جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 13 - ۱۰ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۰۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۳

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

دروازه‌بان هندبال ایران که با درخشش در مسابقات قهرمانی جهان نقش بسزایی در موفقیت‌های تیم ملی داشت از روزهای پرفراز و نشیب خود در زندگی و این رشته سخن گفت.
نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛  لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!
کد خبر: ۵۸۸۳۱۲

عاشق فوتبال بود ولی در ۱۴ سالگی با اجبار معلم ورزشش پا به هندبال گذاشت. در مسیر زندگی با سختی‌های زیادی روبرو شده اما هیچگاه ناامید نشده و جنگجویی واقعی بوده است. در کمتر از یکسال پدر، مادر و برادر بزرگش را از دست می‌دهد اما هیچ چیزی نتوانسته سنگربان ایران را از پا بیاندازد و همچنان با گام‌هایی استوار پیش می‌رود.

در ابتدا خیلی با این رشته اخت نبود اما رفته رفته و وقتی درون چارچوب دروازه ایستاد عاشق هندبال شد. از ۲۰ سالگی به تیم ملی بزرگسالان دعوت شد اما به دلیل آسیب‌دیدگی و یا شاید بدشانسی تا مسابقات قهرمانی آسیا عربستان زیاد چهره شناخته شده‌ای نبود. او در قهرمانی آسیا عربستان و بعد هم در قهرمانی جهان ۲۰۲۳ با سیوهای خوبش درخشید و نقش بسزایی در موفقیت‌های تیم ملی داشت.

محمد سیاوشی بعد از ۱۴ سال حضور در تیم ملی با درخشش در قهرمانی آسیا عربستان دیده شد و حالا در ۳۷ سالگی جزو دروازه‌بانان مطرح است. او در مسابقات قهرمانی مردان جهان در بازی مقابل شیلی جایزه بهترین بازیکن زمین را دریافت کرد و همچنین در پایان مسابقات نیز در رده ۲۶ برترین گلرهای جام قرار گرفت. حالا یکی از هدف‌های سیاوشی بازی کردن در لیگ‌های خوب اروپایی است و آرزو دارد چند سال آخر حضور در این رشته را به عنوان لژیونر سپری کند.  

بعد از درخشش سیاوشی در مسابقات قهرمانی آسیا و قهرمانی جهان با او گفت و گوی ۹۰ دقیقه‌ای داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

به من گفتند به درد فوتبال نمی‌خورم

 ۱۳ فروردین سال ۱۳۶۴ در بندر انزلی متولد شدم اما بلافاصله به دلیل شرایط کاری پدر به تهران آمدیم. زمانی که هفت ساله بودم ساکن کرج شدیم. در نوجوانی عاشق فوتبال بودم و ساعت‌های زیادی در زمین خاکی یا آسفالت فوتبال بازی می‌کردم. تقریبا ۱۳ سالم بود که فهمیدم در مدرسه‌ (شهدای فردیس) تست فوتبال انجام می‌شود. وقتی برای تست رفتم، آقای کریمی معلم ورزشی مدرسه گفت اصلا به درد فوتبال نمی‌خورم و بهتر است به رشته هندبال بروم. آن زمان اصلا هندبال را نمی‌شناختم برای همین از تست فرار کردم. زنگ ورزش هم در مدرسه فقط فوتبال بازی می‌کردم. شش ماه پس از آن دوباره دیدم تست فوتبال برگزار می‌شود. دوباره برای تست رفتم و دوباره همان معلم ورزش تا مرا دید دستم را گرفت و گفت تو همانی که دنبالش می‌گشتم. توپی آورد و مرا درون زمین گذاشت و شوت کرد. به من گفت یک ماه دیگر مسابقات است و برای آن تمرین کن. آن زمان سالنی در فردیس بود به اسم آوینی که زمین هندبالش خیلی کوچک بود. وقتی می‌خواستیم شوت بزنیم از وسط زمین ضربه می‌زدیم و توپ وارد دروازه حریف می‌شد. هندبال را از این سالن و از ۱۴ سالگی شروع کردم.

About Nastooh.ir

 

وقتی گلر شدم از هندبال خوشم آمد

ابتدا دروازه‌بان نبودم. جلو بازی می‌کردم. بعد از دو بازی مربی گفت گلر نداریم. من هم داخل دروازه رفتم. وقتی درون دروازه ایستادم از هندبال خوشم آمد. آن زمان در مدرسه والیبال و بسکتبال هم بازی می‌کردم، حتی یکی از برادرانم والیبالیست و دیگری بسکتبالیست بود. کسانی که در والیبال شاغل بودند می‌گفتند به والیبال بروم اما من قبول نکردم. چون واقعا به هندبال علاقمند شده بودم. دیگر از ۱۹ سالگی به تیم ملی جوانان دعوت شدم. هدایت تیم ملی آن زمان بر عهده سرگئی نیکولنکو بود.

جذابیت هندبال از پول بیشتر برایم مهم بود

آن زمان یعنی سال‌های ۷۷- ۷۸ اصلا پول برای ما مطرح نبود. کسی آن زمان برای پول بازی نمی‌کرد. جذابیت هندبال برای من شاید نکته مهم و کلیدی بود که مرا مجبور می‌کرد در این رشته دوام بیاورم. هندبال به قدری جذاب است که همیشه گفته‌ام اگر می‌خواهید بچه‌ها هندبالیست شوند، تنها کافی است دو هفته آنها را به تمرین بیاورید. پس از آن جذابیت هندبال کار خود را می‌کند و دیگر نمی‌شود از آن گذشت. مدتی پیش در کرج شاگرد داشتم و این واقعیت را به عینه دیدم. اگر هم کسی این رشته را رها می‌کرد پس از مدتی می‌آمد و می‌گفت اشتباه کردم.

پدرم پول کتانی به من نمی‌داد

همه فکر می‌کنند ما ورزشکاران لای پَر قو با آب پرتقال طبیعی برای صبحانه و خرید انواع و اقسام کفش‌های کتانی برای تمرین بزرگ شده‌ایم ولی حکایت بچه‌های نسل من غیر از این است. پدرم کلا مخالف بود و اصرار داشت فقط درس بخوانم اما مادرم همیشه حامی‌ام بود. یادم است کتانی مشکی با سه خط آدیداس قرمز که به اسپورتکس معروف بود را می‌خواستم اما پدرم پول نمی‌داد و می‌گفت درس بخوان. مادرم این پول را برایم جور کرد که البته بعدا فهمیدم پدرم خیلی وقت‌ها این پول را یواشکی به مادرم می‌داد تا برایم خرید کند.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

مادرم می‌گفت به جای هندبال بهتر است کفاش شوم!

آن زمان روی آسفالت هندبال بازی می‌کردیم و همین باعث می‌شد بعد از چند روز کف کتانی‌ پاره شود برای همین من همیشه یک پک کامل از نخ و سوزن همراه داشتم تا کف آن را وصله بزنم. با نخ ابریشم و تکه‌های چرم در زیرزمین خانه‌مان کتانی را ‌می‌دوختم. به قدری در این کار ماهر شده بودم که مادرم می‌گفت به جای هندبال بهتر است کفاش شوم! با همین عشق به هندبال بزرگ شدم و برای یادگیری این رشته هرجا می‌رفتم. حتی سال آخر دبیرستان از کرج می‌آمدم تهران و در سالن طوقانی با تیم سایپا تمرین می‌کردم.

برای تمرین از فردیس کرج به خیابان استخر تهران می‌آمدم

عضو تیم سایپا نبودم و فقط در سال ۷۸ – ۷۹ با این تیم تمرین می‌کردم. اینکه چگونه به سالن تمرین سایپا می‌رسیدم هم خودش ماجرایی دارد. پدرم راننده مینی‌بوس خط آزادی-رسالت بود. تقریبا سه چهار نفر بودیم که از فردیس کرج باید به میدان آزادی تهران می‌آمدیم. برای همین منتظر اتوبوس‌های بنز می‌ماندیم که ما را از فلکه پنجم فردیس سوار کند و به آزادی بیاورد تا سوار مینی‌بوس پدرم یا دوستانش شویم که صد تومان کرایه ندهیم. دوباره از رسالت یک مسیر دیگری طی می‌کردیم تا به سالن طوقانی در خیابان استخر برسیم تا فقط هندبال تمرین کنیم. فکر کنید از ساعت ۴ و نیم از مدرسه جیم می‌زدیم تا به آن سالن برسیم و ساعت یازده و نیم شب به خانه برمی‌گشتیم. این همه سختی را تحمل می‌کردم چون عاشق هندبال بودم.  

اولین دستمزدم ۳۰۰ هزار تومان بود که برای خانه خرج کردم

هیات تهران اولین باشگاه من بود. با این تیم در لیگ سال ۸۰-۷۹ بازی ‌کردم. قرارداد نداشتم و فقط به‌عنوان یک بازیکن جوان دنبال تجربه بودم اما همان سال آقای ناری که رئیس هیات تهران بود لوح استعداد برتر استان تهران را به من اهدا کرد. آن زمان بلد بودند چگونه یک بازیکن جوان را در رشته‌ای جذب کنند آن هم تنها با یک لوح. ولی الان چنین کارهایی به ندرت انجام می‌شود. دقیقا به خاطر ندارم یک بازی مقابل کارتن سازی یا ثامن مشهد داشتیم. در آن بازی یکی از دروازه‌بانان تیم ما کارت قرمز گرفت. من را جای او ده دقیقه درون دروازه گذاشتند اما اینقدر خوب بازی کردم که دیگر دروازه‌بان فیکس تیم شدم. پس از آن این لوح را به من دادند. البته درتیم هیات ماندگار نشدم و بعد از آن دو سال با نیروی زمینی تهران قرارداد بستم. ۳۰۰ هزار تومان اولین دستمزدم بود که از آقای حیدرپور گرفتم و برای خانه خرید کردم. همه لذتش در این بود که برای خانه خرید کنم.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

معافیت سربازی قشنگترین جایزه زندگی‌ام بود

باید کم کم به سربازی می‌رفتم چون معافیت از سربازی برای ورزشکاران ملی هنوز مطرح نشده بود. حتی دفترچه اعزام به خدمت هم گرفتم. از سال ۸۰ تا تقریبا ۸۳ در اختیار تیم ملی جوانان بودم و با این تیم به مسابقات جوانان آسیا هند اعزام و سوم شدیم. کویت و کره هم اول و دوم شدند. وقتی آنجا بودیم خبر رسید که طرحی گذاشته شده که ورزشکاران تیم‌های ملی که موفق به کسب عناوین اول تا سوم شوند، معاف از خدمت خواهند شد. فکر کنم اولین گروهی که از این طرح استفاده کردند تیم ملی هندبال جوانان بود. واقعا فکر می‌کنم قشنگ‌ترین جایزه زندگی‌ام بود. بعد از این مسابقات عضو تیم پرسپولیس اصفهان شدم و در لیگ برتر دوم شدیم. با این رتبه جواز حضور به مسابقات جام باشگاه‌های آسیا را هم گرفتیم.

سال ۸۴ به تیم ملی بزرگسالان دعوت شدم

سال ۸۴ که من ۲۰ سالم بود همراه محمدرضا رجبی، الله‌کرم استکی و یکی دو نفر دیگر به‌عنوان بازیکنان جوان به تیم ملی بزرگسالان دعوت ‌شدیم تا پشتوانه‌ای برای بزرگسالان باشیم. در واقع من رزرو رسول دهقان، فرید علیمرادی و شهداد مرتجی بودم. آن سال مرتجی از ناحیه کمر آسیب دید و من به‌جای او دروازه‌بان سوم شدم.  

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

قبل از بازی‌های آسیایی دوحه آسیب دیدم

سال ۸۵ دو هفته قبل از اعزام به بازی‌های آسیایی دوحه در یک تورنمنت در روسیه بازی کردیم. در ۲۰ دقیقه پایانی یکی از بازی‌های دوستانه درون دروازه قرار گرفتم. بد کار نکردم اما بدشانسی آوردم و زانویم در دقایق پایانی بازی در چرخش پاره شد و با عصا به ایران برگشتم. به همین دلیل بازی‌های آسیایی دوحه را از دست دادم و اگر اشتباه نکنم تیم با دو گلر به دوحه رفت.

با این آسیب دو سال از تیم ملی دور ماندم

پایم را عمل نکردم. حتی اسکن و عکس هم گرفتم اما در تاکسی جا گذاشتم. همین باعث شد اصلا بی‌خیال عمل شوم. در آن زمان آقای شادان‌فر پزشک تیم ملی بود. او تقریبا یک ماه و نیم با زانوی من کار کرد تا بالاخره خوب شد. البته تقریبا تا یکسال آسیب‌دیدگی مداوم روی هر دو زانو داشتم. یادم می‌آید سال ۸۶-۸۵ زانوهایم را با چسب فیکس می‌کردم تا بتوانم وارد زمین شوم ولی جان سخت بودم و کوتاه نمی‌آمدم. با آن وضعیت تمرین می‌کردم. البته به خاطر این آسیب‌دیدگی دو سال به تیم ملی دعوت نشدم.

بهترین گلر تورنمنت هلند شدم

هر ساله دو هفته قبل از کریسمس تورنمنتی با ۸ یا ۹ تیم در هلند برگزار می‌شود. سال ۹۵ آقای حبیبی این تورنمنت را برای تیم شهرداری کاشان رزرو کرد. تیم‌های خوبی در این تورنمنت حضور داشتند. تیم اول و دوم لیگ هلند و یک تیم از پرتغال، اسلوونی، کره و مقدونیه بودند. در آن تورنمنت با نتایج نزدیک می‌باختیم و فکر کنم ششم یا هفتم مسابقات شدیم. من در همین تورنمنت به عنوان بهترین گلر شناخته شدم.

معتقدم بدشانسی سبب می‌شود خودت را پیدا کنی

اعتقادم بر این است که شاید یک بدشانسی باعث می‌شود خودت را پیدا کنی. زمانی که شرایط بسیار خوب پیش می‌رود مطمئنا سراغ نکاتی که باعث پیشرفتت می‌شود نخواهی رفت. می‌توانم در مورد خودم این را بگویم که خودم، خودم را بزرگ کردم. این بدشانسی‌ها و آسیب‌ها و دور ماندن‌ها باعث شد که به خودم بگویم یا الان باید هندبال را کنار بگذاری و یا باید بجنگی تا به جائی برسی تا به خودت افتخار کنی که من دومی را انتخاب کردم.  

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

هدف تیم ملی صعود دوباره به قهرمانی جهان بود

در مسابقات قهرمانی آسیا ۲۰۱۴ سوم شدیم و برای نخستین بار به قهرمانی جهان صعود کردیم. آن زمان من دروازه‌بان بودم و بازیکنان بزرگی در تیم ملی بودند و به اصطلاح تیم تکمیل بود. اسپانسر خوبی هم داشتیم که همه جوره از تیم حمایت می‌کرد. با این حال من احساس می‌کنم لذت بیشتری از کسب دومین سهمیه مسابقات جهانی بردم. هدف من و فکر کنم کل بچه‌های تیم ملی در قهرمانی آسیا این بود که به مسابقات جهانی راه پیدا کنیم اما دراین دوره بازیکنان جوان زیادی در تیم ملی داشتیم که شاید کسی فکرش را نمی‌کرد بتوانیم سهمیه جام جهانی را بگیریم. یادم هست در آن روزها می‌گفتند همین که از گروه بالا بیایید خیلی کار مهمی کردید! ولی چنان امید و انگیزه در تک تک اعضای تیم ملی وجود داشت که به عنوان تیم اول به مرحله بعدی صعود کردیم و جواز جام جهانی را هم گرفتیم.

می‌خواستم بگویم من هم هستم

در چند سال اخیر تمرینات زیادی داشتم و هر زمان که لیگ به پایان ‌رسید، هفته بعدش در پارک بودم و می‌دویدم. وزنه می‌زدم، تمرین می‌کردم و سعی داشتم خودم را آماده نگه دارم. شاید جواب تمام تمرینات در عربستان خود را نشان داد. یادم می‌آید سعید برخورداری در قهرمانی آسیا بحرین در بازی برابر قطر خیلی خوب ظاهر شد یا سعید حیدری‌راد در کویت خیلی عالی بود و من این حس را می‌دیدم و لمس می‌کردم و دوست داشتم این حس و حال را تجربه کنم. در واقع دوست داشتم در عربستان به جایگاهی برسم که به همه نشان دهم و بگویم من هم هستم... آن هم در ۳۷ سالگی.  

گل می‌خوردم به خودم می‌گفتم بلندشو خودت را جمع و جور کن

مانوئل خیلی به من اطمینان داشت. زمانی که کسی به تو اعتماد می‌کند خیلی سخت است که بخواهی اعتمادش را خراب کنی و اگر چنین شود مطمئن باشید اتفاقاتی افتاده که دست شما نبوده است. خواسته مردم، رفتار خوب سرمربی و اعتمادش و همچنین حمایت فدراسیون باعث ‌شد که در عربستان بتوانم در بهترین حالت ظاهر شوم. برای همین وقتی در بازی‌ها گل می‌خوردم به خودم می‌گفتم "همه در ایران نگاهت می‌کنند، بلند شو و خودت رو جمع و جور کن". نکته دیگر این است که من، علی رحیمی و امید سرپوشی علی‌رغم رقابت، رفاقت محکمی هم داریم و فکر می‌کنم همین جو دوستانه در دروازه تیم ملی خودش را نشان داد. طوری که وقتی تشویق‌های از صمیم قلب این دو را می‌دیدم غرق لذت می‌شدم.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

در قهرمانی آسیا عربستان سیوهای خوبی داشتم

در بازی‌های مرحله گروهی قهرمانی آسیا عربستان با استرالیا، هند و عربستان همگروه بودیم. بازی با عربستان مسابقه حساسی بود. در تورنمنت دوستانه قطر سیوهای زیادی از این تیم گرفتم و از همان روز شروع کردم به نوشتن جملاتی مثل اینکه باید عربستان را ببریم یا اینکه روز بازی با عربستان روز من است. تمام آن نوشته‌ها حین بازی در ذهنم رژه می‌رفت و فکر می‌کنم در آن بازی حدود ۱۷-۱۸ سیو داشتم. فکر کنم کل تیم در مرحله گروهی اعتماد به‌نفس گرفته بودیم. همه این نکته را فهمیده بودند که چیزی کم نداریم و همین هم باعث شد خیالمان راحت‌تر شود. بازی با عراق در مرحله دوم سخت بود. هر لحظه که سرم را بالا می‌گرفتم و به تیم نگاه می‌کردم با خودم می‌گفتم چه باید به بازیکنان جوان تیم بگویم. نمی‌شد هم هر لحظه زیر گوش مجتبی بخوانم که تیم را جمع کن. برای همین دائم به خودم می‌گفتم تو در دروازه آرامتر هستی، استراحتت بیشتر است و بیشتر بازیکنان را رصد می کنی و باید تیم را جمع کنی. در نیمه دوم چند تا تک به تک و چند ضربه از گوش گرفتم و خداراشکر بازی برگشت. بازی مقابل کویت و چند ثانیه‌ پایانی آن هم انگار یک معجزه رخ داد. عجیب و غریب بود. هر وقت به آن فکر می‌کنم تمام بدنم مثل همین الان تکان می‌خورد.

گرفتن پنالتی بازیکن کویتی به یادماندنی‌ترین خاطره قهرمانی آسیا عربستان بود

دو صحنه به یادماندنی از مسابقات قهرمانی آسیا عربستان به یاد دارم. یکی پنالتی نیمه دوم بازی با کویت بود. نتیجه ۲۵-۲۴ به سود ما بود. بازیکن کویتی از گوش شوت زد و من گرفتم و داور اعلام پنالتی کرد. بازیکن دست چپ کویت پشت توپ قرار گرفت. قبل از آن هر چی زده بود گل شده بود. راستش این موضوع را تا به حال به کسی نگفته‌ام (مکث‌می‌کند) من صدایی شنیدم. (بغض می‌کند) ماتم برد. نمی دانم واقعی بود یا مثل یک جور الهام؟ یک صدای ذهنی، صدایی از دنیای ماوراء! نمی‌دانم اما مطمئنم صدای مادرم بود که به من گفت بمان و بگیرش. اصلا فیلم بازی را نگاه کنید متوجه می‌شوید که اطراف سالن را نگاه می‌کنم. ماتم برده بود. وقتی نیمکت را نگاه کردم و دیدم مانوئل اشاره کرد که بیرون بروم و علی بلند شد که به زمین بیاید، تنها کاری که کردم این بود که دست‌هایم را به نشانه عذرخواهی قفل کردم و گفتم خودم می‌ایستم. اگر آن پنالتی گل می‌شد، روند بازی فرق می‌کرد. گرفتن آن پنالتی یک روحیه برای تیم بود و گل شدنش یک روحیه مضاعف برای حریف. آن تایم اگر بازی مساوی می‌شد به جرات می‌توانم بگویم کویت بازی را می‌بُرد. بازیکن کویتی که دستش را بالا برد، من فقط ایستادم. توپ که به دستم خورد و بعد کمانه کرد، فقط دویدم توپ را بگیرم و گرفتمش. بهترین لحظه بازی برای من شاید همان بود.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

در رختکن هم خوشحالی با اشک و گریه ادامه داشت

صحنه دیگر هم در همین بازی مقابل کویت بود. یک تعلیق دودقیقه‌ای داشتیم و پاورپلی زدیم. من بیرون از زمین زانو زده بودم. سجاد که می‌خواست شوت بزند فقط داشتم ثانیه‌ها را می شماردم... پنج... چهار... سه... و توپ که گل شد داخل زمین رفتم و داد می‌زدم تموم... و تموم شد... همینطور که می‌دویدم، چرخیدم و علی محکم به من خورد و پرت شدیم روی زمین. در آن لحظه اینقدر خوشحال بودیم که هیچ چیز را متوجه نمی‌شدیم.  در رختکن هم همان خوشحالی سالن همراه با اشک و گریه ادامه داشت و مانوئل همه را جمع کرد و یک جمله قشنگ گفت "فکر نمی‌کردم این تیم جوان راهی جام جهانی شود" راست هم می‌گفت. سال‌ها بود می‌خواستیم با تکمیل‌ترین ترکیب ممکن راهی جام جهانی شویم و نمی‌شد اما این بار جوان‌ها همان کار را کردند. این بار اعتماد کردن به محمدرضا کاظمی، یونس آثاری، امید سرپوشی، حسین جهانی، محمدرضا اورعی، یاسین کبیریان جو و ... جواب داده بود.

هدف ما صعود به جام جهانی بود و برای کسب مدال آسیا کم انگیزه شدیم

دلیل اینکه روی سکو نرفتیم این بود که هدف خیلی مهم است. وقتی روی یکی هدف متمرکز می‌شوید و به آن هم می‌رسید کم‌کم انگیزه اولیه فروکش می‌کند. رفتن به جام جهانی آرزوی چندین ساله همه و هدف اصلی ما بود و بعد رفتن روی سکو. به هر حال زمان می‌برد. شاید اگر زمان بیشتری برایش می‌گذاشتیم الان صاحب مدال آسیا هم بودیم. شرایط فکری بازیکن فرق می‌کند و برای قهرمانی می‌جنگد. از سوی دیگر عربستان میزبان رقابت‌ها بود. در همین مسابقات ناگهان تست کرونای ۱۱ بازیکن کره مثبت شد! سر مسابقه هم دیدم کوبل داوری عراق بازی را سوت می‌زنند. همه این شرایط دست به دست هم داد تا بازیکنان فکر کند حتما یک داستانی هست برای همین خود به خود روحیه‌ بازیکن خراب و سیستم بازی‌اش به هم می‌ریزد. همچنین باید بگویم گلر عربستان هم خیلی خوب توپ‌ ما را می‌گرفت. به هر حال نشد مدال بگیریم و چهارم شدیم.

در عربستان جو دوستانه‌ای بر تیم حاکم بود و مافیا بازی می‌کردیم

در عربستان علاوه بر بازی‌های خوب فضای بسیار دوستانه‌ای هم بر تیم ملی حاکم بود. اصلا این وضعیت که دو نفر گوشه‌ای بنشینند و با بقیه نجوشند را من به شخصه ندیدم. این نکات ساده و کوچکی هست که شاید ورزشکاران تیم‌های ملی مختلف نمونه‌ای از آن را دیده باشند اما خداراشکر در تیم ملی هندبال خبری از این رفتارها نبود. همه با هم صمیمی و دوست بودند. فضا اینقدر صمیمی بود که در تایم‌های خالی مافیا بازی می‌کردیم و همین جو در بازی هم ادامه داشت. این‌ها بخاطر اطمینانی بود که به یکدیگر داشتیم. مانوئل و کادرفنی به همه ما اطمینان داشتند و این اطمینان دو طرفه بود.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

مانوئل شخصیت را به هندبال ایران اضافه کرد

مانوئل شخصیت را به ملی پوشان ایران اضافه کرد. من ۱۶ سال در اردوهای تیم ملی هستم و با مربیان متفاوتی کار کردم. اما در مورد مانوئل می‌توانم بگویم به چشم می‌دیدم بین بازیکنان فرقی نمی‌گذارد. طوری برای تیم زحمت می‌کشید که برای همه روشن شده بود که می‌خواهد تیم به حداکثر موفقیت برسد. من بارها دیدم برای بازیکنش با جان و دل مایه گذاشت و روی لباس و حتی تغذیه همه حساس بود و هیچ بازیکنی را جلوی سایرین تخریب نمی‌کرد. همین نکات باعث شد به بازیکنان نزدیک‌تر شود. مانوئل مانند یک پدربزرگ برای بازیکنان بود.  

رفتن مانوئل با دلخوری نبود و قراردادش تمام شد

من احساس نکردم دلخور شده اما قراردادش تمام شد. البته صحبت‌هایی هم به گوشش رسیده بود که مثلا چون کره و ژاپن نبودند صعود کردیم و از مانوئل چیزی ندیدیم! خب این چه صحبتی است؟ اگر من یا مثلا محمدرضا کاظمی در زمین به چشم می‌آییم زحمت مربی است که به ثمر نشسته است. مانوئل اگر در بازی با عراق یارگیر در زمین نمی‌گذاشت، بازی را باخته بودیم. اما کار یک مربی مگر بکارگیری همین تاکتیک‌ها در دقایق مهم بازی نیست؟ اصلا الان که بهش فکر می‌کنم نمی‌فهمم از کجا فهمید که باید کسی را یارگیر بگذارد که اصلا هم در بازی نبود اما تاثیر خودش را گذاشت.

از معرفی نکردن بهترین بازیکن در قهرمانی آسیا ناراحت شدم

همیشه در مسابقات آسیایی و جهانی بهترین بازیکن زمین و برترین بازیکنان هفته انتخاب می‌شوند اما در عربستان که همه بازیکنان ما لایق گرفتن چنین جایزه‌ای بودند، خبری از این بخش نبود. حسرت که نه ولی ناراحت بودم که این بخش در این دوره برگزار نشد.  

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

با رفتن مانوئل مربی بزرگتری به ایران آمد

در یک کلام و خیلی عامیانه می خواهم بگویم وسلین وویوویچ آدم مَشتی است! انسان خوب و همه چیز تمامی است. تمرینات خیلی خوبی برگزار می‌کند. مربی نیست که بخواهد در تمرینات روی بازیکنان فشار بگذارد چون می‌داند بازیکن تازه از لیگ آمده و ممکن است آسیب ببیند. لذت بردن از هندبال کنار چنین مربی کار آسانی است. واقعا باید از فدراسیون که چنین مربی با چنین رزومه‌ای برای تیم ملی هندبال آورده، تشکر کنم. خود من فکر نمی‌کردم چنین مربی بزرگی برای هدایت تیم ملی استخدام شود. از گوشه و کنار هم بهم خبر رسید که تیم‌های آسیایی اصلا فکر نمی‌کردند یکی از بزرگترین مربیان حال حاضر جهان سرمربی تیم ملی ایران شود و کمی هم از این موضوع ترسیده بودند. من با مربیان بسیاری در تیم ملی کار کرده ام اما با مانوئل که مجوز جام جهانی را گرفت و وویوویچ که سبب صعود به دور اصلی جام جهانی شدند بیشتر احساس صمیمیت کردم و کارشان را بیشتر قبول دارم.

تنه به تنه شدن با بازیکنان اروپایی باعث پیشرفت می‌شود

تمرینات خوبی را با وسلین در تهران داشتیم و بعد هم عازم تورنمنت لهستان شدیم. این تورنمنت چهارجانبه واقعا به جا بود. با تیم های کله گنده ای مثل مراکش، بلژیک و لهستان بازی کردیم. ما حتی در نیمه اول مقابل لهستان پیروز بودیم ولی بعد ترکیب اصلی تیم را بیرون‌کشیدیم. سرمربی می‌خواست در این مسابقات تیم را محک بزند و در نیمه دوم با تیم دوم یعنی بازیکنان جوان مقابل آنها بازی کند. با این وجود بازی را در نهایت با دو یا سه اختلاف واگذار کردیم. اصلا بازی کردن با چنین تیم‌های بزرگی لذت‌بخش و تدارک چنین بازی‌هایی برای جوانان انگیزه‌بخش است. یک بازیکن جوان واقعا می‌خواهد در چنین بازی‌هایی بدرخشد و خودی نشان دهد و همین باعث آماده‌سازی بیشترش می‌شود. هر چه بیشتر با تیم‌های اروپایی بازی کنیم، در جام جهانی بهتر ظاهر می‌شویم. هندبال بحرین چرا خوب شده؟ برای اینکه دائم در حال برگزاری بازی‌های دوستانه با تیم‌های اروپایی است. تنه زدن با بازیکنان حرفه‌ای اروپا باعث شده هندبال بحرین به این پیشرفت برسد.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

شیلی سخت‌ترین بازی ما در قهرمانی جهان بود

وسلین وویوویچ هدف اصلی خود را صعود به دور اصلی مسابقات جهانی گذاشته بود و برد مقابل شیلی و مونته نگرو در مرحله گروهی جزو اهداف او بود. شیلی تیم خیلی خوبی بود و تجربه چندین حضور در این مسابقات را داشت. آنها برای صعود به برد مقابل ما احتیاج داشتند. هر کدام که می‌بردیم می‌توانستیم از گروه صعود کنیم. آنها هفت یا  هشت دوره بود که در این‌ سطح مسابقات شرکت کرده بودند و و هدف آنها هم صعود به دور بعد بود اما بازیکنان ما خیلی مقابل آنها خوب بازی کردند. جاهایی بازی گره خورد اما با تغییر سیستم تاکتیکی وسلین توانستیم در نهایت آنها را ببریم. بازیکنان هم همه توان را در این بازی گذاشتند. از میان بازی‌های دور گروهی به نظر سخت‌ترینش همین بازی با شیلی بود. بازی حساسی بود و برای صعود به برد احتیاج داشتیم.

باورم نمی شد رویایم محقق شده است

در بازی مقابل شیلی همه از جان مایه گذاشتند. بازی اول جام‌جهانی بود و استرس های خودش را داشت. گاهی جلو افتادیم و در دقایق پایانی دو سه گل عقب ماندیم. خدا به من کمک کرد و با کمک سایر تیم توانستیم شیلی را ببریم و من بهترین بازیکن این دیدار انتخاب شدم. شاید باورتان نشود من یک دفتر دارم و در آن اهدافم را می نویسم. ماه ها قبل از شروع مسابقات نوشته بودم که باید بهترین بازیکن زمین شوم. حتی سه چهار شب قبل بازی آن را خواندم و به خودم‌ گفتم باید این اتفاق بیفتد. بعد از بازی اصلا باورم‌ نمی‌شد رویایم محقق شده است. تاثیر نوشتن و تمرکز کردن روی یک موضوع خیلی زیاد است. از این اتفاق خیلی خوشحال شدم خصوصا که روز مادر هم بود. من هم که مادرم را از دست داده‌ام. خیلی دوست داشتم این اتقاق رخ دهد. می‌دانستم مادرم من را می‌بیند و حواسش به من هست. تمام تلاشم را کردم تا بتوانم کاری کنم که حداقل به من افتخار کند.

بازی با مونته‌نگرو را بد شروع کردیم

دو روز قبل با تمام توان مقابل شیلی بازی کرده بودیم و شاید خستگی این بازی سبب شد نیمه اول مقابل مونته‌نگرو کمی ضعیف ظاهر شویم اما نیمه دوم ما پیروز شدیم. می‌توانستیم مونته نگرو را هم ببریم اما در پایان باختیم و خیلی برایمان بد شد. اوایل بازی عقب افتادیم و همان باعث شد که نتوانیم خود را جمع کنیم اما نیمه دوم خیلی خوب بازی کردیم طوری که مونته‌نگرو هم انتظار نداشت. چون نیمه اول را با سه گل باخته بودیم نیمه دوم هم نتوانستیم جبران کنیم و در نهایت شکست خوردیم.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

زورمان به تیم‌های بزرگی مثل اسپانیا و فرانسه نمی‌رسد

بازی کردن مقابل تیم هایی مثل اسپانیا، فرانسه یا مثلا نروژ، دانمارک و سوئد که قهرمان جهان و المپیک هستند جز لذت بردن چیزی برای ما ندارد. نمی‌توان از واقعیت چشم‌پوشی کرد ما زورمان به آنها نمی‌رسد و نخواهد رسید. اگر قرار باشد اسپانیا، فرانسه را ببریم باید خیلی بیشتر از اینها تمرین کنیم. بهترین مربیان و بزرگترین مربیان را از پایه تا بزرگسالان باید بالای سر تیم‌های ملی بگذاریم و هر ساله هفت یا هشت اردوی برون مرزی و دو یا سه تورنمنت خارجی داشته باشیم و این روند ۴ یا ۵ سال تکرار شود تا شاید بتوانیم مقابل اسپانیا پایاپای بازی کنیم یا با یکی دوگل عقب بمانیم. واقعا سطح هندبال ما با آنها متفاوت است وقتی با آنها بازی می‌کنیم انگار بازیکنانشان ۱۰۰درصد توان را نمی‌گذارند. بازیکنان فرانسه مقابل ما ۱۰۰درصد توانشان نبودند. اگر می‌خواهیم مثل بحرین جزو ۱۶ تیم برتر جهان باشیم باید سالیانه به جای ۶ اردو در ایران دو یا سه اردو بیرون کشور داشته باشیم. بهترین کار این است که تورنمنت خارجی و اروپایی شرکت کنیم تا تنه ما به تنه بزرگان بخورد. با آنها تمرین و بازی کنیم تا استرس و ترسمان کمتر شود. سبک بازی آنها را یاد بگیریم تا در مسابقات مهم بدردمان بخورد. ما فقط برای لذت بردن مقابل آنها به میدان می‌رویم. ما از بازی مقابل اسپانیا، فرانسه و حتی لهستان واقعا لذت بردیم. افتخاری بود برای ما و باید آنها را در زمین بازی می‌دیدم. باید تنه به تنه می‌شدیم و خوب شد این اتفاق افتاد.

صعود به دور اصلی قهرمانی جهان قشنگ و تاریخی بود

واقعا صعود به دور اصلی مسابقات جهانی قشنگ بود. همه انتظار داشتیم شیلی را ببریم و همه می‌خواستیم که این اتفاق بیفتد. شیلی خیلی پر قدرت جلوی ما ظاهر شد. حتی ما ۵ دقیقه آخر ناامید شدیم و فکر می‌کردیم باختیم و تمام شده است اما خداراشکر این شکلی نشد. سعی کردیم و تاکتیک ها جواب داد و برنده شدیم. وقتی به رختکن آمدیم نمی‌دانستیم از خوشحالی چه بگوییم و چه بکنیم. همه از کادر فنی، رییس فدراسیون، کادر فدراسیون همه خوشحال بودیم. این اولین صعود هندبال ایران به دور اصلی مسابقات جهانی بود.

همه تیم‌های بزرگ با ارنج اصلی مقابل ما ظاهر شدند

در بازی با اسلوونی دیگر رمق نداشتم. قبل از آن در سه بازی ۶۰ دقیقه یا یکم کمتر در دروازه ایستاده بودم. هم خستگی به من فشار آورده بود و هم اینکه اسلوونی‌ها آمده بودند ما را با ۴۰ گل ببرند (با خنده). انگار با ما کری داشتند و چیزی در وجودشان بود که بریم بلایی سر ایران بیاوریم. خیلی خوب بازی کردند. کل ارنج اصلی تیم در زمین بود. البته همه تیم‌ها با ترکیب اصلی به داخل زمین آمدند. خیلی خوب بود که ما را با این چشم می‌دیدند که باید با ترکیب اصلی مقابل ما ظاهر شوند. هیچ وقت هیچ کدام از حریفان تیم دومش را در زمین مقابل ما نگذاشت. در دقایق ۳۰ به بعد بازی با اسلوونی بود که واقعا ناامید شده بودم و دوست داشتم زودتر بازی تمام شود.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

قهرمانی جهان یک مدرسه بزرگ است

قهرمان جهان بالاترین سطح مسابقات برای هر رشته ورزشی است. این مسابقات سوای المپیک سطح بسیار بالایی دارد. در این‌مسابقات هم رشته‌ای هایت را می‌بینی و چیزهای جدیدی از آنها یاد می‌گیری. نه فقط ورزشی، بلکه از بعد اخلاقی و فرهنگی نیز چیزهای قشنگی از آنها یاد می‌گیری. همین که در هتل با آنها هستی، سبک زندگی، غذا خوردن، رفتار و صحبت کردنشان را می‌بینی برای من خیلی قشنگ بود و درس و مدرسه جدیدی برایم بود.

۵ باخت پشت سرهم شرایط را سخت می‌کند

بهترین خاطراتم از این مسابقات انتخابم به عنوان بهترین بازیکن زمین بود. البته واقعا از بازی خودم هم کیف کردم و لذت بردم. اینکه ۱۷ سیو در یک بازی داشتم خیلی کیف داد. خاطره بدی که به آن صورت نداشتم. ولی وقتی ۵ بازی پشت سر هم را ببازی یکم شرایط اردویی و محلی که در آن مستقر هستی سخت می‌شود. دوست دارید زودتر تمام شود و به خانه برگردید. دیگر حال و هوای ماندن و بازی کردن سخت می‌شود. در کل چیز بدی نداشتیم همه چیز خوب بود.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

دوست دارم وسلین بماند و با تیم ملی ایران ادامه دهد

می‌دانم که قرارداد وسلین تا پایان مسابقات قهرمانی جهان بود و دیگر تمام شده است اما واقعا نمی‌دانم که قرار است تمدید ‌کند یا خیر. خیلی دوست دارم‌ وویوویچ بماند و مربی ما باشد. وسلین مربی بزرگی است و حضورش آرزوی همه بازیکنان است. نمی‌دانم فدراسیون چه تصمیمی خواهد گرفت اما امیدوارم قرارداد او را تمدید کند و خود وسلین هم دوست داشته باشد بماند.

امیدوارم مسئولان هندبال را هم جزو ورزش حساب کنند

من حدود ۲۰ سال هست برای تیم ملی و ورزش کشورم زحمت می‌کشم. یعنی آمدن مسئولان عالی‌رتبه ورزش کشور تا فرودگاه برای استقبال از تیمی که بعد از ۸ سال جواز حضور در مسابقات جهانی را کسب کرده یا بعد از آن برای اولین بار به دور اصلی مسابقات جهانی رسید اینقدر مشکل بود؟ استقبال مسئولان نه به من بلکه به بازیکنان جوان تیم این پیام را می‌داد که دیده می‌شوند و از زحماتشان قدردانی خواهد شد. بازیکنان یک تیم وقتی می‌بینند فرقی بین رشته‌های ورزشی نیست انگیزه می‌گیرند و این نکته در بلندمدت اثر خود را می‌گذارد.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

البته من به شخصه دیگر خسته شده‌ام. اینکه بخواهیم هی یک موضوعی را تکرار کنیم شاید جالب نباشد و در فاز غر زدن برود. کسی که مثل وزیر، رئیس هیات یا فدراسیون در راس کار است باید به عنوان بزرگ‌تر افراد خانواده‌اش را ببینند. ما اصلا دیده نمی‌شویم. سجادی وزیر ورزش زحمت کشید یک روز قبل از اعزام به مسابقات سر تمرین ‌ما حاضر شد. همه هم حرف‌هایشان را به او زدند و او هم استقبال کرد. ولی هیچ نماینده ای از وزارت در فرودگاه حاضر نشده بود. این اتفاق برای ما سخت است و خوب نیست. اگر فوتبال بود هم همین کار را می‌کردند؟

شاید وزارت و کمیته ما را یادشان رفته باشد

امیدوارم که به وعده‌ها و قول‌هایی که داده بودند عمل کنند. پاداش برد شیلی و صعود به دور اصلی مسابقات جهانی را هم اندازه فوتبالیست ها که ولز را بردند سریعا پرداخت کنند. هندبالیست‌ها سالها است دور از خانواده تمرین کرده‌اند و مشکلات معیشتی زیادی دارند. شاید ما را یادشان رفته باشد اما امیدوارم اثربخش بوده باشیم و کمی هم ما را جزو ورزش حساب کنند. اکنون تنها امید ما فدراسیون است. امیدوارم‌ پاکدل برای ما این مطالبات را پیگیری کند و مطمئنم با توانی که دارد پیگیری می‌کند. امیدوارم وزارت و کمیته حق ما که پاداش صعود به قهرمانی جهان، پاداش صعود به دور اصلی و پاداش برد مقابل شیلی است را پرداخت کنند. اینها کم چیزی نیست شاید زندگی ورزشکار را در این شرایط مالی حفظ کند. تاکنون که وزارت ورزش هیچ پاداشی برای صعود به جام جهانی به ما نداده است. فقط فدراسیون خودمان پاداشی به تعداد بردها و صعود به جام جهانی و صعود به دور اصلی به ما داد اما وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک هیچ پاداشی پرداخت نکرده‌اند.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

دوست دارم لژیونر شوم

اکنون با سپاهان قرارداد دارم و با تیم هستم. البته بدم نمی‌آید تجربه بازی در یک لیگ خارجی را داشته باشم. چیزی که تاکنون برایم اتفاق نیفتاده است. سال ۹۳ قبل از حضور در تورنمنت هلند در ثامن الحجج بازی می‌کردم و یک پیشنهاد خوب از السد قطر داشتم ولی ثامن اجازه نداد و نرفتم. همیشه حسرتش را خوردم. در تورنمنت هلند هم یک پیشنهاد از تیم اول این کشور داشتم که باز هم نشد. وقتی در کازرون هم بازی می‌کردم یک پیشنهاد از اسپانیا داشتم و تا پای قرارداد هم رفتم که این بار هم به دلایلی نشد. قبل از کرونا هم یک پیشنهاد از رومانی داشتم که کارهای رفتن را انجام دادم اما در آخر کرونا همه چیز را بهم زد. واقعا دوست دارم دو سه سال آینده را در اروپا بازی کنم. یک تیم خوب پیدا شود و لژیونر شوم. امیدوارم به این هدفم برسم.

هنوز تصمیمی برای خداحافظی از تیم ملی ندارم

هنوز تصمیمی برای خداحافظی از تیم ملی نگرفته‌ام چون معتقدم خداحافظی زمانی اتفاق می‌افتد که بازیکن احساس کند دیگر نمی‌تواند و به درد جایی نمی‌خورد. خداراشکر هنوز حس می‌کنم بدرد می‌خورم. شاید سال دیگر، یا چند ماه دیگر اینطوری نباشد شاید هم چندین سال بعد هم بدرد بخور باشم. همچنان تمرینات و کار را ادامه می‌دهم تا زمانی که به این ‌نتیجه برسم. هدف اصلی ام این است در باشگاه‌های آسیا خوب کار کنم و اگر شد چند سال آخر را در اروپا بازی کنم.

هندبال شغل و زندگی ما است

ورزش شغل ماست و همه برای هندبال زحمت می‌کشیم. در این شرایط بازیکن به تنها چیزی که فکر می‌کند پول است. بیست و چند سال است که هندبال بازی می‌کنم و هندبال هم شغل و هم زندگی است. در این سن هنوز نه خانه‌ای دارم، نه شغل و درآمد حاشیه ای دیگری و نه پدر و مادر پولداری. اعتقاد من این است که اگر من پول خوب از هندبال بگیرم پرستیژ هندبال بالا می‌رود. این پول خوب در کنارش تمرین حرفه‌ای، شخصیت حرفه‌ای بازیکن را می سازد. وقتی خیالت راحت باشد قطعا سطح هندبال هم بالا می‌رود. امیدوارم این امر جا بیفتد. آرزویم در بخش ورزشی قراردادهای خوب برای هندبالیست‌ها است و در زندگی دوست دارم بتوانم یک مجموعه بزرگ بدنسازی داشته باشم.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

سعی می کنم تجاربم را به نوجوانان منتقل کنم

یک مسیر مثبتی که هندبال ما در پست دروازه‌بانی با آن مواجه شد، وجود میلوان بود. او سال ۹۵-۹۴ به عنوان مربی گلرهای تیم ملی انتخاب شد که از قدیمی‌های هندبال صربستان بود. من، سعید حیدری راد، سعید برخورداری و محسن صفری در تیم ملی بودیم. میلوان نکاتی در خصوص پست دروازه‌بانی به ما گفت که برای ما تازه بود. فکر می‌کنم از آن زمان ایران نسل تازه‌ای از دروازه‌بانان را رشد داد و شاهدش هم حضور سه دروازه‌بان لژیونر در اروپاست. اکنون من به عنوان مربی دروازه‌بانان تیم ملی نوجوانان فعالیت می‌کنم و می‌توانم این نکات و تجارب را به آنها منتقل کنم. باید هر کاری که می‌شود انجام داد تا این نسل را به هندبال اروپا نزدیک کرد.

حالا زمان هندبال است

من پس از اشک‌های فاطمه خلیلی تماس‌هایی از والدینی داشتم که می‌خواستند فرزندانشان وارد هندبال شوند و دنبال توصیه و معرفی باشگاه بودند. این واقعا خوشحال‌کننده بود. اعتقادم بر این است هر کاری یک زمانی دارد. هر به وجود آمدنی و یا هر نو شدنی یک زمانی دارد. من فکر می‌کنم الان زمان هندبال است. یادم هست سال ۸۳-۸۲ تیم والیبال «صنام» در باشگاه‌های آسیا قهرمان شد و از آن به بعد والیبال چهره نو کرد و در مسیر پیشرفت افتاد. با چنین اتفاقاتی مانند موضوع فاطمه خلیلی و همچنین صعود به جام جهانی و صعود به مرحله اصلی مسابقات و کسب مدال‌های متعدد در آسیا دیگر نوبت هندبال است که در مسیر پیشرفت بیفتد.

در کمتر از یک سال پدرم، برادر بزرگترم و مادرم را از دست دادم

پدرم سال ۹۸ بر اثر تصادف به کما رفت و اسفند همان سال فوت کرد. بهمن ۹۹ یعنی بعد از ۱۱ ماه برادر بزرگترم بر اثر نارسایی قلبی فوت کرد. چهلم برادرم که تمام شد یعنی فکر می‌کنم ششم یا هفتم فروردین بود که به من خبر دادند حال مادرم بد شده و ... (بغض می‌کند). فکر می کنم هر آدمی وقتی با نبود عزیزانش روبرو می‌شود سعی می‌کند هر کاری کند تا فقط با آن کنار بیاید. زندگی همین است. یادم می آید وقتی مادرم فوت کرد به خودم گفتم چه تضمینی هست که فردا نوبت تو نباشد؟ پس امروز را بجنگ و زندگی کن. شاید دلیل اصلی نمایش خوبم در عربستان هم دقیقا چنین نکته‌ای بود. به کسانی که چنین فقدان‌هایی را در زندگی تجربه می‌کنند فقط این را می‌گویم که مطمئن باشند روزنه نوری هست. شک نکنید.

نبرد ستاره هندبال ایران با سختی‌های زندگی؛ "لای پر قو با آب پرتقال بزرگ نشده‌ام!"

 

آخرین اخبار