سرپرست دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۲۰ هزار کودک کار در کشور خبر داد و گفت:" در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر از کودکان خیابانی شناسایی شدهاند."
این آمار در حالی از سوی سازمان بهزیستی اعلام شده که به نظر میرسد نباید صرفا به یک عدد اکتفا کرد چرا که به تبع آن اتفاقات تلخ و دردناکی وجود دارد. ماجرا از این قرار است که رییس انجمن مددکاری ایران میگوید، شرایط اقتصادی و فقر خانوادهها می تواند از جمله عوامل مهم ترک تحصیل کودکان باشد، در این بین موضوع مهمی که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت، اجاره کردن کودکان از خانوادههای فقیر و بیبضاعت است. بعضا خانوادهها از سرنوشت دردناکی که انتظار فرزندشان را میکشد، مطلع نیستند اگر هم اطلاع داشته باشند برای تامین معاش چاره ای ندارند که کودکان را اجازه دهند. کودکان هم از طریق واسطهها ممکن است، جذب باندهای خلاف از جمله شبکه توزیع مواد مخدر و یا سرقت های خرد می شوند.
فقر باعث کار کودک می شود
مشکلات اقتصادی مستقیماً زندگی خانوادههای محروم و حاشیه نشین را تحت تأثیر قرار داده است. همین نداری خانواده ها موجب ترک تحصیل کودکانشان شده است. موضوعی که حسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاری اجتماعی به آن اشاره می کند:« در این سالها به خاطر تورم و افزایش قیمت ها بسیاری از خانواده ها دچار مشکل شده اند، درنتیجه به فکر استفاده از ظرفیت های بالقوه و بالفعل خانواده افتاده اند، کودکانی که تا دیروز کار نمی کردند، امروز به خاطر فقر و نداری خانواده برای والدین یک ظرفیت محسوب می شوند. در کنار این ، وقتی شرایط اقتصادی خانواده بحرانی می شود، افرادی که به دنبال بهره کشی از کودکان هستند، معمولا سراغ خانواده های فقیر می روند، آنها را شناسایی و کودکان این خانواده ها را اجاره می کنند. کودکان این خانواده ها وارد شهرهای بزرگ میشوند و ناخواسته خرده فروشی مواد را انجام می دهند.»
کار کودک برای مسئولان مهم نیست
حالا دیگر پدیده کودکان کار در ایران تبدیل به یک موضوع اجتماعی پذیرفته شده و دیگر مسئولان مثل قبل برایش تصمیم گیری نمی کنند. موسوی چلک این موضوع را تایید می کند و می گوید:« موضوع کودکان کار برای مردم و مسئولان عادی شده است. تصمیم گیران توجه چندانی به این موضوع ندارند.کودکان بسیاری در کارگاههای زیرزمینی فعال هستند که هیچ نظارتی روی کار آنها نمیشود. طبق قانون، کار کودکان زیر ۱۵ سال ممنوع است. در قانون حمایت از اطفال هم این موضوع تاکید شده، همچنین سال ۸۳ آیین نامه ای در هیات دولت تصویب شد که بر اساس آن برخی مشاغل برای کودکان ممنوع است، مثلا کودکان نباید زباله گردی کنند، اما شما ببیند چقدر کودک زیر ۱۵ سال زباله گرد هستند.چه کسی نظارت می کند؟برای چه کسی اهمیت دارد؟
شهر پر از کودکان کار است
خیابانهای شهر پر از کودکانی است که دستفروشی میکنند، فال و گل و دستمال میفروشند، شیشه ماشین ها را پاک می کنند، آنهایی که با وجود سن کم در مکانیکی، تعویضروغنی، کارواش یا در بازار کارگری میکنند.
برخی مشاغل انگار برای این کودکان طراحی شده است. مثل بازیافت زباله در تهران که بهراحتی قابلمشاهده است. بخش عمده کودکان در کارگاههای ساختمانی، زمینهای کشاورزی، کارگاههای زیرزمینی و کوره پز خانه ها کار میکنند و از چشمها پنهان هستند.آنطور که موسوی می گوید:« وقتی چرخه تولید فقر فعال می شود،باید شاهد افزایش کار کودکان باشیم. کودکانی که در کارگاههای زیرزمینی آسیب های زیادی می بینند و کسی هم صدایشان را نمی شنود.»
آیا تعداد کودکان کار ایرانی بیشتر شده است؟
فعالان حوزه کودک معتقدند، در این سالهایی که وضعیت اقتصادی بحرانی شده، تعداد بیشتری از کودکان ایرانی از چرخه تحصیل بازمانده اند. با این حال آمارهایی سازمان بهزیستی می گوید، ۸۰ درصد کودکان کار را کودکان اتباع تشکیل می دهد. آنطور که فاطمه اشرفی، فعال اجتماعی و کارشناس حوزه مهاجرت می گوید:« متاسفانه شرایط افغانستان در دو سال گذشته به گونه ای بوده که کودکان افغان بسیاری برای کار وارد ایران شده اند و یا خانواده های جدیدالورود که مناسب ترین وسیله امرار معاش را کار کودکانشان می دانند. تعداد کودکان کار ایرانی در سالهای اخیر افزایش یافته اما همچنان نسبت و تعداد کودکان کار اتباع خارجی بسیار بیشتر از کودکان ایرانی است.»
باندهایی برای کار کودکان ایجاد شد
آنطور که فاطمه اشرفی می گوید، یک زمانی باور نداشتیم که پدیده کار کودکان با هدایت و کنترل شبکه های سازمان یافته انجام شود، اما در حال حاضر بخصوص در بخش اتباع خارجی با شواهدی روبرو هستیم که جابجایی ، هدایت و کنترل کودکان را بعهده دارد .
فاطمه اشرفی معتقد است:«گردش مالی درآمدهای ناشی از کار کودکان و بخصوص تفاوت درآمدها در ایران و افغانستان موجب شکل گیری اقدامات و رفتارهای سازمان یافته ای شده که مسئولیت شناسایی خانواده های نیازمند، خرید و فروش، اجاره یا فریب کودکان در افغانستان ، قاچاق و انتقال غیر قانونی آنها به ایران و به کارگیریشان در مشاغل خاص را بعهده دارند.
هسته این جریان قاچاق در داخل افغانستان شکل می گیرد و متاسفانه میزان نفوذ و گستردگی فعالیت این جریان به قدری عمیق است که بسیاری از حوزه های داخلی بخصوص دستگاههای عمومی را هم آلوده و همراه کرده است .نمونه آن کودکان زباله گرد هستند که در سخت ترین و دشوارترین شرایط کار و زندگی می کنند، این کودکان در واقع قربانیان قاچاق کودک هستند.
سازمان ها چه می کنند؟
فاطمه اشرفی به کم کاری سازمان ها برای حمایت از کودکان کار اشاره می کند و می گوید: « قوانین بسیاری در زمینه حقوق کودک و حمایت از آنها وجود دارد اما با چند مساله روبرو هستیم اول اینکه در مساله « قاچاق کودکان»ما با کمبود قوانین و اصولا شناخت دقیق مساله روبرو هستیم و ثانیا بسیاری از قوانین و مسئولیت های تعریف شده دستگاههای اجرایی ، تناسبی با روند افزایشی تعداد و نسبت کودکان کار خارجی ندارد و نکته آخر ترک فعل دستگاههای متولی هم در شناخت و تحلیل موضوع و هم در سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای به موقع است .به هر حال سازمان بهزیستی به لحاظ قانونی متولی اصلی این حوزه است اما متاسفانه در سیاستگذاریها، برنامه ریزی و اقدام مناسب به موقع موفق عمل نکرده است.»
آسیب هایی که کودکان می بینند؟
وقتی کودکان وارد بازار کار میشوند، معمولا آسیب هایی هم آنها را تهدید می کند، مصرف سیگار، وابستگی به مواد مخدر و مشروبات الکلی، آزارها کلامی، فیزیکی و جنسی، محرومیت از تحصیل، سوء تغذیه، بیماریهای پوستی و جسمی و بیماریهای تغذیه ای از جمله آنها است. در کنار این موارد، آزارهای روانی و یا شرایط مربوط به سلامت روانشان مطرح است که میتواند مانند سایر ابعاد نگرانکننده باشد. آن ترس و ناامنی که دارند، خشونتی که بر آنها وارد میشود و ناسازگاری که ممکن است به دلیل شرایط کار در خیابان داشته باشند و نوع برخوردی که مردم با آنها دارند.
منبع: روزنامه شرق