یک پرسش ساده را طرح میکنم که پاسخ به آن مهم است. بسیاری از افرادی که در ایران با یک خانم بدون روسری مواجه میشوند، به خارج از کشور نیز میروند و در آنجا نیز زنانی را با پوششهایی میبینند که قطعا در ایران دیده نمیشوند. پس چرا واکنش آنان در ایران کاملا متفاوت از این واکنش در خارج از کشور است؟ مگر احساسی که از دیدن زنان با اینگونه پوشش وجود دارد در ایران و خارج تفاوت دارد؟ مثلا در ایران تحریک میشوند و در خارج خیر؟ یا در ایران آن را عملی ضد اسلامی میدانند ولی در عراق و ترکیه و دوبی و امثال آن خیر؟
کلید حل معمای چرایی رویکرد اصولگرایان به پوشش زنان پاسخ به این پرسش است. مساله صرف نداشتن پوشش مورد نظر و شرعی نیست، چراکه این وضعیت را هم در ایران و هم در سایر کشورها میبینند، حتی در کشورهای دیگر برهنگی زنان بسیار آشکارتر است، ولی هیچ حس منفی در آنان ایجاد نمیکند، چون اگر حسی منفی ایجاد میکرد یا علیه آنان نیز واکنش نشان میدادند یا حداقل عطای سفر را به لقای چنین زنانی میبخشیدند. پس مساله تعبیر دیگری است که از نداشتن حجاب مورد نظر در ایران وجود دارد و این معنا در کشورهای دیگر نیست.
در واقع این همان معنای سیاسی از نداشتن پوشش مورد نظر است. به عبارت دیگر این افراد چنین میفهمند که فقدان پوشش به منزله نفی حکومت است و، چون خود را تابع یا ابواب جمعی و جزیی از حکومت میدانند، این نوع پوشش را نفی و رد خود تلقی میکنند و در برابر آن موضعی منفی یا حتی تهاجمی و خشونتآمیز میگیرند، در حالی که چنین تعبیری از پوشش زنان در کشورهای دیگر ندارند. پس مساله نه فقهی است و نه اخلاقی و دینی و نه حتی نقض قانون هم مساله اصلی نیست، چون نقض قانونهای زیادی صورت میگیرد که آنان این حس را از آن ندارند و چه بسا اگر خودشان هم بیش از دیگران قانون را نقض نکنند قطعا کمتر نخواهند کرد.
از تخلفات رانندگی گرفته تا سرقت و دعوا و ضرب و جرح. حداکثر اینکه این تخلفات را جرم میدانند و نه اقدامی سیاسی علیه خود. بنابراین تا زمانی که برخی مردم و نیز صاحبان قدرت استفاده از این نوع پوشش را عملی سیاسی و علیه موجودیت خود تلقی کنند، این تعارض و تقابل ادامه خواهد یافت. به همین علت است که خیلیها این پرسش درست را مطرح میکنند که چرا نسبت به حجاب حساس هستید ولی نسبت به دروغ، فقر، فساد و... حساسیت لازم را ندارید؟
پاسخ واقعی آنان این است که هیچ کدام این رفتارها واجد معنای سیاسی نیستند و استنباط نمیکنند که از این جهت خطری متوجه موجودیت آنان میشود. البته یک مساله دیگر هم درباره حجاب است که آن نیز مهم است، نداشتن پوشش مورد نظر از نظر برخی افراد خارج شدن زن از حوزه کنترل مرد و سیاست رسمی است در واقع این نیز یک معنای اجتماعی از حساسیت نسبت به پوشش است که البته در نهایت نیز تعبیر سیاسی دارد. معنای سیاسی از پوشش، نزد زنان هم چندان دور از ذهن نیست، در گذشته بیشتر و معنای سیاسی عدم رعایت حجاب برجسته بود، ولی مساله این است که از نظر جامعه و زنان و در ماههای گذشته، معنای اجتماعی و نیز سبک زندگی پوشش برجسته شده و معنای سیاسی بودن آن کنار رفته است و غالب مردم و زنان به ماجرا به چشم سیاسی نگاه نمیکنند.
البته مقامات کشور هم کمابیش با این نظر در حال همراهی هستند، سخنان مقام رهبری درباره این زنان نشانهای از این رویکرد است، ولی این نگاه هنوز در میان طرفداران حکومت غلبه نیافته است. تنها راهحل مساله این است که تعبیر سیاسی عدم رعایت حجاب، به عنوان رفتاری ضد نظام، از ذهن دو طرف پاک و به موضوعی مرتبط با سبک زندگی محدود شود. در غیر این صورت پایان این تقابل سیاسی روشن است.
عباس عبدی
اعتماد