ایران اکونومیستپلاس:«توی اتاق نشسته بودم و با موبایل بازی میکردم. زلزله که آمد با ترس از جایم بلند شدم. موبایل از دستم افتاد و به جای در- به سمت دیوار فرار کردم. با فشار سعی میکردم که دیوار را مانند در باز کنم.» این تکه، روایت یکی از اهالی محله «کردستان شهر» فیرورق از زلزله است. مردم شهرستان خوی در این روزها بیشتر از هر چیزی ترسیدهاند. پسلرزهها این ترس را تشدید و تکرار میکند. ترسی که برای رفع آن به زمان احتیاج است. در ظاهر بخش زیادی از شهر حالت عادی دارد. ولی ترس باعث اختلال در زندگی معمولی مردم شده است.
شایعات مردم را از شهر خارج میکند!
ادارات در ظاهر باز- ولی واقعیت تعطیلاند. بیش از نیمی از نانواییهای شهر بسته شدهاند و صفهای بلند در باقی نانواییها برپاست. از طرفی حتی کسانی که خانهشان آسیب ندیده هم برای خواب در خانهها نمیمانند. جلوی ساختمان هلال احمر یعنی جایی که معمولا مردم برای دریافت اقلام به آن سر میزنند چندین نفر از این افراد را دیدم. با یکیشان حرف زدم. پیرمردی که خانهاش سالم بود و میگفت پدری ۹۰ ساله دارم و با هر پس لرزه مجبوریم به سختی از خانه خارجش کنیم. هر قدر هم نیروهای هلال احمر برایش توضیح میدادند که این چادرها برای افرادی است که خانهشان آسیب دیده قبول نمیکرد. سرمای بیرون گزنده و آزاردهنده و چادر بدون امکانات کفاف مردم را نمیدهد. بیشتر مردم خوی در این روزها تحت تاثیر اخبار رسانههای رسمی و شایعات از شهر خارج شده و به استانهای همجوار رفتهاند. آمارهای غیررسمی از خروج هفتاد درصد مردم از شهرستان خوی حکایت دارد. هر چند به نظر میرسد بعد از چند روز مردم کمکم به خانههای خود بازگردند.
شایعه داغ زلزله بزرگتر
در شهر خوی تلگرام حرف اصلی را در اطلاعرسانی میزند و مرکز اصلی شایعهسازیهاست به خصوص چند کانال تلگرامی بومی شهر که از خارج از کشور اداره میشوند و این روزها از زلزلهای بزرگتر از آنچه که رخ داده خبر میدهند. فرمانداری و استانداری هم با اعلام وضعیت قرمز باعث شدهاند که مردم از شهر خارج شوند. که البته هدفشان با کانالها فرق میکند. با این همه دولت، ادارات را تعطیل نکرده است ولی عملا حضور چند کارمند در ادارات باعث باز شدن آنها نمیشود. این حرف را یکی از کارمندان اداره پست میگفت. با اینکه ادارهشان باز است ولی کسی در خانهاش نیست که بتوانیم بستهاش را برایشان ببریم. بسیاری از مشاغل دیگر هم همین وضعیت را دارند.
از نکات دیگر این که بسیاری نیروهای بومی هلال احمر و نیروی انتظامی هم برای تامین امکانات و چادر برای خودشان مشکل دارند. خانواده آنها هم درگیر زلزله و پس لرزههای آن است ولی خودشان باید سر کار باشند.
چادر کم و دزدها فعال!
در میدان اصلی شهر یعنی میدان ولیعصر و در کنار فرمانداری سراغ چند خانواده رفتیم که برای خودشان چادر سر پا کرده بودند. مانند کمپها کنار هم بودند. هرچند برخلاف کمپها امکانات ویژهای نداشتند. با دیدن ما، خانواده از وضعیت خودشان گفتند. چادرها به دلیل اینکه از خانهها فاصله دارند امکان برقرسانی به آنها وجود ندارد و مردم در سرما زندگی میکنند. سرمایی که شبها به اوج میرسد. دور چادرها چند ماشین هم بودند که چند نفری درون آنها زندگی میکردند. یعنی کسانی که چادر بهشان نرسیده و برای استراحت در ماشین زندگی میکنند. یکیشان میگفت من در دامپزشکی کار میکنم و بچه پنج ماهه دارم. یک چادر میخواهم. مسئولین دائم از توزیع امکانات در شهر میگویند که کمبود زیادی وجود ندارد ولی با این حال مردم این حرفها را قبول ندارند. بر اساس اعلام هلال احمر تا امروز ۱۴ هزار چادر توزیع شده ولی هنوز بسیاری از مردم ناراضی هستند و دچار کمبود هستند. شاید بزرگترین علت این ماجرا عدم تسلط مسئولین محلی فرمانداری و هلال احمر استان بر آمارها باشد. اینکه امکانات به شکل درستی توزیع نشده است. به عنوان در روز اول هلال احمر اعلام کرده بود که دیگر به مردم به صورت انفرادی چادر نمیدهد ولی بعد از یک روز از نظر خودشان عقبنشینی کردند.
شهر از جهتی خلوت شده ولی همین خلوتی برای خودش ماجرایی دارد. اخباری که از شهرک ولیعصر یکی از مراکز اصلی زلزله به گوش میرسد حاکی از بازداشت چند ده دزد در این منطقه دارد.
تا زندگی عادی فاصله زیاد است
در دو زلزله اخیر یکی از اصلیترین کانونهای زلزله روستاهای اطراف خوی بودند. روستاهای این نواحی به کشاورزی مشغولند و از لحاظ مادی هم در سطح نسبتا خوبی دارند. از مسیر خوی به روستای کرتای ازکناره باغهایی که شخم زده شدهاند و درختان تبریزی که با نظم کاشته شدهاند عبور کردیم و برفهایی که خاک را مانند مزرعه پنبه کرده بود دیدیم. شبیه خواب و رویا بود.
روستای کرتای در زلزله اخیر آسیب دیده است و بیشتر مردم در چادرهایی در وسط حیاط زندگی میکنند. تخریبهای روستا پراکنده است و بسیاری از خانهها ترک خوردهاند. مردم هنوز از اینکه وارد خانه شوند ترس دارند. به چند خانه که وارد شدیم صاحب خانه بعد از چند روز هنوز به خاطر ترس وارد نشده بود. مشکل اصلیشان چادر و گرما بود. بعضیها بخاری گازی را از خانه به داخل چادر برده بودند. بیشتر مردم به خاطر همین سرما نمیتوانند تا صبح بخوابند و به دلیل کوچک بودن فضای چادر و اینکه چند خانواده در چادر ساکن هستند معمولا مردها بیرون از خانه دور آتش میمانند. این اتفاق در شهر هم میافتد. هر چند کمپها اوضاع بهتری دارند ولی خیلیها راغب نیستند به کمپ بروند.
وقتی از روستا خارج میشدیم بالای تیر برقها لانه چند لک لک را دیدم. مردم میگفتند این روستا شش لکلک دارد. روستاهای خوی بعد از زلزله ۵.۹ ریشتری هم زیبا و دیدنی هستند. روستای بعدی که رفتیم روستای وار بود، که در زلزله ده روز پیش هم آسیب دیده بود. در روستاها هم مشکل اصلی مشکل گرمایش است. یکی از اهالی باشلنگی بسیار طولانی گاز را از خانه به چادر آورده و بخاری گازی روشن کرده بود. میگفت قبل از زلزله چهار میلیون پول گاز دادیم. حالا با این اتفاق نمیدانم قرار است چقدر پول گاز بدهیم.
اینجا هم مردم معتقد بودند که زلزله نتیجه انفجاری بوده که در کوه چلهخانه در همین حوالی اتفاق افتاده است. کمی برایشان توضیح دادم. ولی اهالی به شکل جدی معتقد بودند این زلزله نتیجه انفجار بوده و اتفاقا میگفتند که با هر پس لرزه از آنجا نوری بلند میشود. این شایعات بعد از بلایای طبیعی است ولی این حرفها را در بین افراد تحصیل کرده کمتر دیده بودم. بخشی از مردم روستاها دامداری میکردند ولی به خاطر زلزله و سرما دچار مشکل شدند. چند نفری میگفتند به همین خاطر مجبور به فروش دام با قیمتی کمتر از معمول شدند.