدم این حرکت بایستی برای تمامی هنرمندان بزرگمان در زمان زنده بودنشان اتفاق بیفتد که انگیزهای برای خود و خانوادههای همیشه صبورشان باشد.
بابک نوری: تمام دارایی استاد داریوش اسدزاده ۱۳۰۰ جلد کتاب بود
نوری گفت: شاید باورکردنش سخت باشد، اما تمام دارایی استاد داریوش اسدزاده ۱۳۰۰ جلد کتاب بود که پس از فوتشان به خانه تئاتر اهدا شد. خانه استاد اجارهای بود و همان روز خاکسپاری صاحب خانه برای تخلیه خانه اقدام کرد و گفت تا امروز هم به خاطر استاد اسدزاده و به احترام ایشان اجازه دادم حضور داشته باشند. حالا چه کسی از همسر ایشان خبر دارد و چه کسی میداند که این روزها در یک خانه اجارهای کوچک در قم زندگی سختی را سپری میکند؟ آیا کسی احوالی از ایشان میپرسد؟ کسی که سالها مراقب و درخدمت استاد اسدزاده بود.
بابک نوری: برخی از سلبریتیها دستمزدشان را به ارز دیجیتال میگیرند!
این بازیگر ادامه داد: البته همیشه حمایت مالی بزرگان هنر مدنظر نیست، بگذارید مثال دیگری بزنیم، استاد محسن قاضی مرادی و همسر هنرمندشان سرکارخانم مهوش وقاری. خانم وقاری تا آخرین لحظه درکنار استاد قاضی مرادی بودند و سرهیچ کاری نرفتند. آنها زندگی را با همان پساندازی که داشتند سپری کردند، اما پس از فوت استاد کدام یک از کارگردانان و تهیه کنندگان از خانم وقاری دعوت به کار کردند؟ آیا نباید بیشتر از قبل هوای این عزیزان را داشته باشیم؟ چرا مجلات و برخی رسانهها به دنبال سلبریتیها هستند؟ آیا این هنرمندان واقعی و دلسوز و کهنه کار حقشان این است که نگران کار و در نهایت نگران دستمزدشان باشند؟ تا یاد دارم همیشه حق خوری بوده و به نحوی بخشی از دستمزدشان پرداخت نشده است؛ در حالیکه این روزها برخی از سلبریتیها در ابتدا مبلغ قراردادشان را اول کار میگیرند، آن هم به ارز دیجیتال که مالیاتی برایشان ثبت نشود جالب است نه؟
وی افزود: همین اواخر استاد فردوس کاویانی نازنین را به یاد بیاورید. من تا آخرین دقایق با خانواده او در تماس بودم. آیا کسی به این فکر بود که هزینه درمان استاد از کجا تامین میشود؟ پسر و دختر استاد کاویانی درکنار مادرشان تمام قد درخدمت استاد بودند و به بهترین نحو از ایشان مراقبت کردند. این بازیگران قدیمی متعلق به دورانی هستند که دستمزدها آنچنانی نبودند و همه با عشق و علاقه کار میکردند، خبری از قراردادهای میلیاردی هم نبود. پس بنابراین پس اندازی در کار نبود. این خانوادهها سربلند زندگی کردند درحالیکه کسی صدا و گله و شکایتی از آنها نشنید.
آیا نباید هوای خانواده هنرمندان را داشته باشیم؟
نوری اظهار کرد: تنها جمله تکراری این است که هوای هنرمندان را داشته باشید، آیا نباید هوای خانواده هنرمندان را داشته باشیم؟ این بزرگان پولهای سلبریتیهای امروزی میگیرند را نگرفتهاند و با عشق کار، با نجابت و بزرگی زندگی کردند.
وی ادامه اداد: متاسفانه مثالهای زیادی میتوانیم از وضعیت خانواده بزرگان سینما بزنیم، مثلا پس از ماجرای دردناکی که برای استاد کیومرث پور احمد رخ داد، آیا تا به امروز کسی به سراغ خانواده ایشان رفته و یا به برادرشان مهرداد پوراحمد کاری برای کارگردانی پیشنهاد شده است؟ او سالهاست که قصد داشت مجموعه سرنخ را با مشاوره کیومرث خان بسازد که نساخت و شاید هیچ وقت دیگر هم ساخته نشود و نوشتههای زیبای مرحوم پوراحمد در گذر زمان مفقود شوند.
نوری گفت: همچنین اصغر شاهوردی که یکی از صدابرداران به نام این کشور است؛ در حین فیلمبرداری فلج شده و نزدیک به بیست سال است که بدون حرکت و تکلم، همسرشان از ایشان مراقبت میکنند و همکاران او را فراموش کرده اند. سالهاست خانواده این عزیز در کنارش هستند، اما واقعا کسی به یادشان هست؟ کسی از آنها سراغی گرفته تا گره از مشکل آنها بازکنند؟ یا حتی تماسی برای احوالپرسی یا تعارف با ایشان گرفته است؟
وی در پایان گفت: این روزها هم در سوگ استاد مهرجویی نازنین و همسر محترمشان نشسته ایم؛ آیا پس از گذشت چهلم این عزیزان آیا حواسمان به دختر جوان آنها هست؟ او هم فراموش میشود، همانند خیلیها، همانند استاد ناصر ملک مطیعی که حتی اجازه پخش مصاحبه آخر او را هم ندادند و او با گریه گفت دیگر ما فراموش شدهایم و به پایان خط رسیده ایم. امیدوارم همه دست به دست هم بدهیم تا پایان خط برای هنرمندان عزیز کشورمان و خانواده آنها زیبا و پر از آرامش باشد.
شایان ذکر است بابک نوری بازیگر و کارگردان سینما و تئاتر متولد ۱۶ اسفند ۱۳۵۲ است که فعالیت هنری خود را با بازی در فیلم سینمایی «باد سرخ» به کارگردانی ایرج ملکپور در سال ۱۳۶۶ آغاز کرد و در آثاری همچون، مجید دلبندم، کلانتر، دختران، آسمان آبی، خداحافظ رفیق، گل یخ و ... به ایفای نقش پرداخته است.