پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۶
نقشه کشیده بودند جای کروش را بگیرند

گفت و گوی جنجالی جواد نکونام درباره پشت پرده های فوتبال

نکونام می گوید مافیا در فوتبال ایران وجود دارد.
کد خبر: ۵۹۸۹۳
نقطه‌اي از زندگي فوتباليست‌ها و مربيان در خارج از زمين فوتبال هست كه هميشه در ذهن طرفداران باقي مي‌ماند. آنها گاهي با يك جمله و يك مصاحبه، در ذهن مردم مي‌مانند و تا سال‌ها از خاطره‌شان پاك نمي‌شوند. جواد نكونام هميشه تلاش كرده در خارج از زمين يك‌فرد بي‌حاشيه باشد و كمتر مصاحبه كند. او در مكتب پاس بزرگ شد، به اوساسونا رفت ولي سرانجام به تيمي آمد كه بارها و بارها گفته بود «خانه‌اش» است‌؛ استقلال. نكونام در تيم محبوبش با چالش‌هاي فراواني روبه‌رو شد و حالا امروز به «نقطه‌اي» رسيده كه مي‌تواند او را با حرف‌هايش، در ذهن‌ها ماندگار كند. جواد نكونام پيش از ترك تهران براي عقد قرارداد تازه‌‌اش با اوساسوناي اسپانيا، در گفت‌وگوي مفصل با خبرورزشي به بازگو كردن بخشي از اتفاقات مهم زندگي‌‌اش در استقلال پرداخت. او كه بارها نشان داده بود از تقابل با قلعه‌نويي ابايي ندارد، در اين مصاحبه آشكارا و صريح، به انتقاد از او پرداخت و حرف‌هايي به زبان آورد كه مي‌تواند جنجالي‌ترين مصاحبه عمرش را به يادگار بگذارد. داخل زمين فوتبال از او نکته‌هايي به ياد داريم، دو گل به كره‌جنوبي (مقدماتي 2006 و 2014)، گل به عربستان (مقدماتي 2006)، گل به رئال‌مادريد با پيراهن اوساسونا، گل به بوردو در يك چهارم نهايي يورو ليگ و... حالا اين مصاحبه هم نقطه‌اي از زندگي او، در خارج از فوتبال است. حرف‌هايي كه مي‌تواند براي هميشه در خاطر طرفداران بماند.

* در دو فصل گذشته كه به ليگ‌برتر آمديد، همواره شايعات و بحث‌هايي درباره اختلاف‌هايي كه با قلعه‌نويي داشتيد مطرح بود. حالا كه شما را نخواسته‌اند و دوباره به نقطه اول كه حضور در اسپانياست بازگشته‌‌ايد، شايد بتوانيد خيلي از مسائل را باز كنيد. آيا الان فرصت گفتن آن حرف‌ها نيست؟

از اينجا شروع مي‌كنم كه من به استقلال آمدم تا فوتبالم را اينجا تمام كنم ولي خب... آقايان نمي‌گذارند. خيلي حرف‌ها دارم كه بزنم ولي دوست ندارم بعضي مسائل باز شود. آنها كه من را مي‌شناسند، مي‌دانند زياد اهل مصاحبه نيستم و معمولاً پاسخ بي‌احترامي‌ها را محترمانه مي‌دهم چون در خانواده‌اي بزرگ شده‌ام كه پدر و مادرم روي اين مسائل بسيار حساس بوده‌اند. وقتي تصميم گرفتم به استقلال بيايم، خيلي‌ها گفتند چنين كاري نكن چون شرايط فوتبال در اينجا نسبت به گذشته كاملاً فرق كرده است. با اين حال استقلال را دوست داشتم و سعي كردم حتي در مدت كوتاهي كه در تيم بودم، اين را ثابت كنم. امروز هم اگر تصميمي گرفتم با قلبم بود چون استقلال را دوست دارم. من مي‌توانستم به راحتي در اسپانيا بمانم و كاپيتان اوساسونا شوم اما نه تنها قيد بازوبند را زدم، بلكه قيد مربيگري در اين باشگاه را هم زدم. در قرارداد من بندي قرار داشت كه مي‌توانستم كار مربيگري را هم در باشگاه اوساسونا شروع كنم ولي همان‌طور كه 4 سال پيش مصاحبه كردم و گفتم دوست دارم با يك تيم تهراني(استقلال) خداحافظي كنم، تصميم گرفتم به استقلال بيايم. همه‌چيز را ول كردم و به ايران آمدم، نمي‌دانم شايد بايد بيشتر فكر مي‌كردم. اين را به خاطر استقلال نمي‌گويم، به خاطر آدم‌هايي مي‌گويم كه در اين تيم كار مي‌كردند و مي‌كنند.

* تصميمي كه گرفتيد براي تمام هواداران، رسانه‌ها و اهالي فوتبال عجيب بود. خيلي‌ها ابتدا فكر مي‌كردند همه‌چيز مثل يك شوخي است اما...

وقتي با قلبت تصميم بگيري، بايد چشمت را روي بعضي چيزها ببندي. واقعيت اين است که من مي‌توانستم تا انتهاي فوتبالم در اوساسونا قرارداد خوبي ببندم ولي عاشق استقلال بودم. الان هم مشكلي ندارم. هيچ‌وقت از تصميم‌هايي كه گرفتم پشيمان نيستم چون به تيم مورد علاقه‌ام آمدم، بازي كردم و كنار اين هواداران دوست‌داشتني بودم. اميدوارم اين دوري زياد نباشد. وقتي تصميم گرفتم به استقلال بيايم، حتي با رئيس باشگاه درگير شدم. او به من مي‌گفت نبايد بروي، قراردادت را پايين بياور و همين جا بمان ولي گفتم نه، ديگر نمي‌مانم. اختلاف ما به جايي كشيد كه وقتي در مقطعي قرار شد به تيم برگردم او با مربي و مسئول نقل و انتقالات باشگاه درگيري لفظي پيدا كرد و گفت اجازه نمي‌دهم نكونام برگردد. او به من پيغام داده بود كه تو رقمت را پايين نياوردي ولي به جايي رفتي كه به تو پول كمتري مي‌داد اما گفتم هيچ‌چيز بهتر از حضور در تيم محبوبم نيست. همان موقع پيشنهاد 5 ميليارد توماني از قطر داشتم ولي به عشق استقلال و هوادارانش آمدم.

* چه تصويري از استقلال داشتيد؟ يعني اگر مي‌دانستيد شرايط چه شكلي است، به اين تيم نمي‌آمديد؟

من و خانواده‌ام استقلالي قديمي هستيم. پدرم خودش مربي فوتبال بوده و هست. خيلي از فوتبالي‌ها را خوب مي‌شناسد. راستش من فكر مي‌كردم همه‌چيز مثل قديم‌هاست. نه از دروغ خبري هست، نه از باندبازي و رابطه. روز اولي كه به استقلال آمدم، يكسري گفتند اينجا بايد براي خودت باند درست كني وگرنه موفق نمي‌شوي. گفتند برو در زمين بهترين بازي را انجام بده ولي اگر در خارج از زمين باند نداشته باشي، دو روزه خراب مي‌شوي. با همه اين حرف‌ها، از روز اول با ناآمادگي براي استقلال بازي كردم. نمي‌خواستم بازي كنم ولي گفتم تيم به من نياز دارد اما بعدها فهميدم مي‌خواستند من را بازي بدهند كه جلوي هوادارها خرابم كنند. 50 روز تمرين تيمي نداشتم و تنها اختصاصي تمرين مي‌كردم. تا رسيدم، گفتند بازي كن و من كه از همه‌چيز بي‌خبر بودم، بازي كردم.

* البته خيلي‌ها فكر مي‌كردند در اولين بازي مقابل ساپيا شما را با بازوبند كاپيتاني تيم ببينند. چرا اين اتفاق نيفتاد؟

به نكته خوبي اشاره كرديد. اتفاقاً آقايان مي‌خواستند من را كاپيتان استقلال كنند تا مقابل هواداران قرار بدهند. بعدها فهميدم هدف‌شان چه بود. مي‌خواستند من را جلوي هواداران سيبل كنند ولي قبول نكردم چون اصلاً براي بازوبند و اين‌طور مسائل نيامده بودم. من آمدم چون استقلال را دوست داشتم، برخلاف بعضي‌ها كه مي‌گويند استقلال را دوست دارند ولي به طرفداران هر توهيني مي‌كنند و فكر مي‌كنند استقلال ملك شخصي‌شان است. اگر باشند كه هيچ، اگر هم نباشند دست به هر اقدامي مي‌زنند تا تيم نتيجه نگيرد. آنوقت اسم خودشان را هم گذاشته‌اند استقلالي متعصب! من اگر كوچكترين كاري براي استقلال كردم وظيفه‌ام است، چون نام استقلال از من و امثال من و بعضي‌ها خيلي بزرگتر است.

* در اين مدت شما و امير قلعه‌نويي در رسانه‌ها زياد مقابل هم نايستاديد. يكي، دو بار شما مصاحبه كرديد اما قلعه‌نويي فقط يك بار انتقاد كرد. البته شما بعضي وقت‌ها گلايه داشتيد كه عليه‌‌تان جوسازي‌هايي به راه مي‌افتد.

ببينيد، من اينقدر مرد هستم كه اگر حرفي داشته باشم خودم بزنم. اين را پدرم به من ياد داده، خانواده‌ام به من ياد داده. اينقدر جرأت دارم كه حرف‌هايم را خودم بزنم نه اينكه به ديگران بگويم برويد عليه اين و آن مصاحبه كنيد يا به آدم‌ها خط بدهم كه فلاني را بزنيد. آقايان از اين كارهاي زشت‌شان دست بردارند. به نظر من مافيا در فوتبال ايران وجود دارد. هنوز هست و دارند ريشه فوتبال ايران را مي‌زنند. اين‌ها جرأت ندارند حرف‌شان را بزنند. شما به ادبيات‌شان نگاه كنيد؛ چطور به خبرنگاران توهين مي‌كنند؟ چطور به طرفداران توهين مي‌كنند؟ چطور در رختكن به بازيكن فحش‌هاي آنچناني مي‌دهند؟ تفريح‌شان شده نشستن در گوشه زمين تمريني و پشت اين و آن حرف زدن. واقعاً براي اين افراد متأسفم. دوست ندارم اين حرف‌ها را بزنم ولي وقتي مي‌بينم دارند استقلال را با اين حرف‌هاي كوچك مي‌كنند، حرصم مي‌گيرد. من امروز مي‌توانستم سكوت كنم، به اسپانيا بروم و فوتبالم را بازي كنم، بعد از آن هم فوتبال را كنار بگذارم و مدام بگويم درباره گذشته حرف نمي‌زنم ولي دلم براي استقلال مي‌سوزد. براي اين طرفداران كه در گرما و سرما تيم را تنها نمي‌گذارند اما شاهد يك ديكتاتوري هستند. قلبم درد مي‌گيرد وقتي مي‌بينم هوادار اجازه ندارد حرفش را بزند چون تا چيزي بگويد، او را مي‌گيرند و به رختكن مي‌برند تا زير چشمش را كبود كنند. به خدا اين چيزها درد است. من خيلي سختي كشيدم ولي با صعود به جام‌جهاني‌ اين خستگي‌ها از تنم بيرون رفت ولي هوادار بيچاره كه يك عمر است كنار اين تيم بوده و آقايان اعتبارشان را از آنها دارند، چه كنند؟ به خدا اشك در چشم‌هايم جمع مي‌شود وقتي اين حرف‌ها را مي‌زنم و مي‌بينم چه ظلمي به اين طرفداران مي‌شود.

* شايد به خاطر اين نوع تفكر بود كه نبايد در استقلال مي‌مانديد. احساس خودتان اين است؟

ببيند من فقط مي‌دانم حضورم در استقلال براي يكسري از دوستان خطرناك بود. بايد جواد نكونام مي‌رفت تا كارشان را راحت انجام دهند. خدا را صد هزار مرتبه شكر سال قبل با همين خبرورزشي مصاحبه كردم و باعث رفتن يكي از اين آدم‌ها شد. شما ببينيد آقايان چقدر از جوانان فوتبال ايران را در استقلال خراب كردند. ببينيد سر امثال....  چه آمد. اگر نياز باشد داستان زندگي اين دو بازيكن استقلال را باز مي‌كنم و مي‌گويم آقايان وقتي به اين دو بازيكن در پايان فصل زنگ زدند، چقدر صدايشان مي‌لرزيد. چطور قسم مي‌خوردند كه موضوع را رسانه‌اي نكنيد. چند ماه همه مي‌گفتند فلان بلا را دارند سر اين جوان‌ها در تيم مي‌آورند ولي آقا گوشش را گرفته بود. چطور مي‌شود که از داستان‌ها خبر نداشتند؟

* چرا موضوع را باز نمي‌كنيد؟ يكي از بازيكنان سابق و جوان تيم هر جا مي‌نشيند از دوران حضور در استقلال به تلخي حرف مي‌زند. او بارها در محافل دوستانه گفته اگر نكونام نبود فوتبال را رها مي‌كردم.

روزي يكي از بازيكنان جوان تيم به من زنگ زد و گفت مي‌خواهم فوتبال را كنار بگذارم. راستش مي‌ديدم او در تمرين بي‌انگيزه و ناراحت است ولي فكر مي‌كردم شايد مسئله فوتبالي نيست. گفتم چرا؟ اتفاقي افتاده؟ در همان زمان قضيه پولي را تعريف کرد كه به يكي از دوستان نزديك آقا داده بود. جالب اينجاست كه دوست‌شان با آنها رفت‌وآمد خانوادگي داشت. گفتم برو پيش او و بگو كه جواد نكونام اين قضيه را به طور كامل فهميده است. بازيكن تيم همين كار را كرد و به يك ساعت نكشيد كه ديدم رفيق آقايان به من زنگ زدند. وقتي ديد تلفني نمي‌تواند جواب بگيرد، همان شب آمد جلوي خانه من و دو ساعت در خيابان با من حرف زد كه من به کسي چيزي نگويم و اين قضيه را حل خواهد كرد.

* چرا چنين موضوعي برايت مهم بود؟

من هم مثل آقايان مي‌توانستم چشمم را روي اين مسئله ببندم و چيزي نبينم و نشنوم ولي نمي‌توانستم. شما از بازيكنان جوان تيم‌ملي بپرسيد كه سعي مي‌كنم چه رفتاري با آنها داشته باشم و اگر لازم باشد در هر زماني كمك‌شان مي‌كنم. در آن ماجرا هم نمي‌توانستم بي‌تفاوت باشم. به‌فرد دلال نزديك آقايان گفتم حقش را خورده‌اي، بايد پولش را بدهي. جوابش مي‌دانيد چه بود؟ اين هفته او را بازي مي‌دهيم! نشان به آن نشان كه حتي در اتاق 151 هتل المپيك كه اتاق خود آقاي سرمربي بود، سه نفره يعني من، آن بازيكن جوان و دوست آقايان نشستيم و صحبت كرديم. او خيلي مطمئن گفت فردا بازي مي‌كني! من گفتم اين ظلم است. او درست تمرين نكرده. مدتي است نيمكت‌نشين است و نبايد بازي كند. ولي گفت دير شده و من گفته‌ام كه بايد بازي كند و بازي مي‌كند. فردا ديدم حرف‌هاي او كاملاً درست است و آن بازيكن جوان در تركيب بود. از آن به بعد شد سوگلي آقايان ولي دوباره زود از چشم‌شان افتاد، چون به من چيزهايي را گفته بود كه نبايد مي‌گفت. من فقط يك سؤال دارم. چطور سرمربي‌اي كه ادعايش مي‌شود قدرت دارد و جلوي همه مي‌ايستد، با حرف‌هاي يك دلال بازيكن را از تركيب بيرون مي‌گذارد يا او را وارد تركيب مي‌كند؟! اگر شما واقعاً مربي هستيد، خودتان درباره تركيب تصميم بگيريد. شما كه به حرف دستيارتان گوش نمي‌دهيد، چطور به حرف كسي گوش مي‌دهيد كه همه او را مي‌شناسند و مي‌دانند در اين فوتبال چه كارها كرده است. يك نكته ديگر هم يادم آمد كه براي همه مردم و طرفداران استقلال جالب خواهد بود. آن بازيكن در ابتداي ورود به استقلال خيلي خوب كار مي‌كرد تا زماني كه ماشينش را به دوست آقايان نداد و در قطر سكونشين شد! به او گفت يا ماشينت را بده يا در قطر سكونشين مي‌شوي. او هم نداد و رفت روي سكو! بعد از آن خيلي كم رنگ ليست 18 نفره را ديد، چه رسد به اينكه بخواهد بازي كند. تا اينكه ماجرا را من فهميدم و بعد دوباره در مقطعي مجبور شدند به او بازي بدهند ولي آخرش به جايي نرسيد و آن بازيكن مجبور شد با كلي ناراحتي و دلخوري از استقلال برود. اگر بعدها نياز باشد، يكسري از مدارك موجود از آن زمان را در اختيار مردم و رسانه‌ها قرار مي‌دهم تا بفهمند چه اتفاقاتي مي‌افتاده و آقايان با خبر بودند ولي چشم‌شان را به راحتي روي همه‌چيز مي‌بستند.

* مشكل خود شما از چه زماني آغاز شد؟ آيا به همين فردي كه مي‌گوييد دلال است، مربوط نبود؟ هميشه مي‌گفتند شما ابتدا با نزديكان قلعه‌نويي به مشكل خورديد و سپس با خود او.

مشكل من با استقلال از جايي شروع شد كه در رشت، جلوي دوستان آقايان ايستادم و جواب‌شان را طوري دادم كه ديگر سراغم نيايند. فكر كرده بودند من هم مثل ديگر بازيكنان هستم. اين آقا پيش من آمد و گفت يك سيم كارت به من بده! يادم هست بازي با داماش بود كه در نهايت باختيم. به او گفتم به چه جرأتي چنين خواسته‌اي داري. از همان روز پيش مربي محبوب‌شان كه دستشان را باز گذاشته بود، رفتند و هرچه توانستند زير آبم را زدند. يك نكته درباره آقاي سرمربي بگويم كه خيلي زود همه‌چيز را فراموش مي‌كند. فوق‌‌العاده دهن‌بين است و اگر 20 سال با شما دوست باشد و يك نفر پشت سرتان حرفي بزند، سريعاً باور مي‌كند و ناگهان تبديل به دشمن شما مي‌شود. يك چيزهايي ذاتي است و دست آقايان نيست.

* به خاطر همين مشكلات بود كه مجبور شديد از استقلال در نيم‌فصل دوم فصل قبل برويد، درست است؟ البته آن زمان درباره دلايل جدايي شما حرف‌هايي زده شد. حتي بعضي از پيشكسوت‌هاي استقلال كه بعداً به كادرفني اضافه شدند، مي‌گفتند كه شما و منتظري با جدايي‌‌تان باعث شديد استقلال قهرمان نشود.

از اين حرف‌ها خنده‌ام مي‌گيرد. بعضي از دوستان حاضرند براي يك نيمكت، هر كاري انجام دهند و هر خفتي را بخرند. شما به شايعات بي‌پايه و اساسي كه آقا و دوستانش درست كردند، توجه كنيد و ببينيد كه براي تبرئه خودشان حاضر هستند چه كارهايي بكنند و چه حرف‌هايي بزنند. اين مورد به شما نشان مي‌دهد كه آنها ترسو هستند و جرأت ندارند حرف‌شان را بزنند. به ديگران مي‌گويند مصاحبه كنيد و يا اينكه از طريق دوستان‌شان شايعه درست مي‌كنند. مجبورم همين جا يكسري مسائل را باز كنم تا ببينيد در آن برهه چه اتفاقي افتاد. آقايان در جلسه‌اي گفته بودند ما دو تا هافبك داريم و اگر نكونام هم برود، تيم قهرمان مي‌شود. گفتند اصلاً نيازي به او نداريم و رضايتنامه‌‌اش را بدهيد. در جلسه آخري كه در باشگاه داشتم و ايشان هم بود، علناً گفت ما اين بازيكن را نمي‌خواهيم و بدون او هم قهرمانيم اما جرأت نداشتند اين حرف‌ها را به مردم و طرفداران بگويند. در جلسه گفتند برو ولي در مصاحبه‌ها چيز ديگري مي‌گفتند چون شجاعت نداشتند، جرأت نداشتند، عادت كرده‌اند دروغ بگويند. همان موقع تيم در صدر جدول بود و من مجبور شدم به كويت بروم، به ليگي كه همه مي‌دانند چقدر ضعيف بود. مجبور بودم چون گفتند برو. بعد آدم‌هايشان جو‌سازي كردند كه نكونام به خاطر پول رفته است. آخر چقدر دروغ؟ چقدر رياكاري؟ شما اصلاً به آخرت اعتقاد داريد؟ مي‌دانيد بايد جواب اين حرف‌هايتان را بدهيد؟ مشكل من پول نبود. من سال اولي كه با استقلال قرارداد بستم، بخش زيادي از پولم را نگرفتم. هنوز از سال دوم هم به من بدهکار هستند ولي يك بار مصاحبه كردم بگويم پولم را بدهيد؟ فتح‌ا...‌زاده شاهد است سال دوم كه تمديد كردم، بدون دريافت يك ريال به تمرين رفتم تا نشان دهم دنبال پول نيستم. من اگر دنبال پول بودم كه به استقلال نمي‌آمدم، به قطر مي‌رفتم يا در اوساسونا مي‌ماندم.

* البته آن روزها مي‌گفتند كارلوس كروش باعث شده نكونام از استقلال جدا شود چون اصرار داشته تو به موقع در اردوي تيم‌ملي حاضر شوي.

(خنده) اين هم شايعه‌سازي آقايان و دوستان‌شان بود. چقدر مثال خوبي زديد. ببينيد گذشت زمان چطور دست‌شان را رو كرد. چطور به كروش تهمت زدند و خيلي زود مردم فهميدند كه اين‌ها دروغ است. من آخرين نفري بودم كه به اردوي تيم‌ملي اضافه شدم و مشخص شد كه كروش هيچ دخالتي نداشته است. تازه او به خاطر حضور من در كويت بسيار ناراحت بود و مي‌گفت بايد در ايران مي‌ماندي و با شرايط كنار مي‌آمدي. فكر مي‌كنم كروش بايد الان خوشحال باشد چون آقايان به او تهمت زدند و گناه‌هايش را شستند. خدا را شكر دست خودشان هم رو شد.

* نمي توانستيد به تيمي غير از الكويت برويد؟ همه مي‌گفتند اين تيم براي كاپيتان ايران كوچك است. همان روزها حرف از الريان هم بود ولي چرا به قطر نرفتيد؟

روز اولي كه پيشنهاد الريان رسيد، حتي به آن فكر هم نكردم. هر طور كه حساب كنيد شرايط الريان نسبت به الكويت بهتر بود؛ هم از نظر مالي و هم شرايط فوتبالي ولي... مهم نيست. تصميم گرفتم به الكويت بروم.

* اگر به الريان مي‌رفتيد بايد مقابل استقلال در ليگ قهرمانان بازي مي‌كرديد.

دقيقاً به همين خاطر تصميم گرفتم به الريان نروم. تا روزي كه با الكويت قرارداد بستم، آنها وضعيتم را پيگيري مي‌كردند ولي دوست نداشتم مقابل استقلال بازي كنم، همان‌طور كه دوست نداشتم در ليگ‌برتر به تيمي غير از استقلال بروم ولي با حضور آقايان فهميدم كه استقلال جاي من نيست. مجبورم بروم تا آنها بمانند و به راحتي كارهايشان را انجام دهند. در آينده هم هركس برايشان مشكل‌تراشي كند، مطمئن باشيد به همين شكل كنار گذاشته مي‌شوند.

* علي فتح‌ا...‌زاده هم پس از جدايي از استقلال در مصاحبه‌اي اعلام كرد قلعه‌نويي مجيدي و نكونام را نخواست.

بله، ولي دير بود. فتح‌ا...‌زاده هم تا جايي كه توانست براي ماندن من تلاش كرد ولي به نظرم بايد اين حرف را زودتر مي‌زد تا طرفداران چيزهايي را كه بايد، بفهمند و اسير دروغ‌پردازي‌ها و شايعه‌سازي آقايان و دوستان‌شان نشوند. اين آقايان يادشان رفته كه شب و روز در اسپانيا به من زنگ مي‌زدند تا جواب‌شان را بدهم. شب و روز خودشان و اطرافيان‌شان زنگ مي‌زدند. آرزو داشتند جواب تلفن‌شان را بدهم. آقايان دوباره يادشان رفته وقتي آمدند اسپانيا و ديدند دور ميداني به فارسي نوشته‌اند سلام، مي‌گفتند تو اينجا چه افتخاري براي ايران كسب كرده‌اي. همين آقايان دو روز رفتند تمرين يك تيم آلماني را از پشت فنس نگاه كردند، هنوز دارند درباره‌‌اش حرف مي‌زنند و مي‌گويند ما آنجا دوره ديديم! اگر در دوران بازيگري در سطح اول دنيا بازي مي‌كردند، كل مردم ايران احتمالاً بايد جلوي‌شان تعظيم مي‌كردند. من همين الان مي‌توانم تمرين يك سال استقلال را به شما بگويم. بازيكنان شكل تمرينات را از روز اول مي‌دانند چون آقايان اصلاً مربيگري بلد نيستند. اگر هم در گذشته خوب بودند، الان نيستند چون اصلاً تيم را تمرين نمي‌دهند. شما ببينيد همين دو فصل قبل كه ما قهرمان شديم، چند بازيكن به تيم اضافه شدند؟ آن فصل ما قهرمان شديم، چون بهترين بازيكنان را داشتيم. اگر قهرمان نمي‌شديم همه بايد تعجب مي‌كردند. اول فصل معمولاً در قرارداد مي‌نويسند كه اگر تيم قهرمان شد، بايد پاداش بدهيد ولي من مطمئن بودم استقلال قهرمان مي‌شود به همين خاطر نوشتم اگر قهرمان آسيا شد به من پاداش بدهيد. مي‌دانستم استقلال با اين مهره‌ها قهرمان است. شما ببيند نيم‌فصل دوم آن سال چقدر به تيم ما بازيكن اضافه شد. با اين همه مهره قهرمان نمي‌شديم مردم بايد تعجب مي‌كردند.

* اين درست بود كه بعضي از بازيكنان از تركيب تيم خبر داشتند؟ شايعات زيادي در اين باره مطرح بود.

من فقط يك موردش را به شما بگويم. بازيكن تيم يك روز قبل از بازي با تراكتورسازي تركيب تيم را مي‌دانست و به من گفت كه فردا بازي نمي‌كني! او از كجا تركيب را مي‌دانست؟ نشان به آن نشان كه در يك قهوه‌خانه در فرحزاد تركيب را به او گفته بودند!

* در همان بازي وقتي به زمين رفتي گل پيروزي استقلال را زدي. شادي خاصي هم داشتي. دليلش چه بود؟

شادي بعد از گل من اين بود كه فوتبال داخل زمين است، نه بيرون از زمين. فقط خواستم به آقايان اين را بفهمانم كه خدا جاي حق نشسته است.

* ظاهراً قبل از بازي پيكان هم وقتي از ليست بيرون ماندي به شدت دلخور شدي. اين موضوع صحت دارد؟

اتفاقات آن روز واقعاً ناراحتم كرد. من در آزادي سه گل به لبنان زدم و با روحيه عالي به اردوي استقلال رفتم ولي ديدم در ليست تيم جايي ندارم. بقيه ملي‌پوش‌ها بودند ولي گفتند نكونام نياز به استراحت دارد‌؛ چون سه گلي كه زدم مثل يك تير در چشم آقايان بود. چشم نداشتند موفقيت تيم را ببينند و ديگر همه مردم مي‌دانند چقدر نقشه كشيدند كه جاي كروش را بگيرند. تمام برنامه‌ريزي و جوسازي آنها اين بود كه كروش نتيجه نگيرد و سرمربي شوند. يادشان رفته يكي از بهترين تيم‌هاي تاريخ ايران دست‌شان بود و در جام ملت‌ها اوتش كردند. ما نتوانستيم در مالزي يكي از ضعيف‌ترين تيم‌هاي تاريخ كره‌جنوبي را شكست دهيم. يادم هست قبل از بازي از بزرگان تيم خواست كه درباره بازي نظرشان را بدهند. بهترين كار را آن روز يكي از بزرگ‌هاي تيم كرد كه گفت من در اين جلسه‌هاي داغون حاضر نمي‌شوم! فرداي بازي هم در زمين به كره‌جنوبي باختيم، البته نه با پنالتي ولي ديديد كه آقايان پشت پنالتي مهدوي‌كيا خودشان را قايم كردند. شما كه ادعاي مربيگري تيم‌ملي داريد، الان در باشگاهي چكار مي‌كنيد؟ وقت نداريد سر تمرين بياييد ولي وقت داريد به شهرداري و جاهاي ديگر برويد تا به كارهاي شخصي‌‌تان رسيدگي کنيد. همه‌‌اش از هواداران سوء استفاده مي‌كنند. اگر شما استقلال و هوادارانش را دوست داريد، چرا وقتي با پيراهن تيم ديگري استقلال را برديد، آن‌طور مشت‌هايتان را گره كرده بوديد. اگر شما استقلالي بوديد چرا در فصلي كه به سپاهان رفتيد، همه ستاره‌هاي استقلال را برديد كه نتيجه نگيرد؟ چرا در سالي كه با تراكتورسازي جلوي استقلال قرار گرفتيد، رفت و برگشت دعوا كرديد؟ چرا وقتي در تبريز به استقلال باختيد، در راهرو ايستاديد و با دو بازيكن استقلال دعوا كرديد؟ به داور هزارتا انگ زديد كه باعث باخت‌‌تان شده است. هنوز كسي اين كارها را يادش نرفته است. شما هر موقع از استقلال رفتي، همه مي‌دانند چكارها كردي. چطور از روي سكوها استقلال و مربيانش را اذيت كردي. چطور وقتي براي شما بنر مي‌آورند كار هواداران است ولي براي بقيه مي‌آورند، پول داده‌اند؟! شما ببينيد آقايان بعد از شكست 3 بر 2 استقلال مقابل پرسپوليس كه همراه با يكي از دوستان‌شان بازي را تماشا مي‌كردند، چطور بعد از شكست بالا و پايين مي‌پريدند و خوشحالي مي‌كردند. من ادعايي ندارم و متأسفانه به خاطر حضور آقايان در استقلال نتوانستم كنار تيم محبوبم باشم ولي شما كه ادعاي استقلالي بودن داريد و مي‌گوييد معرفتي كار مي‌كنيد، چرا در بدترين شرايط استقلال را رها كرديد و به خاطر پول بيشتر به تيم ديگري رفتيد؟!

* آيا در مدتي كه در استقلال بوديد، به بازيكنان در رختكن بي‌احترامي مي‌شد؟

شما از مربي‌اي كه به بازيكن فحش مي‌دهد و مي‌خواهد با او يقه به يقه شود تا همديگر را بزنند، چه توقعي داريد؟ آقايان اگر يك روز هم به تمرين لوركوزن رفته بودند، حداقل اين چيزها را ياد مي‌گرفتند. يك رفتار جالب ديگرشان اين بود كه مي‌گفتند ما نه روزنامه مي‌خوانيم و نه سايت. اتفاقاً اين‌ها تمام سايت‌ها و روزنامه‌ها را خط به خط مي‌خواندند و حتي چند نفر برايشان كار مي‌كردند. اگر يادتان باشد قبل از جام‌جهاني‌ ماجرايي درست كردند كه نكونام فلان قدر مي‌دود و در زمين راه مي‌رود. اينجا هم ديديد كه دستشان رو شد و طبق آمار فيفا، من هم مثل ديگر بازيكنان زياد در زمين دويدم. اين‌ها جماعت دروغگويي هستند كه خيلي راحت آخرت‌شان را مي‌فروشند.

* نمي‌توانستيد به همكاري‌‌تان ادامه بدهيد، حالا به هر شكلي؟ مثل خيلي از اهالي فوتبال كه عليرغم مشكلات عديده، با هم همكاري مي‌كنند.

خيلي‌ها به من مي‌گويند چرا اينقدر دشمن داري؟ مي‌خواهم بگويم در سالم زندگي كردن، اين داستان‌ها هم وجود دارد. من ترسي از ايستادن مقابل اين آدم‌ها ندارم. وقتي جلوي عوامل‌شان ايستادم به هر ترتيبي سعي كردند كه با من درگير شوند. شما حرف درستي زديد. من هم مي‌توانستم مثل خيلي از آدم‌ها با اطرافيان آنها دوست شوم و عضوي از آنها باشم. اگر اين كار را مي‌كردم همين الان در استقلال مي‌ماندم ولي در وجودم چنين چيزي نيست. نمي‌توانم ناحقي ببينم و ساكت بنشينم و ببينم هر بلايي دوست دارند سر بازيكنان مي‌آورند و هر رفتاري دوست دارند با طرفداران مي‌كنند. وقتي ديدم از بردهاي تيم‌ملي يك مملكت كه باعث خوشحالي مردم مي‌شود، ناراحتند، ديگر نمي‌توانستم ادامه بدهم. شما نگاه كنيد؛ هركس عليه آقايان بنويسد مي‌شود اجنبي‌پرست اما به نفع‌شان بنويسد مي‌شود آدم خوب. با يك دلال پيش يك آدم معروف رفتند براي آنكه به تيم‌ملي برسند. هر كاري مي‌كردند تا اين اتفاق بيفتد. اين‌ها تلاش براي رسيدن به جايي بود كه حق‌شان نبود. خودشان هم مي‌دانستند با اين وضع تمرين دادن و تيم اداره كردن، حق‌شان نيست روي نيمكت تيم‌ملي بنشينند. اصلاً جواد نكونام دارد دروغ مي‌گويد، شما برويد ببينيد چرا هر بازيكني كه از استقلال رفت عليه آقايان حرف زد؟ مگر مي‌شود همه دروغ بگويند. همه اين مشكلات و داستان‌ها را مي‌ديدند و فراري مي‌شدند.

* چرا در ليگ‌برتر نمانديد و تصميم گرفتيد به اوساسونا بازگرديد؟ آيا دوست نداشتيد در اين فضا به كار ادامه بدهيد؟

از روزي كه به استقلال آمدم بارها در مصاحبه‌هايم گفتم در ايران فقط استقلال. مثل بعضي‌ها نبودم كه بگويم استقلال و بعد از شكست اين تيم، در اتاقم رقص و شادي كنم. الان هم روي حرفم هستم چون مي‌گويم حرف مرد يكي است. گفتم يا استقلال يا هيچ جا ولي چون آقايان در تيم محبوبم بودند، ديگر نمي‌توانستم به آنجا برگردم. از روز اول مي‌دانستم امكان بازگشتم به استقلال نيست. تا وقتي هم آقايان باشند، چنين امكاني برايم وجود ندارد. از مجيد جلالي مربي سايپا و رسول خطيبي مربي تراكتورسازي بايد تشكر كنم كه در اين مدت با من تماس‌هايي داشتند اما هرچه فكر كردم ديدم غير از استقلال نمي‌توانم در ايران در تيم ديگري بازي كنم. با اينكه پيشنهادهاي مالي خوب هم به من شد ولي حاضر نبودم پيراهن آبي را به پول بفروشم و بروم تا روزي جلوي اين تيم بازي كنم. هيچ منتي هم نيست چون عاشق استقلالم. هيچ‌چيز براي من سخت‌تر از اين نبود كه در اين شرايط بخواهم جلوي استقلال بازي كنم. شما ببينيد بعضي از دوستان نزديك آقايان از دستشان چه مي‌كشند. اگر لازم باشد مي‌گويم در بين دو نيمه بازي دوستانه تيم 2014 و 1998 چه كساني، چه چيزهايي به من گفتند. يا مجبورم دهانم را باز كنم و زندگينامه كسي را بگويم كه با پيراهن پرسپوليس به استقلال دو گل زد!

* هيچ‌وقت نشد كه اين مشكلات را بين خودتان حل كنيد؟

من وقتي عليه آقايان حرف زدم، جو به طور كلي عليه من شد. فهميدم كه مرا نمي‌خواهند چون واقعيت را گفته‌ام. من در مكتبي فوتبال را ياد گرفتم كه اخلاق و جوانمردي در آن اولويت داشت. نمي‌توانستم جلوي اين آقايان سكوت كنم. آنها باعث و باني تمام جوسازي‌ها عليه من بودند اما خدا را شكر كه دستشان رو شد. توانستم بين سه كانديد بهترين بازيكن آسيا باشم، همراه با تيم‌ملي به جام‌جهاني‌ بروم و در مقدماتي جام‌جهاني‌ گلزن‌ترين هافبك آسيا باشم. خدا را هزار مرتبه شكر كه لطفش شامل حال من شد.

* در استقلال معمولاً بازيكنان مقصر شكست‌ها بودند. چرا هيچ‌گاه كسي نسبت به اين موضوع واكنش نشان نداد؟

هر بازي كه تيم مي‌باخت، مي‌گفتند X و Y مقصر هستند. آقايان شما كي مقصر هستيد؟ در جام ملت‌ها كه عالي بازي كرديم و به كره نباختيم و حذف شديم و اين همه عليه‌‌تان نوشتند. استقلال را هم پنجم كرديد و دوباره مقصر نبوديد. جام‌حذفي را هم كه به مس كرمان باختيم و به فينال نرسيديم. شما كي مقصريد؟ با اين همه بازيكن بدترين نتايج چند سال اخير استقلال را گرفتند. جالب است بعد از ليگ آدم‌هاي آقايان مي‌گفتند او نقشي در ناكامي نداشته و جدايي منتظري، مجيدي و نكونام عاملش بوده است. مردم را گول مي‌زنيد؟ آنها خودشان همه‌چيز را مي‌فهمند. آقايان جرأت ندارند اشتباهات‌شان را گردن بگيرند و بگويند خود ما چكار كرده‌ايم؟! واقعاً ناراحتم كه پارسال آن اتفاق‌ها براي استقلال افتاد و الان در ليگ قهرمانان آسيا حضور ندارد. بعد از سال‌ها حضور مداوم...  واقعاً ناراحت‌كننده است.

* حرفي با طرفداران استقلال داريد كه بزنيد؟

ديدم كه بعضي طرفداران مي‌گويند نكونام چرا قبل از دربي رفت؟ مي‌خواهم يك موضوع را شفاف بگويم. بعد از جلسه‌اي كه آقايان گفتند رضايتنامه‌‌اش را بدهيد برود، من فقط دو راه داشتم؛ يا بايد در خانه مي‌ماندم و فوتبال را نگاه مي‌كردم يا اينكه به الكويت مي‌رفتم. نمي‌توانستم در خانه بنشينم و فوتبال نگاه كنم. به همين خاطر مجبور شدم به الكويت بروم. شما صحت حرف‌هاي من را در مصاحبه اخير آقاي فتح‌ا...‌زاده مي‌بينيد كه گفته بود قلعه‌نويي، نكونام را نخواست. اگر من دروغ مي‌گويم، مديرعامل كه دروغ نمي‌گويد. در هر صورت من نمي‌توانستم آن دربي را بازي كنم چون من را نمي‌خواستند و مي‌گفتند بايد بروي. اگر در خانه هم مي‌ماندم كه نمي‌توانستم براي استقلال بازي كنم.

* دوشنبه به اسپانيا مي‌رويد و قرارداد تازه‌اي مي‌بنديد. اميدواريد يك روز با پيراهن استقلال از فوتبال خداحافظي كنيد؟

اميدوارم با پيراهن استقلال از فوتبال خداحافظي كنم اما اين اتفاق زماني مي‌افتد كه آقايان در استقلال نباشند. با قلب شكسته استقلال را ترك كردم و خيلي اذيت شدم. دوست داشتم فصل قبل حداقل تا پايان فصل كنار استقلال مي‌ماندم ولي مجبورم كردند خانه‌ام را ترك كنم. من همه‌چيز را جمع كردم و به ايران آمدم تا در استقلال بازي كنم و سپس از فوتبال بروم ولي نگذاشتند. خيلي در اين مدت با خودم كلنجار رفتم و حتي به فكر خداحافظي از فوتبال افتادم ولي اين راهش نبود. اميدوارم يك روز آقايان نباشند و من با لباس تيم محبوبم خداحافظي كنم. آنها حتي دل پدر من را كه يك استقلالي است شكستند و باعث شدند گريه‌‌اش را ببينم. براي استقلال آرزوي موفقيت مي‌كنم و از ته قلبم دوست دارم كه قهرمان شود. براي قهرمان شدنش دعا مي‌كنم چون طرفداران خوشحال مي‌شوند. مثل قبل تمام بازي‌هاي تيم‌ملي را مي‌بينم.

* با تمام حرف‌هايي كه زديد، فكر مي‌كنيد موفقيت تيم‌ملي باعث خوشحالي آنها نشد؟

جالب است كه آقايان هر روز دركمپ استقلال با سايت‌ها و روزنامه‌ها مصاحبه مي‌كنند ولي وقتي تيم‌ملي خوب بازي كرد و همه تحسين‌ كردند، سكوت كرده بودند و حتي يك مصاحبه هم انجام ندادند. احتمالاً ناراحت بودند! زياد يكسري مسائل را باز نمي‌كنم و الان بيشتر حرفم با طرفداران استقلال است. در جام‌جهاني‌ مي‌توانستم با يكي، دو تيم ليگ‌برتري قرارداد ببندم ولي گفتم اصلاً. الان هم دو آرزو بيشتر در زندگي‌ام ندارم؛ اول اينكه تيم‌ملي در جام ملت‌ها موفق شود و مردم خوشحال شوند و دوم اينكه بتوانم با پيراهن استقلال خداحافظي كنم. اميدوارم يك روز شرايط مهيا باشد و دوباره برگردم.

* حرف خاصي مانده كه بخواهيد بزنيد؟

يك تشكر و عذرخواهي به طرفداران استقلال بدهكارم. تشكر به خاطر همه حمايت‌هايي كه داشتند، مخصوصاً در بازي با الهلال. يك عذرخواهي ويژه هم بايد از طرفداران به خاطر گفتن اين جمله آقايان كه آنها از اهل كوفه هم بدتر هستند، بكنم. آن روز از شنيدن اين جمله قلبم به درد آمد. چند بار در مصاحبه‌هايم غيرمستقيم سعي كردم به آقايان بفهمانم كه اگر طرفداران نبودند، شما هم نبوديد. مخصوصاً بعد از بازي داماش كه يكي از هواداران ما متأسفانه زندگي خود را از دست داد، حرف‌هايي را كه بايد، به آقايان گفتم و شايد بابت آنها هم از دست من ناراحت شدند. آقايان بدانند بدون اين طرفداران هيچ بودند و متأسفم كه اين‌طور به آنها توهين كردند. باز هم از مردم عذر مي‌خواهم. هيچ چيز به اندازه اين توهين‌ها براي من آزار‌دهنده نبود. عادت ندارم مثل بعضي‌ها جا نماز آب بكشم و در عمل كارهاي ديگري كنم. اين حرف‌ها بخشي از حرف‌هايي بود كه در دلم دارم. اگر نياز باشد به وقتش مجبور مي‌شوم از خط قرمزها عبور كنم و تمام حرف‌هايم را بزنم تا مردم اين آقايان را بيشتر و بيشتر بشناسند. اگر مجبور شوم داستان يكسري از سفرهاي استاني را هم مي‌گويم! مطمئنم از فردا جوسازي آنها و دوستان‌شان شروع مي‌شود ولي من ترسي از هيچكدام‌شان ندارم. مردم هم اين‌ها را شناخته‌اند.

آخرین اخبار