با سپری شدن سالهای سال دراین دهه های تازه پشت سرنهاده شده از زندگی با کیفیت که که شاخ وبرگ ها وریشه های ان را نادیده گرفته و کوتاه وگویا آن را خوشبختی بنامیم ؛ حالا ایرانیان به از خوشبختی دورشده یا به آن نزدیک شده اند. اگر در ایران سازمانهای آزاد نظر سنجی وجود داشت و می شد نتایج همه پرسی های اجتماعی بدون هراس منتشر شود می شد برای این پرسش یک همه پرسی انجام ونتایج آن را به شهروندان ارایه کرد.
واقعیت این است که در غیاب وفقدان چنین سازمانهای ازاد نظر خواهی باید به برخی متغیرهای حتی رسمی در سیاست ، در اقتصاد و درفرهنگ اشاره کرد. به این ترتیب این پرسش پیش می اید که همین امروز ایرانیان برای رای دادن در باره مسایل مهم مثل انتخاب اعضای مجلس قانونگذاری نسبت به بیست سال پیش تمایل بیشتری دارند یا کمتر؟ کارشناسان باوردارند درهیچ دوره ای سابقه نداشته است برای انتخاباتی که قرار است درزمستان برگزار شود از فروردین ماه فضاسازی شود. تجربه انتخابات پیشین هم نشان می دهد تقاضابرای مشارکت کمتر است. اگر شهروندان احساس می کردند نهاد قانونگذاری انها را یگ گام به خوشبختب نزدیک می کند این گونه بی تفاوت نبودند و دولت ودیگر نهادها ا زاول سال به فکرداغ کردن نبودند.
یکی دیگر از نشانه های خوشبختی این است که شهروندان یک سرزمین با همسایه ومیز با کشورهای دیگر مناسبات دوستانه داشته باشد و آسایش روانی وخوشبختی برایش آناده باشد وبداند همسایه ها با کشور سر سازگاری دارند. واقعیت این است که این احساس خوشبختب نیز نزد ایرانیان کمرنگ است.همسایه های ایران به شهروندان احساس خوشبختی و ارامش نمی دهند وهرکدام به شکلی با نظام سیاسی گیر دارند. از سوی دیگر آیا شهروندانی که هرروز خبرهای ناخوش می شنوند که ممکن است اسراییل یا امریکا به ایران حمله کند- جدای از اینکه جرات می کنند یا نه- احساس خوشبختی می کنند یا احساس بدبختی؟
در صورتی که نخواهیم وارد جزییات شویم و شاخصهای کلان را در کانون توجه قرار دهیم خواهیم دید که شرایط خوبی نداریم. بزرگترین نیاز اقتصاد ایران در سطح کلان رشد متوسط سالانه 8 درصدی طی 5 سال آتی است که کلیت حاکمیت روی این عدد اتفاق رأی دارند. این میزان رشد متوسط سالانه در 5 سال آینده یعنی دستکم تلاش برای دو برابر کردن اندازه اقتصاد ایران. چرا این میزان رشد نیاز بنیادین ایران است؟ چون اگر این رشد به دست نیاید نمیتوان به میلیونها ایرانی ایرانی جویای کار شغل پایدار داد و آنها را از بلای بیکاری دور کرد. ایرانیان از این نظر که در داخل هرروز امکانات به دست اوردن شغل پایدار و با درامد کافی کاهش می یابد وباید لباس مهاجرت برتن کنند احساس خوشبختی نمی کنند. چه باید کرد؟ راه خوشبختی از کدام جاده می گذرد. برخی می گویند یک راهحل این است یک دوره نامشخص سطح انتظارات و توقعات همه پایین آید و عادت کنیم که کمتر غذا بخوریم، کمتر لباس بپوشیم، آب و برق و بنزین و گاز و اتومبیل کمتری مصرف کنیم، سطح رفاه کشور را با سطح امکانات موجود به سمت پایین بکشانیم.
اگر جامعه این را بخواهد شاید بتوان چنین کرد. اما آیا این معنای خوشبختی است؟ اما خرد وعقل فرمان می دهند راه دیگری باید رفت. ایران منابع طبیعی قابل توجهی دارد، جوانان درس خوانده و آموزش دیده کافی دارد، محل جغرافیایی خوبی برای تجارت و ترانزیت است، پیشینه تاریخی خوبی دارد و رفت و آمد دهها هیأت سرمایهگذاری از کشورهای دیگر پس از برجام به ایران این مزیتها را اثبات میکند و باید از همه اینها استفاده شود. این کار شجاعت و نیروی سترگی میخواهد. برای رسیدن به راه حل دوم باید اجماع و تفاهم ملی پدیدار شود. خوشبختی از ایرانیان نباید دورتر شود.این راهحل البته تنها از طریق برقراری ارتباط و گره خوردن با امکانات جهانی ثمر میدهد، صورت مسأله ر وشن است و راهحل نیز وجود دارد، آنچه میماند پذیرفتن این واقعیتهای سرسخت است.
محمد صادق جنان صفت – روز نامه جهان صنعت