چیزی که لازم است ابتدا در مورد تورم بدانیم این است که تورم، فقط تورمی نیست که ناشی از وقایع حقیقی در اقتصاد باشد بلکه یک نوع تورم به نام تورم انتظاری وجود دارد که باعث می شود بدون هیچ گونه اتفاق خاصی در تولید، توزیع یا تقاضا، قیمت ها افزایش پیدا کند، تورم انتظاری را اگر بخواهیم فارغ از پیچیدگی های علمی و تخصصی تبیین کنیم باید این طور بگوییم که اگر مردم انتظار افزایش قیمت ها را داشته باشند به احتمال زیاد و در صورت فراهم بودن سایر شرایط قیمت ها افزایش خواهند یافت، و این یعنی همان تورم انتظاری، بنابراین در هر تحلیلی از وضعیت تورم در یک کشور ضروری است این بخش از تورم و عوامل موثر بر آن هم بررسی شود.
باید گفت یکی از عوامل عمده کنترل تورم در ماه های اخیر کنترل تورم انتظاری بوده است، انتظار ثبات بیشتر بازار و محیط اقتصادی، ثبات تصمیم گیری و بهبود روابط اقتصادی بین المللی از عواملی ست که این اتفاق را باعث شده است.
از طرف دیگر اگر جدای از انتظارات تورمی که یک عامل روانی است بخواهیم عوامل اقتصادی و ساختاری موثر بر افزایش قیمت ها (یا همان تورم) در یک اقتصاد را بررسی کنیم باید بگوییم که این عوامل بسیار متنوع هستند که عمده ترین آن ها حجم پول ، میزان تقاضا ، هزیه های تولید و عوامل ساختاری و نهادی در یک اقتصاد است.
از دیر باز این نظر به عنوان یک نظریه ی پذیرفته شده در اقتصاد مطرح بوده است که در صورت افزایش حجم پول در یک اقتصاد در حالی که عرضه به همان میزان افزایش نیافته باشد یا نتواند به همان میزان افزایش داشته باشد، احتمالا به افزایش قیمت ها خواهد انجامید، زیرا وقتی تولید نتواند با حجم پولی که افزایش یافته همراهی کند این پول اضافی در دست مردم یا صرف کارهای نامولد و نامرتبط با تولید شده و یا به افزایش مستقیم قیمت ها منجر می شود، که البته لازم به ذکر است که پرداختن بیش از حد به کارهای واسطه ای و غیر تولیدی در بلند مدت میتواند به طور غیر مستقیم از طریق تضعیف بنیه تولید موجبات افزایش قیمت ها را فراهم کند. این اتفاقی است که به خوبی در سال های گذشته در اقتصاد ایران قابل لمس بوده است .
استقلال بیشتر بانک مرکزی، ثبات و انضباط سیاست های پولی و کنترل حجم پول را شاید بتوان از مهم تریت عوامل کاهش شتاب تورم در ماه های اخیر برشمرد. دولت سعی را بر آن داشته که انتشار پول را هرچه بیشتر کنترل و استقلال بانک مرکزی را بیش از گذشته به رسمیت بشناسد همان طور که مسعود نیلی، مشاور رئیس جمهور در هفته گذشته در مصاحبه خود بیان کرد که" تصمیمات دولت سبب شده تا با قاطعیت تمام وابستگیها به بانک مرکزی قطع شود." این اراده دولت می تواند نشانه ای مثبت در این جهت محسوب شود.
از طرف دیگر در صورتی که تقاضا افزایش پیدا کند و بخش عرضه اقتصاد نتواند بدون افزایش قیمت ها این تقاضای افزایش یافته را پاسخ دهد، قیمت ها افزایش و منجر به تورم خواهد شد که به آن تورم ناشی از فشار تقاضا گفته می شود. در ایران تورم ناشی از فشار تقاضا و تورم ناشی از حجم پول ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته اند به این صورت که بعضا دولت مخارج خود را افزایش داده است (مخارج دولت بخشی از تقاضای کل اقتصاد است) و این افزایش مخارج بدون ایجاد درآمد متناسب برای دولت اتفاق افتاده و کسری بودجه را به همراه داشته، در نتیجه دولت کسری بودجه خود را با چاپ پول جبران کرده (پولی کردن کسری بودجه) که این افزایش حجم پول در صورت عدم رشد متناسب اقتصادی باعث تورم شده و از آنجایی که دولت خود به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده در بخش تقاضای اقتصاد مطرح است با افزایش تورم از همه بیش تر متضرر می شود و ممکن است این بار جریان علیت از سمت تورم به حجم پول تغییر پیدا کند، یعنی این بار تورم باعث افزایش حجم پول شود، در صورتی که گفتیم معمولا جریان علیت از سمت عرضه پول به سمت تورم است که در اینجا میبینیم که همیشه این جریان یک طرفه نیست.
برای اثبات این گفته خوب است نگاهی بیندازیم به نرخ رشد کسری تراز عملیاتی و سرمایه ای دولت و نرخ رشد حجم پول در اقتصاد ایران:
همان گونه که به خوبی نمودار نشان می دهد این دو نرخ رشد در مقاطعی بسیار نزدیک به هم حرکت کرده اند که این مورد می تواند نشانی از فرآیند پیش گفته باشد.
دولت سعی برآن داشته که با کنترل مخارج خود و پیش بینی واقع گرایانه تر منابع درآمدی کسری بودجه خود را بیش از پیش کنترل کند و در صورت ایجاد کسری بودجه تا حد امکان از پولی کردن آن خودداری کند.
عوامل مربوط به هزینه های تولید و عوامل ساختاری تورم هم بسیار گسترده هستند که در اینجا مجال پرداختن به آنها وجود ندارد، فقط اجمالا میتوانیم بگوییم در وقتی در اقتصادی تنگناهایی در طرف عرضه برای تولید و توزیع وجود دارد، این مشکلات و تنگناها بر سر راه عرضه خود میتوانند باعث افزایش قیمت تمام شده محصولات و تورم شوند.
اما اگر بخواهیم کاهش تورم در چند ماه اخیر در اقتصاد ایران را بررسی کنیم باید به این نکته توجه داشته باشیم که عوامل ساختاری طبیعتا نمی توانند به این سرعت در یک اقتصاد اصلاح شوند که بتوان کاهش تورم در عرض چندین ماه را به بهبود عوامل ساختاری به عنوان یک عامل عمده نسبت داد. کاری که به نظر میرسد منجر به کاهش تورم شده، کنترل تورم انتظاری، تلاش در جهت کاهش کسری بودجه دولت و انضباط و استقلال بانک مرکزی و کنترل حجم پول بوده است.
ف / ف
واقعیت آن است که اگر شما یک گزاره نادرست را تبلیغ کنید خیلی طبیعیست که نتایج نادرست هم از آن به دست آید. اما چرا روند کاهشی تورم موجود، ربطی به دولت یازدهم ندارد؟
میانگین رشد پایه پولی در دولت دهم (1388-1391) معادل 16 درصد در سال بوده است که این میزان از خلق پول با توجه به وضعیت اقتصادی سالهای اخیر منجر به تورمی در حدود 16 درصد میشود و کاهش تورم(نقطه به نقطه) از خرداد 1392 روندی است برای نزول و نیل به نرخ تورم 16درصد که قطعا در زمستان امسال حاصل خواهد شد به طوری که اثر تورمی افزایش نرخ ارز در دولت دهم در ماه های آینده به کلی تخلیه شده و از بین میرود. برای تشریح فنی این موضوع، لازم است توضیحات بیشتری داده شود.
اثر تورمی عملکرد اقتصادی هر دولتی در یک ماه مشخص مثلا مرداد، حدود 9 ماه بعد یعنی اردیبهشت سال بعد، آن هم در تورم ماهانه، خود را نشان میدهد. تورم نقطهای هم بعد از یک سال و نه ماه، کاملا مربوط به آن دولت خواهد شد و تورم میانگین هم بعد از دو سال و نه ماه کاملا مربوط به دولت مزبور خواهد بود. این موضوع عمدتا مربوط به نحوه محاسبه تورم است. یعنی نرخ تورمی که هر ماه، بانک مرکزی اعلام میکند(تورم میانگین) از پردازش 24 عدد که مربوط به شاخص قیمتهای 24 ماه گذشته میباشد، به دست میآید.
به عبارت دیگر تورم ماهانه در قبل از اردیبهشت 1393 مربوط است به دولت دهم و به طریق اولی، تورم نقطهای و میانگین نیز در قبل از اردیبهشت 1393 کاملا مربوط است به آن دولت. بنابراین شاخص تورم از اردیبهشت امسال از دولت جدید تاثیر گرفته که البته تاثیری به اندازه یک بیست و چهارم و 24 ماه طول میکشد که شاخص تورم، کاملا متاثر از دولت جدید شود. بر اساس محاسبات نگارنده اگر اتفاق غیر منتظرهای نیافتد نرخ تورم(میانگین) پایان امسال محال است از 16 درصد بیشتر باشد و این روند کاهشی هم خیلی ربطی به دولت جدید ندارد. نگارنده در تاریخ پنجم دی 1392 سرمقالهای در روزنامه دنیای اقتصاد داشت که تورم را تا پایان 1393 پیش بینی کرده بود. البته این سرمقاله با تاخیر چاپ شد و اگر به جدول آن مراجعه کنید معلوم است که آمار تورم بانک مرکزی تا آبان 1392 معلوم بوده و بقیه پیشبینی است که البته الان معلوم میشود که پیشبینی درستی هم بوده است. به عبارت دیگر در اوایل شروع کار دولت یازدهم پیشبینی تورم، کاملا منطبق با واقعیت بوده و هر دولت دیگری هم بود روند تورمی یک سال گذشته تفاوتی با آنچه اتفاق افتاد نداشت. البته نمیتوان منکر تاثیر جو سیاسی و انتظارات تورمی در کاهش تورم شد اما واقعیت آن است که اثر انتظارات در تورم میانگین و در کوتاه مدت به دلایلی که گفته شد ناچیز است. البته تورم پایان امسال(1393) کمتر از 16 درصد پیشبینی میشود(بین 14 تا 15 درصد) که مابهالتفاوت آن تا 16 درصد مربوط به انتظارات تورمی بعد از انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 میباشد.
در هر صورت عملکرد بانک مرکزی در زمستان سال 1392 نه تنها ضد تورمی نبوده بلکه عملکردی تورمی بود. دلیل آن هم این است که حجم پایه پولی در ابتدای زمستان سال گذشته(1392) از 99 هزار میلیارد تومان ظرف سه ماه در پایان اسفند به 115 هزار میلیارد تومان رسید یعنی 16 درصد رشد پایه پولی طی یک دوره سه ماهه که از سال 1389 تاکنون بیسابقه است و اثر تورمی آن هم در اواخر پاییز امسال به صورت تورم ماهانه نمایان میشود زیرا عمده خلق پول، در اسفند سال گذشته اتفاق افتاد.