چهارشنبه ۰۹ آبان ۱۴۰۳ - 2024 October 30 - ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶
برچسب ها
# اقتصاد
۲۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۸
محمد نوین

اشک‌هایی برای "ایرانی"‌ای که گم‌ شده است

مرگ پاشایی و شکست یا پیروزی تیم ملی فوتبال بهانه است، مهم کوبیدن درد و رنج گم‌گشتگی به پنجره‌ای رو به حیات (زندگی) است که در این دوران گشوده نیست.
کد خبر: ۶۵۷۱۷
ایران اکونومیست، مرگ پاشایی و شکست یا پیروزی تیم ملی فوتبال بهانه است، مهم کوبیدن درد و رنج گم‌گشتگی به پنجره‌ای رو به حیات (زندگی) است که در این دوران گشوده نیست.



 وقتی ارزش‌ها تداخل پیدا می‌کنند و سلسله مراتب‌شان به هم می‌ریزد، همه چیز در هم می‌شود.

بشر در چنین مختصاتی گیج و گنگ می‌شود. احساساتش را در نمی‌یابد و نمی‌داند چه می‌خواهد. در چنین جهانی، انباشت تجربه رخ نمی‌دهد و آگاهی از دست سر می‌خورد و لاجرم، خودآگاهی پبش از قوام، پر پر می‌شود.

در این زیست جهانِ تورم زده، عددها درشت و قاعده و قانون دستمالی حقیرترین کسان می‌شود.

پرسش پیرامون آن است که دلیل گردهم‌آیی بی‌سابقه برای مرگ مرتضی پاشایی خواننده جوان پاپ چیست؟

در جستجوی پاسخ، بسیاری به شماتت خویش در عدم شناخت جامعه ایران روی آوردند و برخی به بیراه‌های سیاسی و اجتماعی کشیده شدند و عملی را که از عدم آگاهی و فقدان خودآگاهی سر زده است را به خودآگاهی اجتماعی و اعتراض نسبت دادند. اما حقیقت ماجرا چیست؟ در زیر جامعه ایران در این بازه از زمان چه چیزی جریان دارد که در رو، سبب غافلگیری می شود؟

وقتی قاعده‌ای در کار نباشد شوکه شدن قاعده می‌شود. راز عمل اجتماعی ایرانیان، که در دوران معاصر فراوان غافلگیر می‌کند، بیش از آنکه از دلیل و باور و معرفتی برخاسته باشد، حاصل گم شدگی و درهم شدگی ارزش‌ها است.

"ایرانی" گم شده است. در گم‌گشتگی خود بر در و دیوار می‌کوبد بدون آنکه بداند، راه خروج از کدام طرف است!

اینکه چه شد "بشر ایرانی" گم شد و تقصیر چه بود و چه کس در این مجال نمی‌گنجد اما بر پایه این گم‌گشتگی می توان رخ‌دادهای اجتماعی بسیاری را تبین و تحلیل کرد.

موج مدرک‌گرایی، پول پرستی، قدرت دوستی، ظاهرپرستی، فوتبال دوستی افراطی، بر صدر نشاندن ورزشکاران و تنومندان و زیر افکندن اندیشمندان، ذلیل شدن قانون و ناچیز شدن راستی و درستی و زیبایی، بسیار شدن اختلاس و دزدی و سالوس و تندروی و... همه را می‌توان در گم‌شدگی و درهم شدگی ارزش‌ها، بهتر فهمید و درک کرد.

مسئله این است "ایرانی" گم شده است. نمی داند چه می‌خواهد و در دور باطل از خودبیگانگی و درنیافتن خود، کردار و پندارش بی‌قاعده می‌نماید.

تراژدی مرگ به واسطه سرطان در جوانی یا خواننده‌ای محبوب بودن، نمی تواند، تحریک کننده جامعه ایران برای حضور مجازی و واقعی پر شور و هیجان برای مرتضی پاشایی باشد چرا که در این سالها رخدادهای تراژیک‌تر بسیار اتفاق افتاده و محبوب‌تر از پاشایی نیز بسیار از دنیا رفته است.

اشکهایی که در سوگ پاشایی ریخته می‌شود، سوگواری برای "ایرانی"ای است که گم شده است. اشک‌هایی که توان به هم پیوسته شدن و تشکل شدن را ندارند، چرا که در فردانیت خویش اسیرند و هیچ یک سودای مشترکی در سر ندارند.

در جهانی چنین نهان از ارزش‌ها و توده وار، هم برای شادی و هم برای مرگ، هم برای شکست و هم برای پیروزی، می‌توان به خیابان آمد و هر آنچه که فقدان است را بیرون ریخت.

مرگ پاشایی و شکست یا پیروزی تیم ملی فوتبال بهانه است، مهم کوبیدن درد و رنج گم‌گشتگی به پنجره‌ای رو به حیات (زندگی) است که در این دوران گشوده نیست.
آخرین اخبار