به گزارش ایران اکونومیست، روزنامه تایمز در گزارشی به تلاش شهروندان اوکراین برای فرار از طرح اعزام اجبازی به میدان نبرد پرداخته و نوشته است: نخستین جراحت «آندری» در بهار سال گذشته و با اصابت گلوله سرباز روس به شانهاش اتفاق افتاد. چند دقیقه بعد، درحالیکه او روی زمین افتاده و از درد به خود میپیچید، ترکش یک گلوله توپ روسی به پشتش اصابت کرد و دومین جراحت او را بر جای گذاشت.
او حالا میگوید که نمیگذارد سومین جراحتش را کسی بجز خودش به او وارد کند.
آندری که پس از مرخصشدن از بیمارستان دیگر به میدان نبرد بازنگشته، میگوید: کاملاً آمادهام تا به پای خودم شلیک کنم، به جای آنکه به میدان نبرد برگردم.
او که نخواست نام کاملش فاش شود، از پناهگاه خود در لویو به روزنامه انگلیسی گفت: من یک سرباز پیمانی بودم؛ یک سرباز حرفهای. اما وقتی این همه فساد و ناتوانی از نظامی دیدهام که برای من و زخمهایم هیچ اهمیتی قائل نیست، چرا باید به جنگ رفته و گوشت دم توپ شوم؟
روایت آندری از نارضایتی و ترک خدمتش نشانگر دشواریهایی است که اوکراین در حفظ یگانهای کهنهکار خود و جذب هزاران نیروی جدید برای این جنگ با آن مواجه است. این در حالی است که خشم عمومی از فساد دولتی، تعداد سربازان فراری و خستگی مفرط سربازان افزایش یافته است.
آندری که تا قبل از مجروح شدن چندین بار در نبردها شرکت کرده و شاهد باقیماندن تنها یک سرباز از گروه ۶ نفره دوستانش بوده، بخش عمدهای از این خشم را ناشی از نحوه رفتار یک کمیسیون پزشکی ارتش اوکراین با خود میداند.
گلوله از یک سمت شانه او وارد شده و از سمت دیگر خارج شد، اما بر اثر برخوردش به استخوان، تکههای ریزی از بدنه گلوله در نزدیکی مفصل شانهاش باقی مانده و عمل جراحی برای خارجکردن این تکهها موفقیت چندانی نداشت. او میگوید که چند ماه بعد از عمل، هنوز درد شدید و احساس بیحسی در دست چپش داشت و یکی از پزشکان به او پیشنهاد داد تا در ازای دریافت رشوه ۱۵۰۰ دلاری، او را معاف از خدمت اعلام کند.
آندری که در ۱۸ سالگی بهعنوان یک داوطلب به ارتش اوکراین پیوست، میگوید: دکترها گفتند که نمیتوانند تمامی تکههای گلوله را از بدنم خارج کنند، زیرا ممکن است عصب را به حدی دچار آسیب کنند که دستم بهکلی از کار بیفتد. یکی از دکترها گفت که اگر به او ۱۵۰۰ دلار بدهم، به من تأییدیهای داده و در آن مرا معاف از خدمت اعلام میکند. در آن زمان هنوز شور و خشم داشته و میخواستم انتقام مرگ دوستانم را از روسیه بگیرم، پس نپذیرفتم.
کمیسیونهای پزشکی ارتش اوکراین که وظیفه تعیین صلاحیت نیروهای بسیجشده برای خدمت در ارتش را دارند، در سال میلادی جاری با اتهام فساد گسترده مواجه شدند.
رشوههای پرداخت شده در ازای دریافت «بلیت سفید» به «یوین بوریسوف» رئیس دفتر سربازگیری نظامی منطقهای اودسا کمک کرد تا در اسپانیا یک ویلای ۴.۳۵ میلیون دلار بخرد. او حالا از کار برکنار شده و تحت بازجویی قرار دارد.
آژانس ملی مبارزه و پیشگیری از فساد گفت که این مقام اوکراینی مجموعاً حدود پنج میلیون دلار رشوه دریافت کرده و بیشک تنها نبوده است. تحقیقات متعاقب باعث شد تا «ولودیمیر زلنسکی» رئیسجمهور اوکراین تمامی رؤسای دفاتر سربازگیری منطقهای را تغییر دهد.
یک مقام اوکراینی میگوید: پیش از درز این رشوهها، بهای دریافت بلیت سفید بین ۷۰۰۰ تا ۸۰۰۰ دلار بود، اما حالا که نظارتها بیشتر شده، هر معافیت جعلی حدود ۲۰ هزار دلار هزینه دارد.
اما مشکل فساد در این نهادها اوکراینی به همینجا محدود نمیشود. مقامات فاسد این مراکز از یکسو از سربازان فراری پول میگیرند تا به آنها معافیت پزشکی دهند و از سوی دیگر، برای جلوگیری از خروج سربازان کارکشته از ارتش، به سربازانی مانند آندری که واقعاً مجروح بوده و توان جنگیدن ندارند، معافیت نمیدهند. همچنین سربازانی که صلاحیت جنگیدن ندارند، اما خواستار اعزام به میدان نبرد هستند، میتوانند با پرداخت رشوه به این نهاد، مجوز مربوطه را دریافت کنند.
اوکراین که با کمبود سربازان کاربلد مواجه است، سیاستهایی وضع کرده تا از مداوای افرادی مانند آندری در خارج از کشور جلوگیری کند.
او میگوید: شنیده بودم که در آلمان میتوانند دستم را خوب کنند، پس تصمیم به سفر گرفتم؛ اما اجازه ترک کشور را به من ندادند.
مقامات نتیجه گرفتند که آندری نه آنقدر حال وخیمی دارد که از خدمت معاف شود و نه نیاز به درمان در خارج از اوکراین دارد؛ پس به او دستور دادند که به خط مقدم در دونباس بازگردد.
او با درد میگوید: وقتی برای کمک به سراغ فرمانده گروهان رفتم، به من گفت که گورم را گم کرده و با جراحتهایم مزاحم او نشوم. به جراحت من بهدرستی رسیدگی نمیشد. فرماندهام اهمیتی قائل نبود. همانها بود که از خود پرسیدم: چرا این کار را میکنم!؟
آندری ادامه میدهد: همانجا همهچیز برایم تمام شد. ناگهان به خود آمدم و دیدم از ۶ دوستی که در میدان نبرد داشتم، تنها یک نفر زنده مانده است. دست خودم هم سالم نیست و خانهام را هم از دست دادهام. بعضی دکترها میخواهند پولی را که ندارم بدهم تا مرا معاف کنند. دیگر دکترها هم اصرار دارند که من مشکلی نداشته و میتوانم بجنگم.
این سرباز مجروح اوکراینی میگوید: چرا باید به خط مقدم بازگردم؟ دیگر برایم مهم نیست. خودشان جایم را میدانند، بگذار آنها به سراغم بیایند. من دیگر هرگز نمیجنگم. دیگر گوشت دم توپ نخواهم شد.