آموزش ابتدایی اساس هر نوع آموزش دیگری است و اگر در کشوری آموزش ابتدایی
سر و سامان بگیرد، در بقیه سطوح آموزشی نیز شاهد پیشرفتهایی خواهیم بود.
همچنین، آموزش ابتدایی ابزاری برای از بین بردن نارساییهای اجتماعی و
تفاوت طبقاتی است که این نقش اهمیت مضاعفی برای آموزش پدید میآورد. در
کشورهای پیشرفته نیز سعی شده است تا به طرق مختلف در این امر مهم دخل و
تصرف شود. دو مثال آن در زیر آمده است: در دهه 1970 در کشور آمریکا تصمیم
گرفته شد که همه کودکان بهجای شرکت در مدارس مختلف؛ در مدارس یکسان و
مختلط شرکت کنند که این باعث شد بعضی از کودکان مجبور باشند به مدارسی در
فاصله دورتر بروند که این پروژه به نام «Busing» معروف است.
در دهه 1980
هم؛ در همین کشور آمریکا برنامه «head start» تصویب شد با این هدف که
کودکان فقیر و سیاهپوست بتوانند از فرصتهای برابر با سایر کودکان استفاده
کنند و هوششان بیشتر پرورش پیدا کند.
این دو طرح نمونههای موفقی از
برنامههای انجام شده در کشورهای توسعهیافته است که میتواند به ما کمک
کند تا بهتر برای آموزش ابتداییمان برنامهریزی کنیم. جالب توجه اینکه در
زمان اجرا با هر دو این طرحها مخالفتهایی انجام شد اما هر دو طرح موفق
شدند آموزش کودکان را ارتقا داده و از فاصله طبقات مختلف آموزشی بکاهند.
به
همان دلیل گفتهشده؛ یعنی نقش آموزش در توسعه کشور و نقش آن در کاهش
اختلاف طبقاتی؛ سرمایهگذاری در آموزش و پرورش حائز اهمیت است و آموزش
رایگان باید توسط دولت ترویج شود تا خانوادههای فقیر که قدرت سیاسی و مالی
ندارند نیز بتوانند از فرصت آموزش باکیفیت استفاده کنند.
همانطور که در بقیه کالاهای عمومی وجود نظارت برای افزایش بهرهوری ضروری است؛ در آموزش نیز باید دو گروه نظارت کنند.
1- والدین دانشآموزان که میخواهند فرزندانشان از مدارس بهتر و باکیفیتتری استفاده کنند.
2-
معلمان که از افزایش اهمیت و توجه به حرفه خود منفعت کسب میکنند و همچنین
تعهد دارند که دانشآموزان را به بهترین نحو ممکن پرورش دهند.
اما در
ایران هر دو این نظارتها خیلی خوب عمل نمیکنند و گرچه انجمنهای اولیا و
مربیان شکل گرفته است اما در خیلی از امور داخل نمیشوند و همچنین انجمن
صنفی معلمان نیز در سیاستگذاریها قدرت چندانی ندارد.
در نتیجه فعال کردن انجمنهای اولیا و مربیان و انجمن صنفی معلمان برای افزایش کیفیت آموزش و پرورش در کشور ضروری به نظر میرسد.
درباره
رتبه پایین ایران در آزمونهای بینالمللی تیمز (timss)، باید واقعبین
باشیم و قبول کنیم که ما در خیلی از زمینههای کیفی آموزش و پرورش موفق
نبودهایم و فقط ثبت مقالههای علمی تنها عامل اندازهگیری موفقیت در آموزش
نیست؛ که تربیت معلمان زبده و ایجاد انگیزه برای ایشان نیز بسیار مهم است
که اگر به همان آزمون تیمز مراجعه کنیم تاثیر عوامل مختلفی را بر آموزش
بررسی کرده و ثابت کرده است که میزان سواد پدر و مادر، دسترسی کودکان به
کتاب و مشارکت اولیا و معلمان در مدرسه مهم است که اتفاقا در ایران به این
موضوعات توجهی نشده است. ما در سرانه مطالعه کتاب خیلی ضعیف هستیم، پشتوانه
خانوادگی آموزش و پرورش در کشورمان پایین است و همچنین نباید نقش فرهنگ را
در یادگیری نادیده گرفت؛ چراکه مثلا فرهنگ ایرانیها بیشتر با شعر عجین
شده است اما در کشورهای جنوب شرق آسیا به ریاضی توجه بیشتر شده و این
کشورها در آزمون ریاضی تیمز موفقتر عمل کردهاند.