به گزارش ایران اکونومیست، عبد الباری عطوان، تحلیلگر سرشناس جهان عرب و سردبیر روزنامه فرامنطقهای رای الیوم درباره شکست سیاست پاریس در نیجر و خروج حقیرانه نیروهای آن از خاک این کشور آفریقایی در تحلیلی نوشت، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه برای سرنگونی شورای نظامی حاکم در نیجر و بازگرداندن محمد بازوم، رئیس جمهور برکنار شده این کشور که به فساد و وابستگی به فرانسه برای رسیدن به قدرت متهم است، روی مداخله نظامی گروه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکوواس) حساب باز کرده بود؛ اما این اعتماد به دلیل اقتدار و پایداری سران انقلاب اصلاحی، حمایت مردمی از این انقلاب و شورای نظامی آن و نیز انصراف کشورهای گروه اقتصادی یاد شده (اکوواس) از عمل به تهدیدهای خود مبنی بر حمله به نیجر از ترس شکست تقریبا قطعی به سرانجام نرسید و اقدامات نمایشی و آکروباتیک اکوواس از جمله گردآوری ارتشها و نشستهای روسای ستاد کلها جهت اجرای این ماموریت به باد رفت، در واقع تهدید و وعدههای حمایت استعماری این روزها دیگر نتیجه نمیدهد.
عطوان در ادامه تحلیل خود نوشت، پیروزی شورای نظامی و کودتای آن در نیجر پنج دلیل اصلی دارد که میتوان آن را در موارد زیر خلاصه کرد:
یک، افزایش کینه و نفرت مردمی از فرانسه و طرحهای استعماری آن در تمامی مناطق آفریقا بدون استثناء پس از افشای واقعیتهایی از سرقت منابع ملی آن همانند نفت، گاز، اورانیوم، طلا و فسفات، گرسنه نگه داشتن مردم و محروم کردن آن از حداقل خدمات اولیه.
دو، نابودی مفهوم جعلی دموکراسی غربی به عنوان نمای استعماری هژمونی غرب در قاره سیاه پس از افشای ارتباط آن با حاکمیتهای فاسد و رسوایی استفاده فرانسه و آمریکا از آن برای غارت منابع و گرسنه نگه داشتن مردم.
سه، حمایت مردم از کودتاچیان نظامی جدیدی که از بطن مردم آمدند و عدم صدور هر گونه فراخوان یا در خواست کمکی از سوی بخش بزرگی از ملت نیجر برای مداخله نظامی علیه انقلابیون نظامی جدید چه از فرانسه چه نیجریه و ارتشهای گروه اکوواس که ریاست آنها را پاریس در دست داشته و از راه دور توسط پاریس کنترل و هدایت میشوند.
چهار، همبستگی و حمایت کشورهای همسایه نیجر همانند مالی و بورکینافاسو و به تازگی گابن از شورای نظامی که افسرانش در سرنگونسازی حاکمیتهای فاسد فاقد قدرت راه این کشورها و شورای نظامی آنها را در پیش گرفتند و نیز تعهد سران این کشورها به جنگیدن در کنار همکاران خود در نیامی برای مقابله با هر گونه حمله نظامی از سوی فرانسه یا مزدوران آن در قاره آفریقا.
پنج، اقتدار ارتش نیجر و فرماندهی ملی و جوان آن در مقابل تهدیدهای فرانسه و مخالفت آن با میانجیگریهای مشکوک برای قبول راهحلهای میانه و پایبندی طرف مقابل به تمامی شروط آنها و در راس آنها اخراج سفیر فرانسه و نیروهایش از نیامی، پایتخت آنها به دلیل اینکه حضور آنها را تهدید برای حاکمیت ملی میداند، آنها به دلیل امتناع فرانسویها از ترک خاک نیجر پس از لغو مصونیت دیپلماتیکشان و لغو تمامی قراردادهای دفاعی که حاکمیت به اصطلاح دموکرات فاسد با فرانسه امضا کرده بود، ساختمان سفارت و پایگاههای فرانسه را محاصره کرده و مانع از انتقال آب و غذا به داخل آن شدند.
ماکرون که پیش از این غرش میکرد و در تهدید کردن، اعمال محاصرهها و تحریمهای اقتصادی همانند طاووس رفتار میکرد، حقیرانه عقبنشینی کرد و مجبور شد حاکمیت مشروع جدید در نیجر را به رسمیت بشناسد و با آن برای تامین امنیت نیروهای نظامی و کادر دیپلماتیکش هنگام خروج هماهنگی کند، این همان زبان زوری است که استعمار غربی با شکلهای قدیمی و جدیدش، آن را میفهمد و همواره در نهایت به شکست منجر میشود.
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه زمانی که در سخنرانی چند روز قبل خود در مجمع عمومی سازمان ملل تاکید کرد، «نظم نوین و چند قطبی جهانی در حال تولد و توسعه پیش روی ما است»، درست گفت؛ اما او نگفت که این تولد در خاک آفریقا و با حمایتی از سوی آگاهی ملتها رخ داد و این بار ماما فرانسه یا آمریکا نبود بلکه چین، روسیه و یک طرف ملی داخلی است که به میراث قدیمی استعمار غرب که بیش از چهار قرن بر این قاره کنترل داشت، پایان خواهد داد.
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا نیز در اظهارات مشابهی به این واقعیت اعتراف کرد، او گفت، این نظم نوین جهانی که میخزد، تحت کنترل آمریکا و غرب خواهد بود، موضوعی که بیاطلاعی او و دولتش از تحولات جهانی مغایر با این پیشبینی و نیز پایبندی او به استکبار را نشان میدهد، استکباری که از دلایل فروپاشی ساختار جهانی قدیم به رهبری تهاجم چین به قاره آفریقا با ارتشهایی از تاجران و کارشناسان مسلح به صدها میلیارد دلار برای احداث زیرساختها و تامین مالی پروژههای سرمایهگذاری بود، همانگونه که او اطلاع نداشت که سهم روسیه از بازار اسلحه آفریقا بیش از ۴۰ درصد است، اسلحههایی که از حاکمیت حمایت کرده، ریشههای آن را عمیقتر کرده و با هر حمله خارجی مقابله خواهد کرد.
انقلابها و نمیگوییم کودتاها، که این روزها قاره آفریقا را درنوردیده و میراث استعماری فرانسه و آمریکا را از ریشه درآوردند، در واقع انقلابهای اصلاحی به رهبری ژنرالهای جوانی هستند که هدف اول آنها بازگرداندن حاکمیت واقعی، نابودی فقر با بریدن ریشه فساد و فاسدان، بازگرداندن منابع به ملتهای مظلوم بود و قطعا گام بعدی تحویل قدرت به کسانی است که مردم در انتخاباتی آزاد به شیوه نلسون ماندلا و ژنرال (عبدالرحمان) سوار الذهب انتخاب میکنند، ملتها در سطح بالایی از آگاهی قرار داشته و حامی نظم نوین جهانی هستند که از میان آوارهای شکست استعماری غرب برمیخیزد.