جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 26 - ۱۶ شوال ۱۴۴۵
۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۰

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

یحیی آل اسحاق می‌گوید آنچه که در سال‌های پایانی اقتصاد در دوره پهلوی به وجود آمده بود کار را به جایی رساند که دیگر جز با انقلاب امکان اصلاح امور وجود نداشت.
کد خبر: ۵۸۲۸۳۰

به گزارش ایران اکونومیست، یحیی آل اسحاق وزیر اسبق بازرگانی از همراهان مؤتلفه و بازار از روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب و همچنین عضو و رئیس اسبق اتاق بازرگانی و رئیس فعلی اتاق بازرگانی ایران و عراق از نخستین روزهای پیروزی انقلاب در سمت‌های مختلف اقتصادی حضور داشته و خاطرات متعدد و بعضا متفاوتی از آن روزها دارد.

او که از ابتدا به فعالان بازار نزدیک بوده، از سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب و درگیری‌های فکری که بر سر چگونگی مدیریت اقتصاد ایران وجود داشته می‌گوید.

آل اسحاق معتقد است: با وجود پیشرفت‌هایی که کشور در سال‌های پس از پیروزی انقلاب در حوزه‌های مختلف داشته و حتی دشمنان نیز توان ایجاد تردید در آن را ندارند، اما در حوزه اقتصاد امکان آن وجود داشته که تصمیمات بهتری گرفته شود تا اوضاع در این بخش نیز بهبود یابد.

متن کامل مصاحبه ایران اکونومیست با یحیی آل اسحاق را در پایین می‌خوانید:

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

اگر بنا باشد تحلیلی از وضعیت اقتصاد ایران در سال‌های پایانی پهلوی دوم ارائه کنیم، چطور می‌توان به این سوال پاسخ داد که چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

عوامل رسیدن جامعه ایران به مرحله انقلاب را باید در چند حوزه و محور مختلف بررسی کرد. در واقع شرایط به چه شکلی شده بود که از کاسب‌ها و فعالان اقتصادی گرفته تا گروه‌های دانشگاهی و مردم متدین هر یک بنا به دلایل متفاوت دیگر امکان تحمل کردن فضا را نداشتند؟ در واقع خاطراتی که از آن سال‌ها وجود دارد به ما نشان می‌دهد که مجموعه‌ای از کینه، تجربه نارسایی‌ها و ملموسات اقتصادی که از دوره رضاشاه آغاز شده بود در سال‌های میانی دهه ۵۰ به اوج خود رسید و همین موضوع مقدمات انقلاب را فراهم کرد.

در نقد دولت پهلوی دوم یک «فرمانبری مطلق از دولت‌های غربی» سهمی بسزا دارد. در واقع در بسیاری از موارد کلان و کلیدی این طور به نظر می‌رسید که دولت ایران کاملا فرمانبردار دولت‌های قبلی و به طور خاص آمریکاست و تنها عوامل آنها را اجرایی می‌کند. برای مثال ما شاهد آن هستیم که درآمدهای دولت به دنبال افزایش قیمت نفت بالا رفت اما این موضوع نه در زندگی مردم عادی که در حوزه واردات خود را نشان داد. ما از سویی تسلیحات نظامی جدید از همان کشورهای غربی می‌خریدیم و بدین ترتیب پول نفت‌شان را با رقمی سنگین‌تر به خودشان باز می‌گرداندیم؛ از سوی دیگر فساد در تمام بخش‌های حکومت خود را نشان می‌داد و هر فعالیت بزرگ اقتصادی نیاز به آن داشت که به خاندان پهلوی یا خانواده‌های نزدیک به دربار رشوه پرداخت می‌شد. در چنین شرایطی عملا مردم فراموش شده بودند.

موضوعاتی مانند انقلاب سفید یا آنچه که از آن به عنوان انقلاب شاه و ملت یاد می‌شد چه تغییری در این شرایط به وجود آورد؟

اگر بخواهیم اقتصاد دولت پهلوی را در یک جمله خلاصه کنیم باید به آن لقب نهضت اتلاف منابع بدهیم. در واقع ما به محلی برای واردات تبدیل شده بودیم که دیگر تولیدات داخلی و صنایع ملی توان رقابت در آن را نداشتند. همین موضوع سبب آغاز بیماری هلندی در اقتصاد ایران شد که به افزایش تورم و کاهش جدی قدرت خرید مردم انجامید. از سوی دیگر سیاست‌های شاه به مهاجرت از روستا به شهر سرعت داد و همین موضوع مقدمات حاشیه‌نشینی و کاهش رفاه مردم را فراهم کرد. ما در ماه‌های اول انقلاب به روستاهایی سر زدیم که عملا مردم آن بدون هیچ‌گونه امکاناتی زندگی می‌کردند. من خاطره‌ای از یکی از پزشکان طرح موسوم به سپاه دانش را به خاطر دارم که می‌گفت مردم برخی روستاها از ما شربت سینه می‌گرفتند تا آن را با آب مخلوط کرده و به عنوان غذای روزانه خود مصرف کنند. ما وقتی از محدودیت امکانات صحبت می‌کنیم چنین مثال‌هایی داریم. اگر به این مسائل فسادهای اخلاقی، مشکلات فرهنگی و عدم استقلال کشور را نیز اضافه کنیم مشخص می‌شود که چرا جامعه ایران در سال ۵۷ به مرحله انقلاب رسید.

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

یحیی آل اسحاق در ماه‌های منتهی به پیروزی انقلاب چه می‌کرد؟

من در سال ۵۷، ۲۹ ساله بودم؛ ما یک خانواده هفت نفره بودیم، پدر من روحانی بود و در واقع هفت جد گذشته ما روحانی بودند. اما او ویژگی‌های خاص خود را داشت، مثلا سهم‌امام نمی‌گرفت و زندگی خود را با کارهای مختلف آزاد می‌گذراند و در نهایت نیز معلم شد. از سوی دیگر همواره او در مبارزات علیه دولت پهلوی شرکت داشت و بارها به زندان افتاد. در جریان یکی از همین بازداشت‌ها مادر من سکته کرد و برای بیش از ۴۰ سال خانه‌نشین شد.

در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب من متوجه یک دغدغه در ذهن پدرم شدم که چه‌طور هم به مبارزات ادامه بدهد و هم خرج خانه را بدهد؛ از این‌رو به او گفتم که من حاضرم خرج خانواده را تامین کنم تا او به پیگیری امور انقلاب بپردازد. من در آن سال‌ها دانشجوی بازرگانی بودم و به دلیل واحدهای حسابداری که گذرانده بودم به خیابان ایران رفتم و از یکی از اقوام خواستم که به عنوان حسابدار مغازه او فعالیت کنم. بعدها این کار ادامه پیدا کرد و از طریق شوهر عمه‌ام به بازار رفتم و در آنجا از کارهای مربوط به حسابداری گرفته تا باربری در بازار را ادامه دادم. در سال‌های بعد یکی از دوستان پدرم پیشنهاد داد که با کمک پدر همسرم مغازه‌ای را در بازار اجاره کنیم و من به این ترتیب یک شبه از باربری به بنکداری در بازار رسیدم. خوشبختانه ما تجربه خوبی در این حوزه داشتیم و مغازه به روال خوبی درآمد تا زمانی که انقلاب پیروز شد و من به پدرم گفتم که دیگر مسئولیت‌ام در این حوزه تمام است و به سراغ کارهای دیگر خواهم رفت.

نخستین حضور شما در کارهای اجرایی پس از پیروزی انقلاب چگونه رقم خورد؟

یکی از مهم‌ترین اقدامات انجام شده پس از پیروزی انقلاب که می‌توانست جزو افتخارات جمهوری اسلامی ایران باشد، مدیریت بی‌نظمی‌ها و سامان دادن به شرایط در مدتی کوتاه برای رسیدگی به نیازهای مردم بود. از دادگاه گرفته تا تامین سفره مردم با عنایت‌های امام خمینی (ره) در کوتاه‌ترین زمان ممکن نهایی شد و از بنیاد مستضعفان تا احیای اتاق‌های بازرگانی با هدف مدیریت نیازهای مردم سامان یافتند. برای مثال یکی از اقدامات امام خمینی (ره) در تاسیس بنیاد مستضعفان این بود که هر اموالی که مصادره شده، سریعا ساماندهی شود، برای اداره آن برنامه ریزی شود و درآمدها در اختیار فقرا، کارمندان و مستضعفان قرار بگیرد.

من در این دوره از طریق یکی از دوستان دبیرستانم به آقای صدر که در آن دوره وزیر بازرگانی شورای انقلاب شده بود معرفی شدم و پس از برخی گفت‌وگوها به عنوان مدیرعامل مرکز نساجی کشور منصوب شدم. ما در آن دوره صرفا یک اتاق داشتیم و با طراحی مهر اعلام کردیم که واردات هرگونه منسوجات باید با مجوز ما انجام شود. در ماه‌های بعد پس از آمدن مرحوم عسگر اولادی به وزارت بازرگانی از طرف ایشان به عنوان معاون خرید این وزارتخانه منصوب شدم و کار خود را در این بخش آغاز کردم.

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

در آن دوره چه نگاه و دیدگاه کلانی به اداره اقتصاد کشور وجود داشت؟

در این تردیدی وجود ندارد که بخش مهمی از نگاه‌ها به سمت دولتی شدن اقتصاد حرکت می‌کرد. در واقع در آن زمان بازاری بودن یا تمول مالی حتی با نگاه منفی مواجه بود. ما شاهد آن بودیم که حتی عده‌ای اتاق بازرگانی مشهد را آتش زدند. در چنین شرایطی بود که قانون اساسی ما تدوین شد و در آن در اصل ۴۴ آمد که بخش عمده‌ای از فعالیت‌های بزرگ اقتصادی مانند بانکداری یا معادن باید در اختیار دولت باشد؛ در ذیل این اصل آمده بود که این رویکرد در واقع تا جایی ادامه دارد که ضرر به وجود نیاید. پس از آن نیز ما با جنگ تحمیلی مواجه شدیم که دیگر در چارچوب آن نگاه دولتی غالب شد. این نگاه از طرف نخست وزیر وقت و معاونان وی به شکل جدی دنبال می‌شد و طرفداران بازار که شامل افرادی مانند بنده و مرحوم عسگر اولادی بود در اقلیت بودیم. در آن زمان کار به جایی رسید که دولت مطرح کرد که حتی تجارت خارجی نیز باید به وسیله دولت انجام شود که این موضوع با مخالفت جدی مرحوم عسگر اولادی مواجه شد.

نگاه امام خمینی (ره) به این مسائل چگونه بود؟

پس از به وجود آمدن این اختلاف نظرها در تجارت اعلام شد که ما باید نظر امام خمینی (ره) را جویا شویم. از این رو مرحوم عسگر اولادی مقدمات این موضوع را فراهم کردند و امام خمینی (ره) در دستورالعملی معروف بیان کردند که هرآن کاری را که مردم می‌توانند انجام بدهند باید از سوی خودشان پیگیری شود و دولت باید به اموری ورود کند که مصلحت جامعه است و یا در میان مردم اقبالی برای انجام شدن آن وجود ندارد؛ بدین ترتیب بسیاری از اختلاف نظرها برطرف شد.

پس از این اتفاق در دولت یک کمیته تعزیرات شکل گرفت که هدف آن مقابله با گرانفروشی بود. ما در آن دوره در وزارت بازرگانی خاطرات خاصی از مواجه با تعزیرات داشتیم؛ برای مثال مدیرعامل سازمان فروشگاه‌های شهر و روستا که در وزارت بازرگانی کار می‌کرد، قیمت کره را حدودا دو ریال افزایش داده بود، تعزیرات به این موضوع ورود کرد و برای او حکم شش ماه زندان بریدند پس از اعتراض به امام خمینی (ره) ایشان فرمودند که حتی اگر من با این موضوع مخالف باشم نیز نمی‌توان حکم قاضی را نقض کرد. بدین ترتیب او زندان خود را گذراند و حتی در آن دوره مسئول کارهای اقتصادی زندان شد. ما یک معاون وزیر نیز داشتیم که با توجه به همین پیگیری‌های تعزیرات در مقابل ساختمان وزارتخانه به او شلاق زدند. با بالاگرفتن این مشکلات مرحوم عسگراولادی نزد امام خمینی (ره) رفت و از ایشان خواست که با استعفای ما موافقت کند، امام خمینی (ره) نیز سرانجام فرمودند که برای حفظ مصالح عمومی کشور با این استعفا موافقت خواهد کرد و بدین ترتیب ما از وزارت بازرگانی رفتیم.

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

این اختلاف‌نظرها در سال‌های بعد نیز ادامه داشت؟

بعد از خروج ما از وزارت بازرگانی هر یک از معاونان به جاهای مختلفی رفتند و من نیز در کمیته امداد مشغول به کار شدم. در آن دوره یکی از برنامه‌های توسعه کشور در حال تدوین بود. ما این موضوع را پیگیری کردیم و دیدیم که بخش قابل توجهی از این برنامه شبیه به طرح دولت یوگسلاوی سابق است. پس از آنکه تایید این موضوع را گرفتیم از طریق یکی از دوستان این مساله را به امام خمینی (ره) اطلاع دادیم ایشان یک هیات سه نفره را برای بررسی تعیین کردند که سرانجام آنها نیز این مساله را گزارش دادند. پس از آن امام خمینی (ره) گفتند که همین دوستانی که انتقاد دارند برنامه خود را بنویسند و بیاورند اما ما در واقع چیز آماده‌ای نداشتیم و پس از مدتی دو صفحه اصول برنامه را نوشتیم و به ایشان تحویل دادیم. امام خمینی (ره) گفتند که همان برنامه اولیه به شکل ابتدایی اجرایی شود و فاتحه افرادی که این انتقاد را کردند و برنامه‌ای نداشتند را باید خواند. (با خنده) می‌خواهم بگویم که کشور با رویکرد نفی اداره نمی‌شود و اگر مدیریت امام خمینی (ره) نبود در بسیاری از حوزه‌ها با چالش مواجه می‌شدیم.

ما در دوره جوانی فضای خاصی را تجربه می‌کردیم؛ مثلا در وزارت بازرگانی اعلام کردیم که باید این وزارتخانه اسلامی شود از این‌رو بازرگانان را دعوت می‌کردیم و در هر پنج‌شنبه مدرسی از قم می‌آوردیم تا به آنها حلال و حرام بازرگانی و تجارت فقه را درس بدهد. برای معاونان وزارتخانه نیز همین شرایط را فراهم کردیم از سویی دیگر بنا شد در معاونت‌های مختلف بند بند قوانین بررسی شود تا اگر خلاف شرعی در آنها وجود دارد از بین برود.

چرا اقتصاد ایران به انقلاب نیاز داشت؟

این نگاه در سال‌های بعد چگونه تغییر کرد؟

ما در پایان جنگ با کشوری مواجه شدیم که حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت دیده بود؛ این در حالی بود که ما درآمد ارزی‌مان در آن دوره تنها ۱۰ میلیارد دلار بود و باید کشور را طوری اداره می‌کردیم که هم بازسازی ممکن شود و هم با وجود تحریم‌ها نیازهای مردم مشکلی پیدا نکند. من در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی وزیر بازرگانی شدم و در آن دوره باید مدیریت تامین ۱۰ هزار قلم کالا را در این وزارتخانه انجام می‌دادم. این در حالی بود که ما برای تمام آنها تنها حدود سه میلیارد دلار ارز داشتیم. از این رو با تمام محدودیت‌ها کارها پیش رفت و خوشبختانه توانستیم در حوزه تامین نیازهای مردم موفق باشیم.

اگر بنا باشد مدیریت اقتصادی انقلاب را نقد کنید به چه حوزه‌ای وارد می‌شوید؟

در طول تمام این سال‌ها می‌توان گفت که ما بسیاری از تفکرات اقتصادی را در کشور اجرایی کردیم؛ گاهی به شدت به اقتصاد دولتی نزدیک شدیم و گاهی به بازار آزاد. در واقع هر دولتی که در ایران جابه‌جا شده مدیریت خاص خود را نیز اعمال کرده که همین مساله مقدمات برخی از مشکلات در نگاه کلان را ایجاد کرده است. از سویی دیگر با وجود تمام اقدامات، اقتصاد در بسیاری از سال‌ها اولویت ما نبوده است و سیاست برآن اولویت داشته‌است. همین موضوع باعث شده کشوری که پس از پیروزی انقلاب در حوزه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و امنیتی رشدی قابل توجه کرد که حتی دشمنان ما نیز نمی‌توانند در آن تردیدی ایجاد کنند در حوزه اقتصاد با چالش‌هایی مواجه شود. از نظر من ظرفیت اقتصاد ما و نیروی انسانی متخصص و دلسوز بسیار بالاست و تنها با اصلاح نگاه مدیریتی و در اولویت قرار دادن اقتصاد می‌توان بسیاری از این شرایط را تغییر داد.

 

نظر شما در این رابطه چیست
آخرین اخبار