به گزارش ایران اکونومیست از کرمانشاه، تنها چهار روز از پذیرش قطعنامه 598 از طرف ایران گذشته بود و وزیر امور خارجه ایران سرگرم مذاکره با دبیرکل سازمان ملل درباره صلح و نحوه اجرای آتشبس بود که خبر رسید ارتش عراق حمله به ایران را از کوشک و شلمچه شروع کرده است.
صدام نام عملیاتش را توکّلنا الی اللّه چهار گذاشته بود و تصمیم گرفته بود با این حمله دو هدف را نشانه بگیرد؛ اول اینکه تعداد زیادی از نظامیان و روستانشینان مرزی ایران را اسیر کند و تعداد اسرایش را بیشتر کند و دوم اینکه اگر توانست یک بار دیگر شهرهای خرمشهر و آبادان را تهدید کند.
حمله عراق از صبح روز جمعه 31 تیر 1367 آغاز شد، اما خبر حمله دوباره عراق که پخش شد مردم از همه جای کشور بهویژه خوزستان دوباره به جبههها هجوم بردند تا جلوی پیشروی دشمن را سد کنند.
اما در غرب کشور نیز خبرهایی بود، ارتش عراق در آنجا نیز از قصرشیرین، سرپلذهاب، گیلانغرب و سردشت پیشروی خود را شروع کرده بود به این امید که جلوی تمرکز مدافعان را در جنوب بگیرد، اما در همان 24 ساعت اول حمله اتفاق جالبی افتاد.
پیامی از طرف امام خمینی(ره) مخابره شد مبنی بر اینکه امروز روز دفع بعثیهاست و باید عراقیها از کشور بیرون رانده شوند. حالا رزمندهها روحیه گرفته بودند و سه ماهی میشد که عراق هر کاری دلش میخواست در جبههها کرده بود اما حالا دوباره ورق جنگ برگشته بود، این شد که دولت عراق 24 ساعت بعد از شروع عملیاتشان خبر عقبنشینی ارتش عراق از جنوب را رسماً اعلام کردند.
دو روز بعد مقاومت رزمندگان ایران در غرب کشور نیز نتیجه داد و ارتش عراق از این نقطه نیز اعلام عقبنشینی کرد، هنوز آخرین تانکهای ارتش عراق از غرب کشور بیرون نرفته بود که توپخانه عراق گلولهباران سنگینش را در محور سرپلذهاب شروع کرد.
ساعت 2:30 دوشنبه سوم مرداد ماه بود، اگر عراق عقبنشینی میکرد این گلولهباران دیگر چهمعنی داشت؟ کسی نمیدانست.
ساعت 15:30 دقیقه یک ساعتی پس از آتشبازی عراقیها 4000 تا 5000 نفر از منافقان بهصورت ستونی بهسمت شهر کرندغرب حرکت کردند. آنها در این پیشروی تنها نبودند و ارتش عراق نیز با توپخانه، هلیکوپتر و جنگندههایش از آنها پشتیبانی میکرد و علاوه بر این نیروهایش بهموازات منافقان در سرپلذهاب مشغول پیشروی بودند و سه ساعت بعد منافقان به کرندغرب رسیده بودند،
بعد بلافاصله بهسمت اسلامآبادغرب حرکت کردند و ساعت 21:30 اسلامآباد را نیز گرفتند و مشغول درگیری با معدود نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مردمی شدند که به دفاع از شهر خود برخاسته بودند.
پیشروی ستونهای منافقان بدون اطمینان از امنیت اطرافشان تا حدود 80کیلومتری عمق ایران آنقدر کار احمقانه و عجیبی بود که هر کس میشنید باورش نمیشد اما واقعیت داشت.
آنها بهتصور اینکه ایران از روی ضعف و از سر ناچاری قطعنامه 598 را پذیرفته است، تصمیم گرفته بودند با انجام عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان بهخیال خودشان با تصرف اسلامآباد غرب، کرمانشاه، همدان، قزوین و تهران در پنج مرحله جمهوری اسلامی را ساقط کنند.
نیروهای سپاه برای سد کردن نفوذ عراق در حمله سه روز گذشتهاش همه در جنوب کشور بودند و جز تیپ نبی اکرم(ص) کرمانشاه، تیپ 12 قائم(عج) سمنان، تعدادی از نیروهای یگان روحالله و همینطور تعداد دیگری از نیروهای سپاه همدان در غرب خبری نبود.
همینکه خیال نیروهای عراقی از پیشروی و موفقیت منافقان راحت شد دوباره به نزدیک مرز برگشتند، از این جای کار به بعد دیگر بهعهده منافقان بود.
صبح روز بعد پیشروی منافقان بهسمت کرمانشاه شروع شد اما هنوز 20 کیلومتر از اسلامآباد غرب دور نشده بودند که در گردنه حسنآباد با نخستین مقاومت سازمانیافته رزمندگان ایران روبهرو شدند، رزمندگانی که در 200متری آنها روی گردنه خاکریز زده بودند و از بالای ارتفاع جلوی آنها را بسته بودند.
بعد از گردنه حسنآباد یک تنگه دیگر وجود داشت؛ تنگه چهارزبر، اگر منافقان میتوانستند این دو تنگه را که اتفاقاً فاصله آنها با هم چند کیلومتر بیشتر نبود، بگیرند سقوط کرمانشاه قطعی بود،
این بود که منافقان پشت گردنه حسنآباد جمع شدند تا بهقول خودشان همچون یک فنر متمرکز شوند و بعد با شکست مقاومت مدافعان تا خود کرمانشاه بتازند اما کار آنقدرها هم که آنها گمان کرده بودند ساده نبود.
اما این همه ماجرا نبود، منافقان با وجود دادن تلفات سنگین از گردنه حسنآباد گذشتند و پشت گردنه چهارزبر متوقف شدند اما روز چهارشنبه اتفاق جالب دیگری افتاد، رزمندگان تیپ نبی اکرم(ص) کرمانشاه که خبر ورود منافقان به اسلامآباد غرب را شنیده بودند بدون معطلی از پشتسر آنها به اسلامآباد حمله کردند.
پنجشنبه ششم مرداد 1367 بالاخره نیروهای سپاه از جنوب به منطقه رسیدند در این سه روز هلیکوپترهای هوانیروز حسابی از خجالت منافقان درآمده بودند اما توقف کامل منافقان محتاج حمله ضروری بود، این شد که نیروهای سپاه از روبهروی ارتفاعات چهارزبر و از پشتروی گردنه حسنآباد منافقان را در منگنه گذاشتند و تکلیف آنها را یکسره کردند.
باقیمانده منافقان که در کوهها و مناطق اطراف سرگردان شده بودند یا به عراق گریختند یا با سیانور خودکشی کردند و یا اسیر شدند، به این ترتیب عملیات فروغ جاویدان که با هدف تصرف 33ساعته تهران راه افتاده بود در کمتر از یک هفته و طی عملیات مرصاد بهطور کامل شکست خورد، حالا دیگر آخرین امید صدام هم ناامید شده بود و دیکتاتور عراق دیگر چارهای جز قبول رسمی آتشبس نداشت.
عملیات فروغ جاویدان پیامدهای زیادی در ابعاد مختلف بهزیان سازمان بهدنبال داشت که از جمله آنها زیر سؤال رفتن خط استراتژی سازمان و رهبری آن، ریزش شدید نیروها، محکومیت سازمان و عملیات فروغ از جانب گروههای اپوزیسیون بود.
تلفات سنگین از دیگر تبعات این عملیات برای منافقان بود بهطوری که سازمان 1304 نفر کشته را خود رسماً تأیید و با عکس و زندگینامه منتشر کرده است. تعداد مجروحین نیز بالغ بر 1500 نفر برآورد شد که 700 نفر آنان معالجه سرپایی و سطحی داشتهاند و 800 نفر بستری شدهاند و بعضاً جان سپردهاند.
بر اساس اعترافات دستگیرشدگان و عکسهایی که از بعضی اجساد شناساییشده تهیه شده است، از مجموع 51 نفر هیئت اجرایی سازمان (مرکزیت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عملیات حضور داشتهاند که 16 نفر آنان کشته شدهاند.
تجهیزات منهدمشده سازمان در مجموع نبردهای عملیات فروغ جاویدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانک و زرهپوش، 21 توپ 122میلیمتری و 51 تفنگ 106میلیمتری که عمدتاً آنها را بدون خودرو حمل کرده بودند، برآورد شده است.
عملیات مرصاد به افتخاری برای جمهوری اسلامی ایران و نمونهای بینظیر از هماهنگی و همکاری نیروهای مسلح شامل ارتش، هوانیروز، سپاه، بسیج و نیروهای مردمی و ایلات و عشایر منطقه تبدیل شد و منافقان نیز که با شعار احمقانه «امروز مهران، فردا تهران» خیالپردازی کرده بودند به خواری و خفت نشستند.
.+