جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 13 - ۱۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۳

این فرمانده نوجوان را بیشتر بشناسیم

به هنگام شکنجه با فروکردن صابون در دهانش محمد رضایی را به شهادت رساندند و برای آن‌که اقدام خود را توجیه کنند، پیکرش را بر روی سیم‌خاردارهای اردوگاه انداخته و تیرباران کردند و اعلام کردند که وی قصد فرار داشته و به همین دلیل مورد اصابت تیر نگهبانان قرارگرفته است.
این فرمانده نوجوان را بیشتر بشناسیم
کد خبر: ۶۴۷۸۴۶

به گزارش ایران اکونومیست، بیش از ۳۰ سال از پایان جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق با جمهوری اسلامی ایران گذشته و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره شهیدان از وظایف همه مردم و بالأخص نهادهای مختلف در جامعه است. در این میان همچنان دغدغه بسیاری از دست‌اندرکاران دبیرستان، به‌ویژه دانش‌آموختگان دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق علیه‌السلام) این است تا یاد و خاطره شهدای این مدرسه را برای امروز و نسل‌های آینده زنده نگهدارند.

دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق علیه‌السلام) که در بین دانش‌آموزانش به مکتب مشهور است، از پاییز ۱۳۶۱ دانش‌آموز جذب کرد و تا ۱۷ سال و (هفده دوره) پس‌ از آن ادامه یافت. در هشت سال دفاع مقدس حدود ۹۰۰ دانش‌آموز جذب مکتب شدند و از این تعداد، ۱۰۰ نفر به فیض شهادت نائل‌آمدند. حدود ۱۵۰ نفر نیز جانباز شدند و حدود ۳۰۰ نفر دیگر در عملیات‌های مختلف زخم و جراحت برداشتند؛ آماری که اگر بی‌نظیر نباشد، در سطح مدارس آن زمان و به نسبت تعداد دانش آموزان، قطعاً کم‌نظیر است.

دریک تلاش گروهی چندساله و طی تحقیق از جمع دانش‌آموزان مکتب و خانواده‌های شهدا و برخی هم‌رزمان و دوستان ایشان، خاطرات این شهدای عزیز جمع‌آوری و در کتاب «یاران دبیرستان» تدوین‌ و توسط انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.

خبر از طریق جاسوسان به گوش افسران و بازجویان اردوگاه رسیده و با دستگیری و شکنجه راوی، او از محمد رضایی نام برد.

یکی از نمونه‌های بارز سنگدلی و قساوت مزدوران صدام در مورد اسرای ایرانی، رفتار وحشیانه آنان با محمد رضایی، یکی از غواصان نوجوان مشهدی در عملیات «کربلای ۴» بود.

محمد رضایی که بعد از سه روز جنگ‌وگریز در جزایر به سبب زخمی شدن و ضعف بدنی به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود، تا ماه‌ها در اردوگاه «تکریت ۱۱»، یکی از اردوگاه‌های مخوف صدام در دوران جنگ، زندانی بود و کسی کاری به کار او نداشت تا اینکه متأسفانه یکی از همراهان و هم رزمان وی در جمعی از دوستان اسیر از شجاعت و رشادت رضایی بدون آنکه صراحتاً از او نامی ببرد، صحبت کرده و از وی به‌عنوان یکی از فرماندهان اطلاعات و عملیات یاد کرد و اضافه کرده بود که تعداد زیادی از افراد دشمن توسط این نوجوان شجاع مشهدی کشته و زخمی شده‌اند. حقیقت هم همان بود که نباید گفته می‌شد.

محمدرضایی از نیروهای زبده اطلاعات و عملیات و یکی از فرماندهان گردان غواصی حضرت نوح (ع) از تیپ ۲۱ امام رضا (ع) بود که در جریان عملیات کربلای ۴، نیروهای غواص را به خطوط مقدم دشمن رسانده بود و خود ساعت‌ها با مزدوران بعثی جنگیده و تعدادی را هلاک کرده بود.

خبر از طریق جاسوسان به گوش افسران و بازجویان اردوگاه رسیده و با دستگیری و شکنجه راوی، او از محمد رضایی نام برده بود.

حسین محمد مفرد؛ دانش‌آموز ۱۴ ساله و غواص «لشکر ۵ نصر» در کربلای ۴ که مدتی در کنار رضایی بوده و بعدها به کشور بازگشته است، بخشی از این ماجرا را روایت می‌کند و می‌گوید: «وقتی بازجویان بعثی به سراغ رضایی رفتند، انتظار داشتند با تعریف‌هایی که شنیده‌اند با فردی بلندقد و قوی‌هیکل مواجه شوند اما وقتی با نوجوانی لاغراندام و نوجوان مواجه شدند، بیشتر عصبانی و خشمگین گشتند و روزهای سخت رضایی آغاز شد.

هر روز او را شکنجه می‌کردند که برنامه عملیاتی شما چه بود؟ مأموریت اصلی شما چه بود؟ چه کسانی تحت فرمان تو عمل می‌کردند؟ تقریباً انواع و اقسام شکنجه‌هایی که در اردوگاه‌ها معمول و مرسوم بود، بر روی بدن این نوجوان اعمال شد؛ از اتو کشیدن بر روی سینه و پشت تا آب جوش ریختن بر روی سر و صورت، از فروکردن لبه‌های شیشه به بدن و کشیدن او بر روی سنگلاخ و خرده‌شیشه‌ها تا سیم برق به نقاط حساس بدنش وصل کردن و نمک بر روی زخمانش پاشیدنُ اما رضایی کسی نبود که به این آسانی تسلیم شود و با گفتن نام و نشان دوستانش آنان را به دردسر بیندازد.

حتی در ساعاتی که با بدن مجروح در گوشه‌ای از اردوگاه می‌افتاد، اجازه نمی‌داد کسی از بچه‌ها به او نزدیک شود؛ شاید دشمن بعثی او را به‌عنوان دوستش دستگیر و شکنجه کند. در نهایت وقتی در برابر اراده پولادین و ایمان راسخ او کم آوردند، به هنگام شکنجه با فروکردن صابون در دهانش وی را به شهادت رساندند و برای آن‌که اقدام خود را توجیه کنند، پیکرش را بر روی سیم‌خاردارهای اردوگاه انداخته و تیرباران کردند و اعلام کردند که وی قصد فرار داشته و به همین دلیل مورد اصابت تیر نگهبانان قرارگرفته است.

اما این‌ همه ماجرای این شهید شجاع نبود و وقتی در سال ۱۳۸۱، بعد از ۱۵ سال جنازه وی به ایران بازگشت، نه‌تنها پیکر مطهرش از هم متلاشی نشده بود، بلکه لکه‌های خون تازه بر آن دیده می‌شد و لذا تا روز خاکسپاری در سردخانه نگهداری شد.»

منبع:

احمدی، حسین، محصلان مدرسه عشق، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، چاپ اول ۱۴۰۱، صفحات ۵۶۷، ۵۶۸، ۵۶۹

 

آخرین اخبار