حسین زیبنده، پژوهشگر هسته خطمشی فضای مجازی (سپهرا) مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) در روزنامه فرهیختگان نوشت:داستان یکپارچگی پیامرسانها در این دولت، از سال 1401 شروع شد. اگرچه در سالهای قبل و بعد از فیلترینگ تلگرام نیز این بحث مطرح بود اما در این دولت به صورت جدیتر در دستورکار قرار گرفت و بنا بود که با اجرای آن، کاربران بتوانند فارغ از اینکه در کدام پیامرسان عضوند، بین یکدیگر پیام رد و بدل نمایند. اولین وعده وزیر محترم ارتباطات برای تحقق این طرح، دهه فجر سال 1401 بود که متاسفانه بخت با مسئولان یار نبود و طرح به نتیجه نرسید. بنا بود این کار تا عید نوروز به سرانجام برسد که باز هم کاربران ماندند و چشمانتظاری برای یکپارچگی. و سرانجام اجرای این طرح به واسطه پیچیدگیها و لزوم ایجاد شرایط اولیه، به آخر فروردین ماه موکول شد تا اینکه امروز شاهد ارتباط میان بله، ایتا، گپ و آیگپ هستیم. تابهحال بررسیهای مختلفی ناظر به این سازوکار پیشنهادی وزارت ارتباطات انجام شده است که در این یادداشت نیز سعی میشود این تصمیم و اقدام از منظر حکمرانی مورد واکاوی قرار گیرد. بدین منظور، بحث را با سفر به حدود 20 سال قبل و بیان داستانی از ایالات متحده آمریکا شروع میکنیم.
تجربهای به قدمت 20 سال!
حوالی سال 2000 بود که پیامرسان MSN، وابسته به شرکت بزرگ مایکروسافت فشارهای خود را بر پیامرسان AOL که آن موقع سهم غالب بازار پیامرسانی را به چنگ آورده بود شروع کرد. MSN با ارائه نسخههایی که قابلیت تعامل با AOL را داشت، سعی میکرد انحصار بازار را به نفع خود بشکند و سهمی از کاربران را تصاحب کند. از MSN اصرار بود و از AOL انکار! تا آنجا که ناراحتی و نگرانی AOL را برانگیخته بود و مسئولان این پیامرسان اقدامات MSN را غیرقانونی تلقی کرده و آنها را محکوم میکردند. البته بسیاری این دعوا و کشمکش مایکروسافت را نهتنها بر سر سهم بازار پیامرسانی، بلکه بهخاطر رقابت با پلتفرمهایی همچون اسکایپ میدانستند که در حال توسعه پیامرسانی صوتی بود.
مایکروسافت چند سال پس از این ناکامی، وارد تعامل با یاهو شد و در سال 2005 اعلام کرد که کاربران MSN و Yahoo میتوانند با یکدیگر تعامل کرده و پیام ردوبدل نمایند. بر این اساس، کاربران این دو پیامرسان میتوانستند حضور آنلاین دوستانشان را ببینند، با هم پیام رد و بدل کنند و برای یکدیگر ایموجی ارسال کنند. این راهبرد باعث شد قریب به 44 درصد از سهم بازار که به شرکت AOL تعلق نداشت، به اتحاد استراتژیک این دو پلفترم اختصاص یابد و به نوعی توانایی رقابت با AOL برای آنان فراهم شد. البته مایکروسافت در سال 2011 اسکایپ را هم خرید تا بتواند جایگاه خود را محکمتر نماید. این حرکتهای مایکروسافت میتوانست نگرانیهایی را پیرامون انحصار بازار توسط این شرکت ایجاد کند. البته که این تنها تلاش برای یکپارچه کردن پیامرسانها نبوده و میتوان از سازوکارهای دیگری همچون نرمافزار تریلیان -که در همان اوایل دهه 2000 شروع به کار کرد- نیز نام برد که در آن افراد میتوانستند تحت یک برنامه و با حسابهای کاربری مربوط به پیامرسانهای مختلف فعالیت کنند.
اما سوال آنجا است که چه چیزی باعث شد تجربه مایکروسافت برای تعاملپذیری در یک مرحله ناکام بماند و در مرحله بعد با پیروزی همراه شود؟ یا فارغ از مسائل فنی و با پیشفرض امکان تحقق فنی، یکپارچگی پیامرسانها در چه شرایطی میتواند بازار را به سمت کارآمدی بیشتر سوق دهد؟ یا حتی چرا تا به امروز آنچنان اقبالی به پلتفرمهایی همچون تریلیان صورت نگرفته است؟ برای پاسخ به این سوالها بایستی اندکی توقف نمود، یک سطح عمیقتر شد و منطق توسعه پلتفرمها و شرایط فعلی بازار برای پذیرش این سیاست را مورد بررسی قرار داد.
معیاری برای تصمیم
«اثر شبکهای» بهعنوان اصلیترین زیربنای رشد و توسعه پلتفرمها و مهمترین داشته مالکان پلتفرمها، معیاری است که باید پیش از اتخاذ هرتصمیمی درباره پلتفرمها، به آن توجه داشت. با این منطق، مالک پلتفرم به دنبال آن است که به هر قیمتی کاربر را روی پلتفرم خود نگه دارد. نهتنها نگه دارد، بلکه از کاربرانی که هنوز پلتفرمی را انتخاب نکرده یا حتی از کاربران دیگر پلتفرمها نیز کاربرانی را به خود جذب کند تا با افزایش تعداد کاربران، دارایی عظیم خود، یعنی اثرشبکهای را بهصورت تصاعدی ارتقا دهد. همچنانکه تعداد کاربران رو به افزایش باشد و با وابستگی آنان به پلتفرم، استفاده از پلتفرم نیز افزایش یابد، دیگر دارایی کلیدی مالکان پلتفرم، یعنی «داده» نیز تولید و انباشت خواهد شد که روزبهروز بر قدرت تحلیل و طراحی آنها میافزاید. با اتکا به این دادهها است که مالک پلتفرم میتواند کاربر را روی پلتفرم خود نگه دارد و به تدریج گوی سبقت را از رقبا برباید و به بازیگر غالب بازار تبدیل شود.
بر این اساس، اولین مساله آن است که تصمیم یکپارچگی پیامرسانها، چه تغییری در اثر شبکهای ایجاد خواهد نمود؟ اگرچه در نگاه اول، با اتصال پیامرسانها به یکدیگر تعداد کل کاربران افزایش مییابد و در پی آن، قاعدتا اثر شبکهای نیز بیشتر خواهد شد. اما باید دید که مالکان پلتفرمها بهعنوان اصلیترین بازیگران برای تحقق این سیاست نیز همین نظر را دارند و این سیاست باب میلشان است؟
اگر از منظر مالک پلتفرم یا همان پیامرسانها نگاه کنیم و منافع آنان را مدنظر قرار دهیم، هر سیاستی برای تعاملپذیر نمودن پلتفرمهای رقیب با یکدیگر، دغدغه و نگرانی از دست رفتن و ترابرد کاربران به دیگر پلتفرمها را جدی میکند، درحالیکه آنان اتفاقا به دنبال مانایی هرچه بیشتر و قفل کردن کاربران روی پلتفرمهای خود هستند تا بتوانند کمکم سر و شکلی به هویتشان بدهند و برای خود اقتداری دستوپا کنند. بنابراین اگر چنین ادراکی برای پلتفرمها وجود داشته باشد احتمال دارد نهتنها با این سیاست بلکه با هر سیاست دیگری که اثر شبکهای را کاهش دهد مخالفت کنند. کما اینکه پیش از این نیز نظرات جسته و گریخته مدیرعاملان پیامرسانهای مختلف چنین گزارههایی را تایید میکردند.
تعاملپذیری به چه قیمتی؟
اساسا سازوکارهای تعاملپذیر نمودن پلتفرمهای رقیب، ابزاری است که در شرایط مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد که در ادامه به مهمترین آنها اشاره میشود:
اول آنکه تنظیمگر از این ابزار در شرایط انحصاری و برای مقابله با جایگاه غالب یک پلتفرم استفاده میکند. در این صورت، تنظیمگر بازیگر غالب را وادار میکند بخشی از منابع و دادههای خود را به اشتراک بگذارد تا بازار به تعادل برسد و منافع عمومی حاصل از رقابت تامین شود. در شرایط دیگری همچون مثالی که از آمریکا نقل شد، چند بازیگر کوچک در مقابل بازیگر انحصاری و بهمنظور غلبه بر آن، با یکدیگر وارد تعامل میشوند و سازوکارهایی برای تعامل و ارتباط میان پلتفرمها طراحی میکنند. در این شرایط، تشکیل اتحاد راهبردی و به اشتراکگذاری منابع برای رقابت با بازیگر قدرتمند اصلیترین عامل همکاری و تعامل پلتفرمها خواهد بود.
دیگر موضعی که ممکن است پلتفرمها را وارد تعامل با رقیب کند، شرایطی است که بازار کشش خود را از دست داده باشد و اوضاع بهگونهای باشد که نرخ جذب کاربر و رشد پلتفرمها از رمق افتاده و پلتفرمهای مستقر برای گشودن راهی جدید نیازمند همکاری با یکدیگر باشند. این همکاری کاملا طبیعی و بهگونهای است که در عین منفعت، توسعه پلتفرمهای رقیب را نیز در پی خواهد داشت. قاعدتا این نوع تعامل بهصورت مستقیم -آنگونهای که تبادل پیام میان پیامرسانها عمل میکند- اصلیترین کارکرد پلتفرم یا دارایی حیاتی آنها یعنی کاربران نهایی را هدف نمیگیرد و سعی میکند با ارائه خدمات مکمل، هم توسعه پلتفرم را رقم بزند و هم بازار را رقابتیتر کند.
براساس سه موقعیتی که در بالا ترسیم شد، به نظر شرایط فعلی بازار پیامرسانی کشور، هنوز به بلوغ خود برای شکلگیری تعامل سازنده میان پیامرسانها نرسیده است و این مساله نه فنی، بلکه حاصل نگاه و رهیافت اجتماعی به این مساله است. پیامرسانهای مختلف در این بازار چندپاره، آینده روشنی را پیش روی خود میبینند و سودای تبدیل شدن به رهبر بازار را در سر خود میپرورانند. در شرایط عدم وجود بازیگر مسلط و رهبری که سهم غالب بازار را به خود اختصاص داده باشد و بعد از چند سال جنگیدن پیاپی برای پیشرفت، میخواهند شانس خود را برای تبدیل شدن به بازیگر غالب و انحصاری بازار امتحان کنند و هیچچیز مانع آنها نخواهد شد.در این میان آیا سیاستهایی که با تعاملپذیر کردن پلتفرمها، وادارشان میکند پیش از تشخص یافتن طبیعی، دارایی مهم و راهبردیشان، یعنی دادهها را با رقیبانشان به اشتراک بگذارند و دغدغه از دست رفتن کاربران و کاهش اثرشبکهای را برایشان جدیکند به سرمنزل مقصود خواهند رسید؟ به نظر پاسخ به این سوال، جای تأمل بیشتری دارد. نه از جنبه فنی، بلکه از جنبه اجتماعی!
بهعلاوه، شرایط طبیعی بازار نیز بهگونهای نبوده است که بازیگران بهصورت فعالانه به دنبال ایجاد اتحاد استراتژیک بروند و بخواهند که درمقابل یک بازیگر غالب، سهم قابلتوجهی از بازار را به دست بیاورند. لذا این عدم تمایل پیامرسانها در شرایط طبیعی حاکی از آن است که بازار فعلی هنوز برای آنها جای رشد و پیشرفت دارد و نیاز جدی به تعاملپذیری و اشتراکگذاری داده را حس نکردهاند. البته ممکن است تنظیمگر حتی در چنین شرایطی، بهخاطر حفظ منافع عمومی همچون مقابله با انحصار، آنها را وادار به تعاملپذیری کرده و خواست مالک پلتفرم را به مصلحت کشور نبیند. اما باید دید که از چه ابزاری برای تحقق کدام منفعت عمومی استفاده میکنیم. آیا از ابزاری که معمولا در شرایط انحصار برای مقابله با پلتفرم غالب و حمایت از ورود بازیگران جدید به بازار استفاده میشود میتوان در شرایطی که اتفاقا رقابت جدی است و هر بازیگر به دنبال برتری خود میگردد استفاده کرد؟ به نظر پاسخ این سوال جای تأمل بیشتری دارد. نه از جنبه فنی، بلکه از جنبه اجتماعی!
ممکن است برخی این استدلال برجسته که این روزها زیاد به گوش میرسد را نیز مطرح کنند که چهارمین موضع و موقعیت برای تعاملپذیری پیامرسانها، مواجهه با رقیب خارجی و تغییر شرایط بازار به نفع پلتفرمهای بومی است. بهعبارتی هدف دولت، رقابتپذیر کردن مجموع پیامرسانهای داخلی با پیامرسانهای خارجی است و اتفاقا با همان منطق اثرشبکهای، اینکه پتلفرمها به هم متصل شوند باعث میشود ماندگاری کاربران در هر یک از پلتفرمها بیشتر شود و اثر شبکهای بیشتری ایجاد شود، اما به نظر میرسد این نگاه رهزن است؛ چراکه پیامرسانهایی که به دنبال جذب حداکثری کاربر حتی از سایر پیامرسانها و کسب درصد بیشتری از سهم بازار هستند، در این زمین بازی تدارک دیدهشده، بازیگری فعالی نخواهند داشت و هر تعامل را شانس کمتری برای جذب بیشتر کاربر، انباشت بیشتر داده و درنهایت ایجاد اثرشبکهای مستحکمتر در شبکه خود میبینند. بنابراین، منطق اثر شبکهای و بازاری در هجمه پلتفرمهای خارجی را نمیتوان با این منطق یکپارچهسازی و تعاملپذیری پیامرسانهای داخلی پاسخ داد.
برای جمعبندی میتوان گفت که اگر از منظر منطق پلتفرمها و اثر شبکهای نگاه کنیم، تعاملپذیری پلتفرمها نمیتواند باعث اثر شبکهای گستردهتر برای پلتفرمها شود مگر در شرایطی خاص و استثنایی که اغلب از سمت بازار این کشش ایجاد میشود. تنها در یک صورت تنظیمگر این تعامل را ایجاد میکند که ارزش بالاتر و منفعت عمومی مثل مقابله با انحصار وجود داشته باشد. با ارزیابی شرایط فعلی بازار پیامرسانهای کشور، این بلوغ در آن به چشم نمیخورد و بازیگران مشغول رقابت سخت با یکدیگرند. در چنین شرایطی وادار کردن آنها به تبادل داده و اشتراکگذاری منابع کلیدی و داراییهای حیاتی مخالف منافع و ارزشهایی است که در کسبوکارشان دنبال میکنند. فارغ از امکانپذیری فنی که کارشناسان فنی باید ناظر به آن اظهارنظر کنند و علیرغم اقبال اولیه مردم به یکپارچگی پیامرسانها و رهایی از این سردرگمی میان پلتفرمهای متعدد، به نظر این مساله حکمرانانه، مهمترین مانعی است که در مسیر یکپارچگی پیامرسانها، پیش روی تنظیمگران قرار دارد.
البته ناگفته نماند که سازوکاهای حرکت به سمت تعاملپذیری بیشتر پلتفرمها و ایجاد اکوسیستمی متعامل و مرتبط از پلتفرمهای مختلف، حتی از همان دوران پیش از بلوغ بازار ضرورتی است که موجب جلوگیری از رسیدن به شرایط انحصار و البته کارآمدی و توسعه بیشتر پلتفرمها خواهد شد. اما اینکه چطور میتوان از این سازوکار استفاده کرد و چه ابزارهایی را در چه شرایطی باید به کاربرد مسالهای است که نیازمند تحقیق و پژوهش بیشتر است.
حال باید دید با اجرای این طرح، نگرانیهای فنی و اقتصادی کارشناسان پیرامون تنظیمگری وزارت ارتباطات در حوزه پیامرسانها برطرف خواهد شد یا اینکه چالشها همچنان باقی خواهد ماند و این سازوکار نیز اثر مثبت چندانی در توسعه پیامرسانها یا جذب کاربران جدید نخواهد داشت.