پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ - 2024 December 12 - ۹ جمادی الثانی ۱۴۴۶
۲۶ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۰
با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته

در تاریخچه رشته والیبال نشسته نام چند قهرمان ورزشی در این رشته خوش درخشیده که یکی از این نامداران و قهرمانان داوود علیپوریان است. او سراسر زندگی‌اش را وقف والیبال نشسته کرده و برای آشنایی بیشتر و ثبت و ضبط خاطراتش، پای حرف‌های او که بازیکن شماره چهار و کاپیتان تیم ملی است، نشستیم.
فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته
کد خبر: ۵۸۶۳۵۷

به گزارش ایران اکونومیست، کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته آن گونه که خود می گوید؛ به مدت  ۲۰ سال عمر خود را  در ورزش قهرمانی گذرانده است، او به طور اتفاقی و در سن ۱۳ سالگی وارد والیبال نشسته شده و از رهاورد حضور در مسابقات پارالمپیک، ۳ عنوان قهرمانی و ۲ نایب قهرمانی را به دست آورده است، همچنین کسب عنوان قهرمانی تیمی در ۳ دوره از پاراآسیایی و ۸ دوره جهانی از دیگر عناوین ورزشی علیپوریان بوده است. این ورزشکار اکنون به دنبال ثبت موفقیتی دیگر در بازی‌های پاراآسیایی هانگژو چین و متعاقبا پارالمپیک پاریس است.

داوود علیپوریان ۱۶ دی‌ماه ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمده، او فرزند دوم خانواده بوده و دارای یک برادر و خواهر است. وی در سن ۳ سالگی و در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۷ جلوی مغازه نانوایی پدرش در حالی که دست پدر بزرگش را رها می‌کند، با کامیون تصادف کرده و پای چپش را از دست می‌دهد.

او در سال ۷۸ به طور اتفاقی بدون هیچ شناختی نسبت به والیبال نشسته وارد این رشته شد و در تمام این سال ها با عزم و تلاش و کوشش موفق شد تا در این رشته ورزشی نام خود را تثبیت کند، دستیابی به مدال نقره در پارالمپیک ۲۰۰۴ آتن که اولین تجربه حضور وی نیز بود، نقطه عطفی در کارنامه ورزشی علیپوریان به شمار می رود، بعدها نیز  در پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن، ۲۰۱۲ لندن، ۲۰۱۶ ریو و ۲۰۲۰توکیو همراه تیم والیبال نشسته ایران توانست به مدال تیمی این رشته‌ دست پیدا کند.

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

او بر این باور است؛ علیرغم اینکه تیم والیبال نشسته دارای  ۸ دوره قهرمانی در پارالمپیک بوده و  به مدت ۳۲ سال است در صدر رنکینگ جهان قرار دارد، اما همیشه مورد بی‌مهری مسوولین ورزش قرار گرفته و با بازیکنان این رشته همانند کارگران روزمزد برخورد می‌شود.

گفت‌وگوی تفضیلی  ایران اکونومیست با کاپیتان تیم ملی والیبال نشسته را در ادامه می‌خوانید:

*در ۳ سالگی دچار معلولیت شدم

متولد ۱۶ دی ۶۴ هستم و در ۲۲ بهمن سال ۶۷ جلوی مغازه نانوایی پدرم پس از رها کردن دست پدر بزرگم با کامیون ۱۰ تنی که از سر بالایی بالا می‌آمد و ترمز بریده بود، تصادف کردم و پایم از پایین زانو به بالا به گفته‌ی پدر و مادرم، طی چند مرحله پس از سیاه شدن استخوان قطع شد تا بیشتر از این دچار عارضه نشوم.

به یاد دارم در آن زمان خانواده برای من دوچرخه‌ای خریده بودند که بازی کنم، اما به خاطر قطع شدن پایم دیگر نمی‌توانستم سوار آن شوم. واقعا شرایط سختی بود.

 

*با پای مصنوعی چوبی به مدرسه می‌رفتم

وقتی متوجه از دست دادن پای خودم شدم که کلاس اول ابتدایی بودم و بچه‌ها مرتب با هم دعوا می‌کردند و خیلی وقت‌ها زمین‌ می‌خوردم، تا کلاس پنجم واقعا اذیت می‌شدم تا زمانی که محل زندگی‌مان تغییر پیدا کرد و شرایط بهتر شد، یادم هست اول راهنمایی ۱۲ سال داشتم که با پای پروتز به زمین خوردم و دیگر نتوانستم بلند شوم، هر کاری که می‌کردم دیگر نمی‌توانستم با پروتز راه بروم و زمین گیر شده بودم، پدر و مادرم ابتدا فکر می‌کردند من از وضعیت کنونی‌ام خسته شده‌ام و بهانه‌گیری می‌کنم، اما وقتی متوجه شدند که اذیت می‌شوم من را به بیمارستان بردند و از پایم عکس گرفتند، تازه مشخص شد که استخوان پای قطع شده رشد کرده و داخل گوشت فرو رفته تا جایی که اصلا نمی‌توانستم پایم را تکان بدهم.

بعد از مدتی پزشکی که پای من را قطع کرده بود، پیدا کردند و او استخوانی که رشد کرده بود را مجددا عمل کرد تا استخوان ترمیم شود، خانه ما تا مدرسه فاصله زیادی داشت و من مجبور بودم با عصا رفت و آمد کنم که واقعا زجرآور بود، حتی بعضی وقت‌ها برای این که به زمین نخورم، منتظر می‌ماندم تا مدرسه تعطیل شود و سپس به خانه می‌رفتم این وضعیت تا ۶ ماه ادامه داشت تا این که توانستم دوباره از پروتز استفاده کنم، از بچگی استعداد چاقی داشتم و هنوز هم دارم، این مساله سبب می‌شد تا مرتب پروتزم را درست کنم، زمان قدیم جنس پاهای مصنوعی از چوب و بسیار سنگین بود، حساب کنید یک کودک ۷ ساله بخواهد با یک پای ۱۰ کیلویی راه برود، هرچند من به این وضعیت عادت کرده بودم و حتی با آن فوتبال هم بازی می‌کردم.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند


*پدر و مادرم همیشه آرزو داشتند درس بخوانم

شرایط خیلی سختی را در دوران کودکی و نوجوانی سپری کردم، البته پدر و مادرم همیشه حامی من بودند و آرزو داشتند درس بخوانم، هر چند علاقه زیادی به خواندن درس نداشتم، کلاس سوم راهنمایی یک روز برای گرفتن پروتز به مرکز هلال احمر در میدان انقلاب مراجعه کردم و آنجا منتظر گرفتن پروتز پایم بودم که آقایی آمد و کنارم نشست، همیشه می‌گویم که او «فرشته‌ی نجات من بوده است»، آن زمان ۱۳ سال داشتم، به من گفت که چرا در یک رشته ورزشی فعالیت نمی‌کنی، با خودم گفتم چه ورزشی من که هیچ شناختی نسبت به ورزش ندارم، او تاکید کرد که می‌توانی در شنا، دوومیدانی، تیراندازی و یا والیبال فعالیت کنی، گفتم نمی‌دانم که به کجا باید مراجعه کنم، به من گفت برو هیات جانبازان در میدان فرودسی و از همان جا یک رشته ورزشی را آغاز کن، برای من آن زمان این مساله خیلی گنگ بود و واقعا نمی‌دانستم چه کاری باید انجام دهم، آدرس را از او گرفتم و با مادرم یکی – دو ساعت تمام کوچه و پس کوچه‌های فردوسی را دور زدیم تا آدرس را پیدا کردیم، مربی اول من طباطبایی آنجا حضور داشت و به من ۴ رشته ورزشی را معرفی کرد، اما گفت از والیبال شروع کن، میدان خراسان سالنی داشت که تمام والیبالیست‌های تهران آنجا بازی می‌کردند، جلسه اول و دوم که با عمویم رفتم اجازه تمرین یا بازی به من ندادند اما از جلسه سوم گفتم می‌خواهم تمرین کنم که به من لباس دادند. یادم هست که ۱۳ سال داشتم و از یافت آباد تا میدان خراسان به تنهایی این مسیر را با اتوبوس می‌رفتم و ساعت ۸ شب به خانه می‌رسیدم، هر چند یک سال شرایط سختی را پشت سر گذاشتم اما کم کم به والیبال علاقمند شده بودم و دوست داشتم این رشته را ادامه بدهم.

یک روز برای گرفتن پروتز به مرکز هلال احمر در میدان انقلاب مراجعه کردم و آنجا منتظر گرفتن پروتز پایم بودم که آقایی آمد و کنارم نشست، همیشه می‌گویم که او «فرشته‌ی نجات من بوده است»، آن زمان ۱۳ سال داشتم، به من گفت که چرا در یک رشته ورزشی فعالیت نمی‌کنی، با خودم گفتم چه ورزشی من که هیچ شناختی نسبت به ورزش ندارم، او تاکید کرد که می‌توانی در شنا، دوومیدانی، تیراندازی و یا والیبال فعالیت کنی

 

*به خاطر والیبال تغییر رشته دادم

اول دبیرستان بودم که بعد از ۳ ماه به من گفتند باید انتخاب رشته کنی، مدارس هم بعدازظهر بود و چون والیبال تمرین می‌کردم شرایط سختی داشتم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم تا این که روزهای چهارشنبه که زنگ ورزش و پرورشی بود به مدرسه نمی‌رفتم و تمرینات والیبال را دنبال می‌کردم، سال ۷۸ بعد از یکسال و نیم تصمیم گرفتم رشته تحصیلی خود را تغییر دهم و وارد رشته کار و دانش شدم تا صبح‌ها به مدرسه بروم و بعدازظهرها والیبال کار کنم، کم کم به این رشته علاقه‌مند شدم و حتی نمراتم نیز بهتر شد. 

در زمان پارالمپیک سیدنی ۲۰۰۰ من نوجوان ۱۴ ساله بودم و در همان سالن بازیکنان برای حضور در پارالمپیک آماده می‌شدند و همه من را مسخره می‌کردند و می‌گفتند سعی می‌کنیم برای تو هم بلیت بگیریم تا اعزام شوی. واقعا نمی‌دانستم آنها چه می‌گویند و حرف‌هایشان برای فردی مثل من که از یافت آباد تا میدان خراسان  برای تمرین می رفتم و حتی بعضی وقت‌ها برای سوار شدن به اتوبوس بلیت نداشتم، گنگ بود؛ بعضی وقت‌ها در این مسیر پروتز پام خراب می‌شد که وقتی به  به خانه می‌رسیدم به سختی درست می‌کردم، آن سالها گذشت و تیم به سیدنی رفت، کم کم انگیزه‌ام برای حضور در این رشته بیشتر می‌شد تا این که در سال ۱۳۸۰ که ۱۵ سال داشتم در مسابقات جوانان و قهرمانی کشور شرکت کردم و توانستم در سال ۲۰۰۲ همراه تیم به مسابقات جهانی مصر اعزام شوم که در آن برهه تیم سوم شد.

 

 

 

 

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

*سال ۱۳۸۰ به تیم ملی دعوت شدم

بعد از مسابقات جهانی مصر که تیم سوم شد، برای اولین بار در سال ۸۰ به تیم ملی دعوت شدم و بعد از یکسال و نیم اردونشینی جزو نفرات اعزامی به مسابقات باشگاه‌های جهان قرار گرفتم که البته به خاطر مشکل سربازی نتوانستم همراه تیم اعزام شوم، آقای موسوی که مترجم تیم در آن زمان بود به من گفت نگران نباش و تحت هر شرایطی تو را به این تورنمنت اعزام خواهم کرد که خوشبختانه بعد از ۲ روز اعزام شدم، زمانی رسیدم که تیم اولین بازی خود را برده بود، به حدی غرق والیبال نشسته شده بودم که یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم همه اعضای تیم همدیگر را بغل می‌کنند و به هم تبریک می‌گویند، فهمیدم که سال جدید شده و من اصلا در جریان تغییر سال نبودم، در آن برهه هادی رضایی من را به جای یکی از بازیکنان پیشکسوت در تیم  قرار داد و تیم ما قهرمان شد، از آن بازی به بعد دیگر یکی از بازیکنان ثابت تیم شدم.

پارالمپیک سیدنی ۲۰۰۰ که من نوجوان ۱۴ ساله بودم در همان سالن بازیکنان برای حضور در پارالمپیک آماده می‌شدند و همه من را مسخره می‌کردند و می‌گفتند سعی می‌کنیم برای تو هم بلیت بگیریم تا اعزام شوی، واقعا نمی‌دانستم آنها چه می‌گویند و حرف‌هایشان برای فردی مثل من که از یافت آباد تا میدان خراسان  برای تمرین می رفتم و حتی بعضی وقت‌ها برای سوار شدن به اتوبوس بلیت نداشتم، گنگ بود.

*۲۰۰۴ آتن اولین حضورم در پارالمپیک بود

برای اولین بار در پارالمپیک ۲۰۰۴ آتن حضور پیدا کردم که متاسفانه دوم شدیم، هر چند از این موضوع ناراحت بودم اما ناامید نشدم و دوباره شروع کردم و در جام جهانی ۲۰۰۶ قهرمان شدیم، بعد از این تورنمنت نفرات جدیدی به تیم اضافه شد و در پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن با برتری ۳ بر صفر برابر تمام تیم‌ها توانستیم به قهرمانی دست پیدا کنیم که برد شیرینی بود. به جز این دو پارالمپیک، ۲۰۱۲ لندن، ۲۰۱۶ ریو و ۲۰۲۰ توکیو نیز تیم والیبال نشسته را همراهی کردم که دستاورد آن کسب یک مدال نقره و ۲ طلای تیمی بود که البته ۲۰۰۴ آتن تلخ ترین و ۲۰۱۶ ریو بهترین پارالمپیک عمرم بود که با آمادگی بالایی حضور داشتم. قبل از اعزام به این پارالمپیک ۱۲۶ کیلو وزن داشتم که تا ۹۱ کیلوگرم وزن خود را کاهش دادم و از نظر بدنی شرایط بسیار خوبی داشتم، از سال ۲۰۱۴ دوباره نسل دیگری به والیبال نشسته اضافه و همین مساله منجر به قهرمانی تیم در پارالمپیک ۲۰۲۰ توکیو شد.

 

 

 

 

 

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

*۲۰ سالگی ازدواج کردم

سال ۸۴ و بعد از پارالمپیک آتن ازدواج کردم، البته قبل از ازدواج با همسرم با او دوست بودم که این دوستی منجر به ازدواج شد، قطعا زندگی با یک فرد معلول بویژه این که ورزشکار نیز باشد سخت و شرایط خاص خود را دارد. دقیقا در اوج جوانی در ورزش بودم و تمام وقتم در اردوها و مسابقات سپری می‌شد. همسرم به تنهایی کار «دخترم را که ۱۶ سال و پسرم ۱۰ سال دارد» انجام می‌دهد. امیدوارم از من راضی باشد، البته تمام تلاشم و سختی‌هایی که تحمل کردم به خاطر ارتقای زندگی‌ام بوده، هرچند تا امروز همسرم از شرایط کنونی راضی بوده، امیدوارم که بعد از این نیز روند این گونه باشد.

*هیچ وقت دوست ندارم به زندگی قبل خود بازگردم

۲۰۰۴ آتن تلخ ترین و ۲۰۱۶ ریو بهترین پارالمپیک عمرم بود که با آمادگی بالایی حضور داشتم، قبل از اعزام به این پارالمپیک ۱۲۶ کیلو وزن داشتم که تا ۹۱ کیلوگرم وزن خود را کاهش دادم و از نظر بدنی شرایط بسیار خوبی داشتم.چون در گذشته سختی‌های زیادی را تحمل کردم، اصلا دوست ندارم به زندگی قبل خود که عذاب آور بود برگردم، البته خاطرات شیرین نیز دارم که برمی‌گردد به مسابقات جوانان جهان در برزیل. یادم هست در سال ۸۶ که دخترم به دنیا می آمد ۲۲ سال داشتم ساعت ۷ صبح به ایران رسیدم و دخترم ۱۰ دقیقه به ۱۱ به دنیا آمد، پروازم ۱۴ ساعت تاخیر داشت و اصلا امیدی نداشتم که لحظه به دنیا آمدن دخترم در ایران باشم که واقعا لحظه زیبایی برای من بود.

 

* بهترین حامی من در زندگی و ورزش همسرم است

زمانی که در خانه پدر و مادرم زندگی می‌کردم مادرم بزرگ‌ترین حامی من بود و الان که نزدیک به ۱۷ سال ازدواج کرده‌ام همسرم همیشه یار و یاور من بوده و هست، به طوری که سال گذشته که ۶ ماه از اردوی تیم ملی دور بودم تنها کسی که به من می‌گفت نباید والیبال نشسته را کنار بگذارم هسسرم بود و تاکید داشت که تحت هر شرایطی باید مسیر را ادامه دهم و الان زمان کنار گذاشتن ورزش نیست. خیلی از نظر روحی به من کمک کرد، هر چند معتقدم در حق همسرم خیلی ظلم شده و دوست داشتم با عدم حضور در اردوهای تیم ملی گذشته را جبران کنم، اما باز هم تشویقم کرد تا به تیم ملی بازگردم.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

*نصف بودن جوایز تیمی ظلم بزرگی به بازیکنان والیبال نشسته است

۲۰ سال است که در والیبال نشسته فعالیت می‌کنم و همیشه سعی کردم از پیشکسوتان این رشته از جمله؛ جابر خلف زاده، گلکار و ... چیزهای جدیدی یاد بگیرم و به سایر بازیکنان انتقال دهم، البته در خیلی از جاها از جمله جوایز، به بازیکنان این رشته ظلم شده است. اگر در طی این سالها از حضورم در این رشته پشیمان شدم و یا حسرت خوردم به خاطر حقی بوده که پایمال شده، از سال ۲۰۱۰ بازیهای پاراآسیایی گوانگجو که جوایز یکسان سازی شد، متاسفانه جوایز رشته‌های تیمی را نصف کردند، در حالی که ما در هر تورنمنتی برخلاف رشته‌های انفرادی از اول تا پایان بازیها درگیر هستیم. البته من نمی‌خواهم ارزش سایر رشته‌ها را زیر سوال ببرم، اما ساعت هایی که ما تمرین و یا در مسابقات شرکت می‌کنیم کاملا متفاوت با رشته‌های انفرادی است، البته با تمام این شرایط هیچ وقت به فکر تغییر رشته و یا کنار گذاشتن والیبال نشسته نبودم و تا جایی که بتوانم به این رشته خدمت خواهم کرد.

      از سال ۲۰۱۰ بازیهای پاراآسیایی گوانگجو که جوایز یکسان سازی شد، متاسفانه جوایز رشته‌های تیمی را نصف کردند، در حالی که ما در هر تورنمنتی برخلاف رشته‌های انفرادی از اول تا پایان بازیها درگیر هستیم.
*دوست دارم فرزندانم در درس موفق‌تر باشند تا ورزش

دو فرزند دارم که دخترم چند سال پیش والیبال بازی می‌کرد و پسرم ۲ سال است که در این رشته فعالیت می‌کند و علاقه اش به والیبال بیشتر از من است، البته دوست دارم در این رشته به موفقیت‌های خوبی دست پیدا کند، اما اولویت من در ابتدا درس است تا ورزش. من دوست داشتم درسم را ادامه دهم، اما متاسفانه شرایط فراهم نبود و ورزش تمام زندگی من شده بود. حتی این فرصت فراهم نشد که در کنار ورزش شغلی نیز داشته باشم و طی این سالها زندگی خود را وقف ورزش کردم، امیدوارم طی چند سالی که تا پایان ورزش حرفه‌ای من باقی مانده، شغل مناسبی برای خود پیدا کنم تا بعد از ورزش بیکار نباشم.

 

*تا جایی که بتوانم در پارالمپیک شرکت خواهم کرد

این که تا چند پارالمپیک دیگر می‌توانم حضور داشته باشم سوال سختی است، با توجه به افزایش وزنم ابتدا سعی می‌کنم وزنم را تا ۹۰ کیلوگرم کاهش دهم تا دوباره از نظر بدنی به شرایط زمان پارالمپیک ریو برسم و سپس خود را طبق قولی که به سرمربی تیم دادم برای پارالمپیک پاریس آماده کنم. البته تداوم حضورم در پارالمپیک بستگی به شرایط بدنی‌ام دارد که تا چه میزان بتوانم این مسیر را پیش بروم. به هر صورت هنوز تصمیم نگرفته‌ام که تا چند پارالمپیک دیگر می‌توانم شرکت کنم، بعد از پارالمپیک توکیو نمی‌خواستم دیگر در والیبال نشسته فعالیتی داشته باشم اما به اصرار همسرم دوباره فعالیتم را در این رشته شروع کردم. حداقل ۱۸ ماه دیگر تا پاریس داریم که اگر کادر فنی صلاح بداند قطعا در کنار تیم خواهم بود. بعد از پاریس باید ببینم می‌توانم ادامه دهم یا خیر؟ اگر نتوانم با افتخار خداحافظی خواهم کرد.

 

*از سال ۲۰۱۴ افتخار کاپیتانی تیم والیبال نشسته را دارم

۷ سال است که کاپیتانی تیم را برعهده دارم و در این سالها سعی کردم ارتباط خوبی بین بازیکنان و کادر فنی برقرار کنم، البته اوایل که این مسوولیت را برعهده گرفتم، افرادی پیشکسوت تر از من در تیم حضور داشتند که شیطنت هایی توسط برخی از آنها صورت می گرفت، اما سعی می کردم بدون مقاومت برابر آنها، جو دوستی و اعتماد را بین آنها برقرار کنم. البته از سال ۲۰۰۴ که نسل جدیدی وارد والیبال نشسته شد، پرخاش و تندی بین بازیکنان و کادر فنی کم کم به رفاقت و دوستی تبدیل شد، تصور می کنم مسوولیتی که بر عهده‌ی من گذاشته شده بود در طی این سالها توانستم به درستی ایفا و اعتماد خوبی بین بازیکنان و کادر فنی ایجاد کنم.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

* ۱۳ سال با یکی از دوستانم قهرمان لیگ بودیم

در طی ۲۰ سال حضورم در والیبال نشسته با تمام بازیکنان ارتباط خوبی داشتم، اما نزدیک ترین و قدیمی‌ترین دوستانم حسین گلستانی که ۲ پارالمپیک با او هم اتاق بودم و ابوالفضل محرم خانی و مهدی حمیدزاده است که با محرم خانی ۱۳ لیگ توانستیم قهرمان شویم و رکورد بزنیم، حتی ارتباط خانوادگی با او دارم.

* ۶ ماه از تیم ملی دور بودم کسی سراغی از من نگرفت

سال گذشته بعد از بازیهای پارالمپیک توکیو به دلیل یکسری مسائل شخصی و چون درگیر کار بنایی بودم، شرایط بازگشت به اردو را نداشتم، همان زمان با صائبی مربی تیم صحبت کردم و گفتم فعلا قصد بازگشت به تیم را ندارم، اما او به من گفت حتما به تیم برگردم. حتی یک اردو در محلات به سختی شرکت کردم که ای کاش نمی رفتم، بعد از ۶ ماه جالب بود که اسمم از لیست تیم ملی خط خورد، کسی سراغی از من نگرفت و حتی مصاحبه های خوبی در مورد من انجام نشد، سکوت کردم تا این که یک شب خسروی وفا با من تماس گرفت که چرا به اردو نمی روم، به او گفتم؛ حاجی کسی من را دوست ندارد، او گفت باید دوست داشته باشند. یک جلسه‌ای را با اسبقیان گذاشتم و بعد از صحبت با او به تیم اضافه شدم، فکر کنم طی ۲۰ سال حضورم در تیم ملی هیچ وقت حاشیه نداشتم و فردی نبودم که حاشیه درست کنم، فکر نمی کنم بعد از ۲۰ سال حضور در تیم ملی، ۶ ماه استراحت خواسته زیادی بوده باشد، واقعا برخورد درستی با من صورت نگرفت، طی این مدت یک تماس از سوی سرمربی یا رییس انجمن انجام نشد و به جز میثم علیپور و حسین گلستانی که همواره در کنارم بودند، هیچ مسوولی سراغی از من نگرفت که درخواست بازگشت به تیم ملی را داشته باشد، تا این که پس از صحبت خسروی وفا با اسبقیان دوباره به تیم ملی والیبال نشسته اضافه شدم.

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

* از تمام تیم های دنیا از نظر تکنیک جلو هستیم

والیبال نشسته ۸ دوره قهرمان پارالمپیک، ۲ دوره نایب قهرمان و سی و چند سال است که رنکینگ یک دنیا را یدک می کشد، از زمانی که این رشته در تلویزیون پخش می شود، نگاه مردم به این رشته تغییر پیدا کرده و طوری آن را نقد می کنند که بعضا کارشناسی تر از ما است، چون طی این سالها همیشه قهرمان بودیم مسوولیت ما سنگین شده و زمانی که نایب قهرمان می شویم، انگار نتیجه‌ای کسب نکردیم.

طی ۲۰ سال گذشته والیبال نشسته تغییرات زیادی کرده و با هر بازی تاکتیک جدیدی را به سایر تیم های دنیا یاد می دهیم، به طوری که در مسابقات جهانی بوسنی تیم برزیل کارهای سرعتی که ما ۲ سال پیش انجام می دادیم را در این بازی اجرا می کرد، خوشبختانه از نظر تکنیک و تاکتیک از تمام تیم های دنیا جلو هستیم که این پیشرفت را مدیون هادی رضایی می دانیم که در کار خود استاد است، توانایی و استعداد بازیکنان طی این سالها خیلی تغییر کرده و کارهایی انجام می دهند که در گذشته اصلا فکرش را نمی کردیم، در حال حاضر ۱۸ ماه تا پارالمپیک پاریس زمان داریم و تلاش بر این است تا دوباره تاکتیک جدیدی را در تمرینات ایجاد و اجرا کنیم‌.

 

بعد از ۲۰ سال حضور در تیم ملی، ۶ ماه استراحت خواسته زیادی بوده باشد، واقعا برخورد درستی با من صورت نگرفت، طی این مدت یک تماس از سوی سرمربی یا رییس انجمن انجام نشد و به جز میثم علیپور و حسین گلستانی که همواره در کنارم بودند، هیچ مسوولی سراغی از من نگرفت. * از کارشناسی مردم از این رشته لذت می برم

واقعا در محله یا هر جای دیگر مردم من را می بینند، به من می گویند در فلان بازی واقعا استثنایی بودید و تا حالا چنین بازی از شما ندیده بودیم، واقعا لذت می برم وقتی مردم با دید کارشناسی والیبال نشسته را دنبال می کنند و این قدر مخاطب پیدا کرده است.

 

*۲۰ سال است پیراهن شماره ۴ را بر تن دارم

از سال ۲۰۰۴ که وارد تیم شدم، اصلا نمی‌دانستم شماره یعنی چه؟ فقط عشق این را داشتم که در مسابقات بازی کنم، اصلا شناختی از پارالمپیک نداشتم، فکر کنم شماره ۴ برای علی کشفیا بود که به من دادند، از سال ۲۰۰۴ این پیراهن را بر تن دارم و از سال ۲۰۱۴ نیز که کاپیتان شدم پایین آن یک خط کشیده می شود به عنوان کاپیتان تیم ملی، در طی ۲۰ سال گذشته پیراهن شماره ۴ بر تن من بوده و تغییر هم نکرده است.

 

*بنای زندگی ام را از والیبال نشسته درست کردم

من هر چه دارم از والیبال نشسته است، در حقیقت بنای زندگی ام از والیبال نشسته درست شد، از طریق این رشته ازدواج و امرار معاش کردم و حتی دوستان خوبی پیدا کردم. زندگی خود را مدیون این رشته می‌دانم و فکر می‌کنم مسیر درستی را در زندگی انتخاب کردم، اگر روزی نتوانم در این رشته فعالیت کنم هر کجا که بگویند برای سربلندی والیبال نشسته خدمت خواهم کرد، همان طور که هادی رضایی می‌گوید اگر قرار است هر کسی کاری انجام دهد، برای والیبال نشسته انجام می دهد.

زندگی خود را مدیون این رشته می دانم و فکر می کنم مسیر درستی را در زندگی انتخاب کردم، اگر روزی نتوانم در این رشته فعالیت کنم هر کجا که بگویند برای سربلندی والیبال نشسته خدمت خواهم کرد، همان طور که هادی رضایی می گوید اگر قرار است هر کسی کاری انجام دهد، برای والیبال نشسته انجام می دهد.

 

* اگر والیبال نشسته را کنار بگذارم در عرصه مربیگری خدمت می کنم

چون در پست پاسور هستم بیشتر از سایر بازیکنان به مربیان حرص می دهم، سال گذشته یکبار مربیگری را تجربه کردم، بعد از انحلال تیم ورامین چون تیم خوبی برای بازی وجود نداشت کنار هادی رضایی به مربیگری پرداختم که واقعا کار سخت و تجربه زیادی را می‌طلبد، دوست دارم این کار را انجام دهم اما در ابتدا باید در دوره های آن شرکت کنم تا خدمت خود را به والیبال نشسته کامل کنم، به هر صورت اگر زمانی والیبال نشسته را کنار بگذارم، در عرصه مربیگری فعالیت خواهم کرد.

 

* در خانواده تنها من ورزشکار هستم

پدر و مادرم در قید حیات هستند، یک خواهر دارم که یکسال و نیم از خودم بزرگتر و برادرم ۳ سال از من کوچکتر است، آنها ازدواج کرده اند و ورزشکار نیستند.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

* به جز والیبال نشسته، شغل دیگری ندارم

در حال حاضر شغل اصلی من والیبال نشسته است و تمام زندگی خود را صرف این رشته کردم و نتوانستم حتی درس بخوانم و وارد دانشگاه شوم، بنابراین چون درس نخواندم آرزو دانشگاه رفتن بچه هایم را دارم، همیشه به آنها می گویم که چون درس نخوانده‌ام پشیمان هستم و دوست دارم شما درس بخوانید و به دانشگاه بروید، البته می‌توانم مسیر زندگی را به آنها نشان دهم، اما نمی‌توانم مشخص کنم که در چه مسیری حرکت کنند، پسرم علاقه زیادی به والیبال دارد، اما فکر می‌کنم مسیر درست این است که ابتدا درس بخواند و سپس والیبال بازی کند و من نیز تا جایی که بتوانم حمایتش می‌کنم. تصور می‌کنم ورزش افراد معلول نسبت به غیرمعلول سالم تر و حواشی آن کمتر است، بنابراین اگر بخواهد والیبال را ادامه دهد، مسیر سختی را پیش رو خواهد داشت و تلاشش را باید چند برابر کند.

 

* به این که باعث سربلندی خانواده‌ام هستم افتخار می‌کنم


زمانی که برادر یا باجناقم از من تعریف می کنند که باعث سربلندی آنها هستم به خود می بالم، چند وقت پیش همکاران برادرم به منزلشان آمده بودند وقتی من را دیدند خواستند با آنها عکس یادگاری بگیریم، برای خودم جالب بود که این قدر پیگیر این رشته هستند، فکر می کنم بعضی جاها باعث سربلندی خانواده‌ام بوده و هستم.

 

*هنوز معلوم نیست چند پارالمپیک دیگر باشم

بعد از پارالمپیک توکیو دیگر قصد بازگشت به تیم ملی را نداشتم،‌ اما با اصرار همسرم دوباره مسیرم را در والیبال نشسته ادامه دادم. در حال حاضر نیز اگر کادر فنی صلاح بداند در پارالمپیک پاریس شرکت خواهم کرد و اگر نتوانم ادامه دهم، با افتخار خداحافظی می کنم.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

* حضور در ۵ پارالمپیک از افتخاراتم است

حضور در پنج پارالمپیک و کسب ۳ مدال طلا و دو نقره در این بازیها، کسب سه مدال طلا در بازیهای پاراآسیایی ۲۰۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸، سه مدال طلا در مسابقات جوانان جهان، کسب نایب قهرمانی در مسابقات جهانی ۲۰۰۶ هلند، عنوان سومی در ۲۰۱۴ جهانی لهستان، کسب قهرمانی در مسابقات جهانی ۲۰۱۸ هلند و عنوان قهرمانی در مسابقات جهانی آمریکا از افتخاراتم در طی ۲۰ سال حضورم در والیبال نشسته است.

 

* همیشه مورد بی‌توجهی مسوولین ورزش کشور قرار گرفتیم

بعد از این که از مسابقات جهانی بوسنی برگشتیم و مورد بی توجهی مسوولین ورزش قرار گرفتیم، در مصاحبه ای عنوان کردم که اجازه دهید برای اولین بار برای خودمان دست بزنیم و افتخار کنیم. ما چه کاری باید انجام دهیم که دیده شویم؟ بعد از مسابقات جهانی بوسنی ۲ ماه اردو نداشتیم و مثل کارگران روزمزد با ما برخورد کردند. والیبال نشسته بهترین تیم دنیاست و هیچ تیمی اتحاد تیم ما را ندارد، اما همیشه مورد بی توجهی مسوولین قرار گرفته است. در این مسابقات رمضان صالحی، مرتضی مهرزاد و صادق بیگدلی جزو بهترین های دنیا شدند، اما زیاد مورد توجه قرار نگرفتند، چه ایرادی دارد که به جای مسوولین، خودمان از عملکردمان تعریف کنیم، حتما باید تیم شکست بخورد تا مسوولین به آن توجه کنند. فکر می کنم بی مهری به والیبال نشسته زیاد است، اما با این وجود ما دوباره کار خود را انجام می دهیم، چون مدیون این رشته هستیم و اجازه نمی دهیم خدشه ای به عناوین این رشته وارد شود.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

* امیدوارم جوایز تیمی برای پارالمپیک پاریس بازنگری شود

تیم والیبال نشسته برای سی و سومین سال در رنکینگ اول دنیا قرار گرفت و تنها چند رسانه به این موضوع اشاره کردند، باید حواشی داشته باشد تا دیده شود، امیدوارم مسوولین برای پارالمپیک پاریس طرحی را در نظر بگیرند که جوایز تیمی مورد بازنگری قرار بگیرد تا جوایز انفرادی و تیمی یکسان سازی شود، اگر در جوایز بازنگری صورت نگیرد بازیکنان والیبال نشسته زیر بار فشار اقتصادی خرد می شوند و امکان ادامه دادن با این شرایط واقعا سخت است. طی این سالها در حق بازیکنان والیبال نشسته اجحاف شده، واقعا بین یک ورزشکار انفرادی که تنها ۲ تا ۳ ساعت درگیر مسابقات است با رشته های تیمی که از ابتدا تا انتهای مسابقات درگیر بازیها هستند نباید جوایز یکسان دیده شود؟ همچنین حقوقی که از صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان به بازیکنان والیبال نشسته واریز می شود بسیار ناچیز است، قبل از اعزام به مسابقات جهانی بوسنی در همین سالن فدراسیون جانبازان و معلولین به وزیر ورزش گفتیم حقوقی که از صندوق می گیریم بسیار پایین است، او گفت؛ طی یکی دو ماه آینده این موضوع را پیگیری می کنیم که فکر می‌کنم فراموش همه شده است.

 

فراز و فرودهای زندگی کاپیتان والیبال نشسته؛ با ملی‌پوشان مثل کارگر روزمزد برخورد می‌کنند

 

 

آخرین اخبار