او اصطلاح غرب زدگی را وارد دایر لغات مردم ایران کرد و یک نقد ایدئولوژیک کل نگر از غرب «که مضامین قوی فرانتس فانون و مارکس را با هم ترکیب می کرد» ارائه کرد.
جلال آل احمد (Jalal Al-e-Ahmad) در یک خانواده مذهبی در تاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمد. پدرش یک روحانی، اصالتاً اهل روستای اورازان از توابع شهرستان طالقان در همسایگی با مازندران در شمال ایران بود.
قرار بود جلال در زمان مقرر به زادگاه پدری سفر کند و برای رفاه بیشتر حال مردم تلاش کند. او اولین تک نگاری مردم شناسی خود را از پسر عموی خود یعنی محمود طالقانی که از اهالی روستا بود دریافت کرد.
آل احمد پس از دبستان برای امرار معاش به بازار تهران فرستاده شد و برای تحصیلات دینی نیز در مدرسه مروی ثبت نام کرد.
او بدون اجازه پدرش در کلاس های شبانه در دارالفنون نیز شرکت می کرد. وی در سال ۱۳۴۳ به حوزه علمیه نجف رفت اما خیلی سریع به خانه بازگشت.
وی با سخنان و موعضه های احمد کسروی آشنا شد و از این رو نتوانست به شغل روحانیت که پدر و برادرش امیدوار بودند متعهد شود .
آن را چنین توصیف کرد: «دامی به شکل خرقه و آبا». او در نوشته زندگی نامه ای که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۷میلادی (۱۳۴۶ شمسی) منتشر شد، خانوادهاش را یک خانواده مذهبی توصیف میکند.
او در سال ۱۹۴۶ میلادی (۱۳۲۵ شمسی) مدرک کارشناسی ارشد ادبیات فارسی را از دارالمعلمین تهران دریافت کرد و به درجه مقدس معلمی رسید.
در همان زمان رابطه اش با خانواده مذهبی خود گسسته شد. که او این مورد را کاملاً اگاهانه انتخاب کرد.
جلال آل احمد تحصیلات آکادمیک خود را ادامه داد و در مقطع دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران ثبت نام کرد،
اما قبل از دفاع از پایان نامه خود در سال ۱۹۵۱ میلادی (۱۳۳۰ شمسی) و سال آخر دکتری تحصیلات خود را رها کرد.
وی در سال ۱۹۵۰ میلادی (۱۳۲۹ شمسی) با سیمین دانشور، داستان نویس مشهور فارسی ازدواج کرد.
موضوعی که در برخی از آثار جلال منعکس شد این بود که جلال و سیمین عقیم بودند و صاحب فرزند نشدند.
جلال آل احمد به صورت غیر منتظره ای در ۴۵ سالگی و در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در شهرستان اَسالِم واقع در گیلان درگذشت. برخی از مردم مرگ او را به ساواک نسبت میدادند و تصور میکردند ساواک را به قتل رسانده است.
البته این موضوع توسط همسر او یعنی سیمین به طور کامل تکذیب شد.
جلال آل احمد بیشتر برای پرداختن به معقوله غرب زدگی (weststruckness westoxification) که توسط احمد فردید ابداع شد مشهور شد.
او در سال ۱۹۶۲ میلادی (۱۳۴۱ شمسی) با انتشار کتابی در با همین موضوع، توانست محبوبیت زیادی را در میان مردم بدست بیاورد.
در کتاب آل احمد نقد گزنده ای از فناوری غرب و به تلویح خود “تمدن غربی” نگارش شده است. او استدلال میکرد که افول صنایع سنتی ایران مانند قالیبافی سرآغاز «پیروزیهای اقتصادی و وجودی غرب بر شرق» بود.
او همچنین ژان پل سارتر را یکی دیگر از تأثیرات اساسی فلسفی می دانست. ارنست یونگر هم فردی بود که روی او اثر داشت. بطوری که جلال در شجره نامه کتاب معروف خود نقش عمده ای را به او نسبت می دهد و در ادامه می گوید: “من و یونگر هر دو کم و بیش یک موضوع را بررسی می کردیم، اما از دو منظر و دو زبان متفاوت “.
آل احمد در طول دوازده فصل این کتاب، غرب زدگی را به عنوان یک بیماری مسری تعریف می کند، علائم اولیه آن را فهرست می کند و علت آن را کامل شرح می دهد.
بیماران محلی را تشخیص می دهد و روش هایی برای پیش گیری را برای بیماران ارائه می دهد و در پایان نیز با متخصصان دیگر برای پیشنهاد یک پادزهر نسبتاً مبهم مشورت می کند.
پیام او مورد استقبال آیت الله خمینی قرار گرفت و در سال ۱۹۷۱ میلادی (۱۳۵۰ شمسی) نوشت: «فرهنگ مسموم امپریالیسم تا عمق شهرها و روستاها در سراسر جهان اسلام نفوذ می کند، فرهنگ قرآن را جابجا می کند، جوانان ما را به صورت دسته جمعی در خدمت بیگانگان و امپریالیست ها قرار می دهد.»
این موضوع به بخشی از ایدئولوژی انقلاب ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۸ شمسی) ایران تبدیل شد، دیدگاه غرب زدگی بر ملی شدن صنعت، استقلال در همه عرصههای زندگی از شوروی و جهان غرب و «خودکفایی» در اقتصاد تأکید می کرد. او همچنین یکی از تأثیرگذاران اصلی محمود احمدی نژاد بود.
آل احمد اندکی پس از جنگ جهانی دوم به همراه استادش خلیل ملکی به حزب کمونیست توده پیوست.
آنها «بیش از حد مستقل برای حزب بودند» و در اعتراض به فقدان دموکراسی و حمایت «برهنه طرفدار شوروی» از درخواستهای شوروی برای امتیاز نفت و اشغال آذربایجان ایران استعفا دادند.
آنها در ژانویه ۱۹۴۸ میلادی (دی ماه ۱۳۲۶ شمسی) یک حزب آلترناتیو به نام «جامعه سوسیالیست توده های ایران» تشکیل دادند، اما چند روز بعد با حمله رادیو مسکو، آن را منحل کردند و تمایلی به مخالفت علنی با «آنچه که آنها را مترقی ترین ملت های جهان می دانستند» نداشتند.
با این وجود، مخالفت آل احمد و ملکی «پایان هژمونی نزدیک حزب بر حیات فکری» را رقم زد.
او بعدها به تأسیس حزب طرفدار مصدق توده، یکی از احزاب اصلی جبهه ملی و سپس در سال ۱۹۵۲ میلادی (۱۳۳۰ شمسی) حزب جدیدی به نام نیروی سوم کمک کرد.
پس از کودتای ۱۹۵۳ میلادی (۱۳۳۱ شمسی) ایران، آل احمد چندین سال در زندان بود و «آنقدر ایمانش را به سیاست حزبی از دست داد» که توبهنامهای را امضا کرد که در یکی از روزنامههای ایران منتشر شد و اعلام کرد که «از نیروی سوم استعفا داده است» و سیاست را کاملاً رها کرد.
با این حال، او همچنان در گروه سیاسی نیروی سوم باقی ماند و در جلسات آن شرکت کرد و تا زمان مرگ خلیل ملکی در سال ۱۹۶۹ میلادی (۱۳۴۸ شمسی) به پیروی از مربیگری سیاسی خلیل ملکی ادامه داد.
علی میرسپاسی معتقد است که آل احمد در کنار شریعتی به گفتمان اصالت نیز می پردازد.
به گفته میرسپاسی، جلال نقدهای خود را بر قدرت سلطه طلبانه غرب بسط داده است.
نقد بر مفهوم غرب زدگی متمرکز است. آل احمد با این مفهوم به روشنفکر سکولار حمله می کند. او معتقد است که روشنفکران نتوانستند به طور مؤثر یک مدرنیته اصیل ایرانی بسازند.
وی در این مناسبت مفهوم «بازگشت» به فرهنگ اسلامی را مطرح کرد که در عین حال معتبر است.
آل احمد معتقد بود برای پرهیز از نیروهای همگن و بیگانه ساز مدرنیته، بازگشت به ریشه های فرهنگ اسلامی ضروری است.
در واقع آل احمد می خواست مدرنیته را با سنت ایرانی-اسلامی دوباره تصور کند.
آل احمد در نگارش نثر از سبک محاوره ای استفاده می کرد. از این نظر او پیرو رمان نویسان آوانگارد فارسی مانند محمدعلی جمالزاده است. از آنجایی که موضوعات آثار او (رمان، مقاله، سفرنامه و تک نگاری و قوم نگاری) معمولاً موضوعات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است، بازنمایی نمادین و عبارات طعنهآمیز الگوهای منظم کتاب های اوست. یکی از ویژگی های بارز نوشته های او، بررسی صادقانه اش از موضوعات، بدون توجه به واکنشهای احتمالی قدرت های سیاسی، اجتماعی یا مذهبی است.
او به دعوت ریچارد نلسون فرای، یک تابستان را در دانشگاه هاروارد گذراند، به عنوان بخشی از برنامه همیار بازدیدکنندگان ممتاز که توسط هنری کیسینجر برای حمایت از روشنفکران آینده دار ایرانی تأسیس شده بود شرکت کرد.
آل احمد به شدت از نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی) حمایت کرد و نقش مهمی در پذیرش سبک انقلابی نیما داشت.
در «یک کارنامه کوتاه اما پربار»، نوشتههای او بیش از سی و پنج جلد را پر می کند.
همچنین هر ساله یک جشنواره در ایران به مناسبت بزرگداشت وی برگزار میشود. جایزه ادبی جلال آل احمد یک جایزه ادبی ایرانی است که از سال ۱۳۸۷ به صورت سالانه اهدا می شود.
هر ساله در روز تولد جلال آل احمد، نویسنده سرشناس پارسی، جایزه ای به بهترین نویسندگان ایرانی اهدا می شود.
برنده برتر ۱۱۰ سکه طلای بهار آزادی (حدود ۳۳۰۰۰ دلار) دریافت می کند که آن را گران ترین جایزه ادبی ایران می نمامند.
در برخی سال ها هیچ برنده برتری وجود ندارد، سایر افراد برجسته تا ۲۵ سکه طلا دریافت می کنند.
دسته بندی ها عبارتند از «رمان»، «داستان کوتاه»، «نقد ادبی» و «تاریخ و اسناد».
این جایزه در سال ۱۳۸۴ توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تایید شد. اولین جایزه این جشنواره هم در سال ۱۳۸۷ اهدا شد.
رویکرد سیاسی و نگاه جلال آل احمد به جامعه بیشتر از هرچیز در مقاله ها و کتاب هایش هویداست. آثاری مانند «غربزدگی» و «در خدمت و خیانت روشنفکران» نمونه این رویکرد و دیدگاه است.
هرچند که شاملو از غربزدگی نقدهای بسیاری کرده است و حتی آن را یاوه می خوانده، اما به هرحال این اثر تا کنون جز آثار مهم جلال آل احمد به شمار می رود.
«در خدمت و خیانت روشنفکران» نیز اثری دیگر از جلال آل احمد است که بر محوریت آن روشنفکری و بررسی روشنفکران ایرانی نگاشته شده است.
سیری که او برای معرفی روشنفکران قرون مختلف پیش میگیرد جالب است؛ او از پیامبران شروع میکند و به اسطوره هایی مانند سیاوش و مزدک و مانی می رسد.
در دوران اسلامی نیز، فردوسی، ابن سینا، حسن صباح و مولانا را روشنفکر می خواند.
در تاریخ معاصر ایران هم به سراغ ملک الشعرای بهار، کسروی، دهخدا، دکتر مصدق و نیما یوشیج می رود.
جالب است که بدانیم از نگاه جلال روشنفکر های خارجی، همان افرادی هستند که او برای ترجمه به سراغشان رفته است.
او همچنین سفرنامه های ارزشمندی نیز دارد. جلال سفرهای زیادی از جمله مکه، مدینه، اسرائیل و آمریکا و روسیه داشته است.
او سفرهایش به آمریکا و روسیه را در قالب دو سفرنامه با نام های سفر آمریکا و سفر روس منتشر کرد. خسی در میقات، نیز کتابی است که آداب و مناسک مذهبی، مسائل فرهنگی، نوع پوشش، مسائل اقتصادی و اجتماعی را با جزئیات درباره سفرش به مکه و مدینه بیان کرده است.
گاهی هم به گله و شکایت پرداخته و از امکانات نامناسبی که در اختیار زائران قرار می گرد، گله کرده است. سفر های او به آمریکا زبانی تند و تیز دارد.
این سفر به منظور شرکت در سمینار کسینجر در هاروارد صورت گرفته است. اما جلال چنان تند و بی پروا قلم زده است و از این سفر صحبت کرده است که این سفرنامه را به یکی از آثار برجسته و متفاوت وی تبدیل کرده است.
سفر به روسیه هم به منظور شرکت در کنگرهی مردم شناسی صورت گرفته است.
دعوت از جلال نویسنده به این دلیل بود که او آنقدر سیر و سیاحت کرده بود که حالا حرفی برای گفتن در کنگره ی مردم شناسی جهانی داشته باشد.