به گزارش ایران اکونومیست، مصطفی منتظر در یادداشت روز روزنامه خراسان نوشت: نبرد «طوفان الاقصی» در حالی وارد یازدهمین روز خود میشود که ضربه هفت اکتبر آنقدر سهمگین بوده که اسرائیل بدون نابود کردن حماس نمیتواند از خود اعاده حیثیت کند. به قول لیبرمن، وزیر جنگ سابق اسرائیل در این جنگ یا حماس از بین میرود یا حماس، اسرائیل را نابود میسازد.
صهیونیستها با عصبانیت و ناتوانی از ایجاد گزینههای راهبردی، از روز سوم، دم از آمادگی برای حمله زمینی میزنند. این خشم که تا امروز در سردرگمی ترکیب شده است به شکل بیسابقهای حتی برای وحشیهای صهیونیست تبدیل به خشونت و بیرحمی فرا غیرانسانی شده است.
دروغبافی درباره سر بریدن کودکان و مظلومنمایی هفته اول دقیقاً برای به کار بستن این خشونت بیحد بود تا وضعیت افکار عمومی در داخل سرزمینهای اشغالی و کشورهای غربی را مهیای جنگی بزرگ در غزه کند.
اسرائیل تصور میکند حمایت ویژه آمریکا فرصتی طلایی برای کنترل جبهههای دیگر را ایجاد کرده و حالا وقت آن است که با خیال راحت به سراغ حماس در غزه بروند. حال اینکه حزبالله بهوضوح نسبت خود را با وضعیت معین کرده و از بیاهمیت بودن ناوهای آمریکایی در معادله پرده برداشته. به ویژه آنکه همه میدانند آمریکا امکان درگیر شدن در یک جنگ طولانی و بزرگ را ندارد و همچنین در صحراهای سوریه و عراق کاملا ضربهپذیر است. پس این حمایت احتمالا یا عملیاتی نمیشود یا اثر چندانی در اصل موضوع نخواهد داشت.
در وجه دیگر ماجرا شخص نتانیاهو قرار دارد. او که نشان داده حاضر است برای حفظ قدرت همه چیز را فدا کند، بهتر از هر کسی میداند اگر بدون دستاوردی ویژه، پایان این جنگ را اعلام کند، پایان نقش سیاسی خود را هم اعلام کرده است. از همین جهت است که بیوقفه بر طبل نابودی حماس میزند که شاید اتفاق ویژهای افتاد. وضعیت در میدان هم مناسب نیست.
اگر حملات وحشیانه هوایی را از جنگ واقعی جدا کنیم، باید ببینیم که ارتش رژیم صهیونیستی هنوز بعد از ۱۰ روز نتوانسته خط مرزی خود با غزه را به صورت یکپارچه شکل دهد. ۷ روز است که سخن از نابودی حماس زده میشود اما واقعیت بیرونی آن اصلاً بروز نداشته است. حزبالله بدون ذرهای ترس، پاسخ هر حمله را در سطح خود میدهد. شهرهای اطراف غزه نیز آنچنان زیر ضربه قرارگرفته که تخلیه شده است. کرانه باختری درگیر جنگ خیابانی در سطح متوسط است. مرزهای رژیم در طرف اردن و مصر هر لحظه آبستن درگیری مردم بیسلاح با دشمن اسرائیلی است و...
پس اسرائیل هدفی را برای برونرفت از وضعیت کنونی برای خود تعریف کرده که خود در میان متغیرهای بسیار در مناقشه جدی است؛ اما اگر وارد شدند، چه خواهد شد. در منطقهای کوچک و شهری با جمعیت دو میلیونی و دهها هزار مسلح و...
صهیونیستها نشان دادند که نمیجنگند و اتفاقاً طرف مقابل باید برای حیات خود بجنگد. همین حالا فاجعه غزه برای ارتش رژیم پیش چشم ماست؛ اما بگذارید تصور محال کنیم که اصلا تک تک نیروهای حماس کشته میشوند و حرف نتانیاهو محقق میشود. بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اسرائیل در نوار غزه باقی میماند؟ ترک میکند؟ همه را اخراج میکند؟ چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ گزینه اخراج دو میلیون نفر آنقدر احمقانه است که فقط به ذهن بحران زده نتانیاهو و شرکا میرسد. واضح است که رژیم صهیونیستی هدف معینی برای امکان تحقق ندارد. هم از لحاظ توانایی خودش، هم دخالت نیروهای خارجی، هم عدم تابآوری جامعه داخلی و اختلافات عمیق اجتماعی، هم واقعیت موجود درباره نبود امکان انتقال دو میلیون نفر و هم راهبرد پسینی؛ این است که باید بپذیریم رژیم صهیونیستی باخته و دیگر امکان پیروزی نخواهد داشت.